نوآوری استراتژی میتواند یک ایده قدرتمند در هدایت کسبوکار شما به سمت آینده باشد.
اجرای مؤثر نوآوری استراتژی نیازمند فرضیاتی درباره آینده است.
۱. آینده هنوز موجود نیست و میتواند خلق شود.
بعضی از افراد هستند که احساس میکنند آینده از قبل بطریقی تعیین شده است و همانگونه که میرسد به ما نشان داده خواهد شد. آینده برای این افراد، مانند یک هنرپیشه است که جملاتی از سناریو را دقیقا” تمرین کرده است و پشت پرده نمایش منتظر ایستاده تا در لحظه موردنظر وارد صحنه شود. آنها کسانی هستند که احساس میکنند این راه گرايش دارد تا خیلی زیاد به اقدامات آنها واکنش نشان دهد، و از اینکه آنها نمیتوانند آینده را کنترل کنند وحشت دارند. تا زمانیکه آینده نرسیده است هیچ گونه اقدامی را انجام نمیدهند. سپس منتظر هستند تا «ببینند آینده چه چیزی را میچیند» تا به آن پاسخ دهند. شاید آنها احساس میکنند آینده آنچنان قدرتمند است که اقداماتشان را بیاثر خواهد کرد. بنابراین چرا اکنون انرژی و منابع را تلف کنیم؟
طبق تعریف، آینده موجود نیست و هیچگاه وجود نخواهد داشت (هنگامی که شما فردا را تجربه میکنید، دیگر فردا نیست بلکه امروز است). بنابراین بدلیل اینکه آینده یک عمل انجامشده نیست، میتواند تأثیرگذار باشد. اگر چه آینده شاید یک بوم نقاشی کاملا” خالی نباشد، اما آزادی عمل قابلملاحظهای برای هنرمند دارد تا ضربهای را بزند. اقدامات انجامشده امروز توسط یک شرکت سبب وقوع برخی از اثرات آینده در بازار خواهد شد. بنابراین، شرکتهای پیشرو که چنین اقداماتی را امروز انجام میدهند عالیترین تأثیر را بر آینده خواهد داشت. شرکتهای پیرو ممکن است در آینده ادامه حیات بدهند و زنده بمانند، اما این شرکتهای پیشرو هستند که آینده خود را خلق میکنند. شرکتهای پیشرو میتوانند از طریق اقداماتشان و «تغییر قواعد» در بازار خواستار آن باشند تا با شرکتهای پیرو با روشی متفاوت بازی یا آنها را هلاک کنند.
۲. آینده نمیتواند دقیقاً پیشبینی شود، اما نیروهایش میتواند شناسایی شود.
اگر تمام روندها خطی، پایدار و غیرتعاملی بودند، امکان این بود که آینده قابل پیشبینی باشد. در عین حال، روندها تغییر میکنند و آینده شدیدا” با رویدادهایی که نمیتوانند پیشبینی شوند، تصویر میشود. ما این رویدادها را بیقاعدگیها مینامیم؛ چیزهایی که خطوط روند را تغییر میدهند. آنها نقاط تغییری هستند که سبب میشوند آینده از مسیر قبلی خود منحرف شود. اختراع ترانزیستور، اتمام جنگ ویتنام، و توسعه اینترنت همه بیقاعدگیهایی بودند که تأثیر شگرفی بر آیندهای که اکنون ما آن را تجربه میکنیم داشتند. پروژه شناسایی ژن انسان، حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، و فنآوری نانو میتواند اثر مشابهی بر آینده بچههای ما داشته باشند.
اگرچه این عناصر نمیتوانند با هیچ درجهی اطمینانی پیشبینی شوند، نیروهایی که آنها را هدایت میکنند میتواند کاملاً و به آسانی توسط آنانی که درباره این عناصر به تحقیق میپردازند، تشخیص داده شود. این تجربهی ارزشمندی است تا نیروهای موجود را شناسایی کنیم که چه تأثیری بر آینده میتواند داشته باشد. البته این کار مشابه پیشبینی آینده نیست، اما این به پیشبینی بازار منجر میشود که میتواند به درک و ترسیم آینده کمک کند.
۳. آینده متناسب برای همه نیست، بلکه اختصاصی است.
وقتی میبینید گاوی در یک مزرعه ایستاده است، چه میبینید؟ یک کشاورز ممکن است كارهای كسلكننده و روزمرهاش را ببیند. یک کودک ممکن است چیز ترسناکی را ببیند. يك شرکت، تأمینکننده بالقوه را میبیند. نکته این است که ما چیزهای متفاوتی را براساس تجاربمان و آنچه برای ما مهم است (ارزشهای ما) میبینیم. آینده هم به همین صورت است. اشخاص يا شرکتها آینده را مطابق با تجارب گذشته، شایستگیهای محوری، ارزشها و آرزوهای خود مشاهده میکنند. بنابراین دو شرکت يا دو شخص از یک صنعت مشابه ممکن است نیروهای مشابهای از بازار را ببینند، اما دو تصویر کاملاً متفاوت را از آینده ترسیم کنند. آیندهای که شما مشاهده میکنید براساس ارزشهایتان مختص شماست. این کار نمیتواند توسط یک مشاور ارائه گردد و باید توسط خود شما کشف شود.
با این فرضیات بنیادی درباره آینده، شما اکنون در موقعیتی هستید تا آینده را برای فرصتهای استراتژیکی کشف کنید که آنجا وجود دارد.