تغییر با سه پرسش کلیدی آغاز میشود که با سه واژهی کلیدی بیان میشود:
۱. چرا باید تغییر کنیم؟
۲. در چه چیزهایی باید تغییر کنیم؟ و
۳. چگونه باید تغییر کنیم؟
پرسش اول به دلیل دگرگونی اشاره دارد. پرسشی که کمتر به آن پرداخته میشود و به عنوان اولین پرسش همواره باید مطرح شود. در حالیکه پژوهشها و تجارب دگرگونی بیشتر به پرسش سوم و یا دوم پرداختهاند: چگونگی تحول و دگرگونی و اینکه در چه چیزهایی باید تغییر کنیم. اگرچه پرسشهای ۲ و ۳ مهم هستند، اما مهمتر از آنها پرسش اول یعنی چرایی دگرگونی است که باید پاسخ داده شود. پرسش چرایی شور، اشتیاق و انگیزه را در طول مسیر تحول و دگرگونی (یعنی برنامه گذار) حفظ میکند و نگه میدارد. ما در دگرگونی هم اندیشه میخواهیم، هم اشتیاق و هم اجرا. نبود هر یک از این سه عامل در دگرگونی میتواند آن را به سمت شکست ببرد. اما مهمترین عامل دگرگونی اشتیاق و انگیزه شما برای دگرگونی است. فیل عظیمالجثهای (اشتیاق) را در نظر بگیرید که فیلسوار (اندیشه) نمیتواند آن را در مسیر جادهی (اجرا) دگرگونی حرکت دهد. یعنی انگیزه و اشتیاقی برای حرکت به سمت دگرگونی نیست. بنابراین، پاسخ واقعی به چرایی دگرگونی میتواند در طول مسیر دگرگونی ایستگاه به ایستگاه به ما انرژی دهد تا ما به وضعیت مطلوب برسیم. این سه عامل در چرخهای همیشگی میتواند شور و اشتیاق شما را برای دگرگونی تازه نگه دارد. با طرح پرسش «چرایی» انگیزه پیدا میکنید تا تغییر کنید، اندیشه خود را به کار میگیرید تا استراتژی را برای دگرگونی خود شکل دهید و آن را طرحریزی کنید، و در نهایت، به پیادهسازی این استراتژی دست میزنید و آن را عملیاتی و اجرا میکنید. عمل و دریافت نتایج و دستآوردهای اولیه انگیزه شما را نسبت به سطح قبلی افزایش میدهد و شما این چرخه را بارها و بارها در طول زمان میچرخانید (مارپیچ بهسوی کمال) و بهبود میدهید تا به کمال مطلوب خود دست پیدا کنید. این کار «محتوای تغییر» شما را میسازد.
از طرف دیگر، «محتوای تغییر» بایستی در قالب یک «ساختار تغییر» اتفاق بیفتد. مانند مظروفی که در یک ظرف قرار میگیرد. حرکت و رشد بدون داشتن محتوا (روح) و ساختار (کالبد) از نظر منطقی نمیتواند انجام بگیرد. ساختار دگرگونی نیز چرخهای ۴ مرحلهای است که محتوای دگرگونی یا همان چرخهی اشتیاق-اندیشه-اجرا (سه الف) را در خود جای داده است. این مراحل شامل آمادگی برای دگرگونی، شکلدهی استراتژی دگرگونی، طرحریزی دگرگونی و در نهایت، پیادهسازی دگرگونی خواهد بود. آمادگی ارتباط منطقی با پرسش چرایی دارد. فردی که میخواهد تغییر کند در «گفتوگوی با خویشتن» خویش که واقعی و برآمده از وضعیت موجود اوست، آمادگی لازم را برای دگرگونی ایجاد میکند. شکلدهی استراتژی براساس تجربه موجود و سفر به آینده وضعیت مطلوب را در چارچوب مقصد غایی زندگی تعریف و نقشهای برای رسیدن به آن ترسیم میکند. این استراتژی برای فردی که تصمیم به دگرگونی گرفته است تمرکز ایجاد میکند. تمرکز قبل از اینکه به شخص تغییردهنده بگوید «چه کاری انجام بده»، میگوید «چه کاری انجام نده». طرحریزی یک برنامه اجرایی برای شاخصگذاری، همسویی و تعیین فعالیتهای فردی است. حلقه مفقوده تغییر فرد آنجایی است که فعالیتهای روزانه او با آرمانها و مقاصد عالی و والای او در یک جهت و همسو نیست و عملکرد روزانه وی اتلاف زیادی را در خود دارد. و در نهایت، پیادهسازی پایش و ارزیابی میزان اجرا و عملیاتی شدن برنامه گذار تغییر را معین میکند. این مرحله میپردازد به این که چگونه شخص در دورههای زمانی روزانه، هفتگی، ماهانه، فصلی و سالانه از پیشرفت نتایج و دستآوردهای خود اطلاع حاصل کند. در این مرحله آنچه حائز اهمیت است اینکه شما به چه میزان از خلاقیت و نوآوری در جهت بهبود و اصلاح فعالیتهای خود استفاده میکنید. این جمله مشهور است که شما نمیتوانید نتایج خود را تغییر دهید مگر اینکه کارهایی را تغییر دهید که تا الان انجام میدادید.
مجموعهی این عناصر محتوایی و ساختاری، الگویی را به نام «هارمونی تغییر» میسازد. هارمونی نه تنها به مراحل و عوامل محتوایی و ساختاری برای دگرگونی میپردازد، بلکه به هماهنگی بین محتوا و ساختار به عنوان همگن بودن بین ظرف و مظروف توجه میکند. مثال آن میتواند خود انسان و ترکیب متوازن و هارمونیک بین عناصر کالبدی و جسمی و روح خدایی که در وجود او نهاده شده و در عوالم مختلف تجلی میکند. مانند اندیشه، ذهن، تفکر، احساسات، رفتارها و … . نتیجه آن که در سفر تغییر به سه بخش بایستی توجه ویژه کرد:
۱. محتوای تغییر
۲. ساختار تغییر
۳. هماهنگی محتوا و ساختار تغییر
که در شکل زیر نشان داده شده است:
جنبش هارمونی تغییر
[products ids=”3116, 5893″]