تمدن سازی از جمله موضوعات و مباحثی است که در چند سال اخیر در میان اندیشمندان ایرانی قوت بیشتری گرفته است. در سیر تحولات تاریخی بشری، تمدنها منشأ آثار پیشرفت و رشد و سبک زندگی انسانها بودهاند و عادتهای اجتماعی را شکل دادهاند. تمدنها روزی آغاز میشوند، رشد میکنند، به قله اوج خود میرسند و روزی هم به زوال و نابودی خواهند رسید. در طول تاریخ، با تمدنهای مختلفی روبرو بودهایم که در شرق و غزب عالم به وجود آمده و پایان یافتهاند و بر سرنوشت تاریخی، اجتماعی و فرهنگی بشریت تأثیر داشتهاند. در این مقاله میخواهیم ارتباط بین تمدنسازی و برنامه رشد فردی را بررسی کنیم.
تمدن و تمدن سازی چیست؟
تعاریف مختلفی از منظرهای متفاوت از تمدن شده است. مفهوم تمدن در فرهنگهای لغت عربی به این صورت به کار رفته است: همه فرهنگهای قدیم و جدید عربی در یک معنا برای واژه تمدن (حضارت) به هم میرسند. در این معنای مشترک، حضارت (تمدن، شهرآئینی) عکس بداوت (بادیهنشینی) است. صاحب معجم متن اللغه اشاره دارد که معنای جدید حضاره معادل واژه civilistion یکی از معانیای است که فرهنگستان زبان عربی مصر، آن را پذرفته است. وی افزوده که تحضّر و تمدن برای معنایی معادل واژه urbanisation یعنی برنامهریزی شهری به کار رفته است.
فلاسفه مسلمان در ترجمه متون یونانی، واژه «مدنی» را مترادف واژه «اجتماعی» گرفتهاند. زیرا از نظر یونانیان واژه «مدنیت: cite» مظهر اجتماع متمدن و منظم است. بدین ترتیب دو واژه حضارت و مدنیت در معنای سکونت یا فنون معیشت و مظاهر آن به هم میرسند. بنابراین، در کتاب تمدن اسلامی در عصر امویان تألیف محمد سپهری، تمدن ثمره تلاش بشر برای بالا بردن سطح زندگی مادی و معنوی انسان است. پس صفت جهانی فراگیر و گستردهای در زمینه علوم، اختراعات، ابتکارات و سازمانهای مختلف به خود میگیرد. در حالیکه کارهای ادبی و هنری که از شهری به شهر دیگر تفاوت میکند، نشانِ نژاد، عصر و سرزمین را بر پیشانی دارد، فرهنگ را تشکیل میدهند.
جرجی زیدان، نویسنده کتاب «تاریخ تمدن اسلام»، میگوید: «هر تمدنی حقیقت و ظاهری دارد، ظاهر تمدن را به چشم میبینیم و آن عبارت از: ثروت، قدرت، صنعت، تجارت، و قوانین و عادات و رسوم اجتماعی و علم و ادب میباشد، اما حقیقت تمدن که در نتیجه مطالعه اوضاع استنباط میشود عبارت است از: خوبی یا بدی، خوشبختی و یا بدبختی کسانی است که در پرتو آن تمدن زندگی میکنند.»
ویلهلم گسمان، در کتاب خود با عنوان «تاریخ فرهنگ آلمان باختصار» از تمدن این گونه تعریفی میدهد که «تمدن یعنی آسان نمودن زندگیای که بوسیله تکنیک و صنعت امکانپذیر شده است، به ویژه آن چیزهائیکه زندگی شایسته انسانی تودههای عظیم مردم را برای جامعهها ممکن میسازد.
تمدن در واژهنامه انگلیسی آکسفورد،«روند یا عمل متمدن بودن» و «شرایط یا موقعیت متمدن» تعریف شده است. در اینجا چنین برداشتی از تمدن میشود: «از وضعیت بربریت بیرون آمدن، فنون زندگی را آموختن، و در نتیجه تلطیف و آگاه شدن». آدیسون نیز آن را چنین تعبیر میکند: «گذر از یک دنیای خشن و گستاخ زمخت، به دنیای صیقلیافته و متمدن.» کروبر، تمدن را به منزله یک طرح خاص فرهنگی تعریف میکند.
مصطفی زمانی در کتاب «اسلام و تمدن جدید» از زوایای مختلفی به تمدن نگاه میکند و تعریف مختلفی از نگاه اقتصادی، باستانشناسی، سیاستمداران، صنعتزدگان، آزادیخواهان، و فلاسفه و دانشمندان اخلاق ارائه میدهد. دانشمندان اقتصاد، تمدن را به تعادل بین بهره و خرج میدانند وکشوری را متمدن میشمارند که بتواند موازنه اقتصادی خود را حفظ کند. باستانشناس، تمدن را بوجود آثار هنری و باستانی، از قبیل کاشیکاری، منبتسازی، حجّاری و امثال آن میدانند. سیاستمداران، تمدن را به حسن جریان امور داخلی و اداری و برقراری روابط خارجی میدانند. و مملکتی که بتواند وضع شهرها را بهتر نماید، در زیبائی شهرها و روابط خارجی و افزایش همپیمان و … قدمی به جلو بردارد به سوی تمدن نزدیک گردیده است. صنعتزدگان، تمدن را به ازدیاد صنایع و کارخانجات سنگین و مرتب بودن وضع کارگران و استقلال فکری و آزادی کامل و اینگونه امور میدانند. آزادیخواهان و آنانکه دارای حس ملیگرایی هستند، تمدن را به رفتن و قدم زدن کنار خیابان و دست در آغوش این و آن بردن و … و اینگونه خوشگذرانیها میدانند. فلاسفه و دانشمندان اخلاق، هم میگویند: بشر ذاتا به سوی کمال صنعتی و اخلاقی رهسپار است. و کشور متمدن، کشوری است که آداب و رسوم اخلاقی را تکمیل کرده باشد و در راه حفظ اخلاق خویش بکوشد.
تعزیفی که ما از تمدن میپذیریم این است که «شبکه پایدار ساختارها و سیستمهای معرفتی، قانونی و فرهنگی، در مقیاس جمعی، که بهدنبال پاسخگویی به کل هرم نیازهای انسانها (چه فردی و چه گروهی) است.» این تعریف، یک تعریف «معیاری» (در برابر مصداقی) و مبتنی بر دیدگاه «ساختگرا» (ساختارهایی که زمینهساز برای تولید اندیشه، احساس و رفتار هستند)، «مدلنیازها» و دیدگاه «اصالت فردِ در ضمن جمع» است.
بنابر این تعریف، تمدنسازی، تلاش برای پوشش بهینه و پایدار کلیه نیازهای انسان در تمام سطوح و حیطهها خواهد بود. برای تمدّنسازی دوباره اسلامی-ایرانی مانند هر تمدّن دیگر، دو عنصر اساسی لازم است: (۱) تولید فکر، (۲) پرورش انسان. تولید فکر، تولید اندیشهی راهنما و راهگشا برای بشریّت است. و شرط دوم در تمدنسازی، پرورش انسان است. نقشآفرین اصلی تولید فکر کسانی هستند که باید بتوانند افکار را هدایت کنند. همه کسانی که در هدایت مردم نقشآفرین هستند. از راه امر به معروف و نهی از منکر؛ از راه آمادهسازی خود برای اینکه در یک جایگاه نقشآفرین قرار گیرند.
تمدنهای قدیمی بشری چه بودهاند؟
برای شناخت بیشتر درباره قدیمیترین تمدنهای دنیا خوب است تا برخی از آنها را مرور کنیم:

۸. تمدن رمیها
یکی دیگر از تمدنهای عالی که اکثر اروپا را در برداشته تمدن رمیها میباشد. در قرن هشتم قبل از میلاد، در نزدیکی رودخانه تیبر (Tiber) آغاز شد. آنها در حکمرانی جزایر مدیترانهای، آفریقای شمالی، اروپا، بریتانیا و غرب آسیا موفق بودند. امپراطوری رمیها تحت رهبری جولیوس سزار (Julius Caesar) متحد شد و بعدها بصورت یک جمهوری شکل گرفت. تولید ثروت و ایجاد امنیت عمومی توسط آگوستوس (Augustus)، یکی دیگر از پادشاهان عالی امپراطوری رم، رواج یافت. در دوران رم باستان، جامعه از الگوی سلسله مراتب پیروی میکرد. مشاغل اصلی رمیان باستان، تجارت و کشاورزی بود.
۹. تمدن آزتکها (The Aztecs Civilization)
این تمدن در شهرهای کنونی کولورادو، آریزونا، مکزیک و نوادا رشد کرده بود و در قرن دوازدهم قبل از میلاد، کم کم به مکزیک مرکزی منتقل شد. طبق نظر تاریخدانان، اجداد مکزیکیهای امروزه، مردم آمریکای میانه (Mesoamericans) یا امپراطوری آزتک هستند. از نقطه نظر مذهب، آنها به قربانی کردن انسانها برای عبادت و خشنودی خدا معتقد بودند. این تمدن بر تاسیس روستاهایی توسعهیافته تاکید بیشتری داشت. با توجه به گروههای سنی متفاوت، لباسهایشان نیز مختلف بوده. آنها به دستههای بیشماری تقسیم شدهاند و کل جمعیت به میلیونها نفر رسید. جدا از توضیحات بالا، آزتکها دوستدار موسیقی، صنایع دستی و علوم بودند.
تمرین تغییر
درباره تمدن، تمدنسازی و تمدنهای قدیمی مطالعه کنید و نتیجه جستوجوها و پژوهشهای خود را در اینجا به اشتراک بگذارید.
[products ids=”11086 , 5868″]