شما میتوانید قهرمان زندگی خود شوید و به خوشبختی برسید اگر این سه گام را بردارید. مطالعات و پژوهشهای مختلفی که از زندگی افراد موفق داشتهام و خودم در این مسیر به موفقیتهایی رسیدهام نشان میدهد که افراد موفق همواره در طی کردن این سه گام قدم برداشتهاند. اکنون در این مقاله این سه گام را به شما نیز گوشزد میکنم تا شما نیز مانند انسانهای موفق این سه گام کلیدی را بردارید تا قهرمان زندگی خود باشید. به این فکر نکنید که مشهور باشید یا ثروتمند، استاد دانشگاه باشید یا کارمند ساده، مرد باشید یا زن! هر که میخواهید باشید، باشید. شما میتوانید قهرمان زندگی خودتان باشید و این ارزشمند است. آنگاه میبینید که روی سکوی قهرمانی زندگی ایستادهاید، مدال طلای المپیک زندگی بر گردنتان آویخته است، ببینندگان دست شادی میزنند و هورا میکشند. اکنون بیایید و این سه گام را محکم و استوار برداریم:
گام اول: زندگیتان را معماری کنید.
گام دوم: زندگیتان را طرحریزی کنید.
گام سوم: زندگیتان را اندازهگیری کنید.
ما در برنامه رشد فردی (برف) کمک میکنیم تا این سه گام اصلی زندگی را ساختیافته، هماهنگ، راهبردی و کلان بردارید و به نتایج چشمگیر برسید.
اکنون در این بخش از مقاله به مرحله دوم از گام اول میپردازم.
پرسشهای اساسی در این مرحله این است: قوتها و ضعفهای من در هر یک از جنبههای مالی و غیرمالی چیست؟ همچنین فرصتها و تهدیدهای من در هر یک از جنبههای مالی و غیرمالی چیست؟ چه توانمندیها و شایستگیها دارم و از چه فرصتهایی میتوانم استفاده کنم؟
مرحله دوم: تحلیل درست و واقعی از زندگیتان داشته باشید.
در این مرحله، باید برای رسیدن به آینده مطلوبی که در قالب مأموریت، ارزشها و چشمانداز با عنوان رسالت زندگی تعریف کردهایم تحلیل درستی داشته باشیم. بنابراین، این تحلیل نسبی است. نسبت به چه چیزی یا چه نقطهای من باید تحلیل کنم. به عنوان مثال، تحلیلی که برای رفتن به مشهد دارید مسلماً با تحلیل رسیدن به تبریز متفاوت خواهد بود. و شما نمیتوانید تحلیل هر کدام را به جای آن یکی استفاده کنید. از این رو، تحلیلهای شما شامل دو جنبه بیرونی و درونی خواهد بود. جنبه درونی شما شامل قوتها و ضعفهای شماست و جنبهی بیرونی شما شامل فرصتها و تهدیدها. اگر ما بتوانیم تحلیل درست و واقعی از جنبههای درونی و بیرونی داشته باشیم، آنگاه میتوانیم راه و مسیر درستی را برای دستیابی به آینده شناسایی کنیم و آنگاه این مسیر را طی کنیم. بنابراین، سه تمرین در این مرحله میتواند به ما کمک کند تا بتوانیم جنبههای درونی و بیرونی خود را کشف کنیم و بنویسیم.
تمرین اول: فرصتها و تهدیدهای من چیست؟
فرصتها جنبه بیرونی و مثبت ما هستند و تهدیدها جنبه بیرونی و منفی. فرصتها و تهدیدها تحت کنترل شما نیستند و البته بالقوه هستند، یعنی هنوز اتفاق نیفتادهاند. شما برای کشف فرصتهای پیش روی خود، چشمانداز سه سال آینده خود را که تعریف و تنظیم کردهاید را در نظر بگیرید. اکنون از خود این پرسش کلیدی را بپرسید که چه کارهایی هست که من باید آنها را انجام دهم و تاکنون انجام ندادهام که کمک میکند تا چشمانداز من تحقق پیدا کند؟ پاسخ به این پرسش و فهرست کردن آنها فرصتهای جدیدی را برای شما کشف خواهد کرد. در پرسش دوم از خود بپرسید که چه موانع و چالشهایی در مقابل من هستند که مانع رسیدن من به چشمانداز سه سال آینده من خواهند بود؟ پاسخ به این پرسش و فهرست آنها تهدیدهای جدیدی را برای شما کشف خواهد کرد.
به عنوان مثال، به این نمونه فرصت و تهدید توجه کنید:
فرصت یادگیری: اهمیت بیشتر مدارک حرفهای در سالیان اخیر نسبت به مدارک دانشگاهی باعث شده است تا شرکتها همواره برای استخدام رتبه بالاتری به آنها بدهند.
تهدید فعالیت: شرایط سخت جذب سرمایه برای رشد بیشتر فعالیتهای کاری من موجب پایین آمدن تمایل مخاطبان من خواهد شد.
تمرین دوم: قابلیتها و آسیبهای من چیست؟
قابلیتها جنبه درونی و مثبت و آسیبها و ضعفها جنبه درونی و منفی ما هستند. قابلیتها و آسیبهای ما تحت کنترل ما و البته واقعی هستند. یعنی همین الان وجود دارند. شما برای کشف قابلیتها و آسیبهای خود همانند فرصتها و تهدیدها، بایستی چشمانداز سه سال آینده خود را در نظر بگیرید. اکنون این پرسش را از خود بپرسید که من چه توانمندیها و قابلیتهایی دارم که به من کمک میکنند تا چشمانداز خود را محقق کنم؟ پاسخ به این پرسش و فهرست کردن آنها قوتها و قابلیتهای شما را نشان میدهد. برای کشف آسیبها و ضعفها، از خود این پرسش را بپرسید که چه نقاط ضعف و آسیبی هستند که مانعی برای دستیابی به چشماندازم خواهد بود؟ پاسخ به این پرسش و فهرست آنها ضعفها و آسیبهای شما را نشان میدهد.
به عنوان مثال، به این نمونه قوت و ضعف توجه کنید:
قوت مالی: اعتبار من در نزد بانکها باعث شده است تا فرایند وامدهی آنها با سرعت بهتری انجام شود.
ضعف مخاطب: ارتباطات ضعیف در بین سلسله مراتب سازمانی باعث شده است تا نتوانم به خوبی شایستگیهای فردی خود را در برابر مدیران شرکت ارابه دهم و ارتقاء پیدا کنم.
اکنون فهرستی از نقاط قوت و ضعف، فرصت و تهدید برای رسیدن به چشمانداز آماده شده است که بهتر است پالایش شود. این فهرست بایستی به صورت جمله کامل نوشته شود و نه فراز یا تک کلمهای. همچنین باید واقعیتها و تصویر واقعیتها مانند نمونههایی که برای شما مثال زدم آورده شود. برای اینکه بتوانید ساختاری بهتر به این فهرست بدهید شما میتوانید از جدول زیر برای تقسیمبندی این فهرست در منظرهای نتایج، مخاطب، فعالیت و یادگیری استفاده کنید. اگر این جدول را بسازید شما آماده میشوید تا به مرحله بعد بروید و نقشه زندگی خود را ترسیم کنید.
جدول تحلیلی bsc-swot شخصی