مدیریت تولید و عملیات از اوایل دهه هشتاد میلادی به عنوان یک رشته علمی خود را از زمینههایی همچون «تحقیق در عملیات»، «علم مدیریت» و «مهندسی صنعتی» منفک نموده است.
اهداف مدیریت تولید-عملیات را میتوان در قالب چهار محور زیر بیان کرد:
*هزینه؛
*کیفیت؛
*زمان تحویل؛
*انعطافپذیری.
قرن بیستم شاهد دو انقلاب در صحنه تولید بود. انقلاب اول را پس از جنگ جهانی اول هنری فورد و آلفرد اسلون پیریزی کردند که منجر به ظهور تولید انبوه و پایان عصر تولید صنعتی و دستی شد و انقلاب دوم توسط «تاایچی اوهنو» در شرکت خودروسازی تویوتا صورت گرفت که با محوریت حذف اتلاف، اتمام عصر تولید انبوه و زایش تولید ناب را در پی داشت. بر این اساس میتوان سه مرحله تکاملی را برای مدیریت تولید در نظر گرفت:
۱- تولید دستی یا سنتی
در این شیوه تولید که مبتنی بر حرفه و هنر است، کارگران ماهر با به کارگیری ابزارآلات ماشینی چندکاره، محصولاتی غیراستاندارد را در حجم کم و تنوع بالا به صورت سفارشی برای خریدارانی خاص تولید میکردند. طبیعی است که این ویژگی منجر به قیمت زیاد محصول میشد. البته امروزه در ساخت ماهوارهها، سفینههای فضایی و مشتریان با سلیقههای خاص همچنان شیوه دستی کاربرد دارد. یک تولیدگر دستی، از کارگران بسیار ماهر و ابزارهای ساده اما انعطافپذیر استفاده میکند تا دقیقاً آنچه را که مشتری میخواهد بسازد. در مجموع مشخصات تولید دستی از این قرار است:
*وجود نیروی کاری که در طراحی، ماشینکاری و اندازه کردن مهارت داشته باشد؛
*وجود سازماندهی غیرمتمرکز؛
*بهکارگیری ماشینآلات چند منظوره؛
*حجم بسیار پایین تولید
۲- تولید انبوه
این شیوه تولید اولین بار توسط آدام اسمیت در قرن هیجدهم مورد تحلیل قرار گرفت و بر تخصص و تقسیم کار و مفاهیمی چون مقیاس اقتصادی تولید و شیوههای تجزیه و تحلیل هزینه- سود و حجم فعالیت تاکید دارد. از ویژگیهای دیگر این شیوه تولید این است که محصول توسط متخصصان طراحی و بوسیله کارگران غیرماهر تولید میشود. نیروی کار به آموزش کم احتیاج دارد و تنوع محصولات نیز محدود است، ولی به خاطر حجم بالای تولید، روند قیمتها نزولی است. از آنجا که تولید محصول جدید محتاج تغییر کل سیستم است، از این رو در این سیستم تا آنجا که امکان داشته باشد، به منظور افزایش کارایی و کاهش قیمت، تولیدگر از ایجاد هر نوع نوآوری جلوگیری میکند و در نتیجه به بهای از دست رفتن تنوع و ملالآور بودن محیط کاری برای کارکنان به دلیل وجود روشهای کاری یکسان، محصول ارزانتر در اختیار خریدار قرار میگیرد.
برخی از مهمترین مشخصههای تولید انبوه عبارتند از:
*نیروی کار: تقسیم کار تا هر جا که امکان داشته باشد، شعاری بود که در این دوره مدنظر قرار گرفت. در کارخانههای با تولید انبوه، کارگر مونتاژ تنها به چند دقیقه تعلیم و آموزش نیاز دارد.
*سازماندهی: تولیدکننده انبوه سعی میکند با استفاده از راهبرد ادغام عمودی کامل، از مواد اولیه تا سایر قطعات را خودش تولید کند.
*ابزارها: از ابزارآلاتی که فقط در هر زمان یک وظیفه را انجام میدهد استفاده میشود که این کار صرفهجویی زیادی در زمان آمادهسازی ماشینآلات به وجود میآورد.
*محصولات: محصولات تنوع کمی دارند و قیمت آنها پایینتر است.
۳- تولید ناب
زادگاه تولید ناب، شرکت تویوتا در جزیره ناگویا ژاپن است. در دهه ۱۹۳۰ ای جی تویودا به همراه مهندس شرکت (تاایچی اوهنو) به آمریکا سفر کرد و از شرکت اتومبیلسازی فورد بازدید کردند و به این نتیجه رسیدند که اصول تولید انبوه قابلیت پیادهسازی در ژاپن را ندارد، زیرا این سیستم پر از اتلاف است. بر این مبنا، آنها شیوه جدیدی را که بعدها «تولید ناب» نام گرفت. ایجاد کردند. تولید ناب نگرشی است که هدف آن حذف هر فرآیند فاقد ارزش از مرحله تهیه مواد اولیه تا فروش است که برای مشتری ارزشافزودهای ایجاد نمیکند.
انجمن ملی استاندارد و فناوری در وزارت بازرگانی آمریکا تولید ناب را این گونه تعریف کرده است: «یک راهحل نظاممند برای شناسایی و از بین بردن اتلافها» فعالیتهایی که دارای ارزشافزوده نیستند. از طریق بهبود مستمر و به جریان انداختن تولید، درست در هنگامی که مشتری به آن نیاز دارد. این فلسفه تولیدی در پی کمال و بینقص کردن سیستمهای تولیدی است. از دیدگاه تاایچی اهنو، اتلاف، هر فعالیتی است که منابع را مصرف کند، ولی ارزشی برای مشتری خلق نکند.
تولید ناب به اسامی دیگری چون: «تولید روان»، «سیستم تولید تویوتا»، «تولید انعطافپذیر» و «تولید بهنگام» نیز نامیده میشود. این تولید از این رو ناب نامیده میشود که در مقایسه با تولید انبوه، همه چیز را به میزان کمتر مورد استفاده قرار میدهد. نیاز به رقابت موثر در اقتصاد جهانی، فشار از طرف مشتریان برای کاهش قیمتها، نیاز به استانداردسازی فرایندها برای دستیابی به نتایج موردانتظار، افزایش دائمی انتظارات مشتری، از جمله مهمترین دلایل تاکید بر تولید ناب است.
تولید ناب، مزایای تولید دستی و تولید انبوه را با یکدیگر تلفیق کرده و از قیمت بالای اولی و انعطافپذیری دومی اجتناب میکند. بنابراین تولیدگر ناب برای تولید محصولات بسیار متنوع، افرادی را از همه سطوح سازمانی و با مهارتهای مختلف به صورت گروهی گردهم میآورد و نیز از ماشینآلاتی استفاده میکند که هم به طور فزاینده خودکار بوده و هم بسیار انعطافپذیر هستند. تولیدگر ناب در مقایسه با تولید انبوه، همه عوامل (نیروی انسانی موجود، فضای لازم برای تولید، زمان مورد نیاز برای ساخت محصول جدید، میزان موجودی مورد نیاز و سرمایهای که صرف ابزارآلات میشود) را به میزان کمتر مورد استفاده قرار میدهد. کاهش زمان تولید، کارایی بهتر پرسنل، کیفیت بالاتر، عمر بیشتر ماشینآلات و کاهش در سطح موجودی انبار و هزینههای سربار از جمله نتایج بکارگیری سیستم ناب است. با این وجود بسیار از شرکتها به دلایل مختلف همچنان از روشهای تولید سنتی و انبوه استفاده میکنند: اول آن که آمادهسازی سیستم ناب نیاز به هزینه و زمان دارد. دلیل دوم این است که سیستمهای ناب تغییراتی بنیادی در فرآیندها و رویههای سازمان بوجود میآورند که نیاز به داشتن بستر فرهنگی، تکنولوژیک، اطلاعاتی و تدارکاتی مناسب داشته و همین طور الزامات قانونی و اجتماعی را میطلبد.
برای شناسایی و برطرف نمودن اتلافها در فرآیند تولید یا عملیات و برای بهینه ساختن روشهای مدیریتی در استفاده صحیح از منابع کسبوکارها در فرآیند تولید، از روشهای مختلفی استفاده میشود که در این میان، فنونی همچون: مهندسی مجدد (BPR) و تولید بهنگام (JIT) از اهمیت بیشتری برخوردارند.
*مهندسی مجدد: در مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار (BPR) لازم است برای دستیابی به نیازهای امروزی همچون کیفیت برتر، انعطافپذیری و هزینه پایین، فرایندها را ساده کنیم و کلیه وظایف خدمت به یک مشتری را در یک جا و به مسئوول مشخص بسپاریم. زیرا مشتری فقط به یک چیز توجه دارد و آن هم «حاصل کار» است. در شیوه جدید به جای سه واژه «رئیس، فعالیت و وظیفه» با واژگان «مشتری، فرایند و نتیجه» سر و کار داریم. هدف بیمار (مشتری) از مراجعه به پزشک، خوب شدن و به دست آوردن سلامتی دوباره (نتیجه) است نه معاینه گلو، گرفتن فشار خون یا نبض (وظیفه)، رسالت کارمند و کارگر حل مشکل مشتری است، بنابراین باید سراسر «فرایند» کار را اجرا کند و به «نتیجه» دلخواه مشتری برسد.
*تولید بهنگام: تولید بهنگام (JIT) روشی است که در آن هر محصول، درست در هنگامی که به آن نیاز است، تولید میشود و هیچ ذخیرهای در انبار وجود ندارد. JIT روشی است که به حذف اتلافات، از جمله اتلاف مهمی بنام «موجودی اضافی» کمک میکند. پرسشهای اساسی در JIT عبارتند از:
– چه چیز نیاز است؟
– چه وقت نیاز است؟
– چه مقدار نیاز است؟
بدین ترتیب با استفاده از JIT میتوان اتلافات را حذف کرد و بهرهوری را افزایش داد. چرا که با صفر کردن موجودی انبار، هزینههای نگهداری کالا در انبار، حملونقلهای اضافی، نیاز به نیروی کار اضافی و …. حذف میشود.
در طول دهههای اخیر کسبوکارها شاهد تکامل شگرفی شدهاند که اهم این تحولات را میتوان در قالب پنج دوره بیان نمود:
۱- در دههی شصت میلادی تمرکز کسبوکارها بر این بود که چگونه محصول یا خدمت بیشتری تولید کنند (کمیت)؛
۲- در دههی هفتاد میلادی کسبوکارها بر چگونگی تولید با قیمت ارزانتر تأکید داشتند (هزینه)،
۳- در دههی هشتاد میلادی کسبوکارها بر چگونگی تولید بهتر توجه داشتند (کیفیت)؛
۴- در دههی نود میلادی برای کسبوکارها تولید سریعتر اهمیت داشت (تقدم زمانی)؛
۵- در قرن بیستمویکم کسبوکارها بر این تأکید دارند که چگونه سفارشات بیشتری برای خلق ارزش بیشتر عرضه کنند (خدمت).