1. خانه
  2. مقالات
  3. رشد
  4. شما می‌توانید قهرمان زندگی خود باشید

شما می‌توانید قهرمان زندگی خود باشید

معماری زندگی

شما می‌توانید قهرمان زندگی خود باشید

5/5 - (4 امتیاز)

قهرمان زندگی خود باشید!

شما می‌توانید قهرمان زندگی خود شوید و به خوشبختی برسید اگر این سه گام را بردارید. مطالعات و پژوهش‌های مختلفی که از زندگی افراد موفق کرده‌ام نشان می‌دهد که آن‌ها همواره در طی کردن این سه گام قدم برداشته‌اند. اکنون در این مقاله این سه گام را به شما نیز گوشزد می‌کنم تا شما نیز مانند انسان‌های موفق این سه گام کلیدی را بردارید تا قهرمان زندگی خود باشید. به این فکر نکنید که مشهور باشید یا ثروتمند، استاد دانشگاه باشید یا کارمند ساده، مرد باشید یا زن! هر که می‌خواهید باشید، باشید. شما می‌توانید قهرمان زندگی خودتان باشید و این ارزشمند است. آنگاه می‌بینید که روی سکوی قهرمانی زندگی ایستاده‌اید، مدال طلای المپیک زندگی بر گردن‌تان است، ببینندگان دست شادی می‌زنند و هورا می‌کشند. اکنون بیایید و این سه گام را محکم و استوار برداریم.

گام اول: زندگی‌تان را معماری کنید.

گام دوم: زندگی‌تان را طرح‌ریزی کنید.

گام سوم: زندگی‌تان را اندازه‌گیری کنید.

رسالت زندگی‌تان را تعریف کنید.

پرسش‌های اساسی در این مرحله این است: چرا زندگی می‌کنم؟ برای چه مقصدی دارم شب را روز و روز را شب می‌کنم؟ آیا من با دیگران تفاوت و تمایزی دارم؟ آیا استعدادها، توانمندی‌ها، و شخصیت خود را می‌شناسم؟ آیا با استفاده از استعدادها، توانمندی‌ها، و شخصیت‌شناسی مقصدی را تعریف کرده‌ام؟ و چندین پرسش دیگری که می‌توانید بپرسید.

 

شما که به این دنیا قدم گذاشته‌اید بین تولد و مرگ محصور شده‌اید و منحصر به فرد هستید. زندگی تکرارنشدنی است. بنابراین، نمی‌شود با سعی و خطا پیش رفت و هیج دیدگاه کلانی نسبت به زندگی‌تان نداشته باشید. شما در طول زندگی خود بایستی رسالت منحصر به فردی را دنبال کنید. شاید اسم آقای پیتر دراکر، نظریه‌پرداز معروف مدیریت رو شنیده باشید. معلم پیتر دراکر در سیزده سالگی سوالی را از او می‌پرسد و گفته انتظار ندارم که بتوانید به پرسش من، همین الان پاسخ بدهید. اما اگر در پنجاه سالگی هم نتوانید پاسخی برای این پرسش بیابید در این صورت حتم بدانید که زندگی‌تان را ضایع کرده‌اید. این پرسش چیست؟

 

بخاطر چه چیزی باید از تو یاد کنند؟

 

اجازه بدهید که همین الان که دارید این مقاله را می‌خوانید، به سن پنجاه سالگی برویم، چند لحظه‌ای چشمان‌تان را ببندید و خود را در سن پنجاه سالگی تصور کنید و این سؤال را در ذهن خود ترسیم کنید. بخاطر چه چیزی باید از من یاد کنند؟ الان پنجاه سالگی شماست و شما دارید این سؤال را از خودتان می‌پرسید و بعد بر اساس این سؤال بر می‌گردید به پنجاه سالی که از عمرتان گذشته و آن را نظاره می‌کنید. اگر بتوانید «رسالت زندگی» خود را تعریف و این رسالت را در طول زندگی خود عملیاتی کنید، می‌توانید سوال پیتر دراکر را به خوبی در سن پنجاه سالگی پاسخ دهید. اما من چگونه می‌توانم «رسالت زندگی» خود را تعریف کنم؟ رسالت زندگی شامل سه بیانیه شخصی است که بایستی برای خود تدوین کنید. با انجام سه کارگاه زیر می‌توانید پیش‌نویس این سه بیانیه را آماده کنید:

چرا زندگی می‌کنم؟ (مأموریت شخصی)

مأموریت از بررسی‌های محیط بیرونی و بررسی‌های درونی من شکل می‌گیرد. بررسی محیط بیرونی از شکاف و فرصتی صحبت می‌کند که در آن فعالیت می‌کنیم. مثلاً الان من دانشجوی فلسفه هستم. بررسی می‌کنم که چه شکاف یا فرصتی برای این حوزه تحصیلی من وجود دارد و چه پیامی می‌توانم در آن داشته باشم.

 

به عنوان مثال، شکاف «ساده‌سازی مطالب فلسفی برای آحاد مردم جامعه» شکافی است که اکنون در جامعه وجود دارد. این فرصتی را برای من ایجاد می‌کند تا مأموریت خود را بر اساس آن بنا نهم. اساساً مأموریت‌ها مبتنی بر شکاف‌ها و فرصت‌ها تعریف و تبیین می‌شوند. نقض آن این است که شما فلسفه بخوانید و نهایتاً دنبال این باشید که فوق دکترای آن را اخذ و در نهایت استاد دانشگاه شوید. این خوب است. اما چه ارزشی را تولید کرده‌اید؟ مهم‌تر و عالی‌تر آن است که پیوندی بین مهارت‌ها و استعدادهای خود با فرصت‌های پیش رو برقرار کنید. قهرمان زندگی

 

اما بررسی محیط بیرونی همه مطلب نیست. شما بایستی درون خود را نیز کشف کنید. درون شما از سه جنبه قابل بررسی است:

شخصیت

روشی که دوست دارید کار کنید و با دیگران ارتباط داشته باشید.

علایق

چه چیزی در شما اشتیاق ایجاد می‌کند.

مهارت‌ها و توانمندی‌ها

استعدادهای اکتسابی و خدادادی؛ آنچه به آسانی می‌توانید انجام دهید.

 

نقطه مشترک این سه حوزه جایی است که زندگی را برای شما شیرین می‌کند. حال تلاقی بین این نقطه مشترک و آن فرصت کشف شده، مأموریت شما را تبیین می‌کند.

 

اجازه دهید تمرینی را به نام «گفت‌وگو با خویشتن» انجام دهیم. قرار ملاقات‌هایی با خودتان بگذارید و با خود به گفت‌وگو بنشینید. این گفت‌وگو می‌تواند از هر چیزی باشد. من کیستم؟ چه نقاط قوتی دارم؟ چه نقاط قابل بهبودی دارم؟ چه رفتاری دارم که باید ادامه دهم و چه رفتاری را باید ترک کنم؟ و …! اگر این گفت‌وگو در مقابل آینه باشد می‌تواند واقعی‌تر به نظر آید.

برای چه چیزهایی زندگی می‌کنم؟ (ارزش‌های بنیادین)

قلم و دفترچه‌ای زیبا تهیه کنید و این تمرین را برای ساخت ارزش‌های خود انجام دهید. از شما می‌خواهم تا با شیوه «۵ چرا» ارزش‌های خود را روشن نمایید. همانطورکه می‌دانید کلیدواژه پرسشی «چرا» همواره برای بهبود و تغییر به کار می‌رود. به عنوان مثال، «چرا من باید این‌گونه کار کنم؟» پس می‌توان به شیوه دیگری نیز کار کرد. سپس اندیشه شما به سمت جایی متمایل خواهد شد که رفتار شما تغییر خواهد کرد. در این تمرین شما می‌توانید ۵ چرایی را از خود بپرسید که به صورت متوالی با یکدیگر پیوند دارد.

پنج چرا

البته این مثال یک مثال پیش پا افتاده است، ولی می‌تواند این شیوه را به خوبی به ذهن متبادر کند! بارها خواسته‌ایم پولدار شویم ولی شاید کمتر از خود پرسیده‌ایم که «چرا باید پولدار شوم». در پاسخ به این پرسش ممکن است بگویید: «برای اینکه زندگی راحت‌تری داشته باشم» یا هر پاسخ دیگری. حال برای این پاسخ چرای دوم را بپرسید: «چرا باید زندگی راحت‌تری داشته باشم». و پاسخ دهید و یک چرا نیز برای این پاسخ بپرسید. این کار را ادامه دهید تا به پرسش چرای پنجم برسید. در پاسخ به این پرسش ارزش‌هایتان آشکار می‌شود. ارزش‌هایی مانند پاسخگویی، همکاری، تعهد، دلسوزی، فداکاری، کارآیی، تعالی، نشاط، راستی، نوآوری، تمامیت، وفاداری، اشتیاق، کیفیت، ارتباطات، معنویت و …

 

شما باید براساس ارزش‌هایتان زندگی کنید. برای اینکه بتوانید از ارزش‌های خود در زندگی روزانه کمال بهره‌برداری و استفاده را ببرید هر روز در انجام فعالیت‌ها از خود بپرسید که «این کاری که می‌خواهم انجام دهم با ارزش‌های من همسو، منطبق و سازگار است؟» اگر بود، یعنی شما ارزش‌های خود را اجرا می‌کنید و عمق می‌بخشید. اما اگر پاسخ مشخصی به این پرسش ندارید، بایستی مجدداً به ارزیابی آن کار یا فعالیت بپردازید. و به این صورت ارزش‌های شما اجرایی خواهد شد و قدم به قدم به سمت عادت کردن به این ارزش‌ها پیش خواهید رفت.

ارزیابی ارزش‌ها

برای ارزیابی اینکه من به چه میزان ارزش‌های خود را اجرایی کرده‌ام می‌توانید از یک چک‌لیست ساده استفاده کنید. این چک‌لیست می‌تواند جدول خودارزیابی باشد که دارای ستونی که ارزش‌های شما در آن نوشته شده است، ستون بعدی که توصیف کارهایی که برای تعمیق بخشیدن به آن انجام داده‌اید و در آخر، درصدی که نشان از عملکردتان براساس این ارزش است. این جدول می‌تواند در پایان هفته تکمیل شود. به عنوان مثال، اگر نوآوری ارزش شماست، بایستی در ستون دوم بتوانید از فعالیت‌هایی بنویسید که در این رابطه در طول هفته انجام داده‌اید، و در ستون سوم میزان نوآورانه بودن کارها و فعالیت‌های خودتان را سنجش و پایش کنید.

چه مقصد یا مقاصدی را دنبال می‌کنم؟ (چشم‌انداز زندگی)

چشم‌انداز،‌ به شما می‌گوید در اولین گام برای تحقق مأموریت و ارزش‌ها‌ی‌تان باید به کجا چشم بدوزید. مقصد شما در اولین گام چیست؟  اگر بخواهید چشم‌اندازتان را تعریف بکنید، سه تا ویژگی دارد. یک، چه سالی این چشم‌انداز تحقق پیدا می‌کند،‌ دو، چه ویژگی خاصی را در این چشم‌انداز لحاظ کردید. در سال چشم‌اندازتان اگر محقق بشود، شما چه کسی هستید و چه کسی می‌خواهید بشوید. سوم، در چه دامنه و چه محدوده‌ای می‌خواهید آن فرد ویژه باشید. فرضاً اگر می‌خواهید به عنوان استاد دانشگاه بدرخسید، می‌خواهید بین استادان دانشگاهی که هم‌اکنون درس می‌دهید بدرخشید یا در میان استادان ایران و یا استادان سراسر جهان.

 

از «تصویرسازی خلاق» برای تمرین نوشتن چشم‌انداز شخصی استفاده می‌کنیم. بنابراین، کاغذی را همراه با یک بسته مداد رنگی یا آبرنگ ۱۲ رنگ آماده کنید. در یک اتاق خلوت و ساکت این تمرین را انجام دهید. یک موسیقی آرام بگذارید، چشمان‌تان را ببندید و ۵ دقیقه به ۳ تا ۵ سال آینده زندگی‌تان فکر کنید. اگر مأموریت و ارزش‌های خود را تعریف نکرده‌اید، ابتدا آن‌ها را تعریف کنید.

 

سپس از خود بپرسید: «برای تحقق مأموریت و ارزش‌هایم، من در سه یا پنج سال آینده چه کسی خواهم بود؟» آن کسی را در ذهن خود تصور کنید که می‌خواهید باشید. محدودیت‌های خود را به هیچ وجه در نظر نگیرید. ابعاد مختلف این تصویر را در ذهن‌تان ترسیم کنید. حال، چشمان خود را باز کنید و بر روی کاغذ با استفاده از مدادهای رنگی یا آبرنگ، تصویر ذهنی را نقاشی کنید. همانی را ترسیم کنید که در ذهن خود تصور کرده بودید. با تمامی ابعاد آن. سپس، براساس این نقاشی ترسیم شده، یک جمله با ویژگی‌هایی که برای چشم‌انداز شخصی بیان کردم، بنویسید.

مشق تغییر

اکنون شما می‌توانید کارگاه‌های این مرحله یعنی مرحله رسالت زندگی را به عنوان تمرین تغییر انجام دهید.

 

 

 

[newsletter_signup_form id=1]

امتیاز به این مطلب

5/5 - (4 امتیاز)

مطالب بیشتر

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
معماری زندگی
پانزده روز تغییر، ۳۶۵ روز رشداطلاعات بیشتر
+