1. خانه
  2. مقالات
  3. رشد
  4. کجایید و به کجا میروید؟

کجایید و به کجا میروید؟

کجایید و به کجا میروید

کجایید و به کجا میروید؟

4.6/5 - (7 امتیاز)

کجایید و به کجا میروید همواره برای هر کسی مطرح است

این روزها این نظریه مطرح شده که تجار و کسبه نیز مثل «هفت روزگار بشر» شکسپیر دارای سیکل حیاتی هستند.

دهه‌ی بیست (از ۲۰ تا ۲۹ سالگی)

فنون و راه‌های کار را فرا می‌گیرید. شیوه‌های کاری خود را توسعه و بهبود می‌بخشید. بر تعداد دوستان و روابط کاری خود می‌افزایید. چه خوب و چه بد آن‌ها را برای سراسر عمر خود نگه می‌دارید.

دهه‌ی سی (از ۳۰ تا ۳۹ سالگی)

در آنچه را که حالا فکر می‌کنید «مسیر کاری و شغل» شماست خود را عرضه می‌کنید. و به زیرکی از میزان توانایی‌ها و تجربیاتی که در برابر هم‌قطاران خود کسب کرده‌اید، آگاهی دارید.

دهه‌ی چهل (از ۴۰ تا ۴۹ سالگی)

تغییر موضع می‌دهید به این نحو که به جای اینکه فرمان ببرید فرمان می‌دهید. و بیشتر خود تصمیم می‌گیرید، تا اینکه برای سایر تصمیم‌گیرندگان گزارش تهیه کنید. ترفیعات در این دوره بدیهی‌اند. ولی هر زمان که بیایند به معنای وضعیت بهتر و موقعیت مناسب‌تر خواهند بود.

دهه‌ی پنجاه (از ۵۰ تا ۵۹ سالگی)

مسیر شغلی و خط‌مشی کاری شما کاملاً جا افتاده اما الزاماً خاتمه نیافته است. تجربیات‌تان را یک کاسه می‌کنید. از مهارت‌های خود استفاده می‌کنید و به دستاوردهای بزرگ خود مشغول می‌شوید. در کمترین زمان بیشترین کارایی را دارید، و در نتیجه درآمد بیشتری کسب می‌کنید. مردم به خاطر تجربیات شما و کارهایی که انجام داده‌اید به شما رجوع می‌کنند. به این امید که عین همان کارها را برای آن‌ها انجام دهید.

دهه‌ی شصت (از ۶۰ تا ۶۹ سالگی)

یا بازنشسته می‌شوید و یا کماکان به عنوان ریش‌سفید سرکار می‌مانید. و این دقیقاً به این بستگی دارد که در دهه‌ی قبل چگونه از عهده امور برآمده باشید.

 

اگر در این سناریوی خودمانی نقطه «بساز یا بشکن [make-or-break]» وجود داشته باشد. احتمالاً بین اواخر دهه‌ی سی و اوایل دهه‌ی چهل رخ می‌دهد. زمانی‌که نه آن‌قدر جوانید که بتوانید نقش جوانان پر جنب و جوش و معجزه‌گر را بازی کنید. و نه آن‌قدر پیر هستید که در عهده‌ی ایفای نقش یک مدیر اجرایی برآیید. کجایید و به کجا میروید

 

دلایل فراوانی وجود دارد که چرا بیشتر افراد در این دوره‌ی انتقالی طبیعی دچار مشکلات می‌شوند. که دو مورد از آن‌ها را به خاطر دارم. اولین دلیل در این ارتباط است که شما خود را چگونه ارزیابی می‌کنید. و دومین مرتبط با این است که چگونه روابط شغلی خود را مجدداً ارزیابی می‌کنید.

۱. چه چیزی شما را شاخص می‌کند؟

در هر مقطعی از اشتغال و خصوصاً در اواسط دهه‌ی سی، زمانی که در میان مدیران رده‌میانی برند شده‌اید. باید از خود بپرسید که چه چیزی شما را ویژگی خاص می‌دهد. و کدام یک از استعدادهای‌تان شما را از دیگران متمایز می‌کند. آنگاه به آن صادقانه جواب دهید، و دقیقاً بر اساس پاسخی که می‌دهید عمل کنید ولی اجازه ندهید گیج‌تان کند.

 

غالباً مباحثاتی را با کسانی داشته‌ام که به خاطر یک تخصص ویژه – مثلاً حسابداری مالیاتی – در سازمان خود شاخص و متمایز شده‌اند. آن‌ها در سنین حدود سی‌وپنج سالگی به این کارِ تخصصیِ محدود، به چشم یک شغل، و تعهد شغلی می‌نگرند. و تا آخر عمر کاریِ خود به یک میز و یک ماشین حساب بسنده می‌کنند. آن‌ها به جای اینکه به خود برای پیشرفت‌هایی که داشته‌اند تبریک بگویند. از آن می‌ترسند که هیچ‌جایی را برای رفتن رها نکرده باشند.

 

برخلاف آنچه از این افراد انتظار می‌رود، آن‌ها بیشترین حدِّ غبطه و حسادت را نسبت به کسانی ابراز می‌دارند که در مسابقه‌ی دوی سرعتِ سازمان، حق انتخاب‌های معدود و محدودی دارند. اینها افرادی هستند که از یک واحد به واحد دیگر منتقل می‌شوند. تجربیات وسیعی در همه زمینه‌های کاری سازمان خود به دست می‌آورند. ولی هرگز تسلّط بر رشته‌ای خاص پیدا نمی‌کنند. یا آن‌قدر در زمینه‌ای پایداری نمی‌کنند تا به تخصصّ همه‌جانبه‌ی ویژه‌ای دست یابند. و بتوانند آن را تخصّص ویژه‌ی خود بدانند.

 

آن‌ها امکانات نامحدودی دارند، ولی این شاید بزرگترین مسئولیت باشد. در حدود چهل سالگی به دور و بر خود نگاه می‌کنند، و تعداد زیادی همه کاره و هیچ کاره‌ی مثل خود را می‌بینند. متأسفانه بیشتر سازمان‌ها برای این‌گونه آدم‌های «کلی‌گو» بیشتر از یکی دو جا ندارد، که با آنها معمولاً رئیس یا پرزیدنت می‌گویند. کجایید و به کجا میروید

۲. دوستان‌تان چه کسانی هستند و به کجا می‌روند؟

یکی از چیزهای جالب در زمینه‌ی دوستان همکار این است که با شما بالا می‌آیند و یا برعکس احتمالاً در جا می‌زنند. یکی از چیزهایی که مرا می آزارد این است که چرا اغلب افراد از درک این مسئله غافل‌ند. و از آن در جهت منافع خود بهره‌برداری نمی‌کنند.

 

این مشکل مبتلا به سازمان‌های بازاریابی و فروش است. خصوصاً سازمان‌های کارآفرین کوچکی که بیشتر رشدِ کاری‌شان، عمیقاً ناشی از روابط شخصی و اجتماعی است که توسط بنیان‌گذاران آن‌ها توسعه یافته‌اند.

 

من این نکته را چند سال قبل، زمانی دریافتم که یکی از دوستانم درباره‌ی تاریخچه‌ی شرکت‌ش توضیح می‌داد. او چهل ساله بوده که سازمان جوان و پویایی را تاسیس می‌کند، که مدیرانش در مقایسه با خودش حدوداً ده سال جوان‌تر بوده‌اند. او مرتباً به افرادش گوشزد می‌کرده که دامنه‌ی ارتباطات و تماس‌های شخصی خودشان را گسترش دهند. ولی آن‌ها به او خُرده می‌گرفتند. و می‌‌گفتند آقای رئیس برای شما در این سن و سال، تجربه، و عنوانی که دارید خیلی آسان‌تر است تا با رؤسا، مدیران اجرایی و رؤسای واحدهای سازمان‌های دیگر ارتباط برقرار کنید. ما برای این‌جور کارها خیلی جوان هستیم.

 

حالا که همان افراد در سنین اواخر سی و اوایل چهل هستند، بسیاری از آن‌ها هنوز آنگونه فرصت‌ها را کماکان از دست می‌دهند. آن‌ها هنوز متوجه نشده‌اند که دوستان‌شان – که با هم شروع کرده بودند – نوار پایان مسابقه را قطع کرده‌اند. و همکلاسی‌های دانشکده‌شان حالا رئیس و تصمیم‌گیرنده شده‌اند. آن‌ها هرچه بر سنّ‌شان افزوده شده، توجه‌شان به ارتباطات و روابط شخصی با دیگر سازمان‌ها نه فرق کرده و نه گسترش یافته است. آن‌ها کماکان به دوستان کاری خود در محدوده‌ی سازمانی خویش دلخوش‌ند.

 

اگر براستی می‌خواهید بدانید کجایید و به کجا میروید، به دوستان، همکاران و ارباب رجوع خود نگاه کنید. ببینید آن‌ها چه کسانی هستند، و به کجا می‌روند.

 

[newsletter_signup_form id=1]

امتیاز به این مطلب

4.6/5 - (7 امتیاز)

مطالب بیشتر

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
کجایید و به کجا میروید
پانزده روز تعطیلات عید چه‌کاره‌ای؟! اطلاعات بیشتر
+