هفت نفر از خطرناکترین افراد در سازمان شما چه کسانی هستند
هفت نفر خطرناک در سازمان شما ممکن است جاهطلبانی باشند که همقطاران شما محسوب میشوند. کسانی که برای جبران ضعف و کمبودهای خود در رسیدن به مقاماتی که میخواهند و در نحوهی رسیدن به آنها شدیداً تلاش میکنند. واقعاً اگر این افراد جاهطلب، به همان اندازه که خود فکر میکنند بااستعداد باشند، میتوانند باارزشترین همپیمانان شما باشند. شما میتوانید ارّابهی خود را در مسیر ستارهی آنها قرار دهید، و آن را تا مقصد دنبال کنید. و از آن بهتر میتوانید به رقابت و همچشمی با نقاط مثبت و محاسن آنها بپردازید، و از آنها جلو بزنید.
افراد واقعاً خطرناک در تشکیلات شما هرگز جاهطلبی خود را بروز نمیدهند. آنها دارای دستور جلسهی محرمانهای هستند که عناوین آن بر شما، و یا شاید بر خودشان هم پوشیده است. دستوری که اوّلین و اولویّتدارترین مسئلهاش «بقای نفس» است. آنها چون چربی شیر نیستند که با زدن شیر در بالا جمع شوند؛ آنها به شدّت سعی میکنند مطرح نشوند، این گونه آدمها را در هر تشکیلاتی میتوان دید، که به هفت گونهی خطرناک آنها در ادامه اشاره میکنم:
۱. آدمی که میگوید، «هر کاری بخواهید برایتان انجام میدهم.»
او قولهایی را میدهد که فکر میکند شما خواهان شنیدن آنها هستید، ولی هرگز نمیتواند آنها را عملی کند. او میگوید که میتواند شما را با یک مشتری خوب مرتبط کند، و در حالی که شما خود را برای برخورد با مشتری فرضی به سرعت آماده میکنید، او برای عدم توفیق خود در تحقق بخشیدن به قولی که داده عذر و بهانهتراشی میکند. هرگز نمیتوان راهی یافت که حتّی برای یکبار هم به چنگ این گونه آدمها نیفتیم، ولی اگر دفعات بعدی در دام اینها بیفتیم هیچ عذری نخواهیم داشت. هفت نفر خطرناک
۲. آدمی که مدّعی است همه چیز میداند.
این گونه آدمها، به زعم خود، دائرةالمعارف متحرّکی هستند، که هر چیزی را، لااقل، یکبار دیده، شنیده یا تجربه کردهاند. هیچ چیزی برای آنها تازگی ندارد. اینجور آدمها به عنوان «کعب الاخبار» سازمان خود شهرت دارند. ولی باید حواستان را جمع کنید که میتوانند شما را گول بزنند. آنها مغز یک کامپیوتر سریع، اعتماد به نفس یک قهرمان، و حسّ ششم یک مار را دارند. تنها عباراتی را که نمیتوان در قاموس آنها یافت عبارتند از، «به کمک نیاز دارم»، «اشتباه کردم» و «نمیدانم». آنها دارای یک سری نظریات کلّی و قالبی (کلیشهای)اند؛ و اگر از آنها مشاورهای بخواهید، به سوابق و نمونههایی استشهاد میکنند که احیاناً به گمراهیتان منجر میشوند.
۳. رئیس «همیشه موافق»
او برای هر پیشنهادی یک کلمهی امیدبخش و دلگرمکننده دارد، زیرا نمیخواهد خلّاقیت و قوّهی آفرینندگی را در افراد خاموش سازد. عبارات مورد علاقهی او عبارتند از، «موافقم»، «بگذار آن را بپرورانیم» و متأسفانه این پایان کار است. موافقت او هر پیشنهادی را در بر میگیرد، لذا یک چنین موافقتی عملاً بیمعنا است. اگر گوش به حرف او کنید که میگوید، «بارکاللّه، همینطور ادامه بده» وقت خود را به هدر دادهاید، و چیزی نخواهد گذشت که بایگانی شما پر از پروژههای ناقصی خواهد شد، که اگر بتواند آنها را به یاد بیاورد، شمایی تیره و تار از آنها خواهد داشت. هفت نفر خطرناک
۴. محرم راز، و یار دمساز
او در هر کاری فضولی میکند، خیلی حرف میزند، و کار همیشگیاش بدگویی، یاوهسرایی و پرگویی است. وقتی به شما میگوید، «میتوانم سِرّ نگهدار باشم» قطعاً بدانید که نمیتواند. او برای هر بخش از اطلاعاتی که از شما بیرون میکشد، گویی مجبور است بخشی از اسرار دیگران را افشا کند. اگر علاقهمند به بازگو کردن اعترافات و اسرار دیگران در نزد شماست، دربارهی شما و اسرار شما به دیگران چه خواهد گفت؟
۵. آدمهای صرفاً اداری
رؤسا معمولاً این آدمها را دوست دارند، آنها تا دیر وقت کار میکنند، روی هر مسئلهی جزئی سر و صدا راه میاندازند، و برای خود استانداردهای بالایی را در نظر میگیرند. البته مسائل را برای خود آسان میگیرند: تنها روی مسائل جزئی و بیاهمیّت حسّاساند. آنها در هر دقیقه از روز چه گیرههای کاغذ (کلیپس) را بشمرند، و چه به حساب و کتاب بپردازند، خر خود را میرانند و کار ندارند که اصلاً حرکتی دارند یا به جایی میرسند یا نه. آنها در دیوانسالاری پیشرفت میکنند، و غالباً رئیس شما میشوند. مواظب اینها باشید.
۶. آدمهای بیاستعداد ذاتی
این گونه آدمها به درد هیچ کاری نمیخورند. آنها از راه انداختن و استفاده از دستگاه فتوکپی و یا قهوهجوش عاجزند (و نوعاً از شما کمک میخواهند). لذا به طریق اولیٰ نمیتوانند کار کردن با کامپیوتر را یاد بگیرند (و سیستم شما را کُندتر میکنند). آنها از عهدهی کنار آمدن با یک مشتری و ارباب رجوع معمولی برنمیآیند (و آنها را معمولاً به شما حواله میدهند). آنها برای هر «چیز مطمئنی» در دسترساند، و در غیر آن صورت غایب. هفت نفر خطرناک
۷. آدمهای بیاستعداد مقطعی
بزرگترین استعداد اینها در استخدام شدن و کار گرفتن است. دوّمین استعداد شگرف اینان هدفگیری نقاط کور شما با چربزبانیشان است. آنها را به ندرت میتوان شناخت، مگر اینکه خیلی دیر شده باشد.
فهرستی را که ارائه دادم، قطعاً فهرست کاملی نیست؛ و صد البته قصد این نداشتم که بگویم سازمانها و تشکیلات مختلف پر از این آدمهای بیاستعداد و حقّهباز است. ولی اگر، آنطوری که بعضی از کارشناسان امور مدیریت تخمین میزنند، ده درصد از پرسنل یک سازمان، افراد مشکلآفرین باشند، و هفتاد درصد افراد همان سازمان هم از قربانیان نادانسته و بیگناه آن ده درصد باشند، پس شما در میان بیست درصد مابقی هستید که تحت تأثیر این گونههای خطرناک قرار نگرفتهاید. نصفِ مبارزه شناسایی اینها، و نصفِ دیگرش طرد و پرهیز از اینها است.