چگونه میتوانیم هفت مانع اساسی موفقیت فردی را از سر راه خود برداریم
موفقیت فردی از جمله موضوعاتی است که در دنیا از جذابیت خاصی برخوردار است. بسیاری از افراد میخواهند تا در راستای حرفه و شغل خود به موفقیتهای چشمگیر برسند و برند خاصی پیدا کنند. بعضی میخواهند ثروتمند شوند. و بعضی دیگر آدم مشهور. برخی میخواهند به عنوان مرجع دانش برای دیگران محسوب شوند. و بسیاری دیگر از این قبیل.
عوامل زیادی در موفقیت فردی دخیل است اما جان سی مکسول، از مربیان مشهور رهبری و توسعه شخصی، میگوید:
مهمترین عامل در موفقیت چشمگیر افراد تلاش و پشتکار آنهاست
اما به نظر میرسد تلاش و پشتکار به تنهایی نیز ما را به سرمنزل مقصود نمیرساند. خیلی از ما تلاش و پشتکار بسیاری را در طول زندگی خود داشتهایم. اما متأسفانه به نتایج مطلوبی نرسیدهایم که مدنظرمان بوده است. در اینجا، من به ۷ مانع کلیدی در موفقیت فردی اشاره میکنم که اگر شما این موانع را کنار بزنید تلاش و پشتکارتان، شما را به سوی موفقیت رهنمون خواهد کرد.
یادآوری این نکته ضروری است که این موانع، موانع ساختاری هستند.
۱. مأموریت و چشمانداز خود را تعریف نکردهاید.
بسیاری از قهرمانان، کارآفرینان و دانشمندان دنیا رؤیای بزرگی در سر میپرورانند. آنها این رؤیا را در قالب بیانیههای مأموریت و چشمانداز شخصی خود شفاف میکنند. مأموریت شخصی به شما میگوید که شما چه پیام جدیدی برای بشریت دارید. چه ارزش جدیدی را میخواهید خلق کنید و در طول عمر خود به دنبال چه جیزی هستید. چشمانداز نیز شما را در اولین گام شما را به سوی مأموریت خود میکشاند.
این کشش خلاق باعث میشود تا شما دست از تلاش برندارید و همواره با تمرکز بر مأموریت و چشماندازتان به سمت اهداف خود حرکت کنید. بنابراین، کسی که مأموریت و چشمانداز شخصی خود را تعریف نکرده است، تمرکزی برای دستیابی به رؤیای ذهنی خود نخواهد داشت. در نتیجه، اولین مانع بر سر راه موفقیت فردی شما این است که رؤیای خود را در قالب مأموریت و چشمانداز چالشبرانگیز و دستیافتنی تعریف نکردهاید.
۲. تحلیل واقعی از قابلیتها و استعدادهای خود ندارید.
مهمترین پرسش جک ولش به عنوان مدیر برگزیده قرن بیستم که جنرال الکتریک را از بحران ورشکستگی دهه ۸۰ نجات داد و آن را یکی از شرکتهای برتر فهرست فورچون ۱۰۰ در اوایل قرن بیستویکم کرد، این بود که «واقعیت چیست». اگر واقعیت را نپذیریم، بعداً در دستیابی به اهداف دچار زوایای مختلفی خواهیم شد و زمان از دست رفته را هم دوباره نمیتوان خرید.
بنابراین، تحلیل واقعی از قابلیتها، استعدادها و علاقهمندیهای خود داشته باشیم. بی دلیل به دنبال آنچه دیگران میگویند نباشید و وجود خود را پیدا کنید و براساس راه درست و منطقی پیش بروید. این میتواند مانع جدی برای شما باشد.
۳. نقشهای از اهداف زندگی ترسیم نکردهاید.
هدفگذاری از جمله سازوکارهایی است که در موضوع موفقیت و تغییر از قدمت زیادی برخوردار است. هر استاد و مربی تغییر یا موفقیت وقتی میخواهد توصیهای داشته باشد، به ما میگوید: «هدفگذاری کن تا به آنها برسی». و سپس، توصیه میکنند که هدف نیز بایستی پنج ویژگی داشته باشد که در واژه (SMART) مستتر است: مشخص، قابل سنجش، قابل دسترس، مرتبط و زماندار. فکر نمیکنم کسی در حوزه موفقیت و تغییر مطالبی خوانده باشد و از این موضوع چیزی نخوانده یا نشنیده باشد.
به نظر من این ویژگیها شرط لازم هستند، اما کافی نیستند. یکی از موانع آن است که ما معمولاً شرط لازم را رعایت میکنیم، اما این شرط کافی را رعایت نمیکنیم. شرط کافی آن است که نخست از میان اهداف، مهمترین اهداف یا اهداف راهبردی را گزینش و دو اینکه رابطهای علت و معلولی بین این اهداف راهبردی در قالب نقشه راه تعریف و ترسیم کنیم. این نقشه (که به صورت تکصفحهای تنظیم و ترسیم میشود) به ما نشان میدهد چگونه مسیر پرخطر موفقیت و تغییر را طی کنیم تا کمترین انحراف را داشته باشیم.
۴. با ذینفعان خود همسویی ایجاد نکردید.
از جمله مواردی که امروزه با گسترش فضای مجازی مغفول مانده و کمرنگ شده است، موضوع «گفتوگو» است. گفتوگو در خانواده و رابطه بین اعضای خانواده و یا گفتوگو در سازمانها بین همکاران سازمانی. خیلی اوقات سوء تفاهماتی که میتواند با یک ارتباط و گفتوگوی صحیح و ساده حل شود، به مسائل بغرنج و تضادهای لاینحل تبدیل میشود. این سخن از قول روانشناسان مطرح است که به دلیل اینکه انسانها موجوداتی اجتماعی هستند، ناگزیرند تا ارتباط و گفتوگو داشته باشند.
یکی از موانع آن است که عموماً من و شما فکر میکنیم که برای رسیدن به موفقیت و تغییر خود من اصل قضیه هستم. البته این مطلب که هست، اما همهی مطلب این نیست. اینکه ذینفعانی که میتوانند کمک کنند تا موفقیت من تضمین شود نیز بسیار مهم است. ذینفعان کسانی هستند که از تحقق برنامه رشد فردی من نفع و سود میبرند.
حال این نفع میتواند مادی یا معنوی باشد. بنابراین، گفتوگوهای مؤثر با ذینفعان کلیدی مانند اعضای اصلی خانواده من، دوستان صمیمی و مدیران سازمانی که در آن کار میکنم میتواند اهرمی برای شتاب حرکت من به سوی موفقیت تلقی شود. و البته این گفتوگو بایستی منجر به همسویی بین طرفین شود تا همافزایی بین برنامههای متفرق اتفاق بیفتد.
۵. فعالیتهای روزانه شما با اهدافتان متصل نیست.
شاید بتوانیم بگوئیم که گلوگاه موفقیت و تغییر ما همین موضوع است: کارها و فعالیتهای روزانهای که انجام میدهیم با اهدافی که تدوین و دنبال میکنیم متصل نیست و پیوندی ندارد. برخی از این فعالیتها، امور عادی است که انجام میدهید. برخی دیگر، فعالیتهایی هستند که بایستی این قبیل فعالیتها را بهیود دهید تا هدفتان تحقق پیدا کند و بعضی از آنها، فعالیتهای جدیدی هستند که باید ایجاد شوند و تاکنون آنها را انجام ندادهاید.
در واقع، فعالیتهایی که امروز انجام میدهید و در اولویت انجام هستند، رؤیای شما را نابود یا محقق خواهند کرد. بنابراین، همواره از خود بپرسید که آیا این فعالیت، من را به سمت مأموریت و چشماندازم حرکت خواهد داد یا خیر. اگر آری، پس باید انجام دهید حتی اگر مهارت و توانمندی آن را ندارید. و اگر نه، آن را رها کنید. البته اگر مهارت و توانمندی نداشته باشید، بایستی فوراً جزو برنامههای قابلیتسازی خود قرار دهید تا بتوانید انجام آن فعالیت را یاد بگیرید. اینجاست که دورههای آموزشی، کتاب، و بسیاری از روشهای دیگر اثربخشتر عمل خواهند کرد.
۶. اهدافتان را سنجش و پایش نمیکنید.
اهداف و نقشهی اهدافی که در بند ۳ از آن صحبت کردم بایستی همواره اندازهگیری و پایش شود. اندازهگیری به معنی آن است که اطلاعات و دادههایی را در فواصل کوتاه و بلندمدت جمعآوری کنیم تا روند رو به رشد یا نزول ما را نشان دهد و پایش یعنی براساس این اندازهگیری و سنجشها بتوانیم اهداف خود را بیدرنگ نظارت کنیم تا اقدام صحیحی را نسبت به آنها داشته باشیم.
قریب به یک قرن پیش دانشمند برجسته انگلیسی، لرد کلوین، در خصوص اندازهگیری راهی به سوی بهبود عملکرد این گونه سخن میگوید:
من اغلب میگویم موقعی میتوانید درباره چیزی صحبت کنید که بتوانید آن را اندازهگیری و به عدد و رقم بیان کنید، در این صورت است که میتوانید بگوئید چیزی درباره آن میدانید، اما وقتی نمیتوانید آن را اندازهگیری و به عدد و رقم تبدیل کنید، دانش شما درباره آن آنچنان که باید و شاید کافی نیست».
بنابراین، اگر شما نتوانید اندازهگیری کنید، نمیتوانید بهبود دهید. بنابراین، فقدان اندازهگیری واقعی عملکرد میتواند مانع جدی در جهت موفقیت و تغییر فردی شما تلقی شود.
۷. روندهای آینده را برای تغییر دنبال نمیکنید.
همواره در کارگاههایی که برگزار کردهام این نکته را در ابتدای کارگاه یادآوری میکنم که «دیدگاه هلیکوپتری» داشته باشید. دیدگاه هلیکوپتری یعنی یک کمی از آنچه درون آن هستید فاصله عمودی بگیرید و اطراف و پیرامون موضوع را هم ببینید. درباره ه موضوع فراتر از خود موضوع نگاه بکنید و کلاننگری را فراموش نکنید.
کلاننگری به شما این بینش را می دهد که بتوانید فراروی آنچه در حال انجام آن هستید را نیز ببینید و روندها را درک کنید. نزول یا صعود، شکست یا ادامه روندها به شما می گوید که باید آن را ادامه دهید یا بایستی مسیر جدیدی را در زندگی اتخاذ کنید. خیلی از افراد یا شرکتها با همین ندیدنها خود را نابود کردهاند و از گردونه زندگی خارج شدهاند.
بنابراین، مانع جدی بر سر راه موفقیت و تغییر شما میتواند ندیدن این گونه رشد یا سقوط روندها باشد. شاید اصطلاح موجسواری روی روندها براساس همین موضوع مطرح میشود. یعنی وقتی موجی میآید، اگر از قبل آمادگی داشته باشید میتوانید روی آن سوار شوید و اگر نه، زیر بار سنگین آن موج غرق خواهید شد.
مشق تغییر
این هفت مانع را به خاطر داشته باشید و برای موفقیت فردی و تغییر آنها را از پیش پای خود بردارید. توصیه میکنم یک برنامه ۴۰ روزه برای خود برقرار کنید. هر مانع در یک هفته. از مانع و خودتان ارزیابی داشته باشید. و طی آن هفته مانع موجود بر سر راه خود را بردارید. و برنامه رشد بینهایت خود را آغاز کنید. ما این برنامه ۴۰ روزه را برای شما فراهم کردهایم.