ذهن خود را رها کنید و در جنگ درون پیروز شوید
هرگز پایانی ندارید (کتابی که در سال ۲۰۲۲ منتشر شده است) راهنمای شما برای تبدیل شدن به فردی است که هرگز تصور نمیکردید میتوانید باشید. داستانهایی از شکستها و درسهای آموختهشده را به اشتراک میگذارد که میتوانید از آنها برای قدرت در چالشهای پایانناپذیر زندگی استفاده کنید.
دیوید گوگینز یک نیروی دریایی سابق ایالات متحده با بیش از ۷۰ ماراتن فوق مسافت زیر کمربند خود است. او نویسنده کتاب پرفروش نیویورکتایمز با عنوان نمیتواند به من صدمه بزند، است. کتابی که او تلاشهای گذشته خود را برای تبدیل شدن به مرد امروزی به یاد میآورد. هرگز پایانی ندارید
این کتاب چه چیزی برای من دارد؟ یاد بگیرید که بر موانع ذهنی خود غلبه کنید و از محدودیتهای خود عبور کنید.
وقتی در اواسط دهه بیست یا سی سالگی خود هستید. فکر میکردی بالاخره رمز زندگی را شکستهای. و دقیقاً همانطوری زندگی میکنی که سالها پیش آرزویش را داشتی. اما آیا شما واقعاً هستی؟ آیا این واقعاً اوج زندگی شماست؟ یا تازه شروع کردهاید؟
در این خلاصهکتاب اثر دیوید گوگینز، متوجه خواهید شد که زندگی در واقع به پیشرفت بیپایان نیاز دارد. به اصطلاح اوج شما شروع بینهایت است. آنچه شما واقعاً قادر به انجام آن هستید بسیار فراتر از وحشیانهترین انتظارات شماست، و برای درک این نکته لازم است که باور خود را از طریق انعطافپذیری ذهنی و فیزیکی ایجاد کنید. و چالشهای پیش رو را در آغوش بگیرید. هرگز پایانی ندارید
از غرق شدن در بدبختی خود دست بردارید و شروع به حرکت کنید.
خواه ناخواه، زندگی انواع و اقسام مشکلات را برایت پرت خواهد کرد. مشکلات کوچک به شکل تکلیف گمشده یا لپتاپ شکسته وجود دارد. و مشکلات بزرگ به شکل تصادفات آسیبزا یا مشاغل شکستخورده وجود دارد. اما مهم نیست که به چه اندازه مشکلات به سمت شما پرتاب میشوند. مهم این است که بدانید چگونه از تأثیر ماندگار آنها اجتناب کنید. و به جلو حرکت کنید.
متأسفانه، گفتن آن آسانتر از انجام آن است. بسیاری از مردم تمایل دارند تا مدتها پس از گذشتن از بدبختی خود درگیر آن باشند. آنها هنوز هم بدبخت هستند، سالها پس از رهایی از یک رابطه خشونتآمیز یا بهبودی از یک آسیب جسمی. آنها در بدبختی خود غرق میشوند. و به این میاندیشند که چقدر بدشانس بودند که به چنین سرنوشتی دچار شدند. حتی گاهی اوقات از آن برای توجیه ضعف خود استفاده میکنند. و دقیقاً همان جایی که هستند باقی میمانند.
شما هرگز بر چیزهایی که تجربه میکنید کنترل کامل نخواهید داشت. در واقع، بیشتر اوقات، انتهای کوتاه چوب را دریافت خواهید کرد. اما آنچه میتوانید کنترل کنید این است که چگونه به آن موقعیت واکنش نشان میدهید. شما مسئول رفتارتان پس از گذراندن یک تجربه منفی هستید. این انتخاب شماست که خود را بالا بکشید. و به جلو هل دهید یا در آن چاله ناامیدی بمانید. و اجازه دهید زندگی شما را کنترل کند.
لازم نیست فوراً یک پرش بزرگ انجام دهید. انتظار نمیرود یک روز بعد به یک رویداد صد در صد خوب بروید. نکته کلیدی این است که پیشرفت مداوم داشته باشید، حتی اگر کمترین مقدار باشد. هر روز باید به خود نشان دهید که در حال تلاش برای رهایی از زنجیرهای گذشته خود هستید. قدمهای کوچک خوب است. هرگز از پیشرفت دست نکشید. هرگز پایانی ندارید
دیر یا زود به فردی تبدیل میشوید که هرگز فکر نمیکردید باشید. تنها چیزی که واقعاً لازم است تمرکز بر آینده است تا گذشته.
از تجربیات منفی خود به عنوان انگیزه برای رسیدن به قلههای عالی استفاده کنید.
اگر میگویید هیچ تجربه منفی در زندگی خود نداشتهاید، یا دروغ میگویید یا خوششانسترین فرد جهان هستید.
به احتمال زیاد شما حداقل یک خاطره بد دارید، خواه این خاطره در دوران دبیرستان یا بزرگ شدن در خانوادهای بدسرپرست باشد. این خاطره به هر طریقی ذهن شما را به هم ریخته است. و از آن زمان هرگز احساس امنیت و اطمینان کامل نکردهاید.
اولین قدم شما برای کنار آمدن با آن خاطره بد احتمالاً انکار آن است. ممکن است بگویید که این تجربه به آن بدی نبود که سایر افراد شاهد آن بودند. حتی ممکن است به جایی برسید که بگویید واقعاً آنطور که بود اتفاق نیفتاد.
اما هر چه مدت بیشتری این تجربه منفی را نپذیرید، بیشتر خود را در عذاب نگه میدارید. شما هرگز با پنهان شدن از درد به پتانسیل واقعی خود پی نخواهید برد، پس خاطره بد خود را در کمد نگذارید. آن را بپذیر و با تمام وجود با آن روبرو شو.
مطمئناً دیدن درد در چشم ترسناک و ناراحتکننده است، اما انجام این کار نه تنها شما را رها میکند. بلکه شما را به جلو نیز سوق میدهد. شما میتوانید از این درد به نفع خود استفاده کنید. میتوانید آن را احتکار کنید و به عنوان انگیزهای برای اثبات اشتباه همه در نظر بگیرید.
اگر در برداشتن اولین قدم برای رویارویی با درد خود با مشکل مواجه هستید، یادداشتبرداری نقطه شروع خوبی است. تجربیات خود را یادداشت کنید تا زمانیکه بر چالشهای خود غلبه کنید. چیزی برای نگاه کردن به آن داشته باشید.
راه بهتر این است که صدای خودتان را ضبط کنید. هر بار که با یک نظر منفی یا یک خاطره آسیبزا مواجه شدید، گوشی خود را بردارید و داستان خود را با صدای بلند بگویید. آنچه را که اتفاق افتاده، با کوچکترین جزئیات توضیح دهید. سپس هر روز به آن گوش دهید. این ممکن است در ابتدا سخت باشد. احتمالاً نمیخواهید این تجربه را دوباره تجربه کنید. اما این کار را بیشتر انجام دهید و در نهایت متوجه خواهید شد که چقدر شجاع شدهاید. شما متوجه خواهید شد که اکنون میتوانید با درد خود روبرو شوید. هرگز پایانی ندارید
یک ثانیه میتواند همه چیز را در زندگی شما تغییر دهد.
در یک ثانیه چه کاری میتوانید انجام دهید؟ مطمئناً نمیتوانید یک بشقاب کامل ماهی قزلآلا بخورید یا یک ایمیل طولانی بنویسید یا یک حرکت ۱۰۰ باره را تمام کنید. یک ثانیه غیرقابل انکار بسیار کوتاه است. اما از دانستن این موضوع شگفتزده خواهید شد که صرفاً زمان زیادی برای ایجاد تغییرات در زندگی شما نیاز است. این همان چیزی است که دیوید گوگینز آن را «تصمیم یک ثانیهای» مینامد.
وقتی چالشهای زندگی را پشت سر میگذارید، مواردی وجود خواهد داشت که شروع به شک و تردید در خود میکنید. شاید نتوانستید یک معامله را ببندید و اکنون فکر میکنید نمیتوانید یک تجارت موفق را اداره کنید. شما نتوانستید به هاروارد برسید، بنابراین فکر میکنید از ابتدا واقعاً باهوش نبودید. این موارد بسیار مهم هستند. آنها میتوانند باعث پیروزی یا شکست شما شوند.
اکثر مردم پس از تجربه چنین لحظاتی محل را ترک میکنند. این ذره تردید تمام چیزی است که برای بیرون راندن رویاهای آنها از پنجره لازم است.
این اشتباه را انجام ندهید. به جای واکنش ناگهانی، یک ثانیه مکث کنید و تصمیم بگیرید. تمام این احساسات را برای یک ثانیه کنار بگذارید و افکار خود را کنترل کنید. سپس از خود بپرسید که آیا مطمئن هستید که باید ترک کنید یا اینکه به دلیل استرس و ناامنی به خود شک دارید. اگر دومی باشد، میتوانید آن یک ثانیه را صرف کنید. و تصمیم بگیرید که بجنگید. اجازه نده حتی یک لحظه ضعف تمام رویاهایت را از بین ببرد.
چنین مواردی در زندگی شما زیاد خواهد بود. شما باید بار بعدی برنده شوید. به خود یادآوری کنید که چرا آنجا هستید. بیش از حد بر روی هدف خود متمرکز شوید.
هنگامیکه بر این شک غلبه کردید. میتوانید از نیروی تازه کشفشده خود برای غلبه بر چالشهای بیشتر در زندگی استفاده کنید. شما قویتر خواهید شد. همه اینها به این دلیل است که تصمیم یک ثانیهای را گرفتهاید. هرگز پایانی ندارید
به جای اینکه به این فکر کنید که آیا پایان رنج شما نزدیک است، بر روی کار خود تمرکز کنید.
تصور کنید روزها پیادهروی کردهاید و هنوز به قله نرسیدهاید. به نقشه قابل اعتماد خود نگاه میکنید و متوجه میشوید که فقط یک خم با هدف خود فاصله دارید. تنها چند قدم دیگر تا زمانی که بتوانید استراحت کنید. و پرچم خود را در بالای کوه نصب کنید. پیچ را دور میزنی و نفس راحتی میکشی. تو بگو «پایان!»
اما همانطورکه به اطراف نگاه میکنید، متوجه میشوید که در واقع در قله نیستید. قبل از رسیدن به قله واقعی باید یک تپه کوچک دیگر بالا بروید.
زندگی به این شکل است. وقتی فکر میکنید که بالاخره رنج شما به پایان رسیده است، متوجه میشوید که هنوز به پایان نرسیدهاید. آنچه به دست آوردید فقط یک قله دروغین بود. با این حال، یک راه ساده برای جلوگیری از صعودهای نادرست وجود دارد: به دنبال نشانههای پست پایانی نباشید.
بگویید معلمتان به شما گفته است که به یک کتاب صوتی گوش دهید و سپس آن را خلاصه کنید. شما نمیدانید طول کتاب صوتی چقدر است. بنابراین در حالیکه در حال گوش دادن هستید، مدام فکر میکنید که آیا به پایان ضبط میرسید. با این حال، هر بار که فکر میکنید در فصل آخر هستید، با یک فصل دیگر روبرو میشوید.
به دنبال نشانههایی از پایان کتاب صوتی نه تنها باعث ناامیدی شما میشود. همچنین شما را از اصل فعالیت منحرف میکند. شما آنقدر روی رسیدن به پایان تمرکز کردهاید که فراموش میکنید واقعاً گوش کنید. و اکنون خلاصه شما ملقهمای از کلمات نامفهوم است.
میدانید که سرانجام پایان فرا خواهد رسید. بنابراین به جای جستجوی آن، به کار در دستتان توجه کنید. تمام توانت را بگذار. زیرا این همان کاری است که قرار است انجام دهی. و هر چه بیشتر بر روی مسئولیتهای فعلی خود تمرکز کنید، زودتر به پایان خواهید رسید. قبل از اینکه متوجه شوید، درست در مقابل نقطه پایانی قرار خواهید گرفت. هرگز پایانی ندارید
نظم و انضباط میتواند به شما کمک کند تا پاسخگوتر و انعطافپذیرتر شوید.
شما گروهی از سربازان را تماشا میکنید که تمرینات صبحگاهی خود را انجام میدهند. و متوجه میشوید که چه نظم شگفتانگیزی دارند. آنها دستورات یک رئیس را دنبال میکنند. و قبل از اینکه سربازان فرصتی پیدا کنند، آماده ضربهزدن هستند. این دقیقاً همان کاری است که نظم با شما میکند.
اما برای به دست آوردن نظم و انضباط که میخواهید، لازم نیست به ارتش بپیوندید. شما میتوانید آن را به تنهایی، درست از راحتی در خانه خود پرورش دهید. نظم و انضباط در واقع چیزی نیست جز انجام کارها به بهترین شکل ممکن. این در مورد داشتن ابتکار عمل برای شروع کاری است. و نیمه کاره رها نکردن آن. به این معنی است که در اولین بار سعی کنید آن را درست انجام دهید. حتی زمانیکه هیچ کس کار شما را تماشا یا بررسی نمیکند.
وقتی نظم و انضباط داشته باشید، یاد میگیرید که بیشتر نسبت به خودتان پاسخگو باشید. دیگر لازم نیست به شخص دیگری تکیه کنید تا فهرست کارهایتان را برای شما تهیه کند. شما فقط بلند میشوید، وظایف خود را یادداشت میکنید. و آنها را یکی یکی بررسی میکنید. در نهایت، یاد میگیرید که چگونه برنامهای برای عمل بر روی آن فهرست کارها بسازید، بنابراین دقیقاً میدانید که روزتان چگونه پیش خواهد رفت.
منضبط بودن به شما کمک میکند تا بار ذهنی و جسمی خود را افزایش دهید. همانطورکه به تکرار و بهینهسازی وظایف خود ادامه میدهید، متوجه خواهید شد که ظرفیت شما روز به روز بیشتر میشود. اکنون میتوانید فهرست کارهایتان را در چهار ساعت مرور کنید، در حالیکه قبلاً یک روز کامل به شما نیاز داشت. این به شما کمک میکند کارهای بیشتری را انجام دهید، که میتواند زمانی مفید باشد که شما فردی هستید که به طور همزمان شغل، دانشگاه و خانوادهای متشکل از سه فرزند را اداره میکنید. هرگز پایانی ندارید
مهمترین عارضه جانبی منضبط بودن، وضعیت روانی قویتر است. شما دیگر در مورد موفقیت دیگران احساس ناامنی نخواهید کرد. زیرا بیش از حد مشغول اقدام و تمرکز بر تلاشهای خود خواهید بود. با این نوع منفیبافی از سر راه، بدون شک به جاییکه میخواهید خواهید رسید.
به موفقیتهای سطح پایین بسنده نکنید.
هر چیزی را که در روز تولد به دست آوردهاید نام ببرید. بله، درست است. به عنوان یک نوزاد یک روزه چه کاری انجام دادید؟ اگر شبیه اکثر مردم هستید، احتمالاً زیاد نیستید. به هر حال، هیچ کس با تعداد زیادی جام و عناوین به دنیا نمیآید. همه درست از پایینترین پله نردبان شروع میکنند.
اما این بدان معنا نیست که وقتی میدانید زندگیای که میخواهید در اوج است، باید به پایین بودن راضی باشید. شما باید مایل باشید که از اولین قدم فراتر بروید. اینجاست که خیلیها اشتباه میکنند. آنها ترجیح میدهند در همان جاییکه هستند بمانند. زیرا از آنچه در پیش است بسیار میترسند.
ترس طبیعی است. چه کسی میخواهد به ناشناختهها بپردازد؟ اما هیچ راه دیگری برای غلبه بر ترس شما وجود ندارد جز اینکه با آن روبرو شوید. کاری را انجام دهید که شما را میترساند، اما بدون شمشیر وارد جنگ نشوید. آماده شدن هزینه دارد. از زمان خود در پایینترین نقطه برای آماده شدن برای فرصتهای بزرگ در آینده استفاده کنید. با آن به عنوان یک زمین تمرین رفتار کنید. جاییکه بر مهارتهای خود مسلط و نسخه بهتری از خود میشوید. یک ترفند خوب که باید به خاطر داشته باشید این است که طوری رفتار کنید که انگار قبلاً در اوج هستید. وقتی به جایی که میخواهید برسید، برای تنظیم مشکلی نخواهید داشت.
اما، البته، زندگی همیشه روان نیست. مهم نیست چقدر برای چیزی آماده میشوید، باز هم ممکن است شکست بخورید. و بیشتر اوقات به دلیل چیزی است که از دست شما خارج است. در مواردی مانند این، شکست را به عنوان راهی برای یادگیری در مورد خود تلقی کنید. و فرصتی برای تقویت هسته خود برای بدترین توپهای منحنی زندگی به دست آورید. هرگز پایانی ندارید
از استانداردهای معمولی فراتر بروید و استانداردهای خود را تنظیم کنید.
هنگامی که یک کار جدید را شروع میکنید، یکی از اولین چیزهایی که در مورد آن میآموزید استانداردها و انتظاراتی است که شرکت از کارمندان خود دارد. شما باید برای جلسات آماده باشید. باید گزارش پایان ماه ارسال کنید. هر جا که میروید باید نماینده خوبی برای شرکت باشید.
شما میتوانید چنین استانداردهایی را در همه جا پیدا کنید. نه تنها در محل کار خود. آنها هر یک از اعضای تیم را راهنمایی میکنند. و اطمینان میدهند که آنها در راستای اهداف سازمان کار میکنند. از شما انتظار میرود که این استانداردها را از نظر شرعی و قانونی رعایت کنید. و در هر کاری که انجام میدهید آنها را در ذهن خود حفظ کنید.
اما در حالی که این قابل ستایش است، قرار دادن این استانداردها به هدف اصلی شما ضرری به شما وارد میکند. از دستیابی به پتانسیل کامل خود جلوگیری میکند.
بگویید رئیستان به شما گفته است که یک هفته برای کانالهای رسانههای اجتماعی کسبوکارش محتوا تولید کنید. بیشتر مردم فقط همین یک هفته محتوا تولید میکنند و همینجا متوقف میشوند. بالاخره این چیزی است که از آنها خواسته میشد.
اما انجام حداقلها باعث رشد نمیشود. رشد واقعی به معنای پیشی گرفتن از آن استانداردهای تعیینشده است. این در مورد تعیین و تلاش برای استانداردهای خود ماست. بنابراین نه، شما فقط محتوای یک هفتهای را برای رئیس خود تولید نمیکنید. شما ارزش یک ماه را بدست میآورید. یا حتی به ارزش یک سال!
احتمالاً برای بالا رفتن و فراتر رفتن، افزایش حقوق دریافت نخواهید کرد. اما در وهله اول نباید دنبال تعریف و تمجید باشید. شما از استانداردهای اعتبارسنجی داخلی فراتر میروید تا ببینید واقعاً چقدر میتوانید انجام دهید. و تا چه حد میتوانید به خودتان فشار بیاورید. اینجوری رشد میکنی.
اگر در مورد توانایی خود در انجام این کار شک دارید، سعی کنید خود را با افرادی احاطه کنید که به طور مداوم فراتر از انتظارات هستند. به این ترتیب، خود رقابتی شما انگیزه بیشتری برای شروع به کار خواهد داشت. هرگز پایانی ندارید
عظمت در دسترس شماست؛ مایلید برای آن کار کنید.
عظمت را چگونه تعریف میکنید؟ آیا کسی برنده جایزه نوبل است؟ یا ده سال متوالی است نسخه اولیه محصول را امتحان میکنید؟ یا مأموریتهای ماه را هدایت میکند؟
بله، آنها بدون شک برخی از بهترینهای تمام دوران هستند. و با موفقیتهای عظیم آنها، شما به این فکر خواهید کرد که چنین سطحی از برتری به سادگی خارج از دسترس شماست. با این حال، این ذهنیت دقیقاً همان چیزی است که شما را از رسیدن به عظمت باز میدارد.
بر خلاف تصور رایج، عظمت یک پایه دستنیافتنی نیست که فقط افراد مستعد و ممتاز بتوانند از آن بالا بروند. شما آن را در دسترس خود دارید. ولی حاضر نیستید دنبالش بروید.
با این حال، شما به طور کامل مقصر نیستید. در بیشتر مواقع، تربیت شما میتواند نقش مهمی در محدود کردن تفکر شما داشته باشد. و شما را باور کند که مقدر بزرگی نیستید. به محض اینکه وارد دنیا میشوید، مردم شروع به دستهبندی شما میکنند. شما زن هستید، پس نباید مدیر عامل باشید. شما مرد هستید، بنابراین باید حرفهای در ساخت فناوری باشید. شما فقط ۱۸ سال دارید، بنابراین باید به دانشگاه بروید. و کسبوکار راهاندازی نکنید. شما در حال حاضر ۵۶ سال دارید، بنابراین باید به فکر بازنشستگی باشید و نه تغییر شغل.
مردم این عادت را دارند که شما را حتی قبل از اینکه بتوانید واقعاً خود را تعریف کنید، تعریف میکنند. و این، متأسفانه، تأثیری بر نحوه دید شما از عظمت دارد. اما مهم نیست که صداهای منفی چقدر بلند هستند، بدانید که شما این قدرت را دارید که از آن دستهبندیها خارج شوید و خود را دوباره تعریف کنید. اولین زن در شرکت برق محلی خود باشید. اولین نفری باشید که دبیرستان را ترک میکند و در خانواده خود میلیونر میشود. اولین فرد ۵۰ ساله در فارغالتحصیلی دانشگاه باشید. هرگز پایانی ندارید
همیشه باید کسی باشید که قالب را میشکند. بذار اون یکی تو باشی.
خلاصه نهایی
برای تبدیل شدن به فردی که میخواهید باشید، ابتدا باید بر موانعی غلبه کنید که خود و جامعه ایجاد کردهاید. این مستلزم تمایل شما برای گذشتن از حد خود است. گذشته خود را فراموش کنید تا آینده شما خراب نشود. و بدون توجه به سختی و درد به جلو بروید.
در مورد افرادی که خود را با آنها احاطه میکنید، انتخابی برخورد کنید. افرادی که در اطراف خود نگه میدارید باید اولین کسانی باشند که حداکثر پتانسیل شما را میبینند. با افرادی نباشید که شما را عقب نگه میدارند. آنها باید شما را بالا ببرند. و در عوض با شما به سمت اهدافتان قدم بردارند. هرگز پایانی ندارید
شما میتوانید این کتاب را از سایت آمازون تهیه کنید.