استراتژیست مسئول اطمینان از اجرای استراتژیهاییست که شرکت به طور کلی در آن نفع میبرد
مسئولیت یک استراتژیست در شرکتها و سازمانها چیست؟ شرکتها اغلب به کارکنان درون سازمان برای ارزیابی استراتژیهای بالقوه برای پیگیری آنها متکی هستند. این افراد که معمولاً استراتژیست نامیده میشوند، مسئول اطمینان از اجرای استراتژیهایی هستند که شرکت به طور کلی در آن نفع میبرد. در این یادداشت به وظایف یک استراتژیست و بررسی الزامات و مهارتهای لازم برای این حرفه میپردازیم.
هشت مسئولیت یک استراتژیست
مسئولیتهای یک استراتژیست در درجه اول به تدوین و اجرای استراتژی سازمان مربوط میشود. این اغلب مستلزم همکاری با اعضای رهبری ارشد و سایر کارمندان مهم برای درک موقعیت فعلی سازمان، اهداف آینده و فرصتهای بالقوهست. آنها از این اطلاعات برای اصلاح استراتژی و به اشتراکگذاری آن با سایر اعضای این سازمان استفاده میکنند. برخی از وظایف خاص یک استراتژیست میتواند شامل موارد زیر باشد:
۱. برنامهریزی استراتژیهای سازمانی
یک استراتژیست یا یک تیم را رهبری میکند یا به صورت انفرادی برای تعیین یک برنامه استراتژیک مناسب برای سازمانش کار میکند. این امر مستلزم تعیین اهدافیست که شرکت میخواهد به آن دست یابد. و مشخص کردن وظایف دقیق برای رسیدن به آن اهداف. هنگامیکه آنها برنامه را نهایی کردند، استراتژیست بر اجرای برنامه نظارت میکند تا اطمینان حاصل شود که سازمان و اعضای آن همچنان از الزامات پیروی میکنند.
۲. ارتباط با کارکنان
استراتژیست معمولاً به سایر کارمندان میگوید که برنامه استراتژیک چیست. روشی که آنها این طرح را با دیگران به اشتراک میگذارند ممکنست به اندازه و فرهنگ سازمان و جزئیات برنامه بستگی داشته باشد. به عنوان مثال، برخی از شرکتها جلساتی با حضور تمام کارکنان را برای استراتژیست داشته باشند تا اهداف و وظایف پیش رو را توضیح دهند. در حالیکه برخی دیگر ممکنست برای بهروزرسانیها به ارتباطات ایمیل یا خبرنامه بسنده کنند.
۳. تجزیه و تحلیل روند بازار
یکی از اجزای اساسی برنامهریزی استراتژیک سازمانی، پژوهش درباره روندهای بازارست. بررسی وضعیت فعلی بازار و روندهای اخیر به یک استراتژیست کمک میکند تا آینده یک سازمان را پیشبینی کند. این به آنها اجازه میدهد تا موفقیتهای بالقوه سازمانی، خطرات و نیازهای آینده را درک کنند. و به آنها کمک میکند تا شناسایی کنند که کدام استراتژی ممکنست سودمندتر یا ضروریتر دنبال شود.
۴. ارزیابی منابع شرکت
داشتن درک خوب از منابع در دسترس یک سازمان به استراتژیستها کمک میکند تا تعیین کنند که شرکت در زمان مشخص به چه چیزی واقعبینانه نگاه میکند. همچنین به آنها کمک میکند تا حوزههای بالقوه برای بهبود را شناسایی کنند. بر اساس ارزیابی خودشان، استراتژیست همچنین توصیههایی را در مورد نحوه استفاده بهینه از منابع موجود برای به حداکثرسازی حمایتشان در جهت دستیابی به اهداف شرکت ارائه دهد.
۵. پژوهش درباره محصولات جدید
علاوه بر ارزیابی منابع فعلی، استراتژیست معمولاً درباره محصولات و فناوریهای جدید موجود پژوهش میکند. آنها به دنبال گزینههایی میگردند که میتواند بهرهوری شرکت را افزایش دهند یا حداقل عملیات آن را بهبود بخشند. همچنین میتواند به آنها کمک کند تا راههایی را برای سازگاری شرکت با محیطهای در حال تغییر برای رقابت در بازار مربوطه شناسایی کنند.
۶. ایجاد فرصتهای جدید
در حالیکه استراتژیست اغلب اهدافی را برای سازمان تعیین میکند، این میتواند شامل پیشنهاد و توسعه محصولات و خدمات جدید نیز باشد. آنها میتوانند پیشنهادهای جدیدی را برای شرکت برای ارضای نیازهای برآوردهنشده در بین مخاطبان هدف یا کشف گزینههایی برای جذابیت در بازارهای جدید تصور کنند. استراتژیست معمولاً با تیمهای توسعه همکاری میکنند تا پیشنهادهایشان را توضیح دهند، توسعه فرصتها را هدایت، و درباره پروژهها مشورت کنند.
۷. تقویت روابط کارکنان
هنگام تدوین استراتژی برای سازمان، اغلب کارکنان شرکت و عادات و رفاه آنها را در نظر میگیرند. به عنوان مثال، یک استراتژیست میزان بهرهوری کارکنان را تجزیهوتحلیل میکند. و سپس از این اطلاعات برای جستوجوی فناوریها یا فرایندهای جدید برای اجرای بهرهوری استفاده کند. استراتژیست همچنین با کارکنان صحبت میکند تا روحیه درونسازمانی را ارزیابی کند تا بفهمد که چقدر خوشحال هستند. و معتقدند که آیا کارفرمایشان برای آنها ارزش قائلست یا خیر. استراتژیست آنچه را که میآموزد برای توسعه استراتژیهایی به کار میگیرند که از کارکنان حمایت کند، به بهبود، حفظ و در نهایت، حمایت از سازمان کمک میکند.
۸. نظارت بر رقبا
استراتژیست اغلب نحوه رفتار رقبا در بازار سازمان را دنبال میکنند. این، همراه با روندهای بازار، به آنها کمک میکند تا تهدیدات احتمالی برای شرکت را شناسایی کنند. و به آنها اجازه میدهد تا برنامهریزی کنند که چگونه از آنها جلوگیری کنند یا به آنها پاسخ دهند. استراتژیست از ابزارهایی مانند تجزیه و تحلیل سوات [SWOT] برای تمرکز بر پژوهشهای خودش و ارزیابی وضعیت شرکتشان استفاده میکند.
الزامات برای تبدیل شدن به یک استراتژیست
در حالی که صلاحیتهای دقیق بر اساس موقعیت خاص متفاوت باشد، در اینجا برخی از الزامات رایج برای تبدیل شدن به یک استراتژیست آورده میشود:
تحصیلات
برای تبدیل شدن به یک استراتژیست معمولاً حداقل مدرک لیسانس لازمست. مطالعات خودتان را در زمینهای مانند تجارت، امور مالی، آمار، اقتصاد یا زمینههای مشابه متمرکز کنید. اگر امیدوارید در یک صنعت خاص به یک استراتژیست تبدیل شوید، دورههای مرتبط با آن رشته را تکمیل کنید. به عنوان مثال، اگر میخواهید یک استراتژیست برای یک شرکت فناوری شوید، در دورههای اضافی ثبتنام کنید تا درک خودتان را از فناوری بهبود بخشید.
آموزش و تجربه
اکثر سازمانها آموزشهای حین کار را برای استراتژیستها ارائه میدهند تا بتوانند در مورد فرایندهای خاص شرکت اطلاعات کسب کنند. این آموزش به آنها اجازه میدهد تا در مورد منابع و فناوری مورد استفاده شرکت بیشتر بیاموزند. و برخی از سازمانها به استراتژیستها اجازه میدهند تا سایر کارمندان را تحت الشعاع قرار دهند تا در مورد گردش کار اطلاعات بیشتری کسب کنند. اگرچه الزامی نیست، اما میتواند قبل از پیگیری موقعیتهای استراتژیست برای درک عملی بهتری از اصول کسبوکار، تکمیل یک دوره کارآموزی مفید باشد.
گواهینامهها
برای کار به عنوان استراتژیست نیازی به گواهینامه نیست. شایان ذکرست که اگر بخواهید در یک صنعت خاص تخصص داشته باشید، احتمالاً گواهینامهها یا مجوزهایی وجود داشته باشد، اما کسب آنها معمولاً الزامی نیست. اگر امیدوار به پیشرفت هستید، شاید ارزش داشته باشد که مدرک کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی (MBA) را دنبال کنید.
مهارت برای یک استراتژیست
تبدیل شدن به یک استراتژیست مستلزم ایجاد مجموعهای از مهارتهای سخت و نرمست. مهارتهای سخت که مهارتهای فنی نیز نامیده میشوند، شامل تواناییهاییست که مستقیماً با این مسیر شغلی مرتبط هستند. مهارتهای نرم عمومیتر هستند و به ویژگیها و عادتهای شخصیتی طبیعی شما اشاره میکنند. که از طریق اعمال خودتان نشان میدهید. برخی از مهارتهای مهم استراتژیست عبارتند از:
مهارتهای کسبوکار
مهارتهای کسبوکار یکی از ضروریترین مهارتهای سخت برای تبدیل شدن به یک استراتژیست خواهد بود. این دانش آنها را قادر میسازد تا وضعیت فعلی شرکتشان را درک کنند. و راههایی برای بهبود آن ایجاد کنند. جنبههای مهم کسبوکار برای استراتژیست شامل تعیین اهداف، تحقیق رقبا و توسعه محصولست.
تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک به استراتژیستها قدرت میدهد تا پروژههای بزرگتر را مشاهده کنند و تأثیرات مهم تصمیمات را در نظر بگیرند. این به آنها کمک میکند تا چالشهای بالقوه را برای توسعه راههایی برای پیشگیری یا مقابله با آنها شناسایی کنند. و زمینه بهتری را برای تصمیمگیریهای خاص فراهم میکند. تفکر استراتژیک مؤثر مستلزم تفکر انتقادی درباره یک موقعیت، کاوش در فرصتها، بررسی تهدیدها و برنامهریزی برای طیف وسیعی از نتایجست.
پژوهش
مهارتهای تحقیق و توسعه برای استراتژیستها ضروریست تا بتوانند اطلاعات را برای تصمیمگیریهای تجاری خوب بیابند، ترکیب کنند و به کار ببرند. استراتژیستها به طور مداوم در مورد موضوعاتی که معمولاً بر عملکرد تجاری تأثیر میگذارند، مانند روندهای بازار، رفتارهای رقبا و فرصتهای جدید یاد میگیرند. پژوهش درباره هر یک از این موضوعات کاملاً کمک میکند تا اطمینان حاصل شود که استراتژیست تصمیمات آگاهانهای برای ایجاد برنامههای تجاری مناسب میگیرد.
حل مسئله
برای استراتژیستها داشتن ذهنیت راهحلمحور بسیار مهمست. یعنی به آنها کمک میکند موقعیتها را ارزیابی کنند تا مؤثرترین راهها برای حل آنها را شناسایی کنند. و تعیین کنند که حلوفصل مسائل به چه چیزی نیاز دارد. استراتژیستها مسئول توسعه راهحلهایی هستند که استفاده از منابع سازمانی را به حداکثر میرساند. و به طور ایدهآل از اهداف کوتاهمدت و بلندمدت شرکت پشتیبانی میکند.
ارتباطات
استراتژیستها هر روز با افراد مختلفی ارتباط برقرار و از ارتباطات شفاهی و نوشتاری استفاده میکنند. مهارتهای ارتباط کلامی به آنها کمک میکند تا ایدهها را به طور موثر به اشتراک بگذارند. و پرسشهای خوبی برای جمعآوری اطلاعات و همکاری موثر بپرسند. ارتباطات کتبی تضمین میکند که استراتژیستها ایدههای خودشان را به درستی ثبت میکنند. و بهروزرسانیهای مربوط به برنامههای آینده سازمان را به روشهایی به اشتراک میگذارند که برای همه خوانندگان قابل درک باشد.
رهبری
مهارتهای رهبری از استراتژیستها در تشویق دیگران به موفقیت و تقویت همکاری بین همکاران حمایت میکند. این امر به ویژه در صورتی مهمست که آنها مسئول مدیریت مستقیم افراد باشند. مهارتهای رهبری نیز میتواند سودمند باشد، زیرا استراتژیستها گاهی اوقات وظیفه دارند تصمیمهای دشواری بگیرند. و این مهارتها ممکنست به آنها کمک کند تا از انتخابهایشان حمایت دریافت کنند، به آنها کمک کند ایدههایشان را برای دیگران توضیح دهند و تیم را چالشبرانگیز هدایت کنند.