کجایید و به کجا میروید همواره برای هر کسی مطرحست
کجایید و کجا میروید یک چالش جدی در زندگی حرفهای و شغلیست. این روزها این نظریه مطرح شده که تجار و کسبه نیز مثل «هفت روزگار بشر» شکسپیر دارای سیکل حیاتی هستند.
سیکل حیاتی عمر حرفهای
دههبیست (از ۲۰ تا ۲۹سالگی)
فنون و راههای کار را فرا میگیرید. شیوههای کاریتان را توسعه و بهبود میبخشید. بر تعداد دوستان و روابط کاری خودتان میافزایید. چه خوب و چه بد آنها را برای سراسر عمرتان نگه میدارید.
دههسی (از ۳۰ تا ۳۹سالگی)
در آنچه را که حالا میاندیشید «مسیر کاری و شغل» شماست خودتان را عرضه میکنید. و به زیرکی از میزان تواناییها و تجربیاتی که در برابر همقطارانتان کسب کردهاید، آگاهی دارید.
دههچهل (از ۴۰ تا ۴۹سالگی)
تغییر موضع میدهید به این نحو که به جای اینکه فرمان ببرید فرمان میدهید. و بیشتر خودتان تصمیم میگیرید، تا اینکه برای سایر تصمیمگیرندگان گزارش تهیه کنید. ترفیعات در این دوره بدیهیاند. ولی هر زمان که بیایند به معنای وضعیت بهتر و موقعیت مناسبتر خواهند بود.
دههپنجاه (از ۵۰ تا ۵۹سالگی)
مسیر شغلی و خطمشی کاری شما کاملاً جا افتاده اما الزاماً خاتمه نیافتهست. تجربیاتتان را یک کاسه میکنید. از مهارتهایتان استفاده میکنید و به دستاوردهای بزرگتان مشغول میشوید. در کمترین زمان بیشترین کارایی را دارید، و در نتیجه درآمد بیشتری کسب میکنید. مردم به خاطر تجربیات شما و کارهایی که انجام دادهاید به شما رجوع میکنند. به این امید که عین همان کارها را برای آنها انجام دهید.
دههشصت (از ۶۰ تا ۶۹سالگی)
یا بازنشسته میشوید و یا کماکان به عنوان ریشسفید سرکار میمانید. و این دقیقاً به این بستگی دارد که در دهه قبل چگونه از عهده امور برآمده باشید.
اگر در این سناریوی خودمانی نقطه «بساز یا بشکن [make-or-break]» وجود داشته باشد. احتمالاً بین اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل رخ میدهد. زمانیکه نه آنقدر جوانید که بتوانید نقش جوانان پر جنبوجوش و معجزهگر را بازی کنید. و نه آنقدر پیر هستید که در عهده ایفای نقش یک مدیر اجرایی برآیید. کجایید و کجا میروید
دلایل فراوانی وجود دارد که چرا بیشتر افراد در این دوره انتقالی طبیعی دچار مشکلات میشوند. که دو مورد از آنها را به خاطر دارم. اولین دلیل در این ارتباطست که شما خودتان را چگونه ارزیابی میکنید. و دومین مرتبط با اینکه چگونه روابط شغلی خودتان را مجدداً ارزیابی میکنید.
۱. چهچیزی شما را شاخص میکند؟
در هر مقطعی از اشتغال و خصوصاً در اواسط دههسی، زمانیکه در میان مدیران ردهمیانی برند شدهاید. باید از خودتان بپرسید که چه چیزی شما را ویژگی خاص میدهد. و کدام یک از استعدادهایتان شما را از دیگران متمایز میکند. آنگاه به آن صادقانه جواب دهید، و دقیقاً بر اساس پاسخی که میدهید عمل کنید ولی اجازه ندهید گیجتان کند. کجایید و کجا میروید
غالباً مباحثاتی را با کسانی داشتهام که به خاطر یک تخصص ویژه – مثلاً حسابداری مالیاتی – در سازمانتان شاخص و متمایز شدهاند. آنها در سنین حدود سیوپنج سالگی به این کارِ تخصصیِ محدود، به چشم یک شغل، و تعهد شغلی مینگرند. و تا آخر عمر کاریتان به یک میز و یک ماشین حساب بسنده میکنند. آنها به جای اینکه به خودتان برای پیشرفتهایی که داشتهاند تبریک بگویند. از آن میترسند که هیچجایی را برای رفتن رها نکرده باشند. کجایید و کجا میروید
برخلاف آنچه از این افراد انتظار میرود، آنها بیشترین حدِّ غبطه و حسادت را نسبت به کسانی ابراز میدارند که در مسابقهی دوی سرعتِ سازمان، حق انتخابهای معدود و محدودی دارند. اینها افرادی هستند که از یک واحد به واحد دیگر منتقل میشوند. تجربیات وسیعی در همه زمینههای کاری سازمانتان به دست میآورند. ولی هرگز تسلّط بر رشتهای خاص پیدا نمیکنند. یا آنقدر در زمینهای پایداری نمیکنند تا به تخصصّ همهجانبهی ویژهای دست یابند. و بتوانند آن را تخصّص ویژهتان بدانند. کجایید و کجا میروید
آنها امکانات نامحدودی دارند، ولی این شاید بزرگترین مسئولیت باشد. در حدود چهل سالگی به دور و بر خودشان نگاه میکنند، و تعداد زیادی همه کاره و هیچ کاره مثل خودشان را میبینند. متأسفانه بیشتر سازمانها برای اینگونه آدمهای «کلیگو» بیشتر از یکی دو جا ندارد، که با آنها معمولاً رئیس یا پرزیدنت میگویند. کجایید و کجا میروید
۲. دوستانتان چه کسانی هستند و به کجا میروند؟
یکی از چیزهای جالب در زمینهی دوستان همکار اینکه با شما بالا میآیند و یا برعکس احتمالاً در جا میزنند. یکی از چیزهایی که مرا میآزارد اینکه چرا اغلب افراد از درک این مسئله غافلند. و از آن در جهت منافعشان بهرهبرداری نمیکنند. کجایید و کجا میروید
این مشکل مبتلا به سازمانهای بازاریابی و فروشست. خصوصاً سازمانهای کارآفرین کوچکی که بیشتر رشدِ کاریشان، عمیقاً ناشی از روابط شخصی و اجتماعیست که توسط بنیانگذاران آنها توسعه یافتهاند. کجایید و کجا میروید
من این نکته را چند سال قبل، زمانی دریافتم که یکی از دوستانم درباره تاریخچه شرکتش توضیح میداد. او چهل ساله بوده که سازمان جوان و پویایی را تاسیس میکند، که مدیرانش در مقایسه با خودش حدوداً ده سال جوانتر بودهاند. او مرتباً به افرادش گوشزد میکرده که دامنه ارتباطات و تماسهای شخصی خودشان را گسترش دهند. ولی آنها به او خُرده میگرفتند. و میگفتند آقای رئیس برای شما در این سنوسال، تجربه، و عنوانی که دارید خیلی آسانترست تا با رؤسا، مدیران اجرایی و رؤسای واحدهای سازمانهای دیگر ارتباط برقرار کنید. ما برای اینجور کارها خیلی جوان هستیم. کجایید و کجا میروید
حالا که همان افراد در سنین اواخر سی و اوایل چهل هستند، بسیاری از آنها هنوز آنگونه فرصتها را کماکان از دست میدهند. آنها هنوز متوجه نشدهاند که دوستانشان – که با هم شروع کرده بودند – نوار پایان مسابقه را قطع کردهاند. و همکلاسیهای دانشکدهشان حالا رئیس و تصمیمگیرنده شدهاند. آنها هرچه بر سنّشان افزوده شده، توجهشان به ارتباطات و روابط شخصی با دیگر سازمانها نه فرق کرده و نه گسترش یافتهست. آنها کماکان به دوستان کاری خودشان در محدوده سازمانی خویش دلخوشند. کجایید و کجا میروید
اگر براستی میخواهید بدانید کجایید و به کجا میروید، به دوستان، همکاران و ارباب رجوع خودتان نگاه کنید. ببینید آنها چه کسانی هستند، و به کجا میروند. کجایید و کجا میروید