بازیابی هنر گمشدهی ارتباط واقعی
گوش کنید آن گونه که بفهمید (۲۰۲۱) یک راهنمای دوستانه و جامع برای تعمیق روابط از طریق قدرت گوشدادنست. خیلی اوقات، مکالمههای ما با خانواده، دوستان و همکاران سطحی باقی میماند – ما از کنار هم صحبت میکنیم، از نشان دادن آسیبپذیری خودداری میکنیم یا گرفتار پیچیدگی سوءتفاهم میشویم. با نکات و آموختههای برگرفته از تجربه نویسنده به عنوان یک پژوهشگر، میتوانیم مهارت گوشدادنمان را ارتقاء دهیم و در انجام این کار، خودمان شنیده و درک شویم.
اکسیمنا وِنگوچی یک پژوهشگر مستقر در سانفرانسیسکوست که در شرکتهای مختلف متمرکز بر فناوری از جمله لینکدین، پینترست و توئیتر کار کردهست. او همچنین نویسنده و تصویرگریست که کارهایش در واشنگتنپست، نیوزویک، و هافینگتونپست ارائه شدهست. گوش کنید همانطورکه میفهمید اولین کتاب اوست.
این کتاب چهچیزی برای من دارد؟ بیاموزید که چگونه همدلانه گوش کنید و روابطتان را با دیگران تعمیق دهید.
مهارت گوشدادن چقدر خوبست؟
بسیاری از ما شنوندههای وحشتناکی نیستیم – اما همه ما هم طبیعی نیستیم. ما ممکنست از یک مکالمه دور شویم که فقط یک قسمت از داستان را شنیدهایم. ممکنست احساسات یک دوست درباره یک موقعیت خاص را اشتباه درک کرده باشیم. یا ممکنست باور کنیم که با موفقیت همدلی کردیم، در حالیکه واقعاً، ما قادر به گوشدادن نبودیم و به جای آن مکالمه راجع به خودمان را انجام دادیم.
هنگامیکه این مسائل به پایان میرسد، در نهایت احساس میکنیم از شرکای گفتوگویمان فاصله میگیریم. به خصوص امروزه، از آنجاییکه بسیاری از مکالمات ما به رایانه یا تلفن همراه ما منتقل شدهست، ضروریست که گرما و صداقت را در تعاملات رودررو هر چند بار که ممکنست توسعه دهیم. اجازه دهید این یادداشت راهنمای شما در گوشدادن باشد همانطورکه منظورتانست.
به مکالمات طوری نزدیک شوید که واقعاً بر شریک مکالمهتان تمرکز و با او تعامل میکنید.
یک محقق جوان، حوا و مربی وی، میا، در حال بررسی موضوع آزار واذیت اینترنتی در سیستم عامل شرکتشان بودند. این فرایند شامل مصاحبه با مشاهیر و افراد دیگریست که بطور مرتب در فضای مجازی مورد نظر سوءاستفاده قرار میگیرند.
حوا و میا به سومین مصاحبهشونده خودش رسیده بودند که حوا یک اشتباه جدی در گفتوگو انجام داد. او به شرکتکننده گفت: «و افرادی که چیزهای نادرستی درباره شما مینویسند. شما فقط آنها را نادیده میگیرید، درسته؟» گوش کنید
شرکتکننده پاسخ داد که واقعاً چشمپوشی از سگهای سایبری دشوارست، هرچند که آرزو میکند بتواند. حوا پاسخ داد، «درسته، بنابراین شما آنها را نادیده میگیرید. منطقیست.»
در اینجا میتوان مشکل رویکرد حوا را مشاهده کرد. او بر اساس آنچه از مصاحبهشوندگان قبلی شنیده بود فرضیاتی درست کرد. و از اینكه تجربه این شركتكننده كاملاً متفاوت بودهست، غافل شد.
حوا همان کاری را کرد که نویسنده آن را گوشدادن سطحی مینامد. این هنگامیست که کلماتی را میشنوید که شخص مقابل به معنای واقعی کلمه میگوید، اما شما به معنای اصلی آن توجه نکنید. گوش دادن سطحی ممکنست باعث شود شما مشاوره ناخواستهای ارائه دهید، صحبتهای همسرتان را قطع کنید. یا تصور کنید که تجربهی او همان تجربه شما بودهست.
کاری که میتوانید در عوض انجام دهید، گوشدادن همدلانهست، که شامل یک تلاش هماهنگ برای درک معنای گفتههای شریک گفتوگوی شماست. این چرخه گوشدادن را فعال میکند – یک چرخه با فضیلت که در آن شریک مکالمه شما آزادانه احساساتتان را ابراز میکند. و شما نیز بهنوبه خودش تشویق میشوید که خودتان را بیان کنید. گوش کنید
برای ورود به فضای گوشدادن همدلانه، باید سه ویژگی متمایز را پرورش دهید: همدلی، فروتنی و کنجکاوی.
همدلی اینکه شما قادر باشید تصور کنید که شخص مقابل چه احساسی دارد بدون اینکه لزوماً تجربیات شخصیتان را به مکالمه تزریق کنید. برای تقویت این کیفیت، به خود یادآوری کنید که همه مکالمات مربوط به شما نیست و سؤالات مربوط به شخص مقابل را بپرسید.
بعدی، فروتنیست، که شامل پرهیز از قضاوت درباره تجارب شریک مکالمه شماست. به یاد داشته باشید که همه پاسخها را ندارید، و به شخص مقابل اطمینان دهید که او در همهچیز – خوب، بد و زشت – آزادست.
سرانجام، کنجکاویست. کنجکاوی به معنای باز بودن در برابر صحبتهای شریک مکالمه شماست، حتی اگر موضوعی نباشد که شما به طور طبیعی به آن تمایل داشته باشید. چیزی را پیدا کنید که مورد علاقه شما باشد. و شریک مکالمه شما چهچیزی برای گفتن دارد. و در را به مکالمهای باز میکنید که هر دو را راضی کند.
با دقت به خودتان و شخص مقابلتان در مکالمه هوشیاری داشته باشید.
آیا تا به حال با شخصی که به طور قطع فرد سحرخیزی نبودهست، گفتوگوی روشن و زودهنگام داشتهاید؟ اگر چنینست، احتمالاً متوجه شدهاید که او پاسخهای نصفنیمه ارائه میدهد، به سختی توجه میکند یا هر چند لحظه یکبار خمیازه میکشد. متقابلاً، شاید شما خودِ آن شخص بودهاید! گوش کنید
چه شما یک چکاوک روزانه باشید و چه جغد شبانه، مطمئناً زمان خاصی از روز وجود دارد که انرژی شما کمست. و هوشیاری در آن برای شما دشوارست. وقتی چنین باشد، کیفیت مکالمات شما بسیار آسیب میبیند. حضور کامل جنبه اساسی گوشدادن همدلانهست.
وقتی نوبت به حضور میرسد، خودآگاهی کلیدیست. حین مکالمه مراقب سطح انرژی و وضعیت روحی خودتان باشید. اگر ساعتهاست غذا نخوردهاید یا اواخر عصرست و مغزتان داغ کردهست، ارزش این را دارد که در این مورد با شریک مکالمهتان پیش بروید. نترسید که بخواهید مکالمه را به یک کافه منتقل کنید یا پیشنهاد دهید که موضوع را در زمان دیگری مرور کنید.
علاوه بر اینکه ناظر دقیق خودتان هستید، توجه به احساس شخص مقابلتان در مکالمه به همان اندازه مهمست. غالباً، سخنان افراد با تجربیات و عملکرد آنها مغایرت دارد. آنها ممکنست بگویند که آنها فقط یک لیوان در هر شب مینوشند، در حالیکه تعداد واقعی ممکنست دو یا سه لیوان باشد. مردم به دلایل مختلفی حقیقت را پنهان یا تحریف میکنند.
ایجاد ارتباط واقعی مستلزم اینکه مراقب دقیق شاخصهای عاطفی شریک مکالمه باشیم. اینها مواردی مانند زبان بدن، انتخاب کلمه و صدا و لحنست. گوش کنید
برای مثال تماس چشمی را در نظر بگیرید. تماس مداوم با چشم میتواند نشان دهد که شخصی احساس کنجکاوی، گشودگی یا محبت میکند. از طرف دیگر، عدم تماس چشمی میتواند احساس ناراحتی یا عدم ایمنی را نشان دهد.
اگر شاخصهای عاطفی کسی به شما میگوید که او کل واقعیت را فاش نمیکند، سعی کنید او را با اصرار مانند «به من کمک کنید بفهمم منظورتان چیست. . .» یا «به من بگویید واقعاً چه احساسی دارید. . .» به او اطمینان دهید که برای دیدگاه و تعامل صادقانه او ارزش قائل هستید.
وقتی در حضورتان باقی بمانید و به شریک مکالمهتان نشان دهید که واقعاً به صحبتهای او علاقهمند هستید، بسیار بیشتر ابراز صداقت میکند.
مشخص کنید شریک مکالمهتان از شما چه میخواهد، سپس سعی کنید همان را ارائه دهید.
آیا میدانید سبک گوشدادن شما چیست – یعنی نقشی که در مکالمه به دنبال آن هستید؟ تعداد زیادی از این سبکها وجود دارد و هر یک از ما تمایل داریم که به یک یا دیگری متمایل شویم.
به عنوان مثال، آیا شما یک توضیحدهنده هستید – نوعی از شخصی که برای همهچیز پاسخ منطقی ارائه میدهد، حتی زمانیکه شریک مکالمه شما نمیخواهد احساسات او تجزیهوتحلیل شود؟ آیا شما یک شناساییکننده هستید – شخصی که همیشه در معرض خطر قرار گرفتن مکالمه درباره شماست، سعی میکند تجربیات دوستتان را به تجربهتان ربط دهد؟ یا شاید شما یک مصاحبهکننده هستید، که آنقدر سؤال میپرسد که در نهایت مکالمه احساس بازجویی میکند؟ گوش کنید
هر سبک گوشدادن میتواند در زمانهای خاص مناسب باشد. و در بعضی موارد کمتر. با درک و روشن شدن نقش خودتان در هر مکالمه، احتمالاً شما و شریک مکالمهتان در یک سطح باقی میمانند.
وقتی از سبک گوشدادن پیشفرضتان آگاهی دارید، میتوانید آن را متناسب با نیازهای منحصربهفرد شریک مکالمهتان تنظیم کنید. البته تشخیص اینکه این نیازها در واقع چیست همیشه آسان نیست. افراد اغلب احساساتتان را در پشت کلمات یا زبان بدن پنهان میکنند. و کشف آنها میتواند تا حدی مشکل باشد و نیاز به تلاش مضاعف دارد.
یکی از راههای انجام این کار جستوجوی نیازهای پنهان در سخنان شریک مکالمهست. به عنوان مثال، عباراتی مانند «اگر فقط من میتوانستم. . .» یا «اگر به خودم بستگی داشت. . .» ممکنست نشاندهنده یک میل، فرصت یا فقدان چیزی باشد. در همین حال، عباراتی مانند «من بهترین کاری را که میتوانم انجام میدهم» یا «من در اینجا از مسیر خودم خارج میشوم» میتواند درخواست برای شناسایی باشد.
هنگامیکه احساس نیاز شریک مکالمهتان را پیدا کردید، تمام تلاشتان را انجام دهید تا بر این اساس حالتها را تغییر دهید. درکتان از نیازهای شریک مکالمهتان را بپذیرید و سپس یک درمان احتمالی مانند این را پیشنهاد کنید: «به طور معمول پیشنهاد میکنم از پس بحث برمیآییم. اما به نظر میرسد که توقفی در بحث خوشایند باشد. چرا یک دقیقه مکث نمیکنیم؟» گوش کنید
در بسیاری از موارد، شریک مکالمهتان ممکنست چیزی بیش از یک گوش همدل از شما بخواهد. اما تنها پاسخ مثبت دادن به او میتواند بسیار دشوار باشد، زیرا ممکنست احساس کنید که به جای گوشدادن فقط باید اقدام کنید. هر چند گاهی بهترین کاری که میتوانید انجام دهید اینکه تماشا کنید، منتظر بمانید و همدردی کنید بدون اینکه تجربیات خودتان را به اشتراک بگذارید.
با سؤالات ارتباطی، مکالمه را عمیقتر، و سپس درکتان را تأیید کنید.
تحقیقات نویسنده درباره داستانسرایی یک بار او را به دفتر یک روزنامه معروف در نیویورک کشاند. در حالیکه آنجا بود، او با خبرنگاری مصاحبه کرد که به نظر نمیرسید میتواند کار چندوظیفهای را متوقف کند. وقتی نویسنده سؤالی را مطرح کرد، تمام آنچه که وی داشت پاسخهای کوتاه و کارآمد بود.
نویسنده میدانست که برای دریافت پاسخهای اساسیتر، باید کنکاش عمیق میکرد. بنابراین او یک سؤال از روزنامهنگار پرسید: «یک داستان خوب چگونهست؟» روزنامهنگار پاسخ داد، «شما فقط میدانید.» دقیقاً همان چیزی نیست که نویسنده به دنبال آن بود. با چند سؤال بعدی مانند «از کجا میدانید؟» و «چه حسی دارد؟» سرانجام، روزنامهنگار را مجبور کرد تا به او پاسخ واقعی داد.
سؤالاتی که نویسنده از آن پرسیدهست نمونههایی از سؤالات ارتباطیست. آنها یک روش عالی برای تعمیق مکالمه و گرفتن اطلاعات با کیفیت از یک شریک مکالمه هستند. گوش کنید
برای ساختن یک سؤال عالی ارتباطی، مهمست که آن را بیطرف تنظیم کنید. هر سؤال باید به گونهای طراحی شود که پاسخ باز داشته باشد تا نوع خاصی از پاسخ.
به عنوان مثال، این سؤال را در نظر بگیرید که «آیا شما صفحه اول را دوست دارید یا صفحه دوم؟» این سؤال ارتباطی خوبی نیست، زیرا فرض میکند که شخص حداقل یکی از صفحات را دوست دارد. در این مورد یک عبارت بهتر اینکه: «نظر شما درباره نمونه اولیه چیست؟»
اغلب، بهترین سؤالات ارتباطی با کلمات چگونه یا چهچیزی شروع میشوند که: «شما در این باره چه احساسی دارید؟» «چگونه شما نزدیک میشوید. . . ؟» یا «شما چه میکردید، اگر . . ؟» سؤالاتی از این قبیل پاسخ مثبت یا منفی باینری را به دنبال ندارند. و میتوانند پاسخهای غافلگیرکنندهای داشته باشند.
مخصوصاً مراقب باشید که به دنبال پاسخهای خاص سؤالاتتان نباشید. این میتواند به راحتی منجر به مکالمه دو مرحلهای شود، در این حالت شما به اشتباه تصور میکنید که شما و شریک مکالمهتان در یک سطح هستید.
برای جلوگیری از این موارد، از خودتان بپرسید که شریک مکالمهتان نسبت به آنچه میگوید چه احساسی دارد. و سپس آنچه را که فکر میکنید شنیدهاید با صدای بلند خلاصه کنید. مانند یک خلاصه اجرایی کوتاه که ایدههای او را تلفیق میکند، و با آن رفتار کنید. مثلاً چیزی مانند: «به نظر میرسد شما تقاضای زیاد و استرس زیادی دارید.» حتماً خلاصهتان را با سؤالی به پایان برسانید، مانند: «آیا این درسته؟» این به شریک مکالمه شما این فرصت را میدهد تا آرام و با احترام تصویرش را از مکالمه رد، شفاف یا اصلاح کند.
انعطافپذیر بمانید و مکالمه را در جهت خاصی هدایت نکنید.
«بله، و» یک شیوه شناختهشده در کمدی بداههست. برای پیشبرد صحنهها و تشویق به همکاری اعضای گروه بازیگری استفاده میشود. در نظر بگیرید که یک نفر صحنهای را درگیر یک گوریل میکند. در حالت ایدهآل، یک عضو دیگر با چیزی مانند «بله، و» پاسخ میدهد. . . آن گوریل یک خواننده عالیست.» میتوانید ببینید که «بله، و» چگونه به تشویق پیچها، چرخشها و همکاری کمک میکند.
«بله، و» نیز یک اصل عالیست که باید در هنگام مکالمه روزمره به خاطر بسپارید. به جای اینکه وقتی مکالمه در جهت غیرمنتظرهای متوقف میشود، آن را خاموش کنیم، میتوانیم از ایدههای شریک مکالمهمان به عنوان عناصر سازنده استفاده کنیم. بسیاری از افراد با آموخته تعیینشدهای که میخواهند دنبال کنند، وارد مکالمه میشوند. خصوصاً موارد مهم مانند مصاحبه شغلی. اما این سختگیری میتواند مانعی برای گفتوگوهای عمیقتر باشد. گوش کنید
چند راهنما وجود دارد که میتوانید برای انعطافپذیری در مکالمات از آنها استفاده کنید. یک نکته اینکه همیشه مایل باشید اطلاعات جدیدی را که درباره احساسات و دیدگاه شریک مکالمهتان دریافت میکنید در خودتان بگنجانید. اگر به اطلاعات قدیمی چسبیده باشید، خطر لجبازی یا حتی نزدیکی به آن را پیدا میکنید.
همچنین باید به پاسخهای شریک مکالمهتان توجه کنید تا بررسی کنید آیا به مسیر درستی میروید یا خیر. بسته به اینکه او پذیرا یا پریشان، درگیر یا ناامید به نظر برسد، میتوانید مکالمه را متناسب با آن تغییر دهید.
شاید برعکس، یک روش عالی دیگر برای کمک به مکالمه استفاده از سکوتست.
در یک مورد، نویسنده در حال انجام مصاحبه با یک شرکتکننده در تحقیق به نام ادمارک بود. بدون اطلاع ادمارک، نویسنده و همکارانش وی را هنگام مشاهده نمونه اولیه برنامه مشاهده کردند. به نظر میرسید ادمارک کاملاً گیج شدهست. اما با این وجود به نویسنده گفت که فکر میکند نمونه اولیه «عالی»ست و در آن کار میکند.
نویسنده برای تشویق ادمارک برای گفتن آنچه در واقعیت فکر کردهست. به سادگی سخنانش را تکرار کرد: «بنابراین شما با آن تعامل برقرار کردید.» ادمارک «بله» پاسخ داد، بدون هیچ نظر دیگری. و سپس نویسنده شروع به شمردن یک تا ده در ذهنش کرد.
اکثر مردم از سکوت ناراحت هستند و قبل از اینکه ده ثانیه تمام شود هر چیزی را برای پر کردن فضای مرده میگویند. مطمئناً نویسنده هنوز به هفت نرسیده بود که ادمارک با اظهار نظر صادقانهتری سکوت را شکست. یک مکث کوتاه میتواند معجزه کند تا مکالمه به جاییکه لازمست برسد.
مکالمههایی که خارج از مسیر هستند با ادب و دقت هدایت شوند.
جوردانا مؤدب، و خوشصحبت بود و همین مصاحبه با نویسنده را سخت میکرد. با وجود دوستانه بودن، به نظر میرسید که جوردانا در حین گفتوگو آماده دستیابی به دستور کارشست. و این کاملاً متفاوت از برنامه نویسنده بود.
به عنوان مثال، در یک برهه، نویسنده سعی کرد از جوردانا درباره تجارتش سؤالی بپرسد. اما جوردانا بلافاصله سؤال خودش را پرسید که در مورد گرفتن اعتبار آگهی رایگان با چهکسی باید صحبت کند. گوش کنید
نویسنده برای هدایت مکالمه به سمتی که به آن نیاز داشت، هدایت شد. وی به جوردانا گفت كه قطعاً میتواند در گرفتن اعتبار آگهی به او كمك كند، اما میخواهد فعلاً درباره این موضوع سکوت کند. وی افزود که کارهای جوردانا برای او واقعاً جالب بوده و بعداً میتوانند به اعتبار آگهی بازگردند. پس از آن، مکالمه به سرعت به مسیر درست بازگشت.
نویسنده در مکالمهش، تعدادی حرکت محتاطانه انجام دادهست. برای اولین بار، او صریحاً به آنچه جوردانا میخواست – اعتبار آگهی – پرداخت که نشان میداد گوش میدهد. او همچنین مطمئن شد که به جوردانا میگوید که به حرفهایش علاقهمندست. و سرانجام، او اطمینان داد که جوردانا میداند بعداً به خواستهش خواهد رسید.
هدایت مجدد میتواند به مکالمه کمک کند تا به مسیر اصلی خودش برگردد. اما همچنین میتواند اهداف دیگری را نیز به همراه داشته باشد. یکی از آنها دفع رفتارهای اجتنابیست.
یک روز، گابریلا، یکی از همکارانش که مستقیماً به نویسنده گزارش میداد، به او گفت که «فرصت شغلی» داشتهست. تجربه نویسنده نشان میداد که یک همکار تازهکار که دنبال «فرصت شغلی»ست معمولاً به معنای استعفاءست. اما در این حالت، گابریلا در جریان جلسه برنامهریزیشدهش، بلافاصله بحث درباره پروژههایی را پیش کشید که تیمش روی آنها کار میکنند. و گفت برنامههایی را آغاز کردهاند که برای هفته آینده برنامهریزی میکنند.
آنها در نیمه راه زمان اختصاصیافته خودش بودند و نویسنده گمان کرد که گابریلا از دلیل واقعی ملاقات اجتناب میکند. بنابراین نویسنده به او یادآوری کرد که میداند یک فرصت شغلی خاص وجود دارد که گابریلا امیدوارست آن را به اشتراک بگذارد. و اشاره کرد که فقط ۱۵ دقیقه فرصت دارند. این تابلو راهنما به تمرکز مجدد مکالمه کمک کرد. و گابریلا سرانجام اعتراف کرد که میخواهد از نویسنده مهلت دو هفتهای بگیرد. گوش کنید
یادآوریهایی از این دست میتواند به شریک مکالمه شما کمک کند چیزی را که ممکنست برای او ناراحتکننده باشد به اشتراک بگذارد. با یک اعلان ملایم، میتوانید آخرین فشار لازم را به او وارد کنید.
از دلایل ناراحتکننده بودن مکالمه آگاه باشید.
تا به حال با نیویورکر بومی صحبت کردهاید؟ در این صورت، احتمالاً متوجه یک سبک مکالمه کاملاً متمایز شدهاید. برای بسیاری از اهالی نیویورک، قطع صحبت کردن اغلب نشانه تعامل و علاقهست – نه بیادبی. اما مطمئناً در بسیاری از مناطق دیگر ایالات متحده اینگونه نیست.
وقتی ما با افرادی صحبت میکنیم که به نوعی متفاوت از ما هستند، سوءتفاهم میتواند خیلی آسان باشد. به عنوان مثال، در کنار تفاوتهای منطقهای، تفاوتهای جنسیتی در سبک مکالمه نیز وجود دارد. زنان برای تأیید گفتههای شخص دیگری تمایل به گفتن «اوهوم» دارند. در حالیکه مردان به طور معمول از «اوهوم» به عنوان نشانه توافق استفاده میکنند.
مهم نیست که با چهکسی صحبت میکنید. باید همیشه مراقب اختلافات و زمینههای بالقوه سوءتفاهم باشید.
وقتی مشارکتکنندگان باید در اختلافات فرهنگی، جنسیتی، سلسلهمراتبی یا عاطفی صحبت کنند. ممکنست در گفتوگوها مسائلی به وجود بیاید. گوش کنید
به عنوان مثال روابط سلسلهمراتبی را در نظر بگیرید که در آن یک نفر در موقعیت قدرتست و دیگری نه. در این روابط، صادق بودن برای شخصی که قدرت ندارد ممکنست دشوار باشد. زیرا این صداقت به طور بالقوه میتواند علیه او مورد استفاده قرار گیرد.
اگر خود را در مکالمههایی پیدا کنید که در آن سلسلهمراتبی وجود دارد، چه کاری میتوانید انجام دهید؟ خُب، اگر شما فردی با قدرت بیشتر هستید، حتماً یک فضای امن برای شریک مکالمهتان ایجاد کنید. تمایل به صداقت را نشان دهید و دیگران را نیز به این کار تشویق کنید. از طرف دیگر، اگر فردی هستید که قدرت کمتری دارید، تصور کنید شریک مکالمه شما رئیس یا معلم شما نیست. بلکه فقط یک همنوع شماست.
البته، گفتوگوها به دلایل دیگری نیز میتوانند دشوار باشند – یعنی موضوعات خاص مورد بحث.
وقتی موضوعات تابو مانند سیاست، دین یا تربیت کودک در گفتوگو ظاهر میشوند، انتظار ناراحتی را داشته باشید. از آن اجتناب نکنید. در عوض، به احساسات منفی توجه کنید. و این هدف را نداشته باشید که مکالمه بین طرفین به توافق برسد. بلکه برای درک متقابل گفتوگو کنید.
علاوه بر مباحث عمومی تابو، شما احتمالاً «موضوعات داغ» اختصاصیتان را دارید که شخصاً برای شما چالشبرانگیزست. به عنوان مثال، اگر رابطه پیچیدهای با مادرتان داشته باشید، موضوع روز مادر ممکنست نقطه داغ مکالمه باشد. وقتی داغی افراد کاهش یافت، برنامهای برای آرام کردنتان دارید. شاید با تکرار یک ذکر تسکیندهنده یا تصور یک منظره آرام.
از مکالمههایی که بیش از حد سمی میشوند یا با اولویتهای شما مغایرت دارند خارج شوید.
بیایید این را بپذیریم: بسیاری از ما برای تعیین مرزها مشکل داریم. اما وقتی نتوانیم از مکالمات بهراحتی خارج شویم یا به مردم بگوییم که اکنون وقت نداریم، در نهایت روابط ما آسیب میبیند.
زمانی پیش میآید که مثلاً یکی از دوستان بارها و بارها با ما تماس میگیرد تا از همسرش شکایت کند بدون اینکه حالی از ما بپرسد. در نتیجه، ما از او دلخوری پیدا میکنیم. یا شاید جلسات هفتگی ما با یک همکار، که همیشه از زیر بار مسئولیت فرار میکند، باعث شدهست که ما مسیر خانهمان را گم کنیم – و بنابراین ما از کار با او وحشت داریم. گوش کنید
در مواردی از این دست، ما باید یاد بگیریم که چگونه با کمال میل از مکالمه خارج شویم و از تحمل بار عاطفی غیر ضروری خودداری کنیم.
خوشبختانه، روشهای زیادی وجود دارد که میتوانید از مکالمات خارج شوید بدون اینکه بیادبانه برخورد کنید یا به روابط شما آسیب برسد. یک شیوه بوکس تایمست.
بوکس تایم شامل تنظیم یک محدودیت زمانی برای مکالمه از قبلست، یعنی قبل از شروع واقعی آن. این کار را میتوانید به صورت کلامی یا با انتخاب مکانی با محدودیت زمانی داخلی انجام دهید، مانند رستوران محلی که زود تعطیل میکند.
راه دیگر برای خروج از مکالمه، درخواست وقت استراحتست. این هنگام مکالمه با شخصی که با او رابطه نزدیک دارید بهترین نتیجه را میدهد. تمام آنچه لازمست اینکه جملهای از جمله مانند «فکر میکنم به یک تنفس احتیاج دارم. استنباط میکنم، متوجه میشوم که این هزینه برای من چقدرست.» اگر لازمست مکالمه را با کسی که هنوز کاملاً نمیشناسید به پایان برسانید. میتوانید با گفتن جملاتی مانند «دوست دارم بیشتر صحبت کنیم، اما واقعاً دیر کردم» تمام کنید.
سرانجام، مهم نیست که چگونه یک مکالمه به پایان میرسد، پس از مدتی تازگی ضروریست. به هر حال، گوشدادن فعال و همدلانه نیاز به تمرکز، خودآگاهی و تعامل دارد. و این میتواند از نظر جسمی، روحی و ذهنی آسیب ببیند.
برای جلوگیری از این شکل تخلیه – که نویسنده آن را تخلیه شنونده مینامد. تمام تلاشتان را برای درک و احترام به محدودیتهایتان انجام دهید. وقتی توانایی شنیدن همدلانهتان را افزایش دادید، زمان تازگی را برنامهریزی کنید. چند ساعت در خلسه بودن با یک کتاب خوب، یک جلسه نوشیدن با کیفیت یا یک دقیقه گریه خوبست. به یاد داشته باشید که تنها زمانی قدرتتان را برای شنیدن و مراقبت از دیگران حفظ خواهید کرد که همان کار را برای خودتان انجام دهید.
خلاصه نهایی
برقراری ارتباطات عمیق و گرم در مکالماتمان با دیگران همیشه آسان نیست. به این دلیل که وقتی گوش میدهیم، تمایل داریم که این کار را سطحی انجام دهیم. کلمات واقعی شریک مکالمهتان را میشنویم اما معنای اصلی آنها را از دست میدهیم. برای اینکه دیگران دقیق بشنوند و درک کنند، باید گوشدادن همدلانه را تمرین کنید. این امر مستلزم اینکه ما در هوشیاری و حضور بمانیم. نیازهای شریک مکالمهتان را مشاهده کنیم. سؤالات ارتباطی خوب بپرسیم، و انعطافپذیر باشیم. و گاهی اوقات، وقتی احساس میکنیم اوضاع به اشتباه پیش میرود، مکالمه را به سمت درست هدایت کنیم. گوش کنید
مشق تغییر
گوشتان را آموزش دهید. دفعه بعد که مکالمه کردید، به ویژگیهای منحصربهفرد صدای طرف مقابل زیادی توجه کنید. سعی کنید با توجه به مواردی مانند میزان صدا، صدای پایه خنثی آن صدا را درک کنید. آیا صدای فرد به طور طبیعی زیادست یا کم؟ – و رسا بودن – آیا شخص تمایل دارد که بیشتر فعال باشد، یا یکنواخت صحبت کند؟ هنگامیکه خط پایه را تعیین کردید، میتوانید راحتتر بگویید که چهزمانی فرد از آن فاصله میگیرد. و چرا ممکنست چنین کاری کند.