هوش عاطفی خودتان را تقویت کنید
هوش عاطفی یا هیجانی در زندگی بسیار مهمست. جالب اینجاست اگر به دقت نوشتههای هوش عاطفی را مطالعه کنید، به این نتیجه میرسید که هوش عاطفی در بلندمدت بسیار تاثیرگذارست. و دوم اینکه میتوان بر میزان آن افزود. با این حال در این باره که چگونه میتوانیم بر هوش عاطفی خودمان بیفزاییم مطالب چندانی به رشته تحریر در نیامدهست.
پنج رکن هوش عاطفی عبارتاند از
- خودآگاهی؛
- انگیزه شخصی؛
- نظم دادن به خودتان؛
- همدلی؛ و
- مهارتهای اجتماعی.
من [استفان کاوی] به این نتیجه رسیدهام که بهترین روش برای مدیریت و پرورش پنح رکن هوش عاطفی استفاده از هفت عادت مردمان مؤثرست. همانطورکه میدانید، در این یادداشت مجالی برای توضیح مفصل هفت عادت وجود ندارد. اما در ادامه یادداشت به جوهر و جان کلام هر یک از این هفت عادت اشاره کردهام. شما میتوانید در صورت تمایل کتاب هفت عادت را بار دیگر مطالعه کنید.
اصول موجود در ۷ عادت
عادت اول: عامل باشید
اصول این عادت شامل مسئولیت و ابتکارست.
عادت دوم: نتیجه نهایی را در نظر بگیرید
اصول این عادت شامل پنداره و ارزشهاست.
عادت سوم: به اولویتها بهاء بدهید
اصول این عادت شامل تمامیت و اجراست.
عادت چهارم: برنده – برنده بیاندیشید
اصپل این عادت شامل احترام متقابلست.
عادت پنجم: ابتدا بفهمید و بعد فهمیده شوید
اصول این عادت شامل درک متقابلست.
عادت ششم: همکوشی داشته باشید
اصل این عادت همکاری خلاقست.
عادت هفتم: اره را تیز کنید
اصل این عادت احیاء کردنست.
پرورش پنج بُعد هوش عاطفی به کمک هفت عادت
اجازه بدهید پنج رکن هوش عاطفی را با توجه به هفت عادت توضیح بدهم.
خودآگاهی
۱) عامل باشید
انگیزه شخصی
۲) نتیجه نهایی را در نظر بگیرید
نظم دادن به خودتان
۳)به اولویتها بها بدهید
۷) اره را تیز کنید
همدلی
۵) ابتدا بفهمید و بعد فهمیده شوید
مهارتهای اجتماعی
۴) برنده – برنده بیاندیشید
۵) ابتدا بفهمید و بعد فهمیده شوید
۶) همکوشی داشته باشید
خودآگاهی
آگاهی از خودتان، آگاهی از آزادی و قدرت انتخاب، جان کلام عادت «عامل باشید»ست. به عبارت دیگر، شما از فضای میان محرک و پاسخ با اطلاع هستید. از وضعیت وراثتی و زیستی خودتان آگاه هستید. از طرز تربیت خودتان و از نیروهای محیطی واقع در پیرامونتان آگاه هستید. شما برخلاف حیوانات میتوانید انتخابهای عاقلانه بکنید.
انگیزه شخصی
انگیزه شخصی مبنای آن انتخابهاست. به عبارت دیگر، درباره بالاترین اولویتهایتان تصمیم میگیرید و هدفها و ارزشهای خودتان را انتخاب میکنید. این همان موضوع عادت شماره ۳ خواهد بود که میگوید: «نتیجه نهایی را در نظر بگیرید». این تصمیمگیری برای هدایت زندگیتان تصمیم اصلی و اولیه شماست.
نظم دادن به خودتان
نظم دادن به خودتان، راه دیگری برای ابراز «اولویتها را در نظر بگیرید»ست که همان عادت شماره ۳ست. عادت شماره ۷، یعنی «اره را تیز کنید» نیز مشمول نظم دادن به خودتان میشود.
همدلی
همدلی نیمه اول عادت شماره ۵، یعنی «ابتدا بفهمید»ست. این به معنی آنست که به فراسوی زندگیتان بروید و در ذهن و دل دیگران نفوذ کنید.
مهارتهای اجتماعی
ترکیب عادات ۴ و ۵ و ۶، مهارتهای ارتباط اجتماعی را شکل میدهد. شما به سود طرفین میاندیشید (عادت شماره ۴- برنده – برنده بیاندیشید)، خواهان درک متقابل هستید (عادت شماره ۵ – ابتدا بفهمید و بعد فهمیده شوید). اینها جملگی برای اینست که همکاری فعال و پویا داشته باشید (عادت شماره ۶ – همکوشی داشته باشید).
بار دیگر تکرار میکنم که رابطه میان ۷ عادت و ۵ رکن هوش عاطفی را به اختصار تمام توضیح دادهام. اگر میخواهید برای رسیدن به هوش عاطفی بیشتر کاری جدیتر انجام دهید، توصیه من اینکه کتاب هفت عادت مردمان موثر را مطالعه کنید.
بیتوجهی به هوش عاطفی
داک چیلدر و بروس کرایر در کتاب خودشان به تاثیر بیتوجهی به صدای هوشمند دل روی جسم پرداختهاند. وقتی خستگی، نومیدی، اضطراب، و یا سایر ناراحتیهای درونی حاکمیت دارند، توانمندی هوشی انسان کاستی میگیرد، در نتیجه دل به وظایفش عمل نمیکند و کارایی عصبی کاهش مییابد. این یکی از دلایلیست که آدمهای باهوش هم ممکنست رفتارهای احمقانه نشان دهند. وقتی به انسجام درونی اولویت همهروزه میدهید، در زمان و انرژی خودشان صرفهجویی میکنید. آنها در ضمن به این نکته اشاره کردهاند که وقتی ما برخلاف ارزشها و وجدان خودمان عمل میکنیم، دستگاه ایمنی بدنمان ضعیف میشود، اما وقتی با تمام وجود محبت میکنیم، دستگاه ایمنی بدنمان تقویت میگردد.
اگر هوش عاطفی خودمان را رشد ندهیم، با فشار عصبی و دشواریهای اجتماعی رو به رو میگردیم و احساسات مخربی مانند خشم، غبطه، حسادت، و احساس گناه غیرمنطقی را تجربه میکنیم. وقتی رابطهای با اهمیت همراه با فشار عصبی باشد، روی بدن و دستگاه ایمنی ما تاثیر مخرب بر جا میگذارد. مردم سردرد و بیماریهای روان تنی پیدا میکنند. ذهنشان افسرده میشود و تمرکزشان از بین میرود. در این زمان روان هم افسرده و مایوس میشود. اشخاص اغلب احساس یأس و درماندگی میکنند، احساس میکنند که قربانی شدهاند، و گاه شدت احساس یاس و درماندگی به حدی میرسد که شخص به فکر خودکشی میافتد. به همین دلیل ضرورت دارد پیوسته در بهبود روابطمان با دیگران بکوشیم.
منبع: عادت هشتم: از مؤثر بودن تا عظمت