تعداد کلمات: ۳۱۴۰ واژه | زمان مطالعه: ۱۸ دقیقه | موضوع: اجتماع سایبرنتیک
چگونه انسانها و ماشینها با هم آینده را شکل خواهند داد
اجتماع سایبرنتیک (۲۰۲۵) بررسی میکند که چگونه انسانها و ماشینهای هوشمند در یک سیستم ترکیبی واحد ادغام شدهاند که اکنون تمام جنبههای زندگی را شکل میدهد. این کتاب نشان میدهد که چگونه این همزیستی، از «شهرهای شناختی» تطبیقی گرفته تا سلاحهای خودمختاری که درگیری را تسریع میکنند، نویدبخش و در عین حال خطرناکست. نهایتاً، این کتاب استدلال میکند که آینده به این بستگی دارد که آیا این سیستمهای مبتنی بر بازخورد برای گسترش آزادی و ظرفیت انسانی طراحی شدهاند یا برای تعمیق کنترل و وابستگی.
امیر حسین یک کارآفرین، متخصص فناوری هوش مصنوعی و مخترع پرکار با بیش از ۳۰ اختراع ثبتشده به نام خودست. او بنیانگذار اسپارککاگنیشن [SparkCognition]ست. و در میان چهرههای برجسته جهان در زمینه هوش مصنوعی شناخته شدهست. او همچنین نویسنده کتابهای هنر مولد [Generative Art]، ماشین هوشمند [The Sentient Machine]، و هوش مصنوعی مولد برای رهبران [Generative AI for Leaders] و یکی از نویسندگان کتاب ابرجنگ [Hyperwar]ست.
خواندن این کتاب چه فایدهای برای من دارد؟ ببینید چگونه ادغام انسان و ماشین، آزادی، قدرت و هویت را از نو تعریف میکند.
چه میشد اگر قدرتمندترین نیرویی که آینده شما را شکل میدهد نه سیاست، اقتصاد یا حتی زیستشناسی – بلکه کدها بودند؟ از برنامههای روی تلفن شما گرفته تا سیستمهایی که هواپیماها را هدایت میکنند یا بازارهای مالی را جابجا میکنند، نرمافزار دیگر فقط یک ابزار نیست. بلکه به معماری نامرئی زندگی تبدیل شدهست و نیت انسان را به اقدام جهانی تبدیل میکند.
کد فقط برنامههای ساده یا بسترهای آنلاین را ایجاد نمیکند. کد، کل صنایع را غیرمادی میکند، نحوه اداره جوامع را تغییر میدهد و حتی به خودِ آگاهی نیز گسترش مییابد. یک تغییر الگوریتمی میتواند ثروت را بسازد یا از بین ببرد. افکار عمومی را تغییر دهد یا عادات را در مقیاس بزرگ از نو بسازد. با وجود تریلیونها دستگاه که در حال حاضر حس میکنند، تصمیم میگیرند و عمل میکنند، جهانی که در آن زندگی میکنیم به طور فزایندهای سایبرنتیک است – ترکیبی از انسان و ماشین، زیستشناسی و محاسبات.
در این کتاب، بررسی خواهید کرد که چگونه این ادغام، همه چیز را از شهرهای هوشمند و بسترهای ابری گرفته تا رابطهای مغز-کامپیوتر و دستههای پهپاد، دگرگون میکند. خواهید دید که چگونه چرخههای طولانی نابرابری در تاریخ ادامه دارد. چرا حریم خصوصی فروپاشیدهست. و چگونه «فناوریهای جدید آزادی» به سمت جایگزینها اشاره میکنند. مهمتر از همه، کشف خواهید کرد که چرا آینده اجتماع سایبرنتیک ثابت نیست. بلکه به انتخابهایی بستگی دارد که ما درباره توانمندسازی، آزادی و کنترل انجام میدهیم.
عصر سایبرنتیک آغاز میشود
سایبرنتیک در اواسط قرن بیستم بهعنوان علمی درباره بازخورد، کنترل و ارتباطات ظهور کرد که انسانها، ماشینها، سازمانها و حتی شهرها را به هم پیوند میدهد. نوربرت وینر، ریاضیدان، تحت تأثیر پزشک آرتورو روزنبلوث و فیزیکدان آندره ماری آمپر، استدلال کرد که هیچ سیستمی را نمیتوان به صورت جداگانه درک کرد. تفکر انسانی و فرایندهای مکانیکی در حلقههای تصمیمگیری و عمل ادغام شدهاند. امروزه این دیدگاه به یک اجتماع سایبرنتیک تبدیل شدهست. جهانی که در آن هر لایه از زندگی، از خانوارها گرفته تا کلانشهرها، بهعنوان یک سیستم بازخورد عمل میکند.
آنچه این وضعیت را متمایز میکند، بازتابپذیریست – نحوهای که سیگنالهای دیجیتال به دنیای فیزیکی بازمیگردند و مارپیچهای پیامد را ایجاد میکنند. در امور مالی، الگوریتمهای با فرکانس بالا نه تنها قیمتها را پیشبینی میکنند، بلکه آنها را نیز جابجا میکنند. و شوکهایی مانند «سقوط ناگهانی» سال ۲۰۱۰ ایجاد میکنند. در رسانههای اجتماعی، یک پست واحد میتواند آنقدر تقویت شود تا سیاست و فرهنگ را تغییر شکل دهد. نیت انسان و پاسخ ماشین به طور مداوم یکدیگر را تقویت و حرکات خصوصی را به نیروهای سیستمی تبدیل میکنند.
این اثرات اغلب به دلیل رشد نمایی میتوانند ناگهانی به نظر برسند. دورههای طولانی رشد تدریجی، جای خودش را به نقاط اوج میدهند، زمانی که آستانههای پنهان عبور میکنند و ناگهان آبشارها را تغییر میدهند. بهعنوان مثال، شبکههای عصبی برای دههها به عنوان کنجکاویهای دانشگاهی باقی ماندند تا اینکه دادهها و قدرت محاسبات مقیاسپذیر شدند. سپس، در طول دهه ۲۰۱۰، آنها شروع به تقویت ابزارهای روزمره کردند، از چتباتها گرفته تا ماشینهای خودران. همین جهشهای غیرخطی، پذیرش بستر، خودکارسازی و زیرساختهایی در مقیاس سیارهای را تعریف میکنند.
همین منطق بازخورد، سازمانها و حتی شهرها را تغییر شکل میدهد. شرکتها کمتر مانند سلسلهمراتبهای ایستا و بیشتر مانند موجودات زنده رفتار میکنند و از طریق حلقههای اطلاعات و عمل، حس میکنند و پاسخ میدهند. نگهداری پیشبینانه در صنعت و لجستیک تحت مدیریت هوش مصنوعی در شهرها نشان میدهد که چگونه تصمیمات میتوانند از جریان دادهها به جای برنامههای بالا به پایین ناشی شوند. نئوم، ابرشهر برنامهریزیشده عربستان سعودی، به عنوان یک «شهر شناختی» تصور میشود که به طور مداوم از طریق حملونقل، انرژی و حکومتداری مبتنی بر هوش مصنوعی با ساکنان سازگار میشود. – حتی با تصمیمگیری نامتمرکز آزمایش میکند. مانند یک موجود زنده، برای حس کردن، عمل کردن و یادگیری در زمان واقعی طراحی شدهست.
همه اینها یک تنش مرکزی ایجاد میکند. سایبرنتیک میتواند عاملیت انسانی را گسترش دهد و هوش را در شرکتها و شهرها نهادینه کند. با این حال، میتواند حریم خصوصی را از بین ببرد، تعصب را تقویت کند و سیستمهای کنترل مبهم را فعال کند. ابهام در تصمیمات ماشینی و تمایل انسانها به توجیه پس از وقوع، توضیحپذیری – و سازوکارهای تصحیح خطا – را ضروری میکند. اینکه بازخورد توانمندساز باشد یا اجبار، مسیر پیش رو را تعریف خواهد کرد. جهانی که از طریق منابع بازخورد مختلف ترکیب شدهست، بسته به نحوه طراحی و اداره سیستمهای آن، ممکنست انعطافپذیرتر و خلاقتر – یا شکنندهتر و اجبارآمیزتر – شود.
سایبرنتیک، جامعه و قدرت
اگر شرکتها در حال تبدیل شدن به موجودات سایبرنتیک هستند، شهرها نیز در مقیاسی حتی بزرگتر از این الگو پیروی میکنند. نئوم، آزمایش ۵۰۰ میلیارد دلاری عربستان سعودی در شهرسازی شناختی، نشان میدهد که وقتی کل محیطهای شهری به عنوان سیستمهای بازخورد طراحی شوند، چه اتفاقی میافتد. وعده آن قابل توجهست: استفاده بهینه از منابع، نگهداری پیشبینیشده و رفتوآمدهای متناسب با کارایی و رفاه. با این حال، همان شبکههای حسگرها و دادههایی که این امر را ممکن میسازند، میتوانند به راحتی نظارت و کنترل مداوم را اعمال کنند. شهرهای هوشمند هم نویدبخش و هم خطرناک هستند.
در زیر این افقهای آیندهنگرانه، نیروی جاذبه فضای ابری نهفتهست. آمازون در حال حاضر ۱.۵ میلیون کارمند را با حدود ۷۵۰ هزار ربات ترکیب کردهست که لجستیک را خودکار و حتی قراردادها را با الگوریتم فسخ میکند. بسترهای ابری آن، به همراه بسترهای ابری سایر شرکتهای غالب، اکنون محاسبات، ذخیرهسازی و هوش مصنوعی را فراهم میکنند که بخش عمدهای از اقتصاد دیجیتال به آن وابستهست. این سیستمها در حال تبدیل شدن به ستون فقرات اساسی تجارت، حکومتداری و ارتباطات هستند.
مقیاس این پروژهها همچنین مسیر حرکت آنها را تعیین میکند. هزینه پیشبینیشده نیم تریلیون دلاری نئوم به این معنیست که پس از پایهگذاری، به راحتی نمیتوان آن را تغییر داد. تاریخ، شبکه ماهوارهای ایریدیوم موتورولا را بهعنوان نمونهای مشابه نشان میدهد – ایدهای بلندپروازانه که با هزینههای از دست رفتهای مواجه بود که سازگاری با آن را تقریباً ناممکن میکرد. در هر دو مورد، هنگامیکه یک بستر ساخته میشود، جایگزینها محدود میشوند. قفل شدن مسیر به این معنیست که کاراییهای امروز میتوانند به محدودیتهای فردا تبدیل شوند.
نکته عمیقتر اینکه زیرساخت، سیاسیست. جورج گیلدر، اقتصاددان، سرمایهداری را بهعنوان یک سیستم اطلاعاتی بازتعریف میکند که در آن پیشرفت از «غافلگیری» ناشی میشود – نوآوریهای غیرمنتظرهای که سیستم را به جلو میرانند. زیرساختهای سایبرنتیک تعیین میکنند که آیا این غافلگیریها شکوفا یا سرکوب میشوند. آنها تصمیم میگیرند که ارزشهای چه کسی نهادینه شود، چه کسی دادهها را کنترل کند و چه کسی از مزایا بهرهمند شود – آیا قدرت در بسترها متمرکز یا در بین جمعیتهای شهروندی پخش شود.
مرز بعدی از این هم خودمانیترست: سایبرنتیک نه تنها از طریق شهرها و شرکتها، بلکه از طریق خودِ بدن انسانها نیز عمل میکند، جاییکه ماشینها با حواس و تصمیمات ما در هم میآمیزند. این موضوع بعدیست.
تقویت انسان و ابرجنگ
تصور کنید که امتحان پایان ترم خود را نه در یک سالن، بلکه در اتاق نشیمنتان برگزار میکنید. یک هدست شیک روی سرتان قرار دارد و با یک فکر، دیوارها به یک دره دیجیتال وسیع تبدیل میشوند. این یک رویا نیست: یک رابط مغز و رایانه همزمان به شما آموزش میدهد و شما را آزمایش میکند، تمرکز شما را زیر نظر دارد و معماهایی را تنظیم میکند که با آنها روبرو میشوید. وقتی تردید میکنید، راهنماییهایی ارائه میدهد؛ وقتی عالی میشوید، چالشها سختتر میشوند. امتحان بیشتر شبیه اینست که شما ذهنتان را گسترش میدهید تا اینکه از یک دستگاه استفاده کنید.
طیف وسیعی از فناوریهای مغز-رایانه از کلاهکهای ایایجی [EEG] غیرتهاجمی، ارزان اما غیردقیق، گرفته تا آرایههای الکتروکورتیکوگرافی – یا ایکوجی [ECoG] – که مستقیماً روی قشر مغز قرار میگیرند و ایمپلنتهای میکروالکترود را شامل میشود که نورونهای منفرد را ثبت و میتوانند حرکت را بازیابی کنند. ضبطهای قشری مانند ایکوجی [ECoG] حتی امکان سنتز گفتار را مستقیماً از فعالیت عصبی فراهم کردهاند. هر گام به سمت بالا، دقت را افزایش میدهد، اما ریسک را نیز افزایش میدهد. شرکتهایی مانند نروالینک، کمل، و پارادرومیکس در حال پیشروی در این مرزها هستند. و نویدبخش پیشرفتهایی در پزشکی و ارتباطات هستند. درحالیکه سؤالات مهمی درباره ایمنی درازمدت، شکاف طبقاتی در دسترسی و میزان تمایل ما به ادغام با ماشینها مطرح میکنند.
تقویت فراتر از مغز گسترش مییابد. اسکلتهای بیرونی مانند بلیکس [BLEEX] دانشگاه برکلی، هزینه متابولیک راه رفتن را ۱ تا ۲۲ درصد کاهش دادهاند. و به کارگران، سربازان و امدادگران این امکان را میدهند که در مواقعی که تنها عوامل زیستی آنها را مجبور به توقف میکند، به راه خود ادامه دهند. برنامههای نظامی مانند لباس تالوس [TALOS] ایالات متحده یا طرحهای روستک [Rostec] روسیه با هدف افزایش تحمل بار و استقامت و کاهش فشار در طول عملیات طولانیمدت انجام میشوند. در این موارد، تصمیماتی که زمانی به زیستشناسی وابسته بودند – استراحت، بلند کردن، تحمل کردن – توسط افزونههای سایبرنتیک تغییر شکل میدهند. آنها نوید انعطافپذیری را میدهند، اما درباره مسئولیت، نابرابری و اخلاق طراحی «ابرسربازان» ابهاماتی را ایجاد میکنند.
در میدان نبرد، تقویت به جنگ فوقالعاده شتاب میگیرد. در اینجا، سیستمهای خودمختار حلقه اواودیای [OODA] – مشاهده، جهتیابی، تصمیمگیری، عمل – را از دقیقه به ثانیه فشرده میکنند. آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته دفاعی ایالات متحده – دارپا [DARPA] – برنامههای گروهی را با صدها پهپاد پیشبینی میکند که با حداقل نظارت هماهنگ میشوند. چین و روسیه در حال حاضر در حال آزمایش هستند. در اوکراین، مقامات تخمین میزنند که روسیه به تنهایی دهها هزار پهپاد دید اول شخص – یا افپیوی [FPV] – در ماه تولید میکند، درحالیکه هر دو طرف از وسایل نقلیه هوایی بدون سرنشین – یا پهپادها – برای شناسایی توپخانه، حمله به زرهپوشها و حتی حمله به کشتیهای جنگی استفاده میکنند.
پهپادهای دریایی و مهمات پرسهزن – که گاهی اوقات پهپادهای کامیکازه نامیده میشوند – پدافندها را در هم کوبیدهاند. در غزه، اسرائیل مهمات پرسهزن مانند هاروپ را در کنار پهپادهای کوچکتر و وسایل نقلیه زمینی رباتیک، با پشتیبانی نظارت مبتنی بر هوش مصنوعی، مستقر کردهست. همان حلقههای بازخوردی که آزمون شما را تطبیق میدهند، به دستههای پهپادها نیز این امکان را میدهند که با سرعت ماشین اهداف را شکار کنند.
این موارد، شکاف بین اصل و عمل را آشکار میکند. وزارت دفاع ایالات متحده پنج اصل اخلاقی هوش مصنوعی را بیان میکند – مسئولیتپذیری، عدالت، قابلیت ردیابی، قابلیت اطمینان و قابلیت حکومتداری – با این حال، در عمل، تغییر به سمت خودمختاری غیرقابل انکارست. بدون حکومتداری روشن، جنگ سایبری به همان اندازه که توانایی انسان را گسترش میدهد، خطر تشدید تخریب را نیز به همراه دارد.
مرز تقویت به سربازان یا دانشآموزان محدود نمیشود. همان بازخوردهایی که یادگیری و نبرد را تغییر شکل میدهند، به زندگی مدنی نیز سرایت میکنند. در مرحله بعد، به چرخههای تاریخی عمیقتری میپردازیم که با آنها در تعامل هستند.
چرخهها و تلهها
چه میشد اگر خود تاریخ از الگوها پیروی میکرد، یعنی در چرخههایی مانند جزر و مد، بالا و پایین میرفت؟ این ادعای کلیودینامیک است، رشتهای که توسط دانشمند روسی-آمریکایی، پیتر تورچین، ایجاد شد. این رشته با استفاده از دادهها، ریاضیات و تاریخ، به دنبال ریتمهای تکرارشونده در چگونگی رشد، شکوفایی و فروپاشی جوامعست. تورچین استدلال میکند که بیثباتی به ندرت تصادفیست: زمانی رخ میدهد که نابرابری عمیقتر میشود، جمعیتها منابع را تحت فشار قرار میدهند و نخبگان سریعتر از موقعیتهای قدرت تکثیر میشوند.
برای ردیابی این پویاییها، متخصصان پویاییشناسی تاریخ از شاخص استرس سیاسی استفاده میکنند که نابرابری درآمدی، تولید بیش از حد نخبگان و امور مالی دولت را ترکیب میکند. وقتی این شاخص افزایش مییابد، خطر ناآرامی افزایش مییابد. فناوری، به جای هموار کردن این ریتمها، با تولید انبوه نخبگان تحصیلکرده و تمرکز ثروت در رأس هرم، آنها را تسریع میکند. تورچین این چرخههای طولانی را «چرخههای سکولار» مینامد – امواج چند قرنی ادغام و فروپاشی، رونق و زوال.
این فشار اکنون قابل مشاهدهست. تورچین در کتاب خودش با عنوان «آخرالزمان» هشدار میدهد که ایالات متحده همان علائم هشداردهنده امپراتوریهای در حال فروپاشی گذشته را نشان میدهد: چندپارگی نخبگان، زوال اقتصادی طبقات کارگر و متوسط، و تعمیق قطبی شدن. به طور گستردهتر، تحقیقات کلیودینامیک نشان میدهد که بسیاری از جوامع ممکنست وارد مراحل آشفتهای از چرخههای خود شوند – امواج طولانی بینظمی و گسست که در طول تاریخ تکرار شدهاند.
حتی اگر جوامع بتوانند این چرخهها را ثابت نگه دارند، تله دیگری در انتظارست: حریم خصوصی از قبل فروپاشیدهست. ما برای همیشه «به آن تن دادهایم». تلاشها برای عقبنشینی بیفایدهست. پس از افشاگریهای اسنودن، حتی کرملین نیز برای جلوگیری از نظارت به ماشینهای تحریر روی آورد. اما محققان نشان دادهاند که ضربات کلید را میتوان به صورت صوتی رمزگشایی و ثابت کرد که چگونه حتی ابزارهای آنالوگ نیز سیگنالها را نشت میدهند. برنامههای روزمره مانند استراوا [Strava] یا ویز [Waze] – که دومی متعلق به خارج از کشورست و رانندگان آمریکایی را با جزئیات دقیقتری نسبت به مجریان قانون داخلی نقشهبرداری میکند – حرکات را به الگوهای قابل سوءاستفاده تبدیل میکنند.
پیشفرضهای تلفنهای هوشمند دادهها را به صورت طراحیشده به اشتراک میگذارند؛ فضای ابری فایلها را مدتها پس از اینکه کاربران فکر میکنند حذف شدهاند، بایگانی میکند. مقرراتی مانند جیدیپیآر [GDPR] اتحادیه اروپا، به سختی به تسلط گوگل، آمازون و مایکروسافت آسیبی وارد کردهست که زیرساختهای آنها دادهها و قدرت را متمرکز میکند.
چرخهها و نظارت، درکنار هم، محدودیتهای سخت عصر سایبرنتیک ما را تعریف میکنند. ریتمهای تاریخی نابرابری و ناآرامی ادامه دارند و اکنون شتاب گرفتهاند، درحالیکه فروپاشی حریم خصوصی، شهروندان را درمعرض دید و محدودیت قرار میدهد.
با این حال، چرخهها سرنوشت نیستند. نوآوری اغلب از ترکیب مجدد قطعات قدیمی به روشهای جدید ناشی میشود. و به جوامع، راههای خروج مبتنی بر بازخورد از دامهای تنگتر را ارائه میدهد.
اگر انصراف ناممکن باشد، تنها راه پیش رو بررسی اقدامات متقابلست – فناوریهای آزادی که قدرت را نامتمرکز و عاملیت را احیا میکنند.
فناوریهای آزادی
حسین شبی را در آستین به یاد میآورد که سر تیم برنرز-لی، مخترع وب جهانگستر، سر شام پروژه بعدی خودش را شرح میداد. ایده برنرز-لی ساده اما بنیادی بود: به هر فرد یک «پاد» خصوصی برای نگهداری دادههای خودش بدهید و بگذارید خودش تصمیم بگیرد چه کسی به آن دسترسی داشته باشد. این دیدگاه – محکم – روح چیزی را که حسین آن را فناوریهای آزادی مینامد، به تصویر میکشد: ابزارهایی که کنترل کد، دادهها و زیرساختها را به افرادی بازمیگردانند که از آنها استفاده میکنند.
این اصل را میتوان در عمل مشاهده کرد. شبکههای اینترنتی ساخته شده توسط جامعه مانند انوایسی مِش [NYC Mesh] به همسایگان اجازه میدهند تا به جای تکیه بر غولهای مخابراتی، از طریق آنتنهای پشت بام به یکدیگر متصل شوند. اگر یک آنتن از کار بیفتد، آنتنهای دیگر به برقراری ارتباط ادامه میدهند. و انعطافپذیریای ایجاد میکنند که ارائه دهندگان متمرکز نمیتوانند ارائه دهند. به همین ترتیب، سرویسهای خود-میزبان مانند نکستکلود [Nextcloud] امکان اجرای ایمیل و اشتراکگذاری فایل را برای شما فراهم میکنند. و دادههای شما را روی دستگاههایی نگه میدارند که به آنها اعتماد دارید. سایر بسترها با سود سهام داده آزمایش میکنند. جاییکه شما اطلاعات را ارائه میدهید و سهمی از ارزش تولید شده را دریافت میکنید. و این سناریوی سرمایهداری نظارتی را تغییر میدهد.
حتی هوش مصنوعی هم میتواند این مسیر را دنبال کند. با یادگیری فدرال، دستگاه شما هوش مصنوعی را به صورت محلی آموزش میدهد و فقط نتایج را به اشتراک میگذارد – هرگز دادههای خام شما را به اشتراک نمیگذارد. صفحه کلید جیبورد گوگل از قبل از این رویکرد استفاده میکند و پیشبینیها را بهبود میبخشد درحالیکه آنچه را نگه میدارد که در تلفنتان تایپ میکنید. و در سمت امنیت، محققان با توسعه الگوریتمهای کوانتومی ایمن مانند کیبر [Kyber] برای پیامرسانی، دیلیتوم [Dilithium] برای امضاهای دیجیتال و +اسفینکس [SPHINCS+] برای احراز هویت، برای رایانههای کوانتومی آماده میشوند. این الگوریتمها برای مقاومت مقابل ماشینهای رمزگشایی فردا طراحی شدهاند.
هویت و حکومت نیز درحال بازطراحی هستند. شناسههای نامتمرکز به شما این امکان را میدهند که بدون تکیه بر یک مرجع مرکزی، هویت خود را اثبات کنید، درحالیکه اعتبارنامههای قابل تأیید مانند گذرنامههای دیجیتالی عمل میکنند که کاملاً تحت کنترل شما هستند. و سازمانهای خودمختار نامتمرکز از قراردادهای بلاکچین استفاده میکنند تا جوامع بتوانند به طور شفاف رأی دهند. و پروژهها را با هم اجرا کنند – چه مدیریت ارزهای دیجیتال باشد و چه دنیای مجازی.
فراتر از دنیای دیجیتال، همین منطق بازخورد، ریزشبکههای اجتماعی مانند ریزشبکه بروکلین را که به همسایگان اجازه میدهد مستقیماً برق را مبادله کنند. و بسترهای مشارکتی تقویت میکند که در آنها شهروندان بودجهها و سیاستها را هدایت میکنند. همه اینها تنها درصورتی کار میکنند که مردم مهارتهای استفاده از آن را داشته باشند، به همین دلیلست که کمپینهای سوادآموزی دیجیتال – از فیلیپین گرفته تا بریتانیا و سنگاپور – حریم خصوصی، امنیت و تفکر انتقادی را آموزش میدهند.
یک پروژه نشان میدهد که این ایدهها تا چه حد میتوانند گسترش یابند. در لاهور، پروژه مینوسفیفتین [MinusFifteen] از حسگرها، شبکههای مش و مشوقهای بلاکچین برای خنک کردن آبوهوای سوزان شهر استفاده میکند. و اقدامات جامعه را به تغییرات زیستمحیطی قابل اندازهگیری تبدیل میکند.
این آزمایشها آزادی را تضمین نمیکنند، با این حال به فناوریهایی اشاره دارند که میتوانید آنها را هدایت کنید، نه فناوریهایی که شما را هدایت میکنند.
خلاصه نهایی
در این کتاب آموختید که چگونه حلقههای بازخورد بین انسانها و ماشینها اکنون امور مالی، سیاست، شهرها و حتی زندگیهای شخصی را شکل میدهند.
همین منطق بازخورد به بدنها و میدانهای نبرد نیز تعمیم مییابد. رابطهای مغز و رایانه میتوانند فعالیت عصبی را به حرکت یا گفتار تبدیل کنند. در میدان نبرد، انبوهی از پهپادها و سیستمهای خودران، چرخه تصمیمگیری را در عرض چند ثانیه فشرده میکنند.
تحقیقات کلیودینامیک نشان میدهد که نابرابری و رقابت نخبگان هنوز چرخههای ناآرامی را هدایت میکنند. اما این روند اکنون توسط فناوری تسریع شدهست. در همین حال، حریم خصوصی به حالت «از قبل انتخاب شده» سقوط کردهست، جایی که سیگنالهای حاصل از فشردن کلیدها، ردیابیهای جیپیاس یا پشتیبانگیریهای ابری هرگز کاملاً پاک نمیشوند.
با این حال، جایگزینهایی وجود دارند. شبکههای اجتماعی، سرویسهای خود-میزبان، هوش مصنوعی فدرال، رمزگذاری کوانتومی ایمن و ابزارهای هویت نامتمرکز به آنچه حسین فناوریهای آزادی مینامد، اشاره دارند. این سیستمها نشان میدهند که چگونه میتوان استقلال را بازیابی کرد، زمانی که زیرساختها برای خدمت به شهروندان به جای کنترل آنها طراحی شدهاند.
آینده سایبرنتیک ثابت نیست. این آینده منعکسکننده انتخابهای جوامع خواهد بود – چه برای تعمیق وابستگی و چه برای ساختن سیستمهای انسانی که آزادی و مسئولیت را گسترش میدهند.
این کتاب را میتوانید از انتشارات مکتب تغییر تهیه کنید