دانستن اینکه چه زمانی باید اعتماد کنید، چه زمانی اعتماد نکنید، چگونه اعتماد را به دست آورید، و چگونه وقتی ویران شد دوباره بسازید
اعتماد (۲۰۲۳) یک راهنمای حساس و کاربردی برای این بخش اساسی از روابط انسانی است. اهمیت عمیق اعتماد به عنوان عاملی در زندگی ما را آشکار میکند. و پنج عنصر ضروری برای ایجاد و حفظ آن را ترسیم میکند.
دکتر هِنری کلود یک روانشناس بالینی و مشاور رهبری است که با تعداد بیشماری از مدیران اجرایی، شرکتهای فورچون ۵۰۰ و کسبوکارهای کوچک کار کرده است. او نویسنده پرفروش نیویورک تایمز با ۴۰ کتاب از جمله مرزها و پایانهای ضروری است. کتابهای او نزدیک به ۲۰ میلیون نسخه فروش رفته است.
این کتاب چه چیزی برای من دارد؟ هنر اعتمادسازی را بیاموزید.
آنتون چخوف نمایشنامهنویس روسی زمانی گفت: «باید به مردم اعتماد کرد و به آنها ایمان داشت وگرنه زندگی ناممکن میشود.» اعتماد اساس تقریباً همه روابط اجتماعی ماست. کسبوکارها، دولتها و سیستمهای قضایی ما بر اساس اعتماد کار میکنند. خانوادهها، دوستیها و زندگی عاشقانه ما نیز همینطورست.
اما به چه کسی باید اعتماد کرد؟ چگونه میتوانید مردم را وادار به اعتماد کنید؟ و چگونه میتوانید خود را لایق اعتماد کنید؟
در این خلاصهکتاب، با پنج عنصر کلیدی مورد نیاز برای شکوفایی اعتماد، چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی عمومی، آشنا خواهید شد. همچنین خواهید آموخت که چگونه، وقتی اعتماد ضعیف شد، میتوانید آن را بازسازی و یاد بگیرید که دوباره اعتماد کنید.
اعتماد زندگی را در کنار هم نگه میدارد
اعتماد بستر زندگی ماست. از لحظهای که به دنیا میآییم، در دستان مراقبانی قرار میگیریم که نمیتوانیم به طور کامل به آنها اعتماد کنیم. همانطورکه رشد میکنیم، دایره اعتماد ما به خانواده، دوستان و اجتماعات گسترش مییابد.
مطالعات نشان میدهد که افراد با سطح اعتماد بالاتر از سلامت جسمانی بهتر، شادی کلی بیشتر و رضایت بیشتری از زندگی برخوردارند. در تجارت، رهبران مورد اعتماد مؤثرتر و برندهای مورد اعتماد موفقتر و سودآورتر هستند. تیمهایی که اعضای آنها به یکدیگر اعتماد دارند، در بسیاری از معیارها به طور مداوم از همتایان کماعتمادشان بهتر عمل میکنند.
حتی در سطح کشورها، اعتماد بین فردی از طریق افزایش سرمایهگذاری و جریان سرمایه به توسعه اقتصادی کمک میکند.
خُب، بنابراین ما ثابت کردهایم که اعتماد در سطوح مختلف مهم است. بیایید به پنج مرحله برای ساخت آن نگاهی بیندازیم.
قدمهای کودکی به سمت اعتماد بردارید
این را تصویر کنید دزدی توسط پلیس در جریان یک سرقت ناموفق بانک دستگیر میشود. او که وحشتزده است، کودکی را که در آن نزدیکی قرار دارد، به عنوان سپر انسانی میگیرد تا بتواند فرار کند. پلیس بانک را محاصره کرده و یک مذاکرهکننده گروگان را برای حل این وضعیت فرا میخواند.
حالا تصور کنید که مذاکرهکننده گروگان شما هستید. شما گوشی همراهتان را در دست گرفتهاید و گروگانگیر آن طرف خط است. ریسک به شدت بالاست.
چه کار میکنید؟ آیا گروگانگیر را نسبت به خطری متقاعد میکنید که با آن مواجه است و به احساس حفظ خودتان متوسل میشوید؟ یا به وجدان او متوسل میشوید و برای کودک دلسوزی میکنید؟
همانطورکه اتفاق میافتد، اولین قدم هیچ کدام از این موارد نخواهد بود. اولین قدم فقط گوش دادن است.
اسمت چیه؟ میشه بگی چی شد؟ الان چه احساسی دارید؟
مذاکرهکنندگان گروگان میدانند برای اینکه کسی بتواند به اندازه کافی به شما اعتماد کند تا بتواند وارد تعامل با شما شود، ابتدا باید احساس کند که شما او را میبینید. که شما تشخیص دهید آنها در یک سطح چه کسانی هستند. این کمی غیرمنطقی است. به هر حال، زندگی یک کودک در خطر است – و شما قرار است بر این تمرکز کنید که مسئول احساس کند شنیده میشود؟ و با این حال، مذاکرات مربوط به گروگانگیری معمولاً از آنجا آغاز میشود.
بیایید ببینیم چرا این گونه است. حرفهایها میدانند که همدلی و گوش دادن فعال مهارتهای کلیدی در این نوع موقعیتهای پرمخاطره است. به این دلیل که اولین عنصر اعتماد، درک کردن طرف مقابل است. اولین کار شما هنگام ایجاد اعتماد متقاعد کردن کسی نیست. بلکه این است که تمام تلاش خود را بکنید تا آنها را بفهمید و با آنها همدلی کنید.
در روانشناسی ما جا افتاده است. وقتی احساس میکنیم فهمیده شدهایم، چیزی در درونمان نرم میشود. احساس اینکه شنیده شده و درک شدهایم، شرط لازم برای شروع گوش دادن است.
برعکس، اگر کسی بیش از حد بر روی خود و اهداف خودش متمرکز باشد و حتی متوجه شود چه چیزی برای ما مهم است، یک حس اعتماد اساسی و درونی احساس نمیشود.
این اصل به اندازه زیادی برای افراد و مشاغل و سازمانها صدق میکند. قبل از اینکه بتوانید چیزی به مشتریان بفروشید، ابتدا باید آنها را درک کنید: زندگی آنها چگونه است، چه مشکلاتی دارند و چگونه محصول یا خدمات شما را تجربه میکنند. شرکتهای موفق قبل از اینکه به آنها به سختی بفروشند، خود را در چشمانداز مشتریان خود غرق میکنند.
بعد از درک کردن، دومین عنصر برای اعتماد انگیزه است. در اینجا، انگیزه به معنای حفظ منافع طرف مقابل است. بنابراین، نه تنها از دیدگاه آنها اطلاع داشته باشید، بلکه در واقع به علایق آنها اهمیت دهید.
وقتی با فرد جدیدی روبرو میشویم، طبیعی است که از خود بپرسیم، اهداف او از این تعامل چیست؟ آیا آنها به حال من هم فکر میکنند؟ مطمئناً، مردم میتوانند منافع شخصی خود را داشته باشند و از آن دفاع کنند. اما اگر مطمئن باشیم که کسی بهترین منافع ما را نیز در نظر میگیرد – که به اتفاقی که برای ما میافتد اهمیت میدهد – میتوانیم احساس امنیت کنیم و قدرت دفاعی متقابل خود را پایین بیاوریم.
بنابراین درک و انگیزه دو عنصر اولیه ما برای ایجاد اعتماد هستند. بیایید به بقیه عناصر نگاه کنیم.
سه عنصر دیگر برای اعتماد وجود دارد
فرض کنید در حال تاسیس یک نوکسبوکار [استارتاپ] هستید. در جستجوی همبنیانگذاران، دوست عزیزی را در نظر میگیرید که از قدیم میشناسید. هیچ کس شما را بهتر از او درک نمیکند. شما با هم همه چیز را پشت سر گذاشتهاید و او همیشه پشتیبان شما بوده است.
بنابراین، به عنوان یک دوست، شما کاملاً به او اعتماد دارید – اما آیا این بدان معنی است که به او اعتماد دارید تا با شما در این مسیر همراه شوند؟ اصلاً اینطور نیست.
سومین عنصر اعتماد، توانایی است. این به سختی یک راز است. اگر قرار است کاری مهم را به کسی بسپارید، کافی نیست که قلب او در جای درستی باشد. شما باید بدانید که آنها شایستگی و توانایی محافظت از آن را دارند – برای انجام کار، در این مورد.
گاهی اوقات این فقط در مورد مهارت است. اگر بهترین دوست شما یک فرد منزوی است که هرگز به رایانه دست نزده و هرگز حساب بانکی نداشته است، ممکن است بهترین انتخاب برای همبنیانگذار در تجارت فناوری مالی شما نباشد.
از سوی دیگر، مهارتها همه چیز نیستند. آنها باید ویژگیهای شخصی و خلق و خوی مناسبی نیز داشته باشند. پس چهارمین عنصر اعتماد شخصیت است.
همبنیانگذار شما ممکن است تمام مهارتهای دنیا را داشته باشد، اما اگر فاقد ویژگیهای شخصیتی حیاتی مانند خودکنترلی یا پشتکار باشد، احساس امنیت در اداره یک کسبوکار با آنها دشوار خواهید بود. این همه به زمینه بستگی دارد. برای اینکه بتوانید به یک همسر بالقوه اعتماد کنید، آنها ممکن است به ویژگیهای دیگری مانند انعطافپذیری یا هوش هیجانی نیاز داشته باشند.
پنجمین عامل اعتماد، علم هوافضا نیست – اما تعجب خواهید کرد که چقدر اغلب نادیده گرفته میشود. این آخرین عنصر برای اعتماد، سابقه است. اگر میخواهید بدانید کسی در آینده چگونه رفتار خواهد کرد، رفتار گذشته او جای بدی نیست. تجربه ما به ما نشان میدهد که چه چیزی میتوانیم انتظار داشته باشیم. و این انتظارات نه فقط در مغز ما، بلکه در اعماق استخوانهایمان زنده هستند.
خانهای را که در آن بزرگ شدهاید تصور کنید. طرحبندی را تصویر کنید برای مثال به نحوه اتصال درب ورودی به راهرو، راهرو به اتاق نشیمن و فراتر از آن آشپزخانه فکر کنید. به جز بازسازیهای عمده، این چیدمان احتمالاً چیزی بود که میتوانستید به طور ضمنی روی آن تکیه کنید. این چیزی است که به قدری ثابت و پایدار است که هرگز لازم نیست به آن فکر کنید. این همان نوع اطمینان قدرتمندی است که فردی با سابقه کار قوی میتواند به شما بدهد.
این بدان معنا نیست که مردم نمیتوانند تغییر کنند – آنها میتوانند. اما برای اینکه واقعاً اعتماد کند که تغییر رخ داده است، شخص باید آن را با اعمال و رفتار خود نشان دهد. یعنی باید شروع به ساختن یک کارنامه جدید کنند.
خُب، اینها پنج عنصر برای اعتماد هستند: درک، انگیزه، توانایی، شخصیت و سابقه. اگر میخواهید نشان دهید که قابل اعتماد هستید، مطمئن شوید که طرف مقابل میتواند هر پنج مورد را بررسی کند. و دفعه بعد که نامزدهای شغلی را استخدام میکنید یا فقط به یک قرار میروید، میدانید که به دنبال چه چیزی باشید.
اما البته، هیچ چیز در زندگی قطعی نیست. مردم اشتباه میکنند. پس اگر بدترین اتفاق بیفتد و یکی از نزدیکان شما به اعتماد شما خیانت کند چه؟ بیایید ببینیم چگونه به جلو حرکت کنیم.
بازسازی اعتمادی که شکسته شده است
همانطور که وارن بافت، نجیبزاده تجاری میگوید، «۲۰ سال طول میکشد تا شهرت ایجاد شود و پنج دقیقه طول میکشد تا آن را از بین ببریم.»
ما دیدیم که ایجاد روابط قابل اعتماد چقدر مهم است. و با این حال، حتی چالشبرانگیزتر، بازسازی اعتماد پس از شکسته شدن آن است. به همسری فکر کنید که گرفتار رابطه نامشروع شده است. این اعتمادسازی در حالت سخت است.
موفقیت تضمین نشده است، اما ممکن است. بیایید این خلاصهکتاب را با نگاهی به شش مرحله برای ترمیم اعتماد پس از شکسته شدن، به پایان برسانیم.
فرض کنید شما کسی هستید که به او خیانت شده است. قبل از برخورد با طرف مقابل، اولین قدم شما شروع به بهبود است. خیانت میتواند عمیقاً ناراحتکننده باشد. میتواند احساس امنیت و عادی بودن شما را تضعیف کند. بهبودی زمان میبرد و نمیتوان عجله کرد. بنابراین به دنبال دوستانی باشید که هنوز به آنها اعتماد دارید و از آنها حمایت کنید. اجازه دهید آنها وارد زندگی شما شوند و درد و آسیبپذیری خودتان را با آنها در میان بگذارید.
مرحله دوم سخت است. دارید به سمت بخشش حرکت میکنید، اما به یاد داشته باشید، بخشش به معنای توجیه رفتار کسی نیست. در واقع، بدون شناخت یک اشتباه، هیچ بخششی وجود ندارد.
بخشش میتواند ناعادلانه باشد. اما به یاد داشته باشید، شما عفو نمیکنید. زیرا کسی سزاوار آن است. بخشش یک هدیه است. هدیهای که انتخاب میکنید به کسی بدهید که به شما ظلم کرده است. این یک عمل لطف شما نسبت به آنهاست. و با این حال بخشش یکی از بهترین هدایایی است که میتوانید به خود بدهید. این به شما امکان میدهد تا به بستهای که باید ادامه دهید دست پیدا کنید. تارهای عنکبوت را پاک کنید و با زندگیتان به جلو بروید.
گام سوم برای ترمیم اعتماد این است که آنچه را که واقعاً میخواهید در نظر بگیرید. به چه چیزی در آینده امیدوار هستید؟ ممکن است تصمیم بگیرید که بهترین انتخاب برای شما این باشد که به سادگی راهتان را از کسی جدا کنید که به شما صدمه زده است. این کاملاً قانونی است. اما اگر میخواهید تلاش کنید و همه چیز را اصلاح شود، در مرحله بعدی و چهارم هستید.
این مرحله این است که ببینیم آیا آشتی امکانپذیر است یا خیر. آن دقیقاً به چه معناست؟ آشتی به نوعی بازگرداندن یک رابطه به وضعیت خوب است. و این تنها زمانی ممکن است که شما ببخشید و زمانی که طرف مقابل مسئولیت واقعی رفتار آنها را بر عهده بگیرد. آنها بهانه نمیآورند یا آسیبی که به بار آوردهاند را انکار نمیکنند. در عوض، آنها از اعمال خود نادم و پشیمان هستند. و به طور انتقادی، آنها از هرگونه فریبکاری دست میکشند و برای شما «پاک میشوند».
قدم بعدی به سمت اعتماد چیزی است که قبلاً در مورد آن میدانید. این در حال ارزیابی پنج عنصر اعتماد است که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم. به یاد داشته باشید که آنها عبارت بودند از: درک، انگیزه، توانایی، شخصیت و سابقه. اکنون که آن شخص پاک شده است، مهم است که او را با توجه به پنج عامل ارزیابی کنید تا مطمئن شوید که اعتماد شما تضمین شده باشد.
در نهایت، آخرین گام در بازسازی اعتماد، جستجوی شواهد دگرگونی واقعی است. دانستن اینکه همسر خیانتکار در حال حاضر دوباره خیانت نمیکند کافی نیست. باید بدانید که دیگر این اتفاق نخواهد افتاد. بنابراین آیا آنها مسیری را برای تغییر ترسیم میکنند؟ آیا آنها روز به روز تحول را نشان میدهند؟ باید بدانید که آنها یا دگرگون شدهاند یا در حال دگرگون شدن به آنگونه هستند که کاری را که انجام دادهاند تکرار نمیکنند. به یاد داشته باشید در عین حال که بخشش یک هدیه است، اعتماد باید کسب شود.
روابط حتی میتواند از خیانتهای عمیق نیز بهبود یابد. اگر هر دو طرف واقعاً کار ترمیم اعتماد را انجام دهند، یک رابطه آسیبدیده میتواند حتی قویتر از قبل برگردد.
خلاصه نهایی
اعتماد چسبی است که روابط شخصی، خانوادگی و تجاری شما را در کنار هم نگه میدارد. این ضروری است که بدانید چگونه آن را توسعه دهید. اعتماد دارای پنج عنصر اساسی است: درک، انگیزه، توانایی، شخصیت و سابقه. هنگامیکه اعتماد شکسته شد، شش مرحله ذکرشده در این خلاصهکتاب را دنبال کنید تا دریابید که آیا اعتمادتان میتواند و باید اصلاح شود یا خیر.
این کتاب را میتوانید از سایت آمازون تهیه کنید.
[newsletter_signup_form id=1]