1. خانه
  2. مقالات
  3. رهبری شخصی
  4. شتاب

شتاب

شتاب

شتاب

5/5 - (1 امتیاز)

چگونه از رفتن در مسیر اشتباه اجتناب کنیم

شتاب (۲۰۲۴) با هدف کمک به مردم برای حرکت با هدف به جلوست. اگر احساس می‌کنید گیر کرده‌اید، به‌جای درستی آمده‌اید. بیاموزید که چگونه در زندگی شخصی و حرفه‌ای خودتان شتاب ایجاد و پیشرفت کنید.

 

سم سیلورستاین متخصص رهبری و مسئولیت‌پذیری‌ست. او بنیانگذار موسسه پاسخگویی و نویسنده کتاب‌های متعددی‌ست، از جمله دیگر بهانه نیست و نظریه پاسخگویی.

شتاب در blinkist

این کتاب چه‌چیزی برای من دارد؟ برو بعد ادامه بده

آیا احساس می کنید کمی گرفتار شده‌اید؟ شاید شما در آستانه اقدام هستید. پروژه‌ای وجود دارد که به تعویق انداخته‌اید، گفت‌وگوی سختی که از آن اجتناب کرده‌اید، یا یک روال تناسب اندام که هنوز شروع نکرده‌اید. تردید ملموس به نظر می‌رسد، مانند دیواری که نمی‌توانید کاملاً مقیاس کنید. خُب، اگر کلید شکست فقط اراده نباشد، بلکه ذهنیتی‌ست که ریشه در همسویی، هدف و خدمت دارد؟

 

این خلاصه‌کتاب دیدگاه جدیدی درباره آنچه که نه‌تنها برای غلبه بر اینرسی لازم‌ست. بلکه برای ساختن یک زندگی با حرکت مداوم و معنی‌دار ارائه می‌دهد.

 

آنچه در پیش شماست چیزی بیش از راهنمای موفقیت فردی‌ست. این فراخوانی برای اقدام برای زندگی در خدمت دیگران و در عین حال رشد فردی است. چه به دنبال شفافیت باشید یا یکپارچگی، شتاب شما را به چالش می‌کشد تا انگشتان‌تان را فشار دهید، شروع کنید و تأثیری پایدار ایجاد کنید. نه فقط برای خودتان، بلکه برای جهان اطراف‌تان.

توسعه یک ذهنیت حرکتی

یک روز، نویسنده، سام سیلورستاین، همراه دختر بالغ خودش، آلیسون، به سوئیس سفر می‌کرد. هنگامی‌که آنها از دامنه کوهی پایین می‌رفتند، با یک تصادف مواجه شدند – دو موتور مچاله شده، و دو مرد که در جاده درازبه‌دراز به زمین افتاده بودند. یکی از آنها به شدت مجروح شد.

 

آلیسون پزشک اطفال بود، نه پزشک تروما. اما در آن لحظه او دریغ نکرد. او در حالی که کمربندش را باز کرد و به کمک مرد شتافت، گفت: «باید بروم. آلیسون می‌دانست که باید چه کار کند، بنابراین این کار را کرد.

 

برای سیلورستاین، لحظاتی مانند این مهم هستند. هنگامی‌که احساس می‌کنیم مجبور به انجام این کار هستیم، نشانه آن‌ست که ما در حال زندگی پرشتاب هستیم. زندگی که در آن همیشه در راستای ارزش‌های‌مان به جلو حرکت می‌کنیم.

 

راه‌های مختلفی برای تعریف حرکت وجود دارد، اما در اینجا یک راه برای فکر کردن به آن وجود دارد: حرکت، پیگیری مداوم کاری‌ست که احساس می‌کنیم باید انجام دهیم، در حالی‌که در خدمت به دیگران عمل می‌کنیم.

 

این فقط درباره دستیابی به موفقیت شخصی نیست، بلکه به سمت جلو حرکت می‌کند که به نفع دیگران باشد و تأثیر ما را در جهان تقویت کند. این چیزی‌ست که برخی از افراد را متمایز می‌کند و به آنها امکان می‌دهد در شغل و زندگی شخصی خودشان پیشرفت کنند. و در عین حال تأثیر مثبتی بر اطرافیان‌تان داشته باشند.

 

ایجاد حرکت مستلزم تغییر در طرز فکرست. در هسته خودش، حرکت در خدمت به دیگران‌ست. تغییر از طرز فکر «من» به طرز فکر «ما»، اهداف را به ماموریت‌های معنادار تبدیل می‌کند.

 

وقتی تلاش‌های شما به رفاه دیگران مرتبط باشد، این تلاش‌ها اهمیت پیدا می‌کند. این ارتباط به شما انگیزه می‌دهد تا از پس چالش‌ها برآیید و تأثیری پایدار ایجاد کنید. با هماهنگ کردن اعمال خودتان با ارزش‌های‌تان و اختصاص دادن آنها به یک هدف بزرگ‌تر، یک اثر موج‌دار ایجاد می‌کنید که نه‌تنها زندگی شما، بلکه زندگی اطرافیان شما را دگرگون می‌کند.

 

و در اینجا نکته دیگری وجود دارد که باید در نظر داشت. در حالی که موانع بخشی اجتناب‌ناپذیر از زندگی هستند، آنها هم‌چنین بزرگترین معلمان هستند. با تعریف مجدد چالش‌ها به‌عنوان فرصت، تمرکزتان را از محدودیت‌ها به احتمالات تغییر می‌دهید.

 

هنگامی که حرکت را در آغوش می‌گیرید، متوجه خواهید شد که چگونه می‌تواند به شما در دستیابی به تعادل، هدف و نتایج خارق‌العاده کمک کند. با این حال، قبل از اینکه بتوانید شروع کنید، باید با کمی تأمل در خودتان شروع کنید.

پیدا کردن رسالت شما

برای داشتن یک زندگی پر شتاب – برای رسیدن به جایی که می‌خواهید بروید – به وضوح، تمرکز و حس جهت نیاز دارید.

 

برای آن، به چیزی نیاز دارید که سیلورستاین «سه بزرگ» می‌نامد – رسالت، مأموریت و ارزش‌های‌تان. رسالت شما «چرا»ست – چرا کاری را انجام می‌دهید که انجام می‌دهید؟ مأموریت شما «چه‌چیزی» است – تعیین اهداف بلند و کوتاه شما. و ارزش‌های شما «چگونه» هستند – قطب‌نمای اخلاقی سفر شما.

 

بیایید با رسالت شروع کنیم – «چرا». هنگامی که آن را شناسایی کردید، همه چیز دیگر سر جای خودش قرار می‌گیرد.

 

بنابراین، رسالت شما چیست؟ برخی افراد ممکن‌ست بگویند «ثروتمند شدن» یا «مدیرعامل شدن». اما، برای سیلورستاین، اینها معتبر نیستند. رسالت واقعی باید بر روی افراد دیگر متمرکز شود. این فقط یک هدف خودمحور نیست.

 

بنابراین، برای یافتن رسالت‌تان، تمرین زیر را امتحان کنید. از خود بپرسید «به چه کسی خدمت کنم؟» در مواقعی فکر کنید که از کمک به دیگران احساس شادی کرده‌اید. شاید تدریس، یا ایجاد ارزش برای مشتریان در محل کارتان. پاسخ خودتان را بنویسید….

 

سپس از خودتان بپرسید «چه‌چیزی برای من مهم‌ست؟» به اهداف شخصی خودتان و هم‌چنین به چیزهایی بیاندیشید که روزانه اهمیت دارند. چرا این موارد مهم هستند؟ باز هم فکر کنید و همه را یادداشت کنید.

 

در نهایت، برای ارائه یک بیانیه رسالت – یک جمله که آن را خلاصه می‌کند، کمی زمان بگذارید. این باید چیزی قدرتمند باشد – چیزی از قلب. به‌عنوان مثال، در اینجا بیانیه رسالت سیلورستاین این چنین‌ست: «برای کمک به دیگران در یافتن ظرفیت‌شان و بهترین بودن آنها.»

 

هنگامی که بیانیه خودتان را ارائه کردید، آن را یادداشت کنید و در جایی قرار دهید که بتوانید آن را ببینید. این جمله قرارست شما را در ادامه راه راهنمایی کند.

آمدن با یک مأموریت

اکنون که رسالتی پیدا کردید، آماده‌اید تا با یک مأموریت بیایید. شما می‌توانید مأموریت‌تان را به‌عنوان رسالت خودتان در عمل در نظر بگیرید. این خاص‌ست، و افکار و باورهای شما را به واقعیت تبدیل می‌کند – چیزی ملموس.

 

داشتن این نوع وضوح شخصی بسیار مهم‌ست. وقتی واقعاً درباره کاری که انجام می‌دهید شفاف هستید، دیگران به طور طبیعی به سمت شما کشیده می‌شوند. شما متحدانی پیدا خواهید کرد – افرادی که می‌توانند در سفر به شما کمک کنند.

 

بنابراین، بیایید با یک روایت مأموریت بیاییم – چیزی که برای خود و دیگران روشن کند که دقیقاً چه کاری و چرا انجام می‌دهید.

 

سیلورستین توصیه می‌کند که سه کلمه عملی را ارائه کنید – کلمات شخصی برای شما و ماموریت شما، در راستای رسالت شما.

 

برای سیلوراستاین، این سه کلمه عبارتند از «آموزش»، «الهام‌بخش» و «حمایت». آنها پایه و اساس یک روایت طولانی‌تر هستند، جایی که او مأموریت‌تان را گسترش می‌دهد. به‌عنوان مثال، در بخش «حمایت»، او نوشت: «من علاوه بر تشویق، ابزار و منابعی را برای کمک به دیگران در سفر فراهم می‌کنم.»

 

حالا نوبت شماست برای ارائه روایت ماموریت خودتان، در بیانیه رسالت‌تان تأمل کنید و سپس چند سوال از خودتان بپرسید.

 

به‌عنوان مثال، در حال حاضر چگونه رسالت‌تان را اجرایی می‌کنید؟ در آینده چه کاری می‌توانید انجام دهید؟ سپس فهرستی از کارها تهیه کنید – کلماتی که جنبه «انجام دادن» را نشان می‌دهند، مانند «آموزش».

 

زمانی که به این موضوع فکر کردید، یک جمله بنویسید که به طور خلاصه ماموریت شما را خلاصه کند.

 

سپس، به سه فعالیت خاص مرتبط با مأموریت خودتان فکر کنید – فعالیت‌هایی که شما را شاد می‌کند. آنها را یادداشت کنید و برای هر کدام چند جمله درباره معنای عملی آن بنویسید. اگر مثلاً فعالیت شامل آموزش باشد، دقیقاً چه کار می‌کنید؟

 

این جملات همراه با جمله ماموریت شما، روایت ماموریت شما را تشکیل می‌دهند. شما تقریباً برای شروع آماده هستید.

تعریف ارزش‌های شما

تا اینجا ما به «چرا» و «چه‌چیزی» پرداختیم. اکنون زمان آن‌ست که «چگونه» را در نظر بگیریم.

 

برای اینکه به جایی که می‌خواهید برسید، به ارزش‌هایی نیاز دارید که شما را راهنمایی کنند. ارزش‌های شما چیزهایی هستند که واقعاً برای شما مهم هستند – قوانین خانه شما. وقتی از خودتان سؤالاتی می‌پرسید: «چگونه باید رفتار کنم؟» یا «چگونه باید در این شرکت عمل کنیم؟» ارزش‌های شما به شما وضوح می‌دهد.

 

برای اینکه یک ارزش واقعاً مال شما باشد، باید به آن متعهد باشید. شما با این ارزش زندگی می‌کنید حتی زمانی که هیچ کس تماشا نمی‌کند. در غیر این صورت چه فایده‌ای دارد؟ چرا به خودت دروغ بگی؟

 

شاید شما از قبل به خوبی از ارزش های خودتان آگاه باشید. اگر نه، یک لحظه به آن فکر کنید.

 

فکر کردن به قهرمانان خودتان – افرادی که عمیقاً آنها را تحسین می‌کنید – می‌تواند مفید باشد. ممکن‌ست مارتین لوتر کینگ جونیور یا یکی از اعضای خانواده شما باشد. به این فکر کنید که چرا این افراد قهرمان شما هستند. کیفیت آنها چیست؟ برای مثال صداقت. یا تعهد به هدف‌شان.

 

سپس به این فکر کنید که این کلمات برای شما چه معنایی دارند و برای تعریف واقعی آنها وقت بگذارید. شما می‌توانید یک روایت کوتاه دیگر ارائه دهید – یک جمله برای هر مقدار. به‌عنوان مثال، اگر ارزش «احترام»ست، می‌توانید بنویسید: «من همه را یکسان می‌بینم و برای عقاید و باورهای آنها ارزش قائل هستم.»

 

بسیار مهم‌ست که بدانیم ارزش‌های ما چیست. آنها نه‌تنها ما را در سفر شخصی‌مان راهنمایی می‌کنند، بلکه به ما کمک می‌کنند تا با دیگران ارتباط برقرار کنیم. مردم زمانی که ارزش‌ها را به اشتراک می‌گذارند، تمایل دارند با یکدیگر پیوند برقرار کنند، و جوامع قدرتمند و همفکری را ایجاد می‌کنند که می‌توانند کارهای شگفت‌انگیزی را انجام دهند.

 

می‌توانید تفاوت آن را در کسب‌وکارها ببینید. برای مثال، داستان برند جوراب بمباس[Bombas] را در نظر بگیرید. ارزش مشترک بین بنیانگذاران «بخشیدن»ست.

 

دیوید هیث و رندی گلدبرگ پس از اینکه متوجه شدند که جوراب‌ها بیشترین درخواست در پناهگاه‌های بی‌خانمان‌ها هستند، الهام گرفتند تا بمباس را بسازند. از آن زمان، آنها به طور مداوم برای حمایت از این جوامع تلاش کرده‌اند. و به ازای هر جفت خریداری‌شده یک جفت جوراب اهدا می‌کنند.

 

پس از ۱۰ سال، بمباس دارای ارزش خالص ۵۵۰ میلیون دلار بود. و محصولات با کیفیت آنها تنها بخشی از داستان موفقیت بود. این شرکت به دلیل تعهد قوی آنها به ارزش‌های‌شان، موفق شد روابط قوی با کارکنان و مشتریان و هم‌چنین سایر شرکت‌ها ایجاد کند.

 

بنابراین می‌بینید، اتفاقات باورنکردنی ممکن‌ست رخ دهد. و همه چیز با رسالت، مأموریت و ارزش‌های شما شروع می‌شود – آنها را بخشی از زندگی روزمره خودتان می‌کنید.

برای شروع، انگشتان‌تان را ببندید

بنابراین، اکنون شما آماده هستید که به راحتی به جلو حرکت کنید – زندگی پرشتابی داشته باشید. فقط یک مشکل وجود دارد: در واقع شروع کردن. باید ساده باشد، و در عین حال اغلب بسیار سخت به نظر می‌رسد.

 

اگر متوجه شدید که کارتان را به تعویق انداخته‌اید، لحظه‌ای به کار فکر کنید. به هر چیزی که در تلاش برای رسیدن به آن هستید، این سوالات را از خود بپرسید. آیا قابل توجه‌ست؟ لازم‌ست؟ قابل دستیابی؟ و آیا این یک اولویت‌ست؟

 

این چارچوب اسنپ[SNAP]ست. هنگامی‌که در تلاش برای شروع هستید، به آن کلمات فکر کنید – مهم[Significant]، ضروری[Necessary]، قابل دستیابی[Achievable] و اولویت[Priority].

 

سپس، می توانید کار را ارزیابی کنید. درک بهتری از چرایی تعلل خواهید داشت. شاید این کار چندان ضروری نباشد، یا شاید در حال حاضر در اولویت نباشد. اما اگر می دانید که باید انجام شود، تنها کاری که باید انجام دهید اینکه خودتان را مجبور کنید شروع کنید.

 

در اینجا چیزی‌ست که می‌توانید امتحان کنید. ممکن‌ست کمی احمقانه به نظر برسد، اما برای سیلورستاین کار می‌کند. انگشتانش را به هم می‌زند. و وقتی این کار را انجام می‌دهد، متعهد می‌شود که کار را شروع کند. این حرکت ساده به‌عنوان یک محرک عمل می‌کند و او را برای شروع به کار هل می‌دهد. از آنجا، شتاب فراگیر می‌شود.

 

همانطور که احتمالا متوجه شده‌اید، شروع اغلب سخت‌ترین بخش‌ست. پس فقط انجامش بده آیا نیاز به تصحیح چیزی دارید؟ انگشتان‌تان را فشار دهید و شروع به خواندن کنید. زمان پاسخ دادن به یک ایمیل‌ست؟ انگشتان‌تان را ببندید و این کار را انجام دهید.

 

اینگونه‌ست که شما در زندگی‌تان شتاب ایجاد می‌کنید. با یک پایه محکم – رسالت، مأموریت و ارزش‌های شما – و یک اقدام ساده برای شروع، شما اساساً به آن رسیده‌اید. از این نقطه، همه چیز بسیار آسان‌تر می‌شود.

سازگاری کلیدی است

در اینجا چیز دیگری‌ست که باید به خاطر بسپاریم. شتاب شروع و متوقف نمی‌شود – ثبات است، مهم نیست که چه باشد.

 

چگونه سازگار باشیم؟ خُب متوقف نشو به همین سادگی‌ست. همانطورکه قبلاً گفتیم، شروع کردن سخت‌ترین بخش‌ست. اگر متوقف شوید، باید دوباره شروع کنید. بنابراین، برای ادامه دادن، باید به آن ادامه دهید.

 

به‌عنوان مثال، فرض کنید هدف شما این‌ست که ۱۰,۰۰۰ قدم در روز راه بروید. شما آن را برای مدتی به تعویق می‌اندازید، اما یک روز، آن را انجام می‌دهید – ۱۰,۰۰۰ قدم راه می‌روید. عالیه الان شروع کردی، پس متوقف نشو. ببینید آیا فردا می‌توانید ۱۰,۰۰۰ قدم راه بروید یا روز بعد دوباره.

 

قبل از اینکه متوجه شوید، یک شتاب دارید. شما عادتی در خودتان ایجاد کرده‌اید – روالی که ادامه آن را بسیار آسان‌تر می‌کند.

 

عدم ثبات تنها یکی از موانع موفقیت‌ست. شما با موانع دیگری نیز روبرو خواهید شد، مانند حواس‌پرتی – یک برنامه تلویزیونی جدید که می‌خواهید تماشا کنید، یا پیام‌های دوستان. بپذیرید که حواس‌پرتی‌ها به وجود می‌آیند و زمانی را برای آن‌ها در نظر بگیرید. اگر زمانی را کنار بگذارید و تصمیم بگیرید که بعداً با مسائل کنار بیایید، آنها دیگر حواس‌پرتی نیستند.

 

به هر چیزی که می‌خواهید برسید، با نیت و پشتکار به آن خواهید رسید. در این مرحله، شما یک پایه قوی ایجاد کرده‌اید، و درباره کاری که انجام می‌دهید وضوح دارید.

 

و، به یاد داشته باشید، در نهایت، انتخاب با شماست. شما انتخاب می‌کنید که چگونه به فرازونشیب‌های زندگی واکنش نشان دهید. شما انتخاب می‌کنید که انگشتان‌تان را بچسبانید و شروع کنید. حرکت چیزی‌ست که شما ایجاد می‌کنید.

خلاصه نهایی

اگر احساس می‌کنید گیر کرده‌اید، باید در زندگی‌تان شتاب ایجاد کنید. این بدان معناست که با رسالت زندگی کنید و مطابق با ارزش‌های‌تان عمل کنید، حتی در مواجهه با چالش‌ها.

 

شتاب فقط به موفقیت شخصی مربوط نمی‌شود – بلکه درباره پیشرفت در راه‌هایی‌ست که به دیگران خدمت می‌کند و تأثیری پایدار ایجاد می‌کند. تغییر طرز فکر می‌تواند مفید باشد – تغییر از تمرکز «من» به تمرکز «ما» و تبدیل اهداف به ماموریت‌های معنادار.

 

ایجاد حرکت با وضوح شروع می‌شود و شتاب می‌گیرد – رسالت، ماموریت و ارزش‌های‌تان را با دقت تعریف کنید.

 

چارچوب اسنپ[SNAP] – در نظر گرفتن اینکه آیا یک کار مهم، ضروری، قابل دستیابی و اولویت‌ست – برای مبارزه با اهمال‌کاری مفیدست. هنگامی که تصمیم گرفتید کاری انجام دهید، انگشتان‌تان را ببندید و بلافاصله شروع کنید. سپس ادامه دهید – ثبات کلید موفقیت است.

 

در نهایت، حرکت یک انتخاب، یک طرز فکر و راهی برای هماهنگ کردن زندگی شما با آنچه واقعاً مهم‌ست است.

 

شما می‌توانید این کتاب را از انتشارات مکتب تغییر تهیه کنید

 

بنر دوره برنامه رشد فردی

امتیاز به این مطلب

5/5 - (1 امتیاز)

مطالب بیشتر

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
شتاب
رهبری قدرت‌گرفته از هارمونیبزن بریم
+