استراتژیهای سرمایهگذاری بزرگترین سرمایهگذار جهان
راه وارن بافت (۲۰۱۳) موفقیت بیسابقه یکی از بزرگترین سرمایهگذاران جهان را روایت میکند. از اولین سرمایهگذاری ۱۲۰ دلاری او تا ثروت خالص ۱۲۰ میلیارد دلاریش، بر تاریخچه و استراتژیهای فردی تمرکز دارد که به نظر میرسید ناممکن را انجام میدهد: شکستدادن بازار.
رابرت جی. هاگستروم نویسنده پرفروش نیویورک تایمز با ۳۰ سال تجربه سرمایهگذاریست. او مدیر عملیات اکیوتیکامپس [EquityCompass] و مدیر ارشد سبدگردانی مؤسسه گلوبال لیدرز پورتفولیو [Global Leaders Portfolio]ست.
این کتاب چهچیزی برای من دارد؟ با بزرگترین سرمایهگذار جهان آشنا شوید.
بسیاری از مردم وارن بافت را به عنوان یک ناهنجاری آماری تصور میکنند. بنابراین ممکنست تعجب کنید اگر بدانید که او موفقیتش را به چه دلیلی نسبت میدهد. این هوشمندی یا شروع سودمندی نیست. این یک بینش ماوراء طبیعی به بازار نیست. به سادهترین اصطلاحات، فقط از شیوههای تجاری درست پیروی میکند. و زمان صرف میکند – که هر دوی آنها قابل آموزش هستند.
در این خلاصهکتاب، به پیشینه وارن بافت و درسهای اولیهای میپردازیم که او را در مسیر موفقیت سرمایهگذاری قرار میدهد. سپس درباره شخصیتها و تصمیمات تأثیرگذار در زندگی او بحث خواهیم کرد. پس از آن، اصول اولیه کسبوکارش، روانشناسی امور مالی، و اهمیت تفکر منطقی را بیان خواهیم کرد.
یک شروع امیدوارکننده
هنگامیکه یازده ساله بود، وارن بافت اولین سرمایهگذاریش را انجام داد. او ۱۲۰ دلار از تلاشهای کارآفرینی مانند فروش سودا و بادامزمینی پسانداز کرده بود. بنابراین او نمودارهای قیمت را مطالعه کرد و با اطمینان خریدش را انجام داد. اما همانطورکه اغلب اتفاق میافتد، سهام سقوط کرد و بلافاصله ارزش خودش را از دست داد. وقتی دوباره کمی بالاتر از مبلغی که او پرداخت کرد افزایش یافتند، بافت خوشحال شد و با سود ۵ دلاری فروخت. مدت کوتاهی پس از آن، ارزش سهام به شدت افزایش یافت.
او دو درس سخت آموخته بود: او دیگر هرگز درباره مبلغی که برای یک سهام پرداخت میکرد وسواس نداشت. و هرگز به چیزی کمتر از سود قابل توجه نخواهد فروخت.
پس از آن، به نظر میرسید هر چیزی که وارن بافت لمس میکرد به طلا تبدیل میشد. نه اینکه او برای آن کار نکرد. او از کالج فارغالتحصیل شد. و سپس برای موقعیتی در شرکت گراهام-نیومن جنگید. جاییکه تحصیلات واقعیش را در تجارت دریافت کرد. سپس در ۲۵ سالگی اولین شراکت با مسئولیت محدود خودش را با سرمایهگذاری ۱۰۰ دلاری و هدف ساده شکستدادن داو جونز تا ۱۰ درصد در سال آغاز کرد. او در نهایت ۲۲ درصد آن را شکست داد. و طی یک دوره ۱۲ ساله، سرمایهاش را به ۲۵ میلیون دلار رساند.
خرید برکشایر هاتاوی
در ۱۹۶۵، چهار سال قبل از پایان دادن به همکاری، وارن بافت برکشایر هاتاوی را خریداری کرد که در ۱۸۸۹ به عنوان تولیدکننده پنبه شروع به کار کرده بود. از آنجاییکه بخش نساجی به آرامی در حال مرگ بود، وارن بافت تصمیمی گرفت که بقیه زندگی او را شکل میداد. در ۱۹۶۷، او سهام معوق را در دو شرکت کاملاً سالم خریداری کرد: شرکت غرامت ملی و شرکت بیمه ملی آتش نشانی و دریایی. این یک انحراف چشمگیر از منسوجات بود. و برکشایر هاتاوی را از ۲.۹ میلیون دلار اوراق بهادار تنها در دو سال به ۵.۴ میلیون دلار رساند. این تصمیم شرکت را در مسیر تبدیل شدن به غول سرمایهگذاری امروز قرار داد.
وارن بافت از اولین سرمایهگذاری ۱۰۰ دلاری خودش با مسئولیت محدود، اکنون بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار ارزش دارد. بسیاری از مردم او را یک ناهنجاری سیستماتیک میدانند. یک مکتب فکری مدتها پذیرفتهشده در دنیای سرمایهگذاران به نام فرضیه بازار کارآمد وجود دارد که میگوید شما نمیتوانید بازار را شکست دهید. و خودِ وارن بافت بیان میکند که برنده یک قرعهکشی ژنتیکی شدهست، با داشتن مهارتهای مناسب در زمان مناسب برای شکوفایی.
با این حال، بقیه این خلاصهکتاب توانایی بافت برای شکست بازار را نه با شانس، بلکه با مهارت بررسی میکند.
یک آموزش خوب
در ۱۹۲۱، یک مادربزرگ در لسآنجلس یک مغازه شیرینیفروشی در محلهش افتتاح کرد. نام او مری سی بود. و این مغازه که به نام سیز کاندیس [See’s Candies] به یک شرکت چند نسلی و چند میلیون دلاری تبدیل شد. برخی از سختترین دوران برای یک تجارت کوچک، از جمله رکود بزرگ و جیرهبندی شکر که در طول جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد، جان سالم به در برد. این شرکت به این دلیل زنده ماند که خیلی خوب بود. کیفیت فاصله بین آنها و رقبا بود. بنابراین، زمانی که وارثان مادربزرگ سی در ۱۹۷۱ آماده فروش بودند، این کار را به قیمت ۲۵ میلیون دلار به برکشایر هاتاوی انجام دادند.
برای درک نکته این داستان، باید به عقب برگردیم و درباره تأثیرات فراوان در زندگی وارن بافت صحبت کنیم.
بنجامین گراهام
اولین نفر بنجامین گراهام، نویسنده تجزیهوتحلیل امنیتی و سرمایهگذار هوشمند بود. در ۱۹۲۶، گراهام با جروم نیومن شریک شد و شرکتی را تشکیل داد که وارن بافت پس از فارغالتحصیلی از کالج در آن کار میکرد. گراهام در سرمایهگذاری یک قانون ساده داشت: ضرر نکنید. او توجهش را به تحقیق و جزئیات برای شناسایی دو عامل کلیدی در یک سرمایهگذاری خوب معطوف کرد: اول، به دنبال شرکتهایی باشید که کمتر از دو سوم ارزش خودش را میفروشند. و دوم، مطمئن شوید که سهام نسبت قیمت به درآمد پایینی دارند. وارن بافت دانشجوی این رویکرد شد تا جایی که سیز کاندیس را خرید.
فیلیپ فیشر
دومین فرد تأثیرگذار در تحصیلات وارن بافت فیلیپ فیشر بود. فیشر مدت کوتاهی پس از سقوط بازار سهام، یک شرکت مشاوره سرمایهگذاری را با دو فرض راهاندازی کرد: اول، سرمایهگذاران قطعاً به دنبال مشاوره خواهند بود. و دوم، آنها وقت کافی برای صحبت کردن دارند. فیشر در پژوهش برای یافتن آنچه که برای شناسایی یک سرمایهگذاری خوب لازمست غوطهور شد. و فلسفهای کاملاً متفاوت از گراهام ایجاد کرد. او به جای خرید مقرونبهصرفه، به خرید باکیفیت اعتقاد داشت.
یکی از راههایی که فیشر بر وارن بافت تأثیر گذاشت، از طریق دوست دیرینه و شریک سرمایهگذاری غیررسمی او، چارلی مانگر بود. چارلی از وکالت شروع کرد که در سرمایهگذاری مشغول شد. پس از ایجاد شراکتی شبیه به شراکتی که وارن بافت آغاز کرد و پاداشهای مشابهی به دست آورد، وکالت را ترک کرد و بر سرمایهگذاری متمرکز شد. او بلو چیپ استمپس [Blue Chip Stamps] را خریداری کرد که بعداً با برکشایر هاتاوی ادغام شد. در آن زمان چارلی نایب رئیس شد. خرید سیز کاندیس ایده چارلی بود. و بر اساس فلسفههای فیشر بود. سیز کاندیس کمتر از ارزشش فروخته نشد، به این معنی که معاملهای نبود، اما کیفیت وجود داشت.
وارن بافت تمایلی به انحراف از روشهای آزمودهشده و واقعی گراهام برای سرمایهگذاری نداشت. اما به خودش اجازه داد تا درباره آن صحبت شود. دهسال پس از خرید ۲۵ میلیون دلاری سیز کاندیس، ۱۲۵ میلیون دلار برای فروش آن به او پیشنهاد شد. او گذشت، و سیز کاندیس تا امروز همچنان در اختیار برکشایر هاتاویست.
راهنمای خرید وارن بافت
پس چگونه وارن بافت تصمیم میگیرد چه کسبوکارهایی را بخرد؟ در طول دههها، او دوازده اصل – یا ایستگاه نظارتی – ایجاد کرد تا مشخص کند آیا مایل به سرمایهگذاریست یا خیر.
سه ویژگی کسبوکار
اول،سه ویژگی اساسی کسبوکار وجود دارد. وارن بافت مدتهاست که به سرمایهگذاری تنها در حوزه دانش خودش معتقد بود. به عبارت دیگر، او معتقدست که شما باید کسبوکارهایی را که میخرید بشناسید. کسبوکارها باید ساده و قابل درک باشند، سابقه عملیاتی ثابتی داشته باشند و چشمانداز بلندمدت مطلوبی ارائه دهند.
سه ویژگی مدیریت
بعد سه ویژگی او در مدیریتست. ارزیابی مدیریت به سادگی ارزیابی یک کسبوکار نیست. معیارهایی وجود دارد که میتوانید از آنها به عنوان شاخص استفاده کنید. اما مصاحبه و مکالمه زیادی نیز وجود دارد. فیشر این را فرایند «خرطومی[scuttlebutt]» نامید. و شامل جمعآوری اطلاعات حکایتی از طریق درخت انگور شرکتیست. اول، وارن بافت به دنبال رهبرانی میگردد که بهطور منطقی به امور مالی خودشان رسیدگی کنند. یعنی به گونهای که وارن بافت آن را تأیید میکند. دوم، او به دنبال رهبرانیست که با سهامدارانش صادق و شفاف باشند. سوم، او به دنبال مدیریت و رهبریست که در برابر میل به همراهی با جمع مقاومت کند. حتی اگر به معنای اعتراف به اشتباه یا تغییر مسیر باشد.
چهار ویژگی تصمیمگیری مالی
سپس چهار ویژگی از تصمیمگیری مالی میآید. وارن بافت علاقهای به نتایج سالانه ندارد. او ترجیح میدهد به میانگینهای پنج ساله نگاه کند. وارن بافت هنگام بررسی امور مالی یک شرکت، به دنبال چند چیز خاصست: بازده حقوق صاحبان سهام، یا مقایسه سود عملیاتی با حقوق صاحبان سهام. درآمد مالک، که تا حدودی بر اساس تخمینهاست، اما همچنان به کل داستان نزدیکتر از جریان نقدی در نظر گرفته میشود. حاشیه سود بالا؛ و افزایش ارزش بازار.
دو ملاحظه ساده بازار
در نهایت، او به دو ملاحظه ساده بازار نگاه میکند. اول از همه، آیا شرکت ارزش خوبی دارد؟ این اصل میتواند به این معنی باشد که به قیمت کمتر از ارزش ذاتی آن فروخته میشود. یا میتواند به این معنی باشد که ارزش آن ظرفیت طولانیمدت زیادی دارد. دوم اینکه قیمتش خوبه؟ قیمت بورس همان چیزیست که هست، اما آیا این قیمت متناسب با ارزش شرکتست؟
هدف نهایی وارن بافت خرید شرکتهای خوبیست که با یکپارچگی مدیریت و رهبری میشوند. و مسیر صعودی با ظرفیت بازدهی عظیم دارند. اصول او در نتیجه دههها تجربه سرمایهگذاری توسعه یافتهست.
اما یک سرمایهگذار خوب بیشتر به دانش تجاری نیاز دارد. در ادامه، درباره امور مالی رفتاری صحبت خواهیم کرد.
با آقای مارکت آشنا شوید
تصور کنید با شریکتان، آقای مارکت، در یک تجارت سهام دارید. خوشبختانه، کسبوکارتان از نظر اقتصادی پایدارست و چشمانداز آینده امیدوارکنندهای دارد. اما این برای آقای مارکت مهم نیست. زیرا او مستعد تغییر خلقوخوی ناگهانیست. هر روز آقای مارکت پیشنهاد خرید سهامتان در شرکت را میدهد. برخی از روزها، او در خلقوخو عالیست. و آینده را روشن و آفتابی میبیند. در آن روزها، او به شما قیمت بالایی ارائه میدهد. روزهای دیگر جز عذاب و بدبختی چیزی نمیبیند، پس به شما ارزانی میکند. خوبی اینکه او هر روز پیشنهاد میدهد، مهم نیست چقدر او را رد کنید. شما نمیتوانید احساسات او را جریحهدار کنید آخرین چیزی که باید درباره آقای مارکت بدانید اینکه شما آزادید که او را نادیده بگیرید یا پیشنهاد او را بپذیرید. اما مطلقاً نباید تسلیم نفوذش شوید.
این تشبیه کوچک توسط بن گراهام ایجاد شد که قبلاً درباره او صحبت کردیم. این برای نشان دادن اهمیت آمادگی روانی برای سرمایهگذاری طراحی شدهست. برای رهایی از تحولات احساسی آقای مارکت، رشته تحصیلی به نام مالی رفتاری تشکیل شد. دانشجویان این رشته چندین تله روانی را کشف کرده اند که باعث میشود سرمایهگذاران تصمیمات بدی بگیرند. در میان آنها مفاهیم سادهای مانند اعتمادبهنفس بیش از حد، بیزاری از دست دادن، و اثر لمینگ – که تمایل به دنبال کردن جمعیتست، وجود دارد.
سوگیری بیش از حد
یکی دیگر از تلههای روانشناختی که کمی پیچیدهترست، سوگیری بیش از حد واکنشست. این تمایل به شناسایی چند رویداد نامرتبط به عنوان یک روندست در حالیکه در واقع اینطور نیست. هنگامیکه به مجموعهای از شرایط که در واقع روند نیستند، بیش از حد واکنش نشان میدهید، میتوانید در خرید یا فروش دچار مشکل شوید.
حسابداری ذهنی
حسابداری ذهنی یکی دیگر از دامهای موذیانهست. فرض کنید در شروع زمستان یک اسکناس پنج دلاری در جیب کت خودتان پیدا کردهاید. این پول پاداشست، درسته؟ اما تابستان گذشته، چیز متفاوتی بود. شاید پول ناهار شما بودهست. بنابراین، به نظر میرسد که اکنون پول در حساب دیگریست: دیدگاهتان با شرایط تغییر کردهست. شما ممکنست تمایل داشته باشید که بهجای خرید ناهار، پنج دلار را برای چیزی مجلل خرج کنید. بالاخره این پول پاداشست! حقیقت اینکه فقط پنج دلارست. اجازه ندهید احساساتتان شما را فریب دهند تا فکر کنید چیزی متعلق به یک حساب خاصست.
بیزاری از دستدادن نزدیکبینی
آخرین تله را بیزاری از دست دادن نزدیکبینی مینامند. این توسط دو محقق به نامهای ریچارد تالر و شلومو بنارتزی ایجاد شد که دریافتند نگهداشتن سرمایهگذاری برای مدت طولانیتر آن را برای سرمایهگذار جذابتر میکند. اما به شرطی که مکرراً ارزیابی نشود. به عبارت دیگر، هر روز به سهامتان نگاه نکنید. این یک بازی طولانیست.
واقعیت اینکه بیشتر حرکتهایی که در بازار میبینید بر اساس احساساتست که قویتر از عقل هستند. برای اینکه یک سرمایهگذار باهوش باشید، باید از نظر روانی آماده باشید تا از این تغییرات عبور کنید. و این نیاز به صبر دارد که در بخش پایانی به آن خواهیم پرداخت.
صبر و عقلانیت
یک مطالعه بازده یکساله، سهساله و پنجساله سهام اساندپی [S&P] در یک دوره ۴۳ساله تجزیهوتحلیل شد. نتایج نشان داد که نسبت سهامی که در یکسال دو برابر شدهست به طور متوسط تنها ۱.۸ درصد بودهست. برای گزارش سه ساله ۱۵.۳ درصد بود. برای گزارش پنج ساله، ۲۹.۹ درصد دو برابر شده بود.
هدف از این مطالعه پاسخ به این پرسش بود که آیا بازده بزرگ از سرمایهگذاریهای بلندمدت امکانپذیرست؟ و پاسخ مثبت بود. اما همچنان، بیشتر فعالیتهای بازار سهام در حالت ارتجاعی و با در نظر گرفتن تفکر کوتاهمدت اتفاق میافتد. بدیهیست که وارن بافت اینگونه عمل نمیکند. و این چیزیست که او را بسیار خاص میکند. اما چرا او متفاوتست؟
وارن بافت سابقه دارد که میگوید تواناییهای او ربطی به هوش ندارد. و همهچیز به صبر و عقلانیت مربوط میشود. این یک تمایز کلیدیست. عقلانیت با هوش یکی نیست.
در ۲۰۱۱، دانیل کانمن کتابی پرفروش به نام اندیشیدن سریع و آهسته نوشت. این بر اساس چیزی که روانشناسان مدتهاست از آن به عنوان تفکر سیستم ۱ و سیستم ۲ یاد میکنند. تفکر سیستم ۱ سریعست و به تلاش نسبتاً کمی نیاز دارد. این بر اساس شهود و دانش در دست شماست. اگر سهامی را میبینید که به آن علاقه دارید و برای ارزیابی مسیر آن، برخی از اعداد را مقایسه کرده و تصمیم میگیرید، حسابی سریع انجام دهید، شما در سیستم ۱ فعالیت میکنید – همراه با اکثر سرمایهگذاران بازار سهام. تفکر سیستم ۲ کند و منطقیست. نیاز به تأمل و قضاوت خوب و درست دارد. برای استفاده از تفکر سیستم ۲، به خودنظارتی نیاز دارید که اغلب ممکنست ناخوشایند باشد. بازده آن خیلی دورست که نمیتوان در لحظه پاداش داد. در اصل، ما درباره صبر صحبت میکنیم.
آزمایش فردریک
یک استاد دانشگاه ییل به نام شین فردریک آزمایشی را برای نشان دادن این موضوع انجام داد. او تعدادی از دانشآموزان ایوی لیگ [Ivy League] را از مدارس مختلف جمع کرد. و از آنها سه پرسش ریاضی از ساده تا پیچیده پرسید. اما حتی یک مورد ساده هم آنها را مجبور میکرد مکث کنند و بیاندیشند. اگر آنها به اولین پاسخ بپرند، اشتباه میکنند. بیش از نیمی از دانشآموزان پاسخ اشتباه دریافت کردند. نتیجهگیری فردریک این بود که مردم به استفاده از تفکر سیستم ۲ عادت ندارند. و بدتر از آن، قسمت سیستم ۲ مغز کار نظارت بر سیستم ۱ را برای خطاها به خوبی انجام نمیدهد.
یکی از مشکلاتی که ناشی از عدم استفاده از صبر و تفکر منطقیست چیزی به نام شکاف ذهنافزارست. این زمانیست که شما اطلاعاتی را از دست میدهید. زیرا حوصله گذراندن مراحل مهم پژوهش درباره سرمایهگذاری را ندارید.
اگر شما جای وارن بافت بودید، میتوانید گزارشهای سالانه شرکت مورد علاقهتان را همراه با گزارشهای رقبای آن بخوانید. اما شما در اینجا متوقف نمیشوید. در مرحله بعد، چند مدل را برای ارزیابی احتمالات مختلف نرخ رشد اجرا میکنید. در ادامه با استراتژی تخصیص سرمایه مدیریت شرکت آشنا خواهید شد. شما حتی شروع به صحبت با افراد درگیر در شرکت و همچنین رقبای آن میکنید تا همانطورکه فیشر آن را «خرطومی[scuttlebutt]» میخواند.
برای رسیدن به موفقیت در سطح وارن بافت، باید در تفکر سیستم ۲ زندگی کنید. ممکنست در ابتدا ناراحتکننده باشد. اما در نهایت، میتواند منجر به بازده طولانیمدت شگفتانگیزی شود.
خلاصه نهایی
حتی فردی به ثروتمندی و قدرتمندی مانند وارن بافت میتواند از ابتدا فروتن باشد. وارن بافت از اولین سرمایهگذاریاش در سن یازده سالگی تا سرمایهگذاری ۱۰۰ دلاریاش در شراکت محدود تا بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار دارایی خالص امروزی، بازی را متفاوت انجام داد. و به ظاهر ناممکنی دست یافت. بافت با برخی حس خوب تجاری همراه با انعطاف روانی، صبر و تفکر منطقی، معتقدست که هر کسی میتواند موفقیت او را تکرار کند.
شما میتوانید این کتاب را از انتشارات چیتگرها تهیه کنید.