قانون ۱۰ هزار آزمون و سایر توصیههای شگفتآور برای رسیدن به اهدافتان
پرش از خط (کتابی که در سال ۲۰۲۱ منتشر شده است) یک راهنمای عملی برای دستیابی سریع به آرزوهایتان است. این کتاب راهکارهایی برای کوتاه کردن مسیر موفقیت شما را نشان میدهد که شامل نحوه اجرا و مقیاسگذاری ایدهها، یادگیری مهارتهای جدید و مهار ترس برای کمک به رشد شما است.
این کتاب چه چیزی برای من دارد؟ بیاموزید که چگونه از مسیر موفقیت عبور کنید.
جیمز آلتوچر تعداد دفعات شغلی خود را بیش از آنکه حساب کند، تغییر داده است. وی مشاغلی را راهاندازی کرده است – بسیاری از آنها با شکست روبرو شدهاند – و یک شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر و یک صندوق تأمین مالی راهاندازی کرده است. او کتابهای بیشماری نوشت و حتی در زمینهی استندآپ کمدی نیز تلاش کرد. بارها شکست خورد و از خود پرسیده است که چگونه خانوادهام را تأمین کنم.
اما همه این شکستها و عقبنشینیها فقط او را قویتر کردند. پرش از خط
امروزه آلتوچر یک کارآفرین، نویسنده و سرمایهگذار موفق است. او در طول فعالیت حرفهای خود، راههایی را برای پیگیری احساسات خود پیدا کرده است در حالی که در این راه از آنها کسب درآمد میکند. در این خلاصهکتاب، ما به استراتژیهایی که او برای «پرش از خط» یا کوتاه کردن مسیر دستیابی به اهداف ساخته است، خواهیم پرداخت. هیچ وقت خودتان را به سمت موفقیت سوق نمیدهید!
در این خلاصهکتاب، شما یاد خواهید گرفت: پرش از خط
- روشهای نامتعارف برای ایجاد ایده و یادگیری مهارتهای جدید؛
- چگونه ایدههای مناسب برای پیگیری انتخاب کنیم؛ و
- چرا شکست به جای ترس از آن چیزی است که باید پذیرفت.
پرش از خط به معنای یافتن آنچه دوست دارید و تمایل دستیابی سریع به آن هستید.
آیا تاکنون چیزی درباره قانون ۱۰ هزار ساعت شنیدهاید؟
این مفهوم توسط روانشناس سوئدی، آندرس اریکسون ایجاد شد و بعداً توسط نویسنده مالکوم گلادول رواج یافت. این بخش از خلاصهکتاب بیان میکند که برای رسیدن به بهترین چیز در جهان ۱۰ هزار ساعت «تمرین ضروری» نیاز دارد. ٰپرش از خط
این شامل تمرین مهارتی است که میخواهید در آن پیشرفت کنید، موفقیت یا شکست خود را بسنجید و مربی به شما بازخورد دهد – و سپس همه اینها را دوباره تکرار کنید تا زمانی که به نتایج مطلوب برسید.
اما اگر ۱۰ هزار ساعت وقت برای یادگیری یک مهارت ندارید چه میکنید؟ اگر شما باید در کاری مانند الان عالی باشید ، چه میکنید؟
در ابتدای سال ۲۰۲۰، تعداد کمی میتوانستند پیشبینی کنند که همهگیری کرونا یا کووید-۱۹ چقدر بد خواهد شد.
دهها میلیون نفر در نهایت شغل خود را از دست دادند و دربهای بسیاری از کسبوکارها برای همیشه بسته شد. پرش از خط
مردم مجبور شدند بفهمند که برای پرداخت قبوض و تأمین غذا به خانوادههایشان، چه باید بکنند. آنها باید بین یافتن شغل جدید در رشته فعلی خود، تغییر شغل یا انجام کار کاملاً متفاوت انتخاب کنند.
جیمز آلتوچر میداند که از ابتدا کار را از صفر شروع کردن، چگونه است. در سال ۲۰۰۲، او هیچ شغلی، یا کاروکاسبی نداشت، و شکست خورده بود. اما او میدانست که میخواهد یک سرمایهگذار حرفهای باشد و از نوشتن کتاب بسیار هیجانزده میشود. برای دستیابی به این اهداف، به خود گفت که لازم است هر روز در چیزی بهتر شود – حتی اگر فقط ۱ درصد بهتر باشد.
دو سال سریع جلو رفت و آلتوچر یک صندوق تأمین مالی داشت که میلیونها دلار سرمایه را مدیریت میکرد و همچنین اولین کتابش را نوشت. چند سال پس از آن، یک تجارت مرتبط با سرمایهگذاری را به مبلغ سودآوری فروخت (این مبلغ به میلیونها دلار رسید).
پس چگونه او وضعیت خود را خیلی سریع دگرگون کرد؟
اول، او به این فکر کرد که واقعاً چه کاری میخواهد انجام دهد. سپس او این عقیده را رد کرد که تسلط بر یک مهارت ۱۰ هزار ساعت طول میکشد. در عوض، او به راههایی فکر کرد که بتواند به سرعت در چیزی مهارت پیدا کند و از آن پول کسب کند. پرش از خط
به همین منظور، او برای آزمون سریع ایدهها و یادگیری از آنها، شروع به ساخت آزمایشاتی کرد – مانند تمرین ۱ درصدی. در بخش بعدی این خلاصهکتاب به روش او نگاهی دقیق خواهیم انداخت که وی آن را قانون ۱۰ هزار آزمون مینامد.
آزمایش به شما کمک میکند تا مهارتها را سریعتر یاد بگیرید و آنها را اصلاح کنید.
در دهه ۱۹۶۰، دیک فوزبری یک ورزشکار با پرش متوسط بود.
این بیشتر به این دلیل بود که تکنیک پذیرفته شده برای پرش از ارتفاع – روش قیچی قائم – فقط برای او کارایی نداشت. این شامل دویدن به سمت میله، پرش به جلو و چرخاندن سرش به سمت بالا و سپس بلند کردن پای دیگر برای عبور از میله است. اما فوزبری نمیتوانست این کار را انجام دهد. پاهایش آنقدر بلند بود که همیشه به میله را برخورد میکرد. پرش از خط
بنابراین، یک روز او آزمایش کرد و به جای آن به عقب پرید. نتیجه؟ تکنیک او باعث میشود میله را بسیار نرمتر – و بالاتر – از همیشه عبور کند.
در ابتدا، مربی دبیرستان فوربری به او گفت كه این روش – كه «پرش فوربری» نامیده میشود – هرگز مؤثر نخواهد بود. او حتی آن را در مسابقات رسمی ممنوع اعلام کرد. اما، یک روز، مربی این فن را در عمل مشاهده کرد. او چنان تحت تأثیر قرار گرفت که به فوزبری اجازه داد تا در مسابقات یک آزمون به او بدهد.
فوزبری از یک پرش متوسط در ارتفاع به مدال طلای المپیک ۱۹۹۸ رسید. به طور خلاصه، او از دانش این ورزش برای ایجاد یک راهحل منحصر به فرد استفاده کرده بود – و در نهایت این ورزش را برای همیشه تغییر داد. علاوه بر این، او برای انجام این کار به ۱۰ هزار ساعت زمان نیاز نداشت.
این همان چیزی است که قاعده ۱۰ هزار آزمایش در مورد آن است: انجام آزمایشهای زیاد برای آزمایش سریع ایدهها و یادگیری آن. اگر این کار را هر روز انجام دهید، دانش، مهارت و کاروکاسبی شما میتواند در مدت زمان کوتاهی به طور چشمگیری بهبود یابد. پرش از خط
به عنوان مثال، وقتی آلتوکر برای اولین بار در استندآپ کمدی کار خود را شروع کرد، احساس میکرد آماتوری درجه یک است. از آن بدتر، او از روی صحنه آمدن بسیار ترسیده بود. اما او میدانست بهتر شدن به معنای امتحان کردن همه چیز است – حتی اگر آنها بمبگذاری باشند.
بنابراین، یک بار، او اجازه داد مخاطب موضوعی را برای شوخی با او انتخاب کند. او قبلاً هرگز کمدی را ندیده بود که این کار را انجام دهد، اما جایی خوانده بود که مخاطبان وقتی احساس میکنند در کاری که شما انجام میدهید حرف بیشتری برای گفتن دارند، بیشتر درگیر میشوند. جمعیت آن را دوست داشتند.
پس از آن، آلتوکر هر شب کمدی خود را تجربه کرد – و سرانجام نتیجه داد. در عرض یک سال، او در کارولینز، بزرگترین باشگاه شهر نیویورک مشغول اجرای برنامه بود.
برای دستیابی به مهارت سریع در کاری، مهارتهایی را به کار بگیرید که در یک زمینه دیگر آموختهاید.
آیا تا به حال فکر کردهاید که چگونه بعضی از افراد خیلی زود در کارها تسلط پیدا میکنند؟
پله، فوق ستاره فوتبال برزیل را در نظر بگیرید. او تا ۱۵ سالگی جدی شروع به بازی نکرد، زمانی که به باشگاه سانتوس افسی پیوست. در آن سن، بسیاری از متخصصان یک دهه تجربه – و ۱۰ هزار ساعت تمرین – را در زیر کمربند خود دارند. پرش از خط
اما در عرض یک سال، پله در تیم ملی برزیل بازی میکرد و به عنوان یکی از محبوبترین بازیکنان تمام ادوار شناخته شد. بنابراین، چگونه او در این مدت کوتاه اینقدر خوب شد؟
این روش همان چیزی است که آلتوچر آن را «ساعت وام» مینامد – و میتواند به شما در تسریع مهارتهای شما کمک کند. ایده این است که به چیزهایی فکر کنید که در یک زمینه آموختهاید و سپس این مهارتها را در مورد چیز جدید استفاده کنید. ساعت وام این است که چگونه پله به یکی از بزرگترین بازیکنان جهان تبدیل شد.
پله در خانوادهای فقیر بزرگ شده بود و به امکانات و تجهیزات مورد نیاز برای بازی فوتبال دسترسی نداشت. در عوض، او یک ورزش محبوب دیگر در برزیل به نام فوتسال بازی کرده بود. در فوتسال، همه چیز نسبت به فوتبال کوچکتر است – هم توپ و هم زمین سفتی که بازی معمولاً روی آن انجام می شود. در نتیجه، بازیکنان باید کارهای پا و پاس بیشتری انجام دهند. پرش از خط
بازی در فوتسال به پله کمک کرد تا سریع فکر کند و بازی کند، که این امر انتقال به فوتبال را بسیار آسانتر کرد. به طور خلاصه، او ساعتها از یک ورزش وام گرفت و آنها را به ورزش دیگری منتقل کرد.
نمونه دیگری از ساعت وام را میتوان در یادگیری زبان مشاهده کرد. اگر میدانید چگونه به زبان دوم مانند اسپانیایی صحبت کنید – و اگر تلاش کردهاید که دستور زبان و واژگان را یاد بگیرید – یادگیری زبان ایتالیایی اوقات سادهتری خواهید داشت.
اگر به آن فکر کنید، پله نمیدانست که بازی فوتسال سرانجام او را به سمت یک فوتبالیست حرفهای سوق میدهد. او به سادگی اشتیاق خود را دنبال کرد و اجازه داد تا او را به مسیر جدیدی هدایت کند – بدون اینکه در نتیجه درگیر شود.
جدا شدن از نتایج مهمترین قانون برای پرش از خط است. برای جلو افتادن، باید حاضر باشید چیزهای جدید را بدون هیچ محدودیت و محدودیتی امتحان کنید. پرش از خط
تولید ایدههای جدید هر روز به شما کمک میکند تا فرصتهای کاروکاسبی جدیدی ایجاد کنید.
در سال ۲۰۲۲، آلتوچر در اعماق افسردگی به سر میبرد.
پس از حضور در یک معاملهگری روزانه – که سرانجام وی را ورشکست کرد – شکست خورد و از نو باید شروع میکرد. او خانهاش را از دست میداد و دو بچه داشت. او باید راهی برای برونرفت از این آشفتگی پیدا کند.
بنابراین او از کوچک شروع کرد. او فهرستی از کارهایی را که میتوانست برای کسب درآمد و بازگشت به مسیر حرفهای خود انجام دهد، ایجاد کرد. اینها شامل ایدههایی برای تجارت، کتاب، مقاله – حتی ایدههایی برای کاروکاسبیهای دیگر بود. نتیجه؟ ایدههای او به فرصت تبدیل شد و به ثمر نشست. پرش از خط
همه اینها به این دلیل اتفاق افتاد که آلتوچر «عضله ایدهآل» خود را به طور روزانه تمرین داده بود. تعدادی تکنیک وجود دارد که میتوانید برای ایجاد ایدههای زیادی استفاده کنید. آلتوچر این فرایند را حسابکتاب میکند.
اولین تکنیک جمع است – وقتی یک ایده قدیمی را میگیرید و برای بهتر شدن آن چیزی اضافه میکنید. در اولین قفل جهانی، آلتوچر فهرستی از ده ایده را ایجاد کرد که برای بهبود بستر کنفرانس ویدیویی زوم اضافه کرده بود. اکنون او در حال کار بر روی بستر جدیدی است که شامل این ده ویژگی است.
بعدی: تفریق. این زمانی است که شما ایدهای را تصور میکنید که به نظر میرسد عملی نیست و تفریق دلیلی است که عملی کردن آن را ناممکن کرده است. به عنوان مثال، دوست آلتوچر میخواست یک خط تولید لباس در ایالات متحده بسازد، اما «نتوانست» تولیدکنندهای پیدا کند. بنابراین به او پیشنهاد کرد که اولین نمونهها را در چین بسازد تا ثابت کند بازاری وجود دارد. سپس، راهی برای ساخت آن در آمریکا پیدا کند.
تکنیک سوم ضرب است. این زمانی است که شما ایدهای را میگیرید که در یک شرایط خاص کار میکند و سپس این ایده را برای مقیاسسازی تعمیم میدهید. آمازون نمونهای از این موارد است – این بستر ابتدا کتابها را به صورت آنلاین میفروخت، اثبات کرد که این کار مفید است و سپس فروش محصولات در دستههای دیگر را نیز آغاز کرد.
بعدی، تقسیم است؛ وقتی شما یک ایده را کوچکتر میکنید. به عنوان مثال، پیپال به عنوان راهی برای مردم برای پرداخت هزینه هر چیزی که میخواستند از طریق مرورگر وب شروع کرد. اما این ایده خیلی بزرگ بود. بنابراین، پیپال فقط بر روی یک وب سایت (ایبی) تمرکز کرد، به انحصار درآمد رسید و سپس به سایر بازارها گسترش یافت.
بعدی زیرمجموعه است. این زمانی است که شما ایدهها را به قطعات در زیر قطعات دیگر تقسیم میکنید. هنگامی که آلتوچر ایدهای برای ایجاد یک وب سایت شبکه اجتماعی برای افراد علاقهمند به سرمایهگذاری داشت، زیرمجموعه ایده اولیه خود را پیدا کرد. این موارد شامل «ده ایده برای صفحات وب سایت» و «ده چیز در هر صفحه» بود.
سرانجام، همجنس هنگامی است که شما دو ایده موجود را در یک ایده ادغام کنید – مانند آیفون، که در واقع تلفن همراه و آیپاد در یک مورد است. همانطور که میبینید، نوآوری همیشه به معنای خلق چیزی کاملاً جدید نیست. این میتواند به معنای ساختن – یا کم کردن – ایدههای موجود باشد تا چیزی منحصر به فرد بسازد.
آزمایشگر با استعداد بودن یعنی اینکه بفهمید کدام ایدهها را دنبال کنید.
تا به حال روزی را تجربه کردهاید که احساس میکنید یک چشمه نامحدود از افکار و ایدهها هستید؟ آلتوچر این را بسیار تجربه کرده است – اما همیشه چیز خوبی نبوده است.
گاهی اوقات، بعد از اینکه تمام روز ایدههای خود را با عصبانیت به ذهن میآورد، هیچ چیز ملموسی برای نشان دادن آن نداشت. او تعجب میکرد، چرا من کاری نکردم؟ او به سادگی نمیتوانست تصمیم بگیرد که کدام ایدهها یا فعالیتها را دنبال کند. با فضای باز بسیار زیاد و بدون برنامه، او قادر به حرکت به جلو نبود.
داشتن ایدههای عالی بسیار خوب است، اما شما باید تعیین کنید که کدام یک خوب هستند و کدام یک خوب نیستند. با انجام این کار در وقت شما صرفهجویی میشود و اطمینان حاصل میکنید که روی موارد درست تمرکز کردهاید.
وقتی آلتوچر میسنجد که کدام ایدهها را باید دنبال کرد، از خودش میپرسد، برای عملی شدن این ایده چند چیز باید توطئه کند؟ او این مبلغ را شماره توطئه مینامد.
به عنوان مثال، اگر میخواهید کتابی بنویسید و از آن درآمد کسب کنید، پنج مرحله وجود دارد. ابتدا باید کتاب را بنویسید. سپس، مخاطب شما باید آن را دوست داشته باشد. ناشر همچنین باید توانایی کافی برای دستیابی به آن را ببیند. پس از آن، کتابفروشیها میخواهند آن را به نمایش بگذارند. و شاید مهمتر از همه، بسیاری از مردم باید اقدام به خرید کنند.
این به نوشتن یک کتاب تعداد توطئه 5 می دهد – که زیاد است.
در هر ایده ، با این حال ، همیشه امکانات دیگری با تعداد توطئه کمتر وجود دارد. به عنوان مثال ، به جای نوشتن کتاب ، می توانید پادکست بسازید ، یک دوره آنلاین طراحی کنید ، یک ویدیوی YouTube ایجاد کنید ، یا یک خبرنامه آنلاین بنویسید.
بنابراین ، هنگام بررسی اینکه کدام ایده ها را دنبال کنید و چگونه آنها را دنبال کنید ، سعی کنید تمام احتمالات ایده خود را ذکر کنید و اعداد توطئه را برای هر یک تجزیه و تحلیل کنید. سپس ، یکی را با کمترین شماره توطئه انتخاب کنید.
این به شما کمک می کند خطرات را شناسایی کرده و اولویت بندی کنید. همچنین به شما کمک می کند بر ایده هایی تمرکز کنید که بیشترین مزایا و کمترین اشکال را دارند.
برای موفقیت، باید هدف خود را پیدا کنید.
مت بری فیلمنامه نویس هالیوود بود. گرچه به نظر میرسد این یک کار رؤیایی است، اما او از این کار افسرده شده بود. بنابراین او دست از کار کشید – و این انتخاب تقریباً برای او واقعاً تمام شد.
او طلاق گرفت و برای کسب درآمد ناچیز شروع به وبلاگنویسی کرد. با این وجود موضوع این وبلاگ پرمخاطب نبود. این مربوط به ورزشهای فانتزی بود – علاقه خاصی که از کودکی داشت.
با کمال تعجب، او طرفداران زیادی پیدا کرد، بیشتر به این دلیل که تعداد کمی از افراد در آن زمان در مورد ورزشهای فانتزی مینوشتند. وی سرانجام به اولین مجری ورزشی فانتزی در کانال ورزشی آمریکایی ایاسپیان تبدیل شد.
مت بری به شهرت و ثروت دست یافت؛ زیرا اشتیاق خود را کشف و سپس از آن درآمد کسب کرد. او آنچه را یافت که آلتوچر آن را «اتاق کمجمعیت» میخواند. در دنیای ورزش فضای خالی وجود داشت و بری آن را پر کرد.
علیرغم آنچه در طول زندگی به ما گفته شده است، میتوان با انجام کاری که دوست دارید پول بدست آورید – اما ابتدا باید بفهمید که هدف شما چیست. خوب، دقیقاً چگونه این کار را انجام میدهید؟
خب، دانیکا پاتریک، بالاترین رتبه در راننده زن اتومبیلهای مسابقهای، چند نکته درست و صحیح دارد. او هدف خود را هنگامی که برای اولین بار به طور حرفهای مسابقه داد – و دوباره پس از بازنشستگی در ۳۸ سالگی – پیدا کرد.
در ابتدا، او توصیه میکند از خود بپرسید که چگونه روز ایدهآل خود را تنظیم میکنید. چه چیزی صبح شما را از رختخواب بیرون میکند؟ و اگر اختیار داشتید وقت خود را به چه چیز اختصاص میدادید؟ بعد، به عکسهای تلفن خود نگاه کنید. چیزی که از آن بیشترین عکس را میگیرید ممکن است حاوی سرنخی در مورد هدف شما باشد. همچنین سؤال کنید که چه چیزی بیشترین انرژی را به شما میدهد. سعی کنید تمام فعالیتهایی را فهرست کنید که در ماه گذشته انجام دادهاید و سپس این موارد را بر اساس میزان خوشحالی هر یک از آنها رتبهبندی کنید.
اگر سرانجام به هدف خود در زندگی پی ببرید، پس باید بفهمید که چگونه میتوانید به طور روزمره به آن هدف برسید. در اینجا چند روش برای انجام این کار آورده شده است.
جامعهای از افراد را پیدا کنید که به اندازه شما این هدف را دوست دارند. یادداشتها را مقایسه کنید، از دیگران بیاموزید و مربی پیدا کنید که بتواند شما را راهنمایی کند. سپس، خود را در مشخصات فنی آن هدف جذب کنید. تاریخچه، و همچنین تفکر فعلی در مورد موضوع را بخوانید. برای کشف صدای منحصر به فرد خود باید این کار را انجام دهید.
سرانجام، تفکر و اندیشیدن را متوقف کنید – و فقط شروع به انجام کنید.
تسلط بر فن بیان و چرخهی کلیدی کسب درآمد از مهارتهای شما باید باشد.
وقتی جف بزوس آمازون را برای اولین بار راهاندازی کرد، در درجه اول کتاب میفروخت. پس از آن، او لباس، سپس لوازم الکترونیکی و سپس غذا فروخت. سپس شروع به فروش تدارکات و زیرساختهای حمل و نقل خود کرد و برنامه فروشندگان آمازون را ایجاد کرد.
با این حال او در اینجا متوقف نشد. بزوس در ادامه خدمات وب آمازون را ایجاد کرد که به هر کسی اجازه می دهد تا فضای زیرین آمازون را اجاره کرده و توسعه دهد.
آمازون با درآمدزایی از سیستمها و زیرساختهای خود سودهای کلانی کسب کرده است. این همان چیزی است که آلتوچر آن را روش بلندگو و چرخه مینامد.
بگویید شما یک ایده تجاری دارید. چرخه مفهوم اصلی این ایده و بلندگوها همه روشهای مختلفی هستند که میتوانید از طریق آن درآمد کسب کنید.
برای مثال، شغل کنمارو ماری کوندو را در نظر بگیرید. روش کنمارو او برای مرتب کردن، رویکرد خاصی برای مینیمالیسم است که مختص اوست. این روش باورهای سنتی شینتو در مورد تمیزی و مفهوم مدرن مینیمالیسم را ترکیب میکند.
روش کوندو چرخه تجارت وی است. اما چندین بلندگو نیز وجود دارد که از آن بیرون میآیند. این کتابها شامل کتابی به نام «جادوی تغییردهنده زندگی مرتب شدن» است که میلیونها نسخه در ۳۰ کشور به فروش رسیده است و همچنین نمایش نتفلیکس به نام «مرتبسازی با ماری کوندو».
او همچنین دارای یک خبرنامه کالا است، دورههای آنلاین را برگزار میکند و از طریق سخنرانی در جمع هزینه دریافت میکند. کوندو با سرمایهگذاری در تمام این سخنگوهای مختلف تجارت خود توانسته ارزش خالص خود را چندین برابر کند.
بنابراین، روش فن بیان و چرخه یک روش عالی برای اجرای هرچه بیشتر یک ایده است. این همچنین روشی برای تنوع بخشیدن به جریان درآمد شما است، بنابراین به یک منبع درآمد متکی نیستید.
ایدهها یا علاقههای کاری شما هرچه باشد، تمام بلندگوهایی را که میتواند از آنها نشأت بگیرد، یادداشت کنید. از اینکه چند فرصت دارید تعجب خواهید کرد و آزمایش کردن با آنها آسان است.
تبدیل ترس به فرصت ممکن است.
وقتی آلتوچر ۲۶ ساله بود، احساس یک شکست کامل کرده بود. آرزوی او این بود که نویسندهای مشهور شود. اما او موقتاً دست از این کار کشید زیرا ترسیده بود که کسی کار او را دوست ندارد.
در عوض، او در اچبیاو به عنوان یک توسعهدهنده نرمافزار کار کرد. چند ماه اول سخت بود. او مدام پیچ میزد، بنابراین مجبور شد که به کلاسهای رایانهای تقویتی برود – حتی اگر در دانشگاه نیز علوم کامپیوتری خوانده باشد.
در نهایت، همه چیز بهتر شد – خیلی بهتر. به عنوان مثال اچبیاو در آن زمان وبسایتی نداشت، بنابراین آلتوچر یک وبسایت را از ابتدا ساخت. در عرض ۴۸ ساعت او به نهایت موفقیت دست یافت، زیرا یاد گرفت ترس خود را به رشد تبدیل کند.
هر بار که یکی از مقالات یا کتابهای آلتوچر در شرف چاپ است، همان افکار ذهن او را فرا میگیرد. او نگران است که نوشتههایش خوب پیش نرود، یا اینکه مردم فکر کنند او ارتباط خود را از دست داده است – اگر در وهله اول یکی از آنها را داشته باشد. او همچنین نگران است که اگر مردم از مقاله او متنفر باشند، شروع به ارسال پیامهای نفرتانگیز در مورد او در اینترنت میکنند – و سپس دوستانش او را رد میکنند.
شاید این افکار آشنا به نظر برسند؛ همه از کارهایی که در دنیا انجام میدهند ترس دارند. نکته اصلی این است که یاد بگیرید چگونه از ترس به عنوان سکوی پرشی برای رسیدن به آرزوهای خود استفاده کنید.
به عنوان مثال، هر وقت آلتوچر نگران نوشتن کتاب یا شروع کار جدیدی میشود، از خودش میپرسد آیا این فرصتی است که منتظر آن بودهام؟ و آیا این شانس انجام کاری است که هیچ کس قبلاً انجام نداده است؟
اگر پاسخها مثبت و بله باشد، پس او ایده خود را ادامه میدهد – حتی اگر از شکست آن بترسد. در واقع، امروزه، آلتوچر کاروکاسبی را شروع نمیکند مگر اینکه ترس از شکست آن داشته باشد. چرا؟ چون اگر خیلی آسان بود، پس کسی قبلاً این کار را کرده بود.
به عنوان مثال او سخنرانی نمیکند یا روی صحنه نمیرود، مگر اینکه ترس از این داشته باشد که مردم را از منطقه راحتی خود بیرون کند. او میداند که اگر مخاطبان خود را تحت فشار قرار ندهند، آنها اصلاً صحبتهای او را به خاطر نمیآورند.
نوآوری زمانی اتفاق میافتد که مرزها را کنار بزنید. اگر میتوانید با ترس راحت باشید، میتوانید رشد ایجاد کنید. از این گذشته، رشد دلیل بر انتشار مقاله پشت مقاله یا ایستادن روی صحنه است. همچنین این دلیل این است که شما چیز جدیدی را آزمایش میکنید، آزمایش میکنید و آزمایش میکنید.
خلاصه نهایی
پیام اصلی در این خلاصهکتاب
شما نمیتوانید با وجود هر مشکلی باز به راه خود بیاندیشید و مطمئناً به مسیر موفقیت خود ادامه دهید. اگر میخواهید زندگی شما تغییر کند، باید کاری انجام دهید – کاری متفاوت یا غیرمنتظره. شما باید چیزهایی را که میخواهید در آنها خوب شوید یاد بگیرید، تجربه کنید و آزمایش کنید و «عضله ایدهپردازی» خود را تمرین دهید. این کارها را انجام دهید، و بعد میبینید که امکانات بیشتری در زندگی شما بیش از گذشته باز شده است.
مشق تغییر
برنامه ب داشته باشید.
بازار کار بیش از هر زمان دیگری شکننده است. برای محافظت از خود در برابر اخراج در آینده، بهتر است موانع جانبی را در نظر بگیرید – اکنون در چه مواردی میتوانید سرمایهگذاری کنید که بعداً درآمد کسب کنید؟ فقط یک چیز را انتخاب کنید و سپس روز به روز شروع کنید تا در آن بهتر شوید. حتی اگر پیشرفت کرد و صعودی شد، به آن ادامه دهید! به کار بردن مهارتی که میتوانید در آینده به تجارت آن بپردازید، همیشه یک شرط هوشمندانه است.
شما میتوانید این کتاب را از سایت آمازون تهیه کنید.