آرامش و شادی را در هر روزتان بیابید
اجازه بده غم بره (کتابی که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد) مجموعهای از ابزارها و نکاتی را ارائه میدهد تا ذهن شما را از همه چیزهای مزخرفی خلاص کند که مانع از آرامش درونی و زندگی شاد میشود. این رویکرد ذهنآگاهی به شما کمک میکند تا با آنچه در سرتان میگذرد ارتباط برقرار کنید. و سپس از آن آگاهی برای ایجاد عشق به خود، اصالت، پذیرش، دیدگاه و بخشش استفاده کنید.
چندین سال قبل از پیوستن به نویسندگی مشترک یک کتاب، نینا پوروال و کیت پتریو به طور جداگانه مشاغل شرکتی را پشت سر گذاشتند. و از سفرهای ذهنآگاهی خود الهام گرفتند. و سازمانهایی را تأسیس کردند تا آنچه را که برای کمک به دیگران آموخته بودند به اشتراک بگذارند. نینا پوروال و کیت پتریو هر دو کارگاههای گروهی در رابطه با ذهن خالص و ذهن آگاه را ارائه میدهند که به افراد یاد میدهد چگونه از ذهنآگاهی برای حضور کامل و زندگی شادتر استفاده کنند.
این کتاب چه چیزی برای من دارد؟ بیاموزید که چگونه ذهنتان را برای یافتن خوشبختی پر کنید.
اگر کسی به شما بگوید که میتوانید تمام لذتی که زندگی به شما میدهد را با تمیز کردن یک کمد پر از لباس در خانهتان به دست بیاورید، آیا این کار را انجام میدهید؟ البته شما این کار را میکنید.
حالا تصور کنید که مغزتان آن کمدی باشد که مملو از افکار شماست. و تنها کاری که باید برای رسیدن به آرامش انجام میدهید این باشد که از شر آن افکار مزخرف خلاص شوید.
این پیشفرض – و وعده – این خلاصهکتاب است. در آن، نویسنده رویکردی برای یافتن شادی و رضایت از طریق ذهنآگاهی به اشتراک خواهد گذاشت. شما یاد خواهید گرفت در حالیکه این حالات وجودی همه در مغز شما هستند، احتمالاً فقط باید آنها را از زیر افکار درهم و برهمیهای غیرضروری بیرون بکشید. مانند گنجی که مدتهاست در کمد خانه دفن شده است.
ذهنآگاهی با آگاهی یا بررسی آنچه در هر لحظه در سر شما میگذرد شروع میشود. یکی از راههای انجام این کار این است که مانند مگس روی دیوار در یک مهمانی مکث کنید، نفس بکشید و افکار خود را هماهنگ کنید. این چیزی است که به آن ذهن ناظر شما در حال استراق سمع از ذهن پرحرف شما میگویند. همانطورکه ممکن است حدس زده باشید، پچ پچ اولین چیزی است که باید رها کنید، و ذهن منطقی و ناظر شما میتواند به شما در انجام این کار کمک کند.
به عنوان مثال، ممکن است با وجود رژیم غذایی، به خاطر خوردن یک دسر غنی از نظر ذهنی خود را مورد ملامت قرار دهید. شما میتوانید ذهن شرمآور و پرحرف خود را با یادآوری این که آنچه گذشته، گذشته است را خاموش کنید: شما آن را خوردید، از آن لذت بردید، و در واقع، احتمالاً کل رژیم غذایی شما را خراب نمیکند – تا زمانی که آن را به یک رژیم غذایی تبدیل نکنید. عادت داشتن. این تمرین به الگوهای فکری شما شفافیت میبخشد تا بتوانید مقداری از سر و صدای سرتان را حذف کنید. و فوراً برای کارهای بیشتر ذهن شفافتری ایجاد کنید.
برای کمک به شما در ادامه کار، نویسنده اصول زندگی در زمان حال را ارائه خواهد کرد. که عبارتند از عشق به خود، اصالت، پذیرش، دیدگاه و بخشش – و همچنین تمام راههای استفاده از آنها برای رها کردن همه چیز. هدف این است که بتوانید برای کشف سعادتتان دست به کار شوید. و فضا را برای کارهای بیشتر باز کنید.
عشق به خود و اصالت به شما کمک میکند تا از خودگوییهای منفی دست بردارید و هدفتان را پیدا کنید.
به لحظاتی در اوایل کودکیتان فکر کنید که احساس میکردید نسبتاً از نگرانی خلاص بودهاید. فقط چیزهای موجود در طبیعت را بررسی میکردید. محیط اطرافتان را کشف میکردید و کاملاً مجذوب همه چیز شده بودید. در حالیکه زندگی احتمالاً برای خدشهدار کردن این حس درخشان شگفتانگیز آورده است. تمرین یادآوری دوران کودکی را در حین گذراندن روزهایتان شروع کنید. این کار را مخصوصاً زمانی انجام دهید که ذهن پرمشغلهتان را درگیر میکنید که به خودتان چیزهای مزخرفی بگوید. همانطورکه اکثر ما انجام میدهیم.
از خودتان بپرسید: آیا من به یک کودک خردسال چنین چیزهای زشتی میگویم؟ امیدوارم که نه. و این استانداردی است که باید با خودگوییتان دنبال کنید. حداقل طبق یک مطالعه در دهه ۱۹۹۰، طرز زندگی شما به سلولهای بدنتان بستگی دارد. این زمانی بود که محقق ژاپنی، دکتر ماسارو ایموتو، آزمایشی را انجام داد تا ببیند آیا قرار گرفتن آب در معرض انواع مختلف افکار و احساسات بر مولکولهای آن تأثیر میگذارد یا خیر.
دکتر ایموتو چهار بطری پر از آب را با عبارت «عشق و سپاس»، «آرامش»، «متشکرم» و «تو از من بیزاری» برچسب زد. او در یک دوره زمانی چیزهایی میگفت و مطابق با این برچسبها موسیقی پخش میکرد. او سپس آب را زیر میکروسکوپ بررسی کرد که ساختارهای زیبا و منظمی شبیه دانههای برف را نشان داد به جز یکی. مولکولهای آب «تو از من بیزاری» منزجرکننده ظاهر شدند. آنها تقریباً فاقد شکل خاصی بودند. در نظر بگیرید که انسان بیش از نیمی از آب تشکیل شده است. حالا دوباره به آنچه هر روز به خود میگویید فکر کنید.
اگر مثل یک کودک خردسال با خودتان مهربانانه و محبتآمیز صحبت نمیکنید، بهتر است این لعن و نفرین را کنار بگذارید. آن را با چند کلمه زیبا جایگزین کنید. مانند آزمایش آب، شما باید ببینید که مثبتترین، اساسیترین ویژگیها و نقاط قوتتان را قویتر نشان میدهند. شما به روشی مهربانتر با خود واقعیتان ارتباط برقرار میکنید، که حتی ممکن است به شما این امکان را بدهد که عیبهایتان را از دید دیگری ببینید. همه این ویژگیها به ترکیب منحصربهفردی که شما را میسازد، میافزاید. وقتی صاحب آن شوید، چیزهای زیادی وجود ندارد که نتوانید از عهده آن برآیید.
این ما را به اصل دیگری از ذهنآگاهی میرساند: اصالت. اعتماد به نفس و وضوح در مورد اینکه چه کسی هستید، برای چه چیزی هستید و چه چیزی باید ارائه دهید، نحوه ظاهر شدن شما در جهان را تغییر خواهد داد. شما همچنین شروع به تفکیک آنچه واقعاً میخواهید از کارهایی که ممکن است انجام دهید تنها به این دلیل است که به این باور رسیدهاید که باید انجام دهید.
وقتی خواستههای شما با «باید»های شما همسو نمیشود، چیزی را ایجاد میکند که نویسندگان آن را ریگی در کفش شما مینامند. میدانی، آن ریگ آزاردهندهای که به نوعی در یک پیادهروی دلپذیرتان اذیت میکند. هر چند جای نگرانی نیست. تنها کاری که باید انجام دهید این است که با نادیده گرفتن فشارهای بیرونی آن را حذف کنید و به دنبال مسیری هموارتر باشید که با شما و آنچه میخواهید حرکت کند. البته هنوز مسیرهای صخرهای در طول مسیر وجود خواهد داشت و در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
به راحتی میتوانید با یادگیری پذیرش و در نظر گرفتن دیدگاه، فهرست کاملی از چرندیات ذهنی را کنار بگذارید.
من به جادههای سنگی و مسیرهای پر از دستانداز اشاره کردم. زیرا مهم است که به یاد داشته باشید آنها هرگز از بین نمیروند. تمام آگاهی، عشق به خود، و اصالت، کشمکشها یا درام را در زندگی از بین نمیبرد. ترفند این است که یاد بگیرید چگونه با آن بهتر برخورد کنید. همانطورکه ایروینگ برلین آهنگساز میگوید: «زندگی ۱۰ درصد آن چیزی است که شما آن را میسازید و ۹۰ درصد دیگرش چگونه میگیرید.»
پس چگونه در زندگی بهتر میشوید؟ همه چیز با پذیرش آن شروع میشود.
این به معنای انکار احساسات طبیعی مانند عصبانیت یا ناامیدی نیست که کارها یا افراد دشوار هستند. درعوض، پذیرش به شما کمک میکند تا در نحوه مدیریت انتظاراتتان حرفهای شوید و در مورد آنچه کاملاً خارج از کنترل شماست، واقعی باشید.
در مورد انتظارات، کاملاً خوب است که تصور کنید که میخواهید اوضاع چگونه باشد. و هیچکس به شما نمیگوید که استانداردهایتان را پایین بیاورید. آنها را در حین ایجاد انعطافپذیری نگه دارید تا اجازه دهید همیشه همه چیز طبق برنامه شما پیش نرود. زیرا بدانید که هنوز هم میتوانند بهترین کار را داشته باشند.
در مرحله بعد، باید یاد بگیرید که تفاوت بین چیزهایی را که میتوانید کنترل کنید و نمیتوانید کنترل کنید، ببینید و سپس مطابق با آن عمل کنید. یک ورق کاغذ بردارید یا برنامه یادداشتهای خود را باز کنید. پنج موردی را یادداشت کنید که شما را آزار میدهد، عصبانی میکند، یا شما را تحت فشار قرار میدهد. اکنون به عقب برگردید و در نظر بگیرید که کدام یک از این موارد واقعاً در کنترل شما هستند.
آیا امروز هوا بارانی است؟ آن را رد کنید. شما نمیتوانید کاری در مورد آن انجام دهید. به شدت به تعطیلات نیاز دارید؟ میتوانید برنامهریزی کنید. ولش کن. دوست عزیزم بیمار است. آن را رد کنید. قطعاً زشت است، اما شما نمیتوانید آن را تغییر دهید. آیا اضافه وزن دارید؟ آن را در فهرست بگذارید. شما میتوانید به آن بپردازید.
اصل مطلب را دریافت کردید؟ افکار در مورد هر چیزی که نمیتوانید تغییر دهید را از حلقه نگرانی خود حذف کنید. البته، شما باید به دوست بیمارتان سر بزنید و چتری برای یک روز بارانی سرتان بگیرید. فراتر از آن، افکار باید در نانوثانیهای که سعی میکنند خود را تکرار کنند از مغزتان خارج شوند.
اکنون، به فهرست موارد باقیمانده نگاه کنید و با اضافه کردن اصل دیدگاه، مقداری کمرنگتر کنید. یک قدم به عقب بردارید و این مشکلات را در تصویر بزرگتر مشاهده کنید. و سپس در مورد احساستان درباره آنها تجدید نظر کنید. از چند نمونه قبلی، ما هنوز در فهرست خود نیاز به برنامهریزی برای تعطیلات و هدف کاهش چند پوند را داریم. آیا برنامهریزی تعطیلات شما میتواند تا زمانی که امروز به ضربالاجل کاری رسیدید صبر کند؟ فعلاً بذار بره! آیا سالم هستید و هنوز لباس مناسب دارید؟ کاهش وزن شما کار اورژانسی نیست.
در این مرحله، ذهن پرمشغله شما احتمالاً در گوشهای غوطهور شده و احساس میکند کاملاً خاموش شده است. در همین حال، ذهن ناظر راضی و از خود راضی است، و به تماشای کار شما مشغول! اکنون برای آخرین تکه کار اقدام کنید، که میتواند چالشبرانگیزترین و در عین حال یک پاکسازی ذهنی قدرتمند باشد.
یاد بگیرید که دیگران و خودتان را ببخشید تا انبوهی از چیزهای عاطفی را از بین ببرید.
من تا به حال در استفاده از کلمه چرندیات در سراسر این خلاصهکتاب خجالت نکشیدم، و اکنون به چیزی رسیدهایم که نویسندگان آن را کلمه «بیخیالش» مینامند. این بخشش است. شاید آن چیزی که فکر میکردید نباشد، اما در عین حال تأثیرگذار است.
برخی از متراکمترین چیزهایی که افراد در اطراف حمل میکنند میتواند احساساتی باشد که در چرندیات دیگران گره خوردهاند. کارهایی که آنها با ما انجام دادهاند، نحوه واکنش ما، باورهای عمیقی که آنها تحمیل کردهاند یا حتی احساسات قضاوتآمیز ما نسبت به آنها.
یادگیری بخشیدن دیگران میتواند یکی از سختترین چیزها برای مردم باشد که درک کنند، خیلی کمتر در واقعیت. با این حال، وقتی در نظر میگیرید که چقدر فضای ذهنی و وضوح برای به دست آوردن وجود دارد، به نظر میرسد که این موضوع بسیار مهم است. کاملاً خودخواهانه به نظر میرسد، درست است؟ اشکالی ندارد! بخشش برای شماست نه دیگران. حتی لازم نیست به آنها بگویید و در بسیاری از موارد اگر فکر صحبت کردن با آنها کمی احساس غم میکنید، نباید این کار را انجام دهید.
درک این نکته مهم است که بخشیدن یک نفر (یا حتی خودتان) اجازه رفتار بد نمیدهد. این فقط به این معنی است که شما آن را پردازش کردهاید و تا حدی پذیرفتهاید که دیگر نمیخواهید زیر بار آن باشید. برای پوروال، بخشش یک سفر مداوم بوده است، تلاش میکند تا پدرش را ببخشد که جان برادرش را گرفت و سپس جان او را در یک تراژدی هولناک در زمانی که او خیلی جوان بود، ببخشد.
بلافاصله از خود میپرسد: «چگونه میتوانی چنین چیزی را ببخشی؟» او کار را انجام میدهد و از روشهای زیادی استفاده کرده است. یک رویکرد قدرتمند این است که واقعاً خودتان را در موقعیت شخص دیگر و حتی در مکان او در زمان تصور کنید. در مورد پوروال با پدرش، این به او کمک کرد تا الگوهایی را ببیند که به او اشاره میکرد که با بیماری روانی دست و پنجه نرم میکرد. او همچنین در نظر گرفت که چگونه سلامت روان یک موضوع تابوتر برای نسل او بود، که احتمالاً به او کمک نکرد. بدیهی است که این دیدگاه عمل را توجیه نمیکرد، اما درک او را از آنچه که منجر به آسیبهای مخربی شد که متحمل شده بود، بهبود بخشید.
در حالیکه بخشش برای آسیبهای بسیار کمتر ممکن است سخت باشد، خلاص شدن از شر بسیاری از انرژی مرتبط با آن، فضا را برای خیرات بیشتری در زندگی شما باز میکند. و هیچ کس از کندن این آخرین فهرست چرندیات لذت نمیبرد، عمدتاً به این دلیل که ممکن است باعث شود احساسات شدید مرتبط با آن رویدادها را دوباره مرور کنند. از چیزهایی که در مورد عشق به خود یاد گرفتهاید استفاده کنید تا با خودتان مهربان باشید و به همان اندازه که برای حل آن نیاز دارید وقت بگذارید. هر ذرهای که برداشته میشود، نور و شفافیت بیشتری وارد میکند و شما از این بابت خوشحال خواهید شد.
حال این سؤال پیش میآید: دقیقاً با این ذهن زیبا و مرتب خود چه میخواهید بکنید؟ در ادامه آن را بررسی خواهیم کرد.
اکنون میتوانید ذهنآگاهی را در هر کاری که انجام میدهید به کار بگیرید.
وای! برخی از آن کارها احتمالاً سخت بود، به خصوص آخرین تمرین در مورد بخشش. پاداشها ارزش آن را خواهند داشت، زیرا اکنون میتوانید از ذهنآگاهی تازه ساختهشده خود استفاده کنید تا حضور کاملتان را در تمام جنبههای زندگی داشته باشید.
با توجه، دوست داشتن خودتان و اصیل بودن، کنترل بهتری بر افکار، احساسات و اعمال خود در هر شرایط یا برخوردی خواهید داشت. در حالی که از حقیقت خود صحبت میکنید، به خود فیض خواهید داد. شما میتوانید لطف یکسانی را به همه افراد زندگی خود ببخشید. و کاملاً از آنها به خاطر آنچه هستند قدردانی کنید. با شریک زندگی خود، یاد خواهید گرفت که تفاوتهای خود را به عنوان نقاط قوت ببینید. و چگونه واضحتر ارتباط برقرار کنید. این دیدگاه همچنین میتواند نحوه ارتباط شما با والدینتان را بهبود بخشد. حتی اگر در گذشته تحت فشار بوده باشید.
با تعدیل انتظارات و رهایی از تمایلاتتان برای تغییر افراد، دیدگاه جدیدی در رابطه با سایر اعضای خانواده و دوستان خواهید داشت. این دیدگاه همچنین میتواند برای تعاملات شما در رسانههای اجتماعی اعمال شود. به شما این امکان را میدهد که آنها را با دید مثبتتری ببینید. و با مقایسه زندگی خود با حلقههای برجسته دیگران، تمایل به احساس حسادت را کاهش میدهد. حتی میتواند شما را ترغیب کند تا برخی واقعیتها را به اشتراک بگذارید. که الهامبخش و انگیزه افراد برای واقعیتر بودن هستند.
تمرینهای ذهنآگاهی به شما کمک میکند تا با دیدن افراد با نیت مثبتتر، تقریباً تمام موقعیتهای دشوار را دوباره چارچوببندی کنید. و درک کنید که بیشتر آنها از منابع و دانشی که دارند، بهترین استفاده را میبرند.
شما صبر بیشتری با فرزندان خود خواهید داشت. و به آنها اجازه میدهید با دیدن بیشتر دنیا از چشم آنها به شما الهام بخشند. حتی حیوانات خانگی شما دلایلی روزانه برای قدردانی از عشق خالص و روشهای بیعارضه به شما میدهند.
و البته، میتوانید این طرز فکر را به کار بگیرید. جاییکه به شما کمک میکند تا با تزریق حس آرامش در جلسات، تشویق دیگران، و تمرکز کلی با پاک کردن درهمکاریها، به عنوان یک همتیمی و رهبر قویتر ظاهر شوید. فهرست ادامه دارد. شما میتوانید تقریباً هر فعالیت دیگری را از باشگاه تا پسانداز خانواده اضافه کنید.
نهایتاً، در حالیکه بسیاری از مسائل را رها کردهاید، باید آنچه را که آموختهاید حفظ کنید. و در طول زندگی به جلو بروید. برای انجام این کار، سعی کنید یادآورها را در طول روز تنظیم کنید تا مکث کنند و نفس بکشند. حتی بهتر از آن، تمرین مراقبه را به روال خود اضافه کنید. به یاد داشته باشید که تمرکز حواس یک تمرین است. و اکنون میتوانید با ذهنی شفاف و آرام که عاری از هرج و مرج است از آن لذت ببرید.
خلاصه نهایی
راه رسیدن به خوشبختی، ذهنآگاهی است. یا آموزش برای حضور در هر لحظه، که میتواند با نظم ذهنتان و خلاص شدن از شر افکار مشکلساز به دست آید. با به دست آوردن آگاهی از آنچه در سر شما میگذرد شروع میشود. و سپس تعیین میکند که چه چیزی میتواند بماند، چه چیزی باید برود و چه چیزی نیاز به جایگزینی دارد. در مرحله بعد، میتوانید با تنظیم گفتارتان و آشنایی مجدد با ارزشهای اصلی خود، عزت نفس خود را افزایش دهید. با اعتمادبهنفس و اصالتی که به دست آوردهاید، میتوانید به آرامی شیوههای پذیرش، دیدگاه و بخشش را به کار بگیرید. تا ذهن خود را کاملاً آرام کنید و الگوهای فکری جدیدی را پرورش دهید.
با یک ذهنیت دگرگونشده، حضور قدرتمند و احساس راحتی در طول روزها، تجربیات رضایتبخشتری در تمام جنبههای زندگی خواهید داشت.
شما میتوانید این کتاب را از سایت آمازون تهیه کنید.