فناوری و نوآوری اصلی ترین بحث پیش روی ماست که چندان اهمیتی به آن نمیدهیم
فناوری و نوآوری اصلیترین موضوع پیش روی کسب و کارها است. و بحث در مورد اینکه آیا فنآوری در آینده به افزایش رشد و بهرهوری میانجامد یا خیر بالا گرفته است.
طی تنها چند هفته در اوایل سال ۲۰۱۶ طلوع عصری تازه و روشن از نوآوری و فنآوری را در افق مشاهده شد. در اروپا قافلهای از کامیونها، جادههای این قاره را میپیمودند. آن هم در حالی که رانندگان در حال استراحت بودند. و هدایت کامیون را برای چند ساعت به رایانهها سپرده بودند.
در میان اقیانوس آتلانتیک، شرکت فضانوردی خصوصی اسپیسایکس، یک موشک قابل استفاده مجدد مخصوص حمل ماهوارهها را با موفقیت بر روی یک شناور تحت هدایت رایانه نشاند. و در سئول، شرکت آلفاگو، شرکتی قدرتمند در زمینه سامانه هوش مصنوعی که توسط شرکت گوگل ایجاد شده، قهرمان جهان در بازی گو را شکست داد. بازی گو شبیه بازی شطرنج است با تعداد حرکتهای بالقوه به مراتب بیشتر و یافتن حرکت بهینه در آن نیازمند محاسبات پیچیده و جامع است. فناوری و نوآوری
ساخت فناوریهای تازه
بشر در حال ساخت فناوریهای تازهای است که ظاهراً هیچ محدودیتی برای کاربردهای عملی آنها وجود ندارد. با این حال و در شرایطی که جهان به چنین شگفتیهایی با حیرت مینگرد. بدبینی عمیقی در مباحث مربوط به آینده رشد اقتصادی ریشه دوانده است. تقریباً در همان زمان، رابرت گوردون، اقتصاددان در دانشگاه نورث وسترن کتاب جالبتوجهی در مورد گذشته و آینده رشد بهرهوری در اقتصاد آمریکا منتشر کرد.
آقای گوردون نویسنده کتاب «ظهور و سقوط رشد آمریکایی: استاندارد زندگی در ایالات متحده از زمان جنگ داخلی» است. او در این کتاب استدلال کرد که موج عظیم نوآوری در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی اقتصادهای ثروتمند را متحول ساخت. و شرایط لازم برای یک قرن رشد سریع بهرهوری را فراهم آورد. برق و خودرو، لولهکشی داخلی ساختمانها و داروسازی مدرن مسیر را برای چندین دهه دگرگونی هموار ساختند که در نهایت جهان مدرن را خلق کردند.
گوردون نشانهای از تکرار این روند در آیندهای نزدیک را مشاهده نمیکند. به اعتقاد او انقلاب دیجیتالی، هرچند مهم، به نسبت در توان بالقوه برای ایجاد تحول و نوآوری کمتوان است. دههها پیشرفت در فنآوری اطلاعات به رشد تولید سرانه، تعدیل شده با نرخ تورم، معادل آنچه کشورهای صنعتی در اواسط قرن بیستم تجربه کردند منجر نشده است. امید به زندگی یا میانگین طول عمر نیز به سرعت سابق در حال رشد نیست (نمودار ۲). فناوری و نوآوری
چشمانداز آینده
چشماندازهای مربوط به آیندهای بسیار متمول رایج در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ و استوار بر پایه رباتیک و فنآوری موشکی و پردازش رایانهای قدرتمند محقق نشدهاند. گوردون برای دفاع از ادعایش کافی است که به جهان پیرامون اشاره کند. شگفتیهای انقلاب دیجیتالی قدرتمندتر و توانمندتر شدهاند. اما دستمزد بسیاری از کارگران، پس از تعدیل بر اساس نرخ تورم، به هیچ وجه نزدیک به رشدهایی نیستند که در نیم قرن پیش مشاهده میشد. جوامع ثروتمند به جای اینکه خوشبین باشند، عصبانی و درمانده هستند.
پرسش سخت این است که آیا نوآوری و فنآوری به همین روند ناامیدکننده ادامه خواهد داد؟ هنگامی که ماشینها به زبانی عادی و طبیعی با انسانها سخن بگویند. و خودروهای بدون راننده کالاهای مدنظر افراد را به در منزل آنها ببرند. آن هم پیش از آنکه افراد اصلاً پی ببرند که آن کالا را میخواهند. آیا جهان همچنان مانند امروز احساس میکند که در گودال گیر افتاده است؟ فناوری و نوآوری
پاسخ گوردون و بسیاری دیگر از همفکرانش به این پرسش مثبت است. نوآوری و فنآوری دیجیتال، هر چند جذاب، باز هم در تولید بهبودهای کیفی در سطح زندگی شبیه به آنچه نوآوریهای اساسی در اواخر قرن نوزدهم ایجاد کردند ناکام میماند. علاوه بر این، نوآوریهای ناشی از فنآوری دیجیتال باید رشد اقتصادی را در مقابل بادهای مخالفی مانند سالخوردگی جمعیت و افزایش نابرابری به پیش ببرند.
خوشبینها، که تعداد آنها نیز کم نیست، نظر مخالفی دارند. آنها دیگران را به صبر دعوت میکنند. و برای ادعای خود دلایل قویتری دارند.
نقص در ارقام
بدبینها نسبت به آینده بهرهوری از یک مزیت اولیه بهرهمند هستند. دادهها در طرف آنها قرار دارند. اقتصاددانان از بهرهوری یا میزان محصول تولیدشده توسط میزان ثابتی از زمین، نیروی کار یا سرمایه، به عنوان عامل کلیدی برای رشد بلندمدت در درآمد و سطح زندگی نام میبرند. رشد بهرهوری در جهان ثروتمند طی چند دهه پس از جنگ جهانی دوم به شدت افزایش یافت. اما در دهه ۱۹۷۰ به شدت کند شد.
در اواخر دهه ۱۹۹۰ رشد بهرهوری به خصوص در ایالات متحده دوباره بهبود یافت. و بسیاری از اقتصاددانان مقدم تأثیر «پایدار» ناشی از فنآوری اطلاعات را گرامی داشتند. با این وجود تا اواسط دهه ۲۰۰۰ این امید نیز کمرنگ و رشد بهرهوری بار دیگر کند شد. و دیگر هیچ بهبودی نیز به چشم نمیخورد.
گوردون اعتقاد دارد که این همه آن چیزی بود که فنآوری اطلاعات میتوانست به ارمغان بیاورد. جهش رشد ناشی از گسترش فنآوری مربوط به مواردی مانند دیجیتالیشدن، رایانههای شخصی و اینترنت روی داده است. هرچه قدر که پیشرفتهای اخیر در این فنآوریها جالب توجه بودهاند. اما برای افزایش بهرهوری کفایت نمیکنند. فنآوری تلفن همراه و شبکههای اجتماعی تغییر چندانی در توان بشر برای تولید محصول بیشتر با عوامل تولید کمتر ایجاد نمیکنند.ناوری و نوآوری
همانطور که پیتر تیل، یک سرمایهگذار جسور، میگوید به ما وعده خودروهای پرنده داده شده بود. اما در نهایت آنچه تحقق یافت شبکههای اجتماعی بود. خودروهای بدون راننده قرار نیست دگرگونی در بهرهوری ایجاد کنند. چرا که افراد زمانی که میتوانند از خودرو استفاده کنند بهرهوری بسیار بیشتری خواهند داشت. حالا آنقدر تفاوتی نمیکند که در حال راندن خودرو باشند یا خیر.
سرعت نوآوری در حال کند شدن است
در همین حال، بدبینها اشاره میکنند که سرعت نوآوری در صنایع رایانهای، که به تداوم پیشرفت به سوی نوآوری و فنآوریهای موجود یاری رساند، در حال کند شدن است. برای نیم قرن مهندسان با موفقیت توانستند با قانون مور همگام باشند. قانونی که به نام گوردون مور، مؤسس شرکت رایانهای اینتل، نامگذاری شده است. این قانون فرض میگیرد تعداد ترانزیستورها در تراشهها تقریباً هر دو سال یک بار دو برابر میشود. این رشد چشمگیر به تولیدکنندگان رایانهها اجازه داد که محصولاتشان را از کالاهایی بسیار گران و پرمصرف بهاندازه یک اتاق به رایانههای قدرتمند تبدیل کنند. که ما اکنون در جیبهایمان قرار میدهیم. متاسفانه، قانون مور دیگر دارد از نفس میافتد.
گوردون با در نظر گرفتن همه موارد استدلال میکند که دورنمای یک رنسانس نوآوری و فنآوری محور در نیمه نخست هزاره سوم بسیار کمرنگ است. آیا چشماندازها تا این حد تیره و تار هستند؟
برخی اقتصاددانان اعتقاد دارند مشکلی که آقای گوردون به آن اشاره میکند در واقع تنها یک خطای آماری است. راهکارهای اندازهگیری اقتصاد همگام با تغییرات فنآوری پیش نرفتهاند. برآورد ارزش ایجادشده در صنایع خدماتی و مرتبط با فنآوری اطلاعات، که بخش قابل توجهی از فعالیت اقتصادی را به خود اختصاص داده، به مراتب سختتر از سنجش میزان محصول تولیدشده در کارخانهها یا شرکتها است. بسیاری از کالاهای دیجیتالی شگفتآور مانند ویکیپدیا و خدمات ارائه شده توسط گوگل رایگان هستند.
افزایش در ارزش مصرف
علاوه بر این، افزایش در ارزش مصرف بهطور فزایندهای نتیجه افزایش کیفیت و شخصی شدن، مانند گوش دادن به فهرستی از موسیقیهایی است که با سلیقه یک مخاطب به خصوص تطبیق داده شدهاند. متخصصان آمار در دفاتر دولتی برای سنجش چنین تفاوتهای ظریفی به شدت تلاش میکنند. با این وجود هر چند مشکلات مربوط به اندازهگیری به طور قطع مسئول بخشی از کمبودها است. اما متخصصین محاسبات کمی معتقدند که این مشکلات عامل اصلی محسوب نمیشوند.
بسیاری از مشکلات مشابه، هنگام جمعآوری دادهها در اواخر دهه ۱۹۹۰، یعنی زمانی که بهرهوری اندازهگیریشده رو به رشد بود، روی دادند. و زمانی که پژوهشگران تلاش میکنند تا ارزش سنجش ناصحیح فنآوریهای تازه را برآورد کنند. با رقمی به مراتب کمتر از کمبودهای برآورد شده در کل بهرهوری مواجه میشوند. فناوری و نوآوری
پس روایت گوردون تفسیر نامناسبی برای برخی از ناکامیهای اقتصادی چند دهه اخیر نیست. با این حال به طور حتم راهنمای مناسبی برای چند دهه پیشرو نیز محسوب نمیشود. در واقع، بدبینها از سه منظر در درک ماهیت تغییرات تکنولوژیکی به خطا رفتهاند.
ویژگی رشد نمایی
نخست اینکه بدبینها اثر انباشت بهبودهای نمایی در قدرت پردازش رایانهای را دست کم میگیرند. درست است که قانون مور در حال کند شدن است، اما این قانون در طول عمرش فنآوری را به آستانه پیشرفتهای خارقالعادهای رسانده است. همانطور که اریک برینیولفسن و آندرو مکآفی، دو متخصص فنآوری در موسسه فنآوری ماساچوست، در چند کتاب اخیرشان شرح دادهاند، رشد نمایی خاصیتی فریبنده دارد.
آنها معمولاً به روایتی قدیمی ارجاع میدهند که در آن مردی پس از اختراع بازی شطرنج آن را برای دریافت پاداش نزد پادشاه میبرد. مخترع شطرنج در ازای این اختراع برنج درخواست میکند و برای تعیین میزان برنج نیز الگوی مشخصی را پیشنهاد میدهد: یک دانه برنج در نخستین خانه صفحه شطرنج، دو دانه برنج در خانه دوم، چهار دانه در خانه سوم و به همین ترتیب به ازاء هر خانه تعداد برنجها دو برابر شود.
پادشاه به سرعت این پیشنهاد را میپذیرد با این تصور که مجموع برنجها ناچیز خواهد بود. با این وجود تعداد برنجها در نیمه دوم صفحه شطرنج به شدت زیاد شده بود به طوری که برای نخستین خانه از نیمه دوم چهار میلیارد دانه برنج لازم بود. و میزان برنج لازم برای هر خانه جدید تقریباً به اندازه مجموع همه برنجهای اختصاص یافته به خانههای پیشین بود. فناوری و نوآوری
به طور مشابه، دو برابر شدن قدرت رایانهای که به لطف قانون مور روی داد پیشرفتهای مهم اما نسبتاً کمی در توانایی رایانهای ایجاد کرد. اما با گذشت زمان، هر دور از تحقق قانون مور به اندازه همه پیشرفتهای گذشته، این قدرت رایانهای را به پیش برده است. طی یک دهه اخیر، بدبینها به طور متناوب در مورد دستاوردهای تحققیافته در جهان فناوری غافلگیر شدهاند. چراکه تا همین اواخر به نظر میرسید که دستیابی به آنها به سالها زمان نیاز دارد.
خودروهای خودران نمونهای از رشد فناوری
در اواسط دهه ۲۰۰۰، ظاهراً خودروهای خودران بسیار فراتر از توان فناوریهای موجود بودند. اما چند سال بعد خودروهای خودران شرکت گوگل در خیابانهای شهرها حضور داشتند. و بیشتر تولیدکنندگان خودرو اکنون وسایل نقلیهای را میفروشند که امکانات قابل توجهی برای هدایت خودکار دارند. به طور مشابه، پیروزی آلفاگو نیز بسیار زودتر از زمان مورد انتظار روی داد. حتی اگر قانون مور در آینده آهستهتر شود. هر نسل همچنان قدرت پردازش رایانهای به مراتب بیشتری از دستاوردهای نسلهای پیشین به ارمغان خواهد آورد.
دومین دلیل برای خوشبینی این است که در هر صورت قانون مور دیگر محدودیتی برای پیشرفت نوآوری و فنآوری به حساب نمیآید. تولیدکنندگان تراشهها در حال روی آوردن به طراحیها و مواد تازهای هستند که حتی بدون تداوم قانون مور نیز بتوانند توان رایانهای را بهبود ببخشند. کاربرد گسترده رایانش ابری بهوسیله شرکتهایی مانند آمازون و گوگل در دسترس قرار گرفته است. همین باعث شده که سرعت تراشههای رایانههای شخصی دیگر نقش چندانی در اموری که کاربر میتواند انجام بدهد نداشته باشند. و همچنین پیشرفت در الگوریتم باعث بهبود در توان رایانشی شده است.
پیروزی آلفاگو تنها به سادگی بوسیله رایانش جامع حالتهای مختلف بازی امکانپذیر نبود. و نیازمند هوشی ماشینی بود که بتواند برای یافتن راهی برای شکست حریف بیندیشد. فناوری و نوآوری
این عوامل در کنار هم تاکید دارند که ظرفیت به مراتب بیشتری برای افزایش قدرت و توان ماشینهای متفکر وجود دارد. ضمن اینکه پیشرفتها در توان رایانشی صرفاً بهوسیله کمک به افراد برای انجام امور به شیوهای سریعتر و بهوسیله دستگاههایی کوچکتر نسبت به سال گذشته حاصل نمیشوند. در عوض، هر نسل از پیشرفت فنآوری را به مرزهای تازهای میرساند. و امکانهای تازهای را برای کاربران رایانهای فراهم میآورد.
به آرامی و سپس ناگهانی
اگر ادعای بالا صحیح است پس چرا پیشرفت نوآوری و فنآوری تاکنون به افزایش رشد منجر نشده است. و چگونه میتوان اطمینان داشت که چنین افزایشی در آینده ممکن خواهد بود؟ سومین، و قویترین، دلیل برای خوشبینی این است که یادگیری شیوه بهکارگیری فناوریهای تازه و قدرتمند نیاز به زمان دارد.
گوردون تا حدی نسبت به انقلاب دیجیتالی بیانصاف است. او به درستی فنآوری های عظیمی مانند برق و خودرو را در میان عوامل رشد بلندمدت سرانه تولید در اقتصادهای ثروتمند در اواخر قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم جای میدهد. اما زمان زیادی را به بحث در مورد نکتهای کلیدی اختصاص نمیدهد. اینکه زمان بسیار زیادی لازم بود تا تواناییهای بالقوه چنین فنآوری هایی به بالفعل تبدیل شوند.
پیشرفتهای اساسی و حیاتی آزمون و خطاهای دانشمندان با الکتریسیته تا سال ۱۸۹۰ روی داد. اما رشد بهرهوری ناشی از کاربردهای آن به سرعت پس از آن روی نداد. این افزایش رشد ابتدا به صورت جسته و گریخته مشاهده میشد. چرا که شرکتها به دنبال راههای هوشمندانهای برای به کارگیری نیروی برق بودند. برای مثال تلگراف بسیار زود اختراع شد. اما کاربرد گسترده نیروی برق در خانهها و کارخانهها و بهبود بهرهوری ناشی از آن، بسیار دیرتر رواج یافت.
چاد سیورسون، استاد دانشگاه شیکاگو، اشاره میکند که رشد بهرهوری در عصر نیروی برق به طور یکپارچهای سریع نبود. بلکه در عوض برای دورهای طولانی به طور ناامیدکننده افقی بود. و رشد چندانی نداشت تا اینکه ناگهان اوج گرفت. او دادههای رشد بهرهوری نیروی کار طی عصر برقرسانی را با عملکرد همین شاخص در عصر فنآوری اطلاعات مقایسه کرد. به نظر میرسد که هر دو الگوی به شدت مشابهی دارند (نمودار ۱ را ببینید). فناوری و نوآوری
نمودار ۱: الگوهای بهرهوری نیروی کار در آمریکا
رابطه ورود فناوری و رشد اقتصادی
تاخیر میان ورود یک نوآوری یا فنآوری و بهرهگیری کامل از توان بالقوه آن بیشتر به خاطر زمانی است که برای کشف بهترین شیوه استفاده از فنآوری و نوآوری های تازه و سازمان دادن جهان بر اساس آن مورد تازه نیاز است. درشکههای بدون اسب از اواخر قرن نوزدهم حضور داشتند. اما بسیار زمان برد تا خودروها رشد اقتصادی را تحت تاثیر قرار دهند. ابتدا، تولیدکنندگان باید راهکار کاهش هزینهها را مییافتند. سپس دولتها باید قوانین را اصلاح و زیرساختهای جدید را ایجاد میکردند. و شرکتها باید مدلهای تجاری تازه حول محور خودروها را آزمایش میکردند. مردم هنوز مشغول یادگیری بودند که در دهههای آخر قرن بیستم، ظهور فروشگاههای بزرگ بهرهوری در بخش خردهفروشی آمریکا را افزایش داد.
چنین دینامیکی به این معنی است که رشد بهرهوری همواره بازتابی از پیشرفتهایی در نوآوری و فنآوری است که پیشتر روی دادهاند. و بنابر تخمین دو اقتصاددان، سوسانتو باسو از کالج بوستون و جان فرنالد از بانک فدرال رزرو سن فرانسیسکو، به طور متوسط پنج تا پانزده سال زمان میبرد تا اثر چنین پیشرفتهایی در بهرهوری قابل مشاهده باشد. و در برخی موارد نیز زمان بیشتری مورد نیاز است.
بهبود بهرهوری مربوط به اواخر دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ بیشتر به خاطر نرمافزارهای هوشمند مدیریت کسب و کار بود. این نرمافزارها در سالهای پیش از آن توسعه یافته بودند. و کسب و کار مبتنی بر فضای مجازی به نسبت تاثیر اندکی بر بهرهوری داشت. به طور مشابه کمی طول خواهد کشید تا تاثیر مواردی مانند وسایل نقلیه خودران در رشد اقتصادی نیز احساس شود. توان بالقوه موجود در یادگیری ماشین نمیتواند با ارجاع به رشد ضعیف امروز زیر سؤال برود. فناوری و نوآوری
اثرگذاری فناوری بر رشد
علاوه بر این، اثرگذاری نوآوریها و فناوریهای امروز بر رشد احتمالاً از مسیرهایی خواهد بود که اکنون برای ما به سختی قابل تصورند. تجسم کارل بنز و هنری فورد از خودرو نسخهای بهتر از کالسکه بدون اسب بود. این وسیله به افراد امکان داد که بدون نیاز به حیوانات مسیرهایی طولانیتر را با سرعتی بیشتر بپیمایند. اما آنها نمیتوانستند تصور کنند که خودروها تحولی شگرف در ساختار شهری ایجاد خواهند کرد. و یا اینکه تجارت بینالمللی روزی به شدت توسعه یابد. آن هم به لطف سامانههایی که میتوانند کانتینرها را از روی کشتی برداشته و روی کامیونها قرار دهند.
ما نیز به طور مشابه قادر نیستیم که کاربردها و اثرات بلندمدت وسایل نقلیه بدون راننده را تجسم کنیم. تقریباً با اطمینان میتوان گفت که آنها به شیوههایی که امروز خودروهای نیازمند راننده مورد استفاده قرار میگیرند به کار گرفته نخواهند شد. در عوض، ماهیت بنیادین خودرو تغییر خواهد کرد. افراد بسیار کمتری ممکن است بخواهند که خودرویی بخرند. و به جای آن ترجیح بدهند هر زمان که بخواهند از خودروهای بدون راننده استفاده کنند.
دگرگونی زندگی با فناوری
جادههایی با کارایی بیشتر و کاهش نیاز به فضایی برای پارک خودرو میتوانند ساختار شهرها را تغییر دهد. با افزایش میل خانوارها به در دسترس بودن هرچه نیاز دارند، سفرهای بسیار بیشتری با خودروهای بدون سرنشین انجام خواهد شد. برای مثال کافی است با صدای بلند درخواست برگر بدهند تا درخواست از رایانه خانوار به رستورانی در محل ارسال شود. و سپس وعده غذایی در یک وسیله نقلیه کوچک بدون سرنشین قرار داده شود تا به مقصد حمل شود. ماشینهایی به میزان کافی باهوش که بتوانند خودروها را در میان ترافیک هدایت کنند. و ماشینهای آینده تواناییهایی به مراتب بیشتری خواهند داشت. در سرتاسر بخشهای اقتصاد به کار گرفته خواهند شد. از انجام عمل جراحی گرفته تا آموزش گفتوگومحور به کودکان و مدیریت مزارع و مدیریت سامانههای انرژی و بسیاری موارد دیگر.
رایانهها اکنون به اندازه کافی کوچک و ارزان هستند که بتوانند به هر جایی برده شده یا در هر جایی قرار داده شوند. نوآوری هوش مصنوعی پیچیده آن زمان امکان دستکاری جهان فیزیکی را به شیوهای فراهم خواهد آورد که برای ما قابل تصور نیستند. با این حال به راحتی میتوان انتظار داشت که تحول ناشی از این گذار به ماشینهای هوشمند در جامعه و اقتصاد همانقدر اثرگذار و قدرتمند باشد که زمانی اثرات ناشی از لولهکشی داخلی، خودروها و نیروی برق بودند. فناوری و نوآوری
اثرات اجتماعی
برخی از بدبینیها، هرچند نه به صورت مدنظر گوردون و همفکرانش، قابل توجیه هستند. اگر تصور اینکه خانهها و خودروهای تحت هدایت هوش مصنوعی دقیقا چگونه زندگی ما در آینده را تغییر میدهند به سختی امکانپذیر است. اما تصور اینکه جامعه برای تطبیق یافتن با آنها به دردسر خواهد افتاد کار سادهای است. فناوریهای امیدبخشی مانند خودروهای بدون راننده یا پهپادها همین حالا هم به بخشهای قانونگذاری راه یافتهاند.
دولتها در تلاش هستند تا برای جمعآوری و استفاده از مقادیر هنگفت دادههای شخصی که توسط تلفنهای هوشمند یا دیگر ابزار متصل به اینترنت فراهم میآیند مقرراتی را تدوین کنند. در حالیکه نگرانی افکار عمومی نسبت به جاسوسی دولتها از این اطلاعات رو به افزایش است. پیش از اینکه لوله کشی، برق و خودرو بتوانند جهان را تغییر دهند. جوامع باید چندین سال را صرف سرمایهگذاری در زیرساختهای تازه، آزمون قوانین و مقررات تازه برای فهمیدن شیوه و شرایط مالکیت و مدیریت این شبکهها و ایجاد و توسعه هنجارهای اجتماعی تازه در مورد رفتارهای صحیح و نادرست میکردند. بشر طی چند دهه آینده بار دیگر وارد فرایند مشابهی خواهد شد که گسترش نوآوریهای تازه را آهسته کرده و از تاثیر آنها بر اقتصاد میکاهد.
مدیریت اثرات این نوآوریها و فناوریهای تازه بر بازار کار و دستمزد کارگران یکی از موارد پیچیده برای وفق یافتن با شرایط جدید خواهد بود. در واقع ممکن است که همین حالا هم مشکلات بازار کار تاثیر مضری بر استفاده از فنآوریهای تازه و رشد بهرهوری داشته باشد. طی چند دهه اخیر، میزان رشد دستمزدها برای بیشتر کارگران در بیشتر کشورهای ثروتمند کمتر از رشد اقتصاد بوده است. در همین زمان به نظر میرسد که سطح پایین بیکاری در ایجاد فشار برای افزایش دستمزدها بر خلاف گذشته کماثر بوده است (نمودار ۲ را ببینید).
نمودار ۲: معیار دستمزد
پرداخت دستمزد پایین
اقتصاددانان جریان اصلی اقتصاد پیشتر بهرهوری را یکی از عوامل تعیینکننده دستمزد میدانستند به این صورت که با افزایش بهرهوری کارگران، شرکتها میتوانند به آنها دستمزد بهتری بپردازند. اما برخی از اقتصاددانان شروع کردهاند به زیر سوال بردن جهت رابطه میان بهرهوری پایین و دستمزدهای پایین. فناوری و نوآوری
پرداخت دستمزد پایین به شرکتها اجازه میدهد سود بیشتری از استخدام کارگران بهدست بیاورند. و به استفاده از نیروی انسانی ادامه دهند. حتی اگر رُباتها یا نرمافزارها بتوانند جانشین آنها شوند. برای مثال سرمایهگذاری در دستگاههای خودکار برای پرداخت در فروشگاهها در شرایطی که نیروی انسانی ارزان و فراوان برای استخدام به عنوان صندوقدار وجود دارد جذابیت چندانی نخواهد داشت. برخی از اقتصاددانان، مانند جواو پائولو پسوآ و جان ون رینن از مدرسه اقتصادی لندن، اعتقاد دارند که دستمزدهای پایین در بریتانیا، که طی دوران رکود بزرگ سقوط کرد، به رشد ضعیف بهرهوری در دوران بهبود پس از رکود کمک کرده است. چراکه شرکتها فشار کمتری برای اقتصادیتر عمل کردن احساس میکردند. به طور مشابه، فراوانی نیروی کار ارزان ممکن است به شرح اینکه چرا اقتصاد آمریکا طی سالهای اخیر ترکیب نامتعارفی از رشد اشتغال و رشد ضعیف دستمزدها را تجربه کرده کمک کند.
با قدرتمندتر شدن نوآوری و فناوری، کارفرمایان قادر خواهند بود که راههایی را برای جایگزینی کارگران و کاهش هزینهها بیابند. کارگران اخراجی برای امرار معاش مجبورند به دنبال شغل تازه باشند. با افزایش عرضه در بازار کار، دستمزدها ثابت مانده یا کاهش مییابند. دستمزدهای پایین در نهایت برای شرکتها جذابیتی ایجاد میکنند. آنها برای امور با بهرهوری پایین از نیروی کار انسانی استفاده کنند. شرکتها دیگر انگیزهای ندارند که برای صرفهجویی در هزینههای نیروی کار گرانقیمت به سرمایهگذاری در شیوههای جایگزین مانند سامانههای خودکار یا برنامههای یادگیری ماشین برای انجام اموری روی بیاورند که بهوسیله نیروی کار انسانی نه چندان گران انجام میشوند. فناوری و نوآوری
تحول پیش رو
تقریباً با اطمینان میتوان گفت یکی از بزرگترین چالشهای اجتماعی و سیاسی بین بازه زمانی امروز و سال ۲۰۵۰ شیوههایی است که بهوسیله آنها کسب و کارها و کل اقتصادها با تحولات فناورانه و نوآورانه پیشرو تطبیق مییابند. خودروها و کامیونهای بدون راننده میتوانند به سرعت دهها میلیون شغل در جهان ثروتمند را از بین ببرند. سامانههای هوش مصنوعی میتوانند دهها میلیون شغل دیگر از بخش خدمات مشتریان و دستیاران اداری گرفته تا بخش آموزش، داروسازی، امور مالی و حسابداری را از بین ببرند.
هرچند بخشی از افراد از چنین نوآوریهایی به شدت سود خواهند برد. مانند صاحبان سهام شرکتهای سودده یا افرادی با تخصصهای مورد نیاز برای مغزهای ماشینی جدید. اما بیشتر افراد یا با فناوریهای تازه جایگزین خواهند شد. یا چنین تهدیدی را احساس خواهند کرد و مجبور خواهند بود تا در رقابت با بسیاری دیگر برای مشاغل موجود رقابت کنند. و برای حفظ شغل هم که شده دستمزدهای بسیار پایین را بپذیرند.
این الگو به طور کلی افراد و اقتصادها را در وضعیتی فقیرتر از آنچه باید قرار میدهد. متاسفانه راهحل سادهای نیز برای آن وجود ندارد. دولتها ممکن است به پرداخت کارانه بیشتری به کارگران روی بیاورند. و یا پرداختهای بدون قید و شرط به همه شهروندان را آغاز کنند. اما چنین پرداختهایی نیازمند اخذ مالیاتهای سنگین از افرادی است که به لطف فناوریهای تازه ثروتمندتر میشوند. حتی اگر چنین راهکارهایی مورد موافقت قرار بگیرند، باز هم جامعه به طور کلی برای تطبیق یافتن با جهانی که کار کردن در آن انتخابی است با مشکل مواجه خواهد بود. فناوری و نوآوری
دولتها و فناوری
دولتها ممکن است در عوض مشاغلی را برای افراد جویای کار ایجاد کنند. اما چنین راهکاری پرهزینه خواهد بود و منابع را هدر خواهد داد. یا اینکه فناوری به ایجاد طبقهای فرودست مشغول در بخش خدمات بسیار نازل منجر شود. در این صورت با جوامعی مواجه خواهیم بود که نابرابری در آنها به مراتب بیشتر از وضعیت فعلی است.
نمونه دیگری از چنین تطابق اجتماعی مشکلی وجود دارد. اوایل دوره صنعتی شدن، رشد شدید اشتغال در کارخانهها از ظرفیتهای موجود در جامعه فراتر رفت. کارگران به سوی حاشیه شهرها هجوم آوردند. در حالیکه زیرساختهای مورد نیاز برای فراهم آوردن آب سالم، یا مسکن تمیز، یا مدیریت پسماندها وجود نداشت. شرایط زندگی وحشتناک ناشی از این وضعیت به مرگ میلیونها کارگر انجامید. آنهایی که
نجات یافتند دستمزد ناچیزی دریافت میکردند.
فقر و بهرهوری
از دست دادن شغل به معنی ورود به فقری مهلک بود. سالها زمان برد تا سازماندهی کارگران، ناآرامیهای اجتماعی، اصلاحات سیاسی و در برخی موارد انقلاب به تکامل نهادهای اجتماعی انجامید. به گونهای که تقسیم گسترده منافع ناشی از رشد تسهیل شود. این تغییرات اجازه دادند تا کارگران بیشتر و سالمتر زندگی کنند، آموزش بیشتری ببینند. و پسانداز و سرمایهگذاری کنند. و همچنین ظرفیت اقتصاد برای رشد با بهرهگیری از فناوریهای تازه نیز افزایش پیدا کنند.
بخشی از اینکه بهرهوری و تولید تاکنون ناامیدکننده بوده به این خاطر است که فناوریهای تازه دیجیتال با نهادهای اجتماعی مربوط به قرن نوزدهم و بیستم مواجه شدهاند. در نبود اصلاحات و سرمایهگذاریهای تازه، اقتصادها همچنان با جمعیت قابلتوجهی از کارگران نه چندان ماهر بیکار یا با اشتغال ناقص مواجه خواهند بود. چنین کارگرانی باعث پایین ماندن سطح دستمزدها و کاهش انگیزه برای روی آوردن به رُباتهای باهوش و ماشینهای متفکر خواهند شد. فناوری و نوآوری
اگر در دهههای پیش رو، جامعه راهکارهایی برای افزایش اختیار کارگران برای انتخاب محل کار و ساعات کاری بیاید. در این صورت شرکتها هم انگیزه بیشتری برای استفاده بهتر از فناوری و نیروی کار انسانی خواهند داشت. چنین پدیدهای به این معنی است که رشد بهرهوری به روزهای خوب دهههای قرن بیستم باز خواهد گشت. و زندگی برای همه به مراتب بهتر خواهد شد.
[newsletter_signup_form id=1]