1. خانه
  2. مقالات
  3. رشد
  4. واقعیت پنج‌گانه برای تغییر زندگی

واقعیت پنج‌گانه برای تغییر زندگی

واقعیت

واقعیت پنج‌گانه برای تغییر زندگی

5/5 - (5 امتیاز)

نگرش‌تان را نسبت به این پنج واقعیت تغییر دهید

واقعیت چیست؟ زندگی مجموعه‌ای از واقعیت‌ها و تصویر این واقعیت‌ها است. واقعیت‌ها درونی و تحت کنترل ماست و تصویر واقعیت‌ها بیرونی و خارج از کنترل ماست. تصویر واقعیت‌ها ساخته و پرداخته واقعیت‌های ماست که به سه دسته تقسیم می‌شود و ما آن‌ها را دستآوردهای زندگی می‌نامیم: خروجی‌ها، پیامدها و نتایج. خروجی چیزی است که حاصل فعالیت‌های روزمره ماست. مانند اینکه شما به سر کار می‌روید و خدماتی را به کارفرمای خود ارائه می‌دهید. پیامدها اثر این خروجی بر مخاطب شماست. همان کارفرما را در نظر بگیرید که به او خدمات داده‌اید. پیامد این خدمات شما افزایش فروش محصولات کارفرمای شما را در پی خواهد داشت. و در نهایت، نتایج مواردی است که حاصل پیامدهای ماست. همان کارفرما براساس پیامد خوشایندی که برای او داشته‌اید (افزایش فروش محصولات) درآمدی را به شما پرداخت می‌کند یا موقعیت اجتماعی یا شغلی شما را ارتقاء می‌دهد.

 

یک رابطه علت و معلولی در واقعیت‌ها و تصویر واقعیت‌ها وجود دارد. یعنی واقعیت‌های زندگی ما دلیل اصلی دستاوردهای زندگی ماست. حال اگر بخواهیم زندگی ما تغییر و تحول اساسی و ناب را تجربه کند بایستی واقعیت‌های زندگی ما تغییر کند تا دستاوردهای زندگی ما تغییر کند. به عبارت دیگر، دستاوردهای ما معلول واقعیت‌هایی است که در زندگی ما به صورت روزانه در جریان است و ما هر روز با آنها درگیر هستیم. در این مقاله، می‌خواهیم پنج واقعیت مهم زندگی را بشناسیم تا با تغییر و بهبود آن‌ها بتوانیم دستاوردهای زندگی را بهتر کنیم. وقتی دستاوردهای زندگی بهیود پیدا می‌کند هم امیدوارتر خواهیم شد و هم حال روحی و جسمی و ذهنی ما بهتر می‌شود. اکنون ببینیم این ۵ واقعیت چیست؟

واقعیت اول: یادگیری

هر روز ما با اتفاقات مختلفی روبرو می‌شویم. تجربه‌های خوب یا بد، تلخ یا شیرین. اما اگر از این اتفاقات یاد نگیریم نمی‌توانیم برای آینده خود بهتر و مؤثرتر عمل کنیم. بنابراین یادگیری یعنی من بتوانم از این اتفاقات تحلیلی برای آینده خود بسازم. این تحلیل باید تبدیل به تغییر در رفتارها، گفتارها و کردارهای من بشود و مرا در جهت رسیدن به رسالت زندگی کمک کند.

 

از جمله مواردی ما کمتر به آن توجه می‌کنیم این است که آموزش را با یادگیری مترداف می‌کنیم. اگر کتابی می‌خوانیم، دوره‌ای می‌رویم یا پادکستی گوش می‌کنیم فکر می‌کنیم یاد می‌گیریم. در حالی‌که این‌ها فقط اطلاعات و آگاهی ما را افزایش می‌دهند و هیچ‌گاه یادگیری روی نخواهد داد. پس یادگیری چه وقت اتفاق می‌افتد؟ موقعی که شما از این اطلاعات، آگاهی‌ها و آموخته‌ها در جهت تغییر زندگی خود استفاده کنید. بنابراین یادگیری است که باعث تغییر زندگی شما خواهد شد و زندگی هم جز رفتارها، گفتارها و کردارهای ما نیست.

 

از طرف دیگر، یادگیری زیرساخت اصلی چهار واقعیت بعدی شما است. شما با یادگیری بیشتر می‌توانید عملکرد خود را افزایش دهید، با یادگیری است که ارتباطات خود را بیشتر و مؤثرتر خواهید ساخت، با یادگیری است که خلاقیت‌تان افزایش می‌یابد و در نهایت با یادگیری است که در اجتماعات پیرامونی خود مسئولیت‌های خود را به انجام می‌رسانید و می‌درخشید. پس یادگیری اساس زندگی و رشد شماست.

واقعیت دوم: عملکرد

عملکرد یعنی به چه میزان توانسته‌اید تا آموخته‌ها و آگاهی‌های خود را در عمل بکار بگیرید. چنانکه گفته‌اند: «به عمل کار برآید به سخن‌دانی نیست!» عملکرد میزان انجام درست کار درست شماست. بنابراین از دو بخش تشکیل می‌شود: انجام درست کار+انجام کار درست. انجام درست کار یعنی همان نظم در زندگی شماست. اگر قرار بوده است که امروز فعالیتی را از ساعت ۸ – ۱۰ انجام دهید، آیا انجام دادید؟ و بعد اینکه در آن زمان مقرر انجام دادید؟ پس نظم زندگی شما با مدیریت انجام فعالیت‌ها و زمان فعالیت‌ها ارتباط تنگاتنگی دارد.

 

بخش دوم عملکرد انجام کار درست است. این یعنی انضباط زندگی شما است. انضباط زندگی شما یعنی مؤثز بودن فعالیت‌هایی که انجام می‌دهید و با مدیریت هدف‌گذاری شما ارتباط پیدا می‌کند. اهداف شما هم در سه سطح بایستی چیده ‌شود و زنجیروار به هم متصل باشد: (۱) رسالت زندگی شما، (۲) اهداف کیفی شما، و (۳) اهداف کمی شما. دوباره همان فعالیتی را در نظر بگیرید که ساعت ۸-۱۰ انجام دادید و این سؤال را از خود بپرسید: آیا از انجام این فعالیت به هدفی که می‌خواستم نزدیک شدم یا رسیدم؟

واقعیت سوم: ارتباطات

ارتباطات شما واقعیت محوری و مرکزی شما است. ارتباطات یعنی من چگونه با خودم، خدا و دیگران گفت‌وگو می‌کنم. یک مثلث در نظر بگیرید. نام خود را در قاعده این مثلث بنویسید و گفت‌وگوی خود را با خودتان، با خدای‌تان و با دیگران ارزیابی کنید. این ارتباط می‌تواند کلامی، عاطفی و بدنی باشد. یعنی همان سه ستون زندگی شما: گفتارها، رفتارها و کردارهای شما.

 

گفت‌وگوی شما با خودتان از این حکایت می‌کند که چه نقاط قوت یا قابل بهبودی دارید، به خودتان چقدر احترام می‌گذارید. لایه‌های درونی خودتان به چه میزان می‌شناسید.

 

گفت‌وگوی شما با خدای‌تان گویا این است که شما چه کسی را می‌پرستید، از نظر معنوی چقدر عمیق هستید، به عشق‌ورزی و آرامش قلبی خود چقدر اهمیت می‌دهید.

 

و در آخر، گفت‌وگوی شما با دیگران می‌تواند به شما بگوید که دایره ارتباطی شما به چه میزان است، این دیگران می‌تواند خانواده شما، تیم یا گروه شما، همکاران سازمانی شما و افرادی که با آن‌ها رابطه دارید باشد.

 

خدای شما در رأس این مثلث است و شما با خود و دیگران براساس این کمال مطلق که همه ویژگی‌های کمالی را دارد ارتباط برقرار و گفت‌وگو می‌کنید.

واقعیت چهارم: خلاقیت

خلاقیت یعنی آنچه می‌خواهیم انجام دهیم براساس ایده‌های نو و جدید باشد. این ایده‌های نو و جدید یا از قبل وجود خارجی نداشته‌اند یا اگر داشته‌اند کارکرد مؤثری را نداشته‌اند. بنابراین ما باید به شدت خلق و ایجاد ایده‌های نو را بالا ببریم تا بتوانیم شرایط بهتری را در زندگی خود فراهم کنیم. اینکه این فرایند چگونه باید اتفاق بیفتد به اندازه کافی در موردش مقالات و مطالب مختلفی نوشته یا گفته شده است اما در اینجا با یک تمرین می‌توانیم خلاقیت خود را به طرز شگفت‌آوری افزایش دهیم.

 

از روزی که ما به این دنیا پا نهادیم، اشیاء گوناگونی را پیرامون خود دیده‌ایم و همین باعث شده است تا نگرشی در ذهن ما شکل بگیرد که به آن نگرش شئی‌گرا (object-oriented) می‌گویند. همین باعث شده است تا تصویر اولیه که در ذهن ما شکل می‌گیرد ماهیت ظاهری آن شئی باشد و البته این طرز فکر طبیعی است، زیرا انسان موجودی است که می‌خواهد شناخت و آگاهی خود را از محیط پیرامونی خود افزایش دهد. در مقابل این نگرش، طرز فکر دیگری داریم که کمتر به آن توجه می‌کنیم. این طرز فکر با عنوان موضوع‌گرا (subject-oriented) عنوان می‌شود.

 

حال اگر بخواهیم خلاقیت خود را افزایش دهیم بایستی از طرز فکر شئی‌گرای خود بکاهیم و طرز فکر موضوع‌گرای خود را افزایش دهیم. چگونه؟ کافی است وقتی به شئی نگاه می‌کنیم یا فکر می‌کنیم به موضوعی فکر کنیم که این شئی می‌تواند کارکرد آن موضوع را برای ما فراهم کند. به عنوان مثال، صندلی یک شئی است برای نشستن. پس موضوع صندلی نشستن است. اکنون به نشستن فکر کنید، نه صندلی! و بعد از خود بپرسید که آیا می‌توانیم برای نشستن از شئی دیگری غیر از صندلی یا مواردی از این قبیل کمک بگیریم. اینجاست که خلاقیت شما آغاز می‌شود و ایده‌های مختلفی در ذهن به جریان می‌افتد.

واقعیت پنجم: اجتماع

ما در اجتماعات زندگی می‌کنیم. اما پرسش اساسی این است که آیا انسان واقعاً یک موجود اجتماعی است؟ اگر بخواهیم به صورت سطحی به این سؤال پاسخ دهیم می‌گوییم بله! یک موجود اجتماعی است. اما در میان حیوانات نیز این اجتماعی بودن دیده می‌شود. پس پاسخ عمیق‌تر چیست؟ پاسخ این است که این اجتماعی بودن چقدر می‌تواند در رشد فردی من تأثیر داشته باشد. پس جمله «انسان موجودی اجتماعی است»، اصالت ندارد و به اعتبار اینکه به چه میزان بتواند در رشد فردی من اثر داشته باشد می‌تواند اهمیت داشته باشد. بنابراین در اینجا خود شما اصیل هستید، نه اجتماعی که در آن زندگی می‌کنید؛ اما ۸۰٪ رشد فردی شما در اجتماعاتی که شرکت می‌کنید اتفاق می‌افتد، نه در تنهایی.

 

در مهمانی شرکت می‌کنید. آیا از خود می‌پرسید که این مهمانی (به عنوان یک اجتماع) به چه میزان در رشد فردی من اثر دارد و یا به چه میزان می‌توانم از این اجتماع در جهت رشد فردی خودم استفاده کنم؟ به خیریه کمک می‌کنید. در خانواده گفت‌وگو می‌کنید. در سازمان‌تان با همکاران مختلف مراوده دارید. برای تفریح و سرگرمی به میان طبیعت می‌روید. از حقوق حیوانات حمایت می‌کنید. حامی محیط‌زیست هستید. همه اینها اجتماعاتی است که می‌تواند در رشد فردی شما بیش از آنچه که فکر می‌کنید یاری برساند در صورتی که بخواهید با این دیدگاه بروید و وارد شوید که فرد شما اصالت دارد و این اجتماعات اعتباری است که می‌تواند شما را در رسیدن به اهداف بلند زندگی به شما کمک کند.

مشق تغییر

اکنون شما با پنج واقعیت زندگی خودتان برای رسیدن به دستاوردهای بزرگ آشنا شدید. بیایید این پنج واقعیت را در طول هر روز تمرین کنیم. با این ۵ پرسش اساسی می‌توانیم واقعیت‌های زندگی خود را عمیق‌تر کنیم تا به دستاوردهای بیشتر و بهتری برسیم:

 

۱. امروز چه چیزی یاد گرفتم؟

۲. عملکرد امروز من چگونه بود؟

۳. نحوه‌ی ارتباطات من در امروز چطور بود؟

۴. آیا امروز خلاقیت و ایده‌ای داشتم و آن را پیگیری کردم؟

۵. چه مسئولیت‌های اجتماعی را امروز به انجام رساندم؟

 

از تقویم دگرگونی برای سنجش، اقدام و پیگیری این پنج واقعیت استفاده کنید تا این فرایند در وجود شما نهادینه شود.

 

امتیاز به این مطلب

5/5 - (5 امتیاز)

مطالب بیشتر

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
واقعیت
برخیز و عزم جزم «رشد» کناطلاعات بیشتر
+