1. خانه
  2. مقالات
  3. رشد
  4. هیچ کاری نکن!

هیچ کاری نکن!

هیچ کاری نکن

هیچ کاری نکن!

4.3/5 - (6 امتیاز)

چگونه از کار زیاد، و بیش از حد، دور و به زندگی واقعی نزدیک شویم

هیچ کاری نکن (که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است) استدلال می‌کند که وسواس ما در زمینه کارآیی و بهره‌وری باعث شده است که اوقات فراغت را دست کم بگیریم. سلست هیدلی، نویسنده، با ردیابی افزایش کارآیی در قرن‌های گذشته و هم‌چنین عواقب امروزی کشش بیش از حد، ادعا می‌کند که باید اجازه دهیم که لذت واقعی بیکاری را تجربه کنیم.

 

سلست هیدلی، سخنران، روزنامه‌نگار، نویسنده و مجری رادیو از ویتیر، کالیفرنیا، برنده جایزه است. اولین کتاب او، ما باید صحبت کنیم: چگونه گفت‌وگوهایی داشته باشیم که مهم باشد، بر اساس سخنرانی تِد، برنده جایزه نقره‌ای ناتیلوس ۲۱۰۷ در روابط و ارتباطات شد.

 

این کتاب چه چیزی برای من دارد؟ بیاموزید که اوقات فراغت را بیش از کارآیی ارزیابی کنید.

این که مردم دو بار در روز ورزش می کنند، ایتالیایی را از خانه یاد می‌گیرند یا ساعات طولانی را در یک راه‌اندازی فناوری قرار می‌دهند، به نظر می‌رسد که افراد از هر زمان دیگری کارآیی و بهره‌وری بیشتری دارند.

 

اما آیا این چیز خوبی است؟

 

به گفته نویسنده، وسواس ما در مورد کارآیی باعث می‌شود که ما نارضایتی، و استرس داشته باشیم و از نظر جسمی بیمار باشیم. سال‌ها است که ما معیارهایی را افزایش می‌دهیم که به نظر می‌رسد بهره‌وری بالا چیزی است که در زندگی مهم است. در نهایت، ما فقط توانسته ایم خود را بیچاره‌تر کنیم.

 

این خلاصه‌کتاب هم تشخیص و هم یک برنامه‌ی عملی را ارائه می‌دهد. ترکیب یک نمای کلی از آنچه ما در گذشته اشتباه کرده‌ایم با استراتژی‌های ساده برای درست کردن امور در آینده، آن‌ها پادزهری برای دنیای شلوغ ما هستند.

 

در این خلاصه‌کتاب، خواهید آموخت

 

  • چرا ما نباید «وقت با کیفیت» را با خانواده‌ی خود سپری کنیم؛
  • چرا یک سؤال می‌تواند لذت شما را از موسیقی کاهش دهد؛ و
  • چرا صدای انسان یک روش بی‌همتا برای برقراری ارتباط است.

تثبیت مدرنیزه‌ی ما با بهره‌وری ریشه در گذشته دارد.

اخیراً، ممکن است متوجه شده باشید که بهره‌وری رو به فزونی گداشته است. به نظر می‌رسد که همه افراد شلوغ و درگیر هستند و اهداف زندگی شخصی و حرفه‌ای ما هرگز چنین بلندپروازانه نبوده‌اند.

 

شاید دوستان شما این افکار را با شما در میان می‌گذارند که در یک ماراتن شرکت کنید. شاید شما در حال برنامه‌ریزی برای تبلیغ بعدی خود هستید. یا شاید از خود می‌پرسید که آیا بچه‌های شما باید سازهایی را یاد بگیرند یا ورزش دیگری را انجام دهند.

 

اگر دائماً به فهرست کارهای‌تان اضافه می‌شود، به دنبال بهینه‌سازی برنامه‌ی خود هستید و امیدوارید که به نحوی ساعات بیشتری را در روز پیدا کنید، ممکن است قربانی «فرقه‌ی کارآیی» شوید.

 

بنابراین، این فرقه دقیقاً چیست؟ خُب، این نگرشی است که تصور می‌کند هرچه شلوغ‌تر باشیم، بهتر است. و اگرچه هرگز قدرتمندتر از الان نبوده است، این پدیده یک شبه رشد نکرده است.

 

باور کنید یا نه، ما همیشه مثل الان کار نمی‌کردیم. حتی دهقانان قرون وسطایی ساعات کمتری از متوسط ​​کارگر مدرن امروز کار می‌کردند – و البته اوقات تعطیلات بیشتری نیز داشتند!

 

اما اوضاع در روزهای انقلاب صنعتی تغییر کرد. صاحبان کارخانه‌ها به جای پرداخت کارگران برای هر کار، دستمزد هر ساعت را پرداخت می‌کردند. این امر منجر به افزایش چشمگیر تعداد ساعات کار مردم شد.

 

در ایالات متحده، ایمان عمومی به رؤیای آمریکا به عادی‌سازی این رژیم‌های کاری جدید و طاقت‌فرسا کمک کرد. چه کسی می‌تواند از روزهای طولانی کار شکایت کند، زمانی که همه می‌دانستند سخت‌کوشی به شما کمک می‌کند در زندگی جلوتر بروید؟ این باور آمریکایی که کوشش و پشتکار همیشه با ثروت پاداش دارد، به کاشت بذر آیین کارآمد مدرن ما کمک می‌کند.

 

اما اکنون توزیع ثروت داستان دیگری دارد. از دهه ۱۹۶۰، میزان حقوق و دستمزد کارگران تقریباً بالاتر از تورم بوده است، اما در همان دوره، مدیران عامل حقوق‌های درشت‌تر و بیشتری را به خانه‌ی خود برده‌اند. بنابراین، در اصل، ثمره‌ی افزایش کارآیی ما معمولاً توسط رئیسان ما برداشت می‌شود و نه ما.

 

فشار ما برای بهره‌وری نیز تحت تأثیر فرهنگ مصرف‌کنندگی قرار گرفته است. بازاریابی هوشمندانه ما را متقاعد کرده است تا ساعت‌های طولانی‌تری کار کنیم تا بتوانیم محصولی را خریداری کنیم که قبلاً هرگز نیازی نداشتیم – و وجود مداوم مُدها و ابزارهای جدید باعث شده است که مدت‌ها کار کنیم تا بتوانیم اساسی‌ترین نیازهای خود را برآورده کنیم.

کارآیی باعث می‌شود که ما از لذتِ اوقات فراغت احساس گناه کنیم.

همانطور که قبلاً دیدیم، عصر صنعتی تغییر در حقوق و دستمزد کارگران را ایجاد کرد. کارمندان به ازای هر ساعت کار دستمزد می‌گرفتند و نه به ازای انجام وظیفه‌‌شان. از برخی جهات، این تمایز پیشِ پا افتاده‌ای به نظر می‌رسد – اما تأثیرات روانشناختی آن عمیق است.

 

چرا؟ زیرا وقتی بر اساس تعداد ساعات شبانه‌روزی کارگران به آن‌ها حقوق می‌دهید، در واقع نگرش آن‌ها نسبت به زمان – به ویژه نسبت به زمان مرخصی را تغییر می‌دهید. وقتی کارمندان صنعتی یاد گرفتند که برای یک ساعت از وقت خود ارزش دلاری بگذارند، یک ساعت اوقات فراغت به طور فزاینده‌ای بی ارزش به نظر می‌رسد.

 

با آشکارتر شدن هزینه‌های مالی اوقات فراغت، به این تفکر دامن زدیم که وقت تلف‌شده، زمان بیهوده‌ای است. این فقط از نظر تاریخی مورد توجه نیست. در حقیقت، امروز به همان اندازه درست است که آن زمان بود.

 

آزمایشی را در نظر بگیرید که توسط محققان یوسی‌ال‌ای [UCLA] و دانشگاه تورنتو اجرا شده است. شرکت‌کنندگان در این مطالعه به دو گروه تقسیم شدند و هر گروه به یک قطعه کوتاه از موسیقی کلاسیک گوش دادند. قبل از گوش دادن، از اعضای یک گروه خواسته شد که دستمزد ساعتی خود را تخمین بزنند.

 

نتایج مطالعه جالب بود: افرادی که به ارزش مالی زمان خود فکر کرده بودند، به طور قابل توجهی مشتاق بودند تا موسیقی متوقف شود.

 

به زبان ساده، فکر کردن در مورد دستمزد ساعتی آن‌ها، نشستن و لذت بردن از موسیقی را برای‌شان دشوارتر کرد.

 

بنابراین جای تعجب نیست که وقتی به خانه می‌رسیم قطع ارتباط با کار برای ما دشوار است. در حقیقت، محققان از اصطلاح زمان آلوده برای توصیف نوع مرخصی استفاده می‌کنند وقتی که هنوز احساس نیاز به بررسی ایمیل، تماس‌های تلفنی و تأمل درباره تصمیمات تجاری می‌کنیم. هیچ کاری نکن

 

تأثیر زمان آلوده این است که بسیاری از مردم هرگز واقعاً خود را در اوقات فراغت احساس نمی‌کنند. و این یکی از نکات مهم در برنامه‌های کاری مدرن و انعطاف‌پذیر است.

 

زمانی که ما هر روز از ساعت ۹ تا ۵ کار می‌کردیم، می‌شد فهمید که کار در چه ساعتی پایان می‌یابد و اوقات فراغت ما آغاز می‌شود. اکنون که ساعت‌های ما «انعطاف‌پذیر» است، احتمالاً این دو جهان با هم هم‌پوشانی دارند.

 

اشکال در زمان آلوده بی‌شمار است. یک وقفه‌ی واقعی در کار باعث افزایش خلاقیت و بهره‌وری ما می‌شود و حتی می‌تواند سیستم ایمنی بدن را تقویت کند.

 

از طرف دیگر، کار بیش از حد، اغلب فقط درآمد ما را سالانه ۶ درصد افزایش می‌دهد – با توجه به فرسودگی و استرسی که کار بیش از حد می‌تواند ایجاد کند، یک معامله ضعیف است. هیچ کاری نکن

حتی در زندگی شخصی خود، ما برای کارآیی تلاش می‌کنیم.

تاکنون همه چیز کاملاً ساده بوده است. ما با ریشه‌های آیین بهره‌وری مقابله کرده‌ایم و در مورد برخی از راه‌های کار می‌توانیم «باعث آلودگی» وقت تعطیلات و تداخل در اوقات فراغت‌مان بشویم.

 

تنها کاری که باید انجام دهیم این است که کار و زندگی شخصی خود را جدا نگه داریم و مشکل حل خواهد شد – درست است؟

 

خُب، نه واقعاً این‌گونه نیست، یکی از مهم‌ترین موارد در مورد روند کارآیی این است که خیلی سریع از منشأ خود در محیط کار دور شد و به طور کلی به یک نگرش نسبت به زندگی تبدیل شد.

 

بنابراین حتی اگر سال‌ها کار نکرده باشید، ممکن است خودتان را تحت تأثیر ذهنی قرار دهید که به خاطر خودشان به پیشرفت مداوم و مشغله خود اهمیت می‌دهد.

 

یکی از راه‌هایی که می‌توانیم نفوذ کارآیی را در زندگی شخصی خود ردیابی کنیم، ایده‌ی گذراندن «وقت با کیفیت» با خانواده است.

 

اکنون، وقت‌گذرانی با عزیزان مشکلی ندارد. این اغلب پادزهر پاداش‌دهنده تمرکز معمول ما در «انجام کارها» است. اما تصور زمان با کیفیت فرض می‌کند که ما می‌توانیم و باید تعهدات خانوادگی خود را در چند ساعت پاداش‌دهنده، فشرده و به یادماندنی قرار دهیم.

 

به عبارت دیگر، زمان با کیفیت، زندگی خانوادگی است که با یک ذهنیت بهره‌وری سازگار است – ذهنی که زمانی در محیط کار محدود می‌شد.

 

راه دیگری که می‌توانیم ذهنیت کارآمدی را در زندگی شخصی خود شناسایی کنیم، توجه به ارزش اجتماعی مربوط به مشغله است.

 

اوقات فراغت فراوان زمانی حاکی از ثروت و موقعیت اجتماعی بالا بود، اما اکنون جداول کاملاً عوض شده‌اند. این روزها کارگران تحصیلکرده در دانشگاه در مقایسه با افراد بدون مدرک دو برابر بیشتر از ۴۰ ساعت در هفته کار می‌کنند. هیچ کاری نکن

 

از این منظر، جای تعجب نیست که مشغله کاری به چنین ویژگی ارزشمندی تبدیل شده باشد. و اشتیاق ما برای به دست آوردن دستاوردهای خود در شبکه‌های اجتماعی روشن می‌کند که مشغله کاری اعتبار غیر قابل انکاری به همراه می‌آورد.

تمرکز ما بر کارآیی می‌تواند ارتباطات معنادار انسانی را از ما بگیرد.

قبل از اینکه انقلاب صنعتی کارمندان را به شهرهای بزرگ بکشاند، اکثریت قریب به اتفاق مردم در جوامع کوچک و در کنار هم زندگی می‌کردند. این جوامع متناسب با نیازهای اجتماعی زمان خودشان بودند. افراد با تعداد کمی از دوستان صمیمی، گروه وسیع‌تری از همراهان خوب و دایره بزرگ‌تر از آشنایان نیاز داشتند.

 

متأسفانه، این روزها بسیاری از نیازهای اجتماعی ما برآورده نمی‌شود. داشتن صدها «دوست» در فیس‌بوک به سادگی نمی‌تواند جایگزین ارتباطات عاطفی یک جامعه گرم و واقعی باشد.

 

متأسفانه، ما در تلاش برای کارآمدتر کردن زندگی خود، صمیمیت انسانی زیادی را از بین برده‌ایم – این یک واقعیت با عواقب ناخوشایند است.

 

می‌بینید، انزوا فقط از نظر عاطفی دردناک نیست. از جمله خطرات دیگر، می‌تواند طول عمر شما را کاهش دهد و حتی خطر ابتلاء به سرطان یا حمله قلبی را افزایش دهد.

 

بیایید مسئله را در عالم واقعی بررسی کنیم. تفاوت بین تایپ کردن پیام و صحبت در واقع با کسی می‌تواند نکات منفی به حداکثر رساندن کارآیی را در هر نوبت به ما بگوید.

 

در دنیای کار، ایمیل‌ها و متن‌ها مرتباً به کار شما می‌آیند. برای اولین بار، آن‌ها می‌توانند در هر زمان ارسال شوند، خواه شخصی که با او تماس می‌گیرید آزادانه صحبت کند یا نه. نه تنها این، هر دو با سوابق منطبق مبادله روبرو هستید، بنابراین جایی برای سردرگمی در خط وجود ندارد.

 

با وجود این مزایا، وقتی از صدای انسان غافل می‌شویم، هنوز چیزهای زیادی را از دست می‌دهیم. یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت آن این واقعیت است که می‌تواند هر کسی را که صحبت می‌کند انسانی کند. این فقط یک بحث احساسی نیست: مطالعه‌ای اخیر نشان داده است که ما بهتر می‌توانیم نظرات مختلف را تحمل کنیم و بپذیریم وقتی که آن‌ها را با صدای بلند بیان می‌کنیم در مقایسه با وقتی که آن‌ها را تایپ شده می‌خوانیم. هیچ کاری نکن

 

یک مطالعه جذاب دیگر، شرکت‌کنندگان را درگیر دستگاه اف‌ام‌آرآی [fMRI] کرده و امواج مغزی آن‌ها را هنگام گوش دادن به داستانی کنترل می‌کند که تحت آن قرار گرفته‌اند. به طرز حیرت‌انگیزی، محققان دریافتند که فعالیت مغزی شنوندگان شروع به تقلید از داستان‌نویس می‌کند! دانشمندان این پدیده را اتصال عصبی بلندگو-شنونده یا به عبارت ساده‌تر، ذهن می‌نامند.

 

هیچ شکلک ایموجی نمی‌تواند با آن تأثیر عاطفی مطابقت داشته باشد، که ایجاد ارتباطات معنی‌دار از طریق ایمیل را بسیار دشوار می‌کند. یک بار دیگر، پیروزی کارآیی در نهایت توخالی ثابت شده است.

رسانه‌های اجتماعی مقایسه‌ی هر کس را با دیگران بسیار آسان می‌کنند.

نمی‌توان انکار کرد که رسانه‌های اجتماعی در قدرت گرفتن خود به فرقه‌ی کارآیی کمک کرده و از آن حمایت کرده‌اند. به هر حال، این جایگاه ایده‌آل برای لاف زدن در مورد همه مواردی است که در فهرست کارهای خود بررسی کرده‌اید.

 

آیا دهمین جلسه روزانه خود را به پایان رسانده‌اید؟ سپس درمورد اینکه چقدر مشغول هستید توییت کنید. کیک مفصلی پختید؟ خُب، چرا تصویری در اینستاگرام به اشتراک نمی‌گذارید! به خیریه کمکی کردید؟ فراموش نکنید که در این باره به همه دوستان فیس‌بوکی خود بگویید.

 

هنگامی که از رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کنیم، فقط به‌روزرسانی درباره خود را به اشتراک نمی‌گذاریم، بلکه با به‌روزرسانی‌هایی که دیگران ارسال می‌کنند نیز روبرو هستیم.

 

اگر مراقب نباشیم، تمایل به پیشی گرفتن از دیگران می‌تواند ما را درگیر یک مسابقه بی‌پایان کند تا کارآمدترین و سازنده‌ترین فرد در اینترنت باشیم. نیازی به گفتن نیست، این نبردی است که هرگز نمی‌توانیم در آن پیروز باشیم.

 

در ذات انسان است که خود را با اطرافیان مقایسه کند. بعید به نظر می‌رسد که این واقعیت به این زودی تغییر یابد و مطمئناً از عصر رسانه‌های اجتماعی نشأت نگرفته است. هیچ کاری نکن

 

در عین حال، شبکه‌های اجتماعی قوانین بازی را عمیقاً تغییر داده‌اند. در گذشته، ما در تعداد افرادی که می‌توانستیم خود را با آن‌ها مقایسه کنیم به شدت محدود بودیم. در بیشتر موارد، «همگام با جونزها» به معنای مطابقت با استاندارد زندگی تعدادی از همسایگان و همکاران بود.

 

اکنون، هر کسی که در جدول زمانی شما باشد، می‌تواند جونز باشد. اگر فقط دوستان و خانواده نزدیک را دنبال کنید ممکن است خوب باشد – اما در مورد کسانی که کارداشیانز و ایلان ماسک را دنبال می‌کنیم چه می‌کنید؟

 

وقتی خودمان را با موارد پرتعداد و بسیار موفق مانند اینها مقایسه می‌کنیم، تلویحاً به خود می‌گوییم که به اندازه کافی خوب نیستیم – و زندگی‌هایی که می‌کنیم به طرز ناخوشایندی نامطلوب است.

 

راه‌حل چیست؟ بیاموزید که ارزیابی‌های خود را بدون مراجعه به شخص دیگری و آنچه ممکن است انجام داده‌اند، در خودتان قرار دهید.

 

به عبارت دیگر، از مقایسه‌ی اسپاگتی بولونیایی نامرتب و غذای کاملاً ایده‌آل خود که در اینستاگرام دیدید، متوقف شوید. اگر وعده‌ی غذایی که دارید به اندازه کافی برای شما مناسب بود، لازم نیست با هیچ مقایسه‌ی دردناکی خود را به زحمت بیاندازید.

چند تغییر ساده می‌تواند به ما در کاهش سرعت و بهبود کیفیت زندگی کمک کند.

مسلماً فرقه کارآیی در همه جا وجود دارد. این فرقه بر محل کار مسلط است. و در زندگی شخصی ما نفوذ می‌کند. اوقات فراغت ما را آلوده می‌کند. و می‌تواند ما را از غنی‌سازی تعاملات انسانی محروم کند. و اگر زندگی ما در مقایسه با زندگی دیگران نتواند اندازه‌گیری شود. فرقه کارآیی می‌تواند به ما این احساس را بدهد که کاملاً آدم‌های نامناسبی هستیم. هیچ کاری نکن

 

اما این بدان معنا نیست که همه امیدها از بین رفته است. درواقع خلاف این موضوع صحت دارد. تمرکز یک جانبه ما بر روی بهره‌وری یکی از معدود مسائلی است که با انجام هیچ کاری نمی‌توانیم آن را حل کنیم. اما به آسانی به نظر می‌رسد، هیچ کاری نکردن امری است که باید آگاهانه برنامه‌ریزی کنیم.

 

اولین مشکلی که برای مقابله با کارآیی باید با آن روبرو شویم این است که بسیاری از ما به راحتی نمی‌دانیم زمان ما چطور می‌گذرد. و کجا صرف می‌شود. به عنوان مثال، مطالعات نشان داده است که مردم اغلب مدت کار خود را بیش از حد ارزیابی می‌کنند. علی‌رغم احساس گسترده فرسودگی، در تمام دهه‌های گذشته کل زمان صرف شده برای کار افزایش نیافته است!

 

بنابراین، آنچه باید انجام دهیم بهبود در درک از زمان است. چرا؟ خُب، برای شروع، اعتقاد به اینکه ما بیش از حد کار کرده‌ایم می‌تواند مانع تصمیم‌گیری و دلسوزی ما شود. خواه واقعاً ساعت‌های زیادی کار کنیم یا نکنیم.

 

ثانیاً، افرادی که درک بهتری از زمان دارند کمتر احساس می‌کنند که بیش از حد احساس فشار دارند. و زمان کمتری را به تماشای تلویزیون و مرور سایت‌های رسانه‌های اجتماعی می‌گذرانند. در نتیجه، آن‌ها می‌توانند برای اوقات فراغت واقعی وقت بگذارند.

 

در حقیقت، مطالعه‌ای که در آکادمی موسیقی برلین انجام شد، نشان داد که بهترین نوازندگان جوان از نحوه‌ی گذران وقت خود آگاهی بیشتری دارند. آن‌ها نه تنها از ساعاتی که تمرین می‌کردند آگاهی داشتند. بلکه از میزان زمانی که برای معاشرت و استراحت صرف می‌کردند آگاهی بیشتری داشتند.

 

چگونه می‌توانید از این اطلاعات در زندگی خود استفاده کنید؟ برای بهبود در درک از زمان خود، با ثبت یک گزارش از فعالیت‌های خود شروع کنید. همه چیز را ثبت کنید. حتی اگر فقط در حال مرور رسانه‌های اجتماعی باشد. هیچ کاری نکن

 

هنگامی‌که به تصویری واضح از چگونگی گذران وقت خود می‌رسید. برنامه‌ای را تنظیم کنید که به طور منظم دوست دارید روزهای شما چگونه به نظر برسند. به یاد داشته باشید، این برنامه‌ای است که اولویت اوقات فراغت است، نه بهره‌وری. هر روز یک قسمت از زمان را کنار بگذارید تا به خود اجازه دهید کاملاً بیکار و بی‌بهره باشید.

برای بازیابی اوقات فراغت، باید یاد بگیریم که بین اهداف و ابزار تفاوت قائل شویم.

یکی از مشکلات کارآیی و بهره‌وری متعالی این است که این مقادیر می‌تواند باعث شود ما از تصویر بزرگ‌تر غافل شویم. فرهنگی که بر سخت‌کوشی و مشغله تأکید دارد. فقط ما را مجاب نمی‌کند که از اوقات فراغت غافل شویم. بلکه ما را تشویق می‌کند تا به جای اهداف بر روی ابزار تمرکز کنیم.

 

با صراحت بیشتر، تمرکز بر میزان کارهایی که می‌توانیم انجام دهیم. می‌تواند ما را به چشم‌پوشی از کارهایی ترغیب کند که انجام می‌دهیم. بسیاری از ما آنقدر نگران بررسی فعالیت‌ها هستیم که دیگر نپرسیده‌ایم که آیا کارهایی که انجام می‌دهیم واقعاً ما را شادتر می‌کند.

 

با توجه زیاد به کارآیی، ما از هدف نهایی غافل می‌شویم. و در عوض روی خود کار تمرکز می‌کنیم. هنگامی که یاد بگیریم این شیوه را تنظیم کنیم. کارآیی جذابیت خود را از دست می‌دهد.

 

به بیان ساده، ابزار فرایند یا روشی است که ما را به یک هدف نهایی نزدیک می‌کند. بدست آوردن شغل مناسب ممکن است وسیله‌ای برای بدست آوردن حقوق مناسب باشد که به نوبه خود وسیله‌ای برای تأمین مالی خانواده‌ای خوشبخت باشد. و به عنوان مثال، تغذیه سالم، وسیله‌ای معقول برای داشتن زندگی طولانی‌تر است.

 

مشکل تمرکز بر کارآیی این است که ما را به نادیده گرفتن هدف نهایی رهنمون می‌کند. کار کردن شبانه‌‌روزی و ساعات طولانی در مطب ممکن است نمایشی چشمگیر از نظم و انضباط شخصی باشد. اما هم‌چنین می‌تواند در اهداف بلندمدت با ارزش تداخل ایجاد کند. مانند ایجاد روابط نزدیک با فرزندان‌مان، یا مشارکت در اجتماعات محلی ما. هیچ کاری نکن

 

بنابراین چه کاری می‌توان انجام داد؟ خُب، ما باید عادت کنیم که این سؤال را مطرح کنیم که آیا رفتارهای «سازنده» ما را به اهداف بلندمدت و ارزشمند ما نزدیک می‌کند یا خیر.

 

آیا پاسخ دادن به ایمیل‌ها در صبح جمعه به شما کمک می‌کند تا به هر آنچه برایتان مهم است برسید؟ اگر پاسخ منفی است. پس آن را از زندگی خود جدا کنید. آیا برای بهبود سلامتی یا فقط برای جلب رضایت از انجام کارها، روزانه دو بار ورزش می‌کنید؟ اگر به شما در دستیابی به یک هدف نهایی کمک نمی‌کند. راحت باشید و ورزش بیش از حد را کنار بگذارید.

 

اگر اهداف بلندمدت خود را فراموش کنید. آسان است که زندگی خود را با فعالیت‌های «سازنده» اما در نهایت بی‌پاداش پر کنید. وقتی این وظایف را کنار بگذارید. متوجه خواهید شد که وقت کافی برای کار در جهت اهداف واقعی خود و هم‌چنین آرامش دارید.

خلاصه نهایی

تمرکز فعلی ما بر بیشینه کردن کارآیی، ما را نسبت به لذت اوقات فراغت و بیکاری کور کرده است. از قضا، وسواس ما در بهبود زندگی باعث شده است که ما تنهاتر، بیمارتر و استرس بیشتری نسبت به گذشته داشته باشیم. راه‌حل این وضعیت ساده است. برای اوقات فراغت واقعی در زندگی خود وقت بگذارید. و هیچ کاری انجام ندهید. هیچ کاری نکن

مشق تغییر

با تغییر امضای ایمیل خود انتظارات افراد را مدیریت کنید.

 

اگر در لحظه رسیدن ایمیل‌ها به صندوق ورودی، شما برای پاسخ به ایمیل‌ها فوریت دارید. قطع ارتباط با محل کار برای لذت بردن از اوقات فراغت واقعی بسیار دشوار است. برای اینکه کارتان را راحت‌تر کنید. امضای ایمیل خود را تغییر دهید تا توضیح دهد که بلافاصله به پیام‌ها پاسخ نمی‌دهید. یک یادداشت ساده که جمله‌ای مانند این را می‌گوید: «با تشکر از ایمیل شما. من سعی می‌کنم ظرف ۲۴ ساعت به تمام پیام‌ها پاسخ دهم». برای انجام این ترفند کافی است. هیچ کاری نکن

 

شما می‌توانید این کتاب را از سایت آمازون تهیه کنید.

 

[newsletter_signup_form id=1]

امتیاز به این مطلب

4.3/5 - (6 امتیاز)

مطالب بیشتر

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
هیچ کاری نکن
رهبری نااستفاده: استفاده از قدرت رهبران کم‌نمایندگیاطلاعات بیشتر
+