عارضهیابی موقعیت کارآفرینان و مدیران کسبوکار
چهار عارضه برهمزننده موقعیّت شغلی و کاری چیست؟ تقریباً هر کسی را که در کسبوکار و تجارت نگاه کنید، نوعی «عارضه» یا «عقدهی» شخصیتی را داراست. بسیاری از این عقدهها و عارضهها در ابتدا جزئی هستند و شناخت آنها مشکل است. ولی اگر با کسی به اندازهی کافی کار و معاشرت داشته باشید، رفته رفته به نارساییها و دوز و کلکهای او پی خواهید برد. و راههای مقابله با آنها را پیدا خواهید کرد.
کسانی هستند که شخصیتشان غیر قابل انکار است. برای مثال مدیرانی هستند که دارای «عارضهی تخصصیزدگی»اند که خود را محق میدانند در هر موضوعی حرف آخر از آنها باشد. یا مدیرانی داریم که گویی دستآموختگان «ماکیاولی» هستند. اینها برای حفظ مستمر قدرت خود به هر دسیسهای متوسل میشوند. و نیز کسان دیگری هستند که به هیچ اصل و قانونی پایبند نیستند. و ترجیعبند تکراری آنها این است که «این کار را بر اساس خواست و به شیوهی خودم عمل کردهام.»
این افراد هرچند با این خصائص بسیار خستهکنندهاند. ولی ضمناً موفقیت بسیاری هم به دست میآورند. زیرا الف) آنها خود را به خوبی میشناسند. و ب) نقیصهی شخصیت ایشان به نحوی طراحی شده که کاربر و موقعیتهای آنان را رشد و توسعه میدهد. نه اینکه آنها را از رشد باز دارند.
از اینها گذشته، افرادی هستند که دارای شخصیتهای بسیار ظریف و شکنندهاند. نقایص شخصیتی اینگونه افراد ممکن است بزرگ نباشند، ولی بیتردید تأثیر مخربی بر شخصیتها و موقعیتهای آنان خواهند گذارد. که به این چهار عارضه به شرح زیر میپردازیم.
۱. عارضه «زشتیهایم را بپذیر»
بعضی از مردم آنقدر احساس ایمنی و اطمینان میکنند که نقاط ضعف خود را مثل نقاط قوت خویش بروز میدهند. آنها در حقیقت از این کار لذت میبرند. فردی را میشناسم که مدیری افسانهای است. او بسیار فعال و کننده است و همکارانش افراد وفادار و وظیفهشناسی هستند. ولی بدون نقیصهی عمده دارد.
یکی اینکه خیلی حرف میزند، و دیگر اینکه فضول است. و عجیبتر از این دو این است که او بر هر دوی این خصائص نامناسب کاملاً آگاهی دارد. با این وجود به آنها میبالد. و مثل این است که این دو، دو صفت پسندیدهی قابل تقدیر هستند.
شک ندارم که این طرز تلقی «هر چه میبینی همانی است که بدست میآوری» بر کار و موقعیّت شغلی و حیثیّتی او تأثیر خود را خواهد گذارد. و بالاخره یک نفر بالای دست او بلند میشود که نه میخواهد او را ببیند. و بدتر از آن نه میخواهد آن را به دست آورد.
۲. عارضهی خودبزرگبینی
درست همانطورکه عدهای خود را موظف میدانند که نقایص و زشتیهای خود را به نمایش بگذارند، کسان دیگری هم هستند که نقاط قوت خود را بیش از حد به رخ دیگران میکشند. اینها آنقدر درباره عملکرد خوب خود در زمینهای خاص برای شما صحبت میکنند که حوصلهتان را سر میبرند، یا وادارتان میکنند به این نتیجه برسید که لابد عُرضهی کار دیگری را ندارند که اینقدر راجع به یک زمینهی خاص داد سخن میدهند.
خانم بسیار مستعدّی را میشناسم که شرکت متوسطالحالی را در زمینهی کارهای روابط عمومی اداره میکند. خانم خلّاقی است که به نحوی فوقالعاده در متقاعد کردن و تأثیر گذاشتن بر این و آن تسلط دارد. با هر معیاری که حساب کنید او آدم موفقی است، ولی با این همهی کسبوکارش نتوانسته همگام با رقبای کاریش از پیش برود.
وقتی که از سه نفر از کارمندانش سؤال کردم که ایراد کار در کجاست، هر سه نفر متّفقالقول گفتند که او «خودبزرگبین» است: اگر برای تنظیم پیشنهادی به مشتری ۲۰ دقیقه فرصت لازم باشد، ۲۵ دقیقه وقت میخواهد، که بیشتر آن را هم صرف ذکر جزئیات و دقایق قراردادی میکند تا میزان تسلط و احاطهی خود را به طرف حالی کند – در حالی که آنچه را که مشتری میخواسته این بوده که تنها سلامی به او بکند.
این درست است که یک خانم تاجر در دو دههی مردسالار ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مجبور بوده برای اثبات تواناییهای خود در کسبوکار و تجارت به این در و آن در بزند، ولی این خانم ظاهراً فراموش کرده که زمانه عوض شده، مردسالاری تعدیل شده، و این عملکرد افراد – چه مرد و چه زن – است که مناط و ملاک اعتبار و شخصیت افراد است نه تعریفهای آنها.
۳. عارضهی «نصف لیوان خالی است»
کسانی هستند که از یک خبر – که دارای دو جنبهی بد و خوب است – جنبهی بد آن را مطرح میکنند مثلاً اگر لیوان تا نصف آب داشته باشد میگویند نصف لیوان خالی است، و نمیگویند لیوان تا نصف آب دارد. هر شرکت و تشکیلاتی حداقل به یکی از این افراد نیاز دارد، آن هم تنها برای حفظ تعادل و استفاده از آنها برای کنترل بعضی از حرکات نامناسبی که در سازمان رخ میدهد.
هرچند وجود یکی دو نفر از این افراد در سازمان ضروری است، ولی هیچ کس دلش نمیخواهد با آنها حشر و نشری داشته باشد. و برای همین است که آنها غالباً خودبهخود به پروژهها و کارهای دست دومی – بیرون از جریان اصلی کارها – منتقل میشوند. جایی که دیده میشوند، و نمیتوان صدایشان را شنید.
اگر من یک همچو خصیصهای را در خود میدیدم، بیشک تا به حال آن را تغییر داده بودم، یا لااقل آن را تعدیل میکردم.
۴. عارضهی گوشهنشینی
کسانی هستند که میخواهند کارهای باکیفیّت خوبی را انجام دهند، ولی ترجیح میدهند آنها را به تنهایی انجام دهند. آنها غالباً دارای مهارتهای فنی بالایی هستند، مثلاً در طراحی، مهندسی، قوانین مالیاتی، برنامهنویسی کامپیوتر و نظایر آنها تخصص بالایی دارند. و معتقدند که این تخصصها موجب میشوند که آنها چنین موضعی را اتّخاذ کنند. و در را به روی خود در برابر دنیای خارج ببندند.
نمیتوان آنها را به خاطر استقلال و یا بازی نکردن آنها به صورت تیمی متهم و محکوم کرد. زیرا بر عکس آنچه تصور میشود آنها آدمهای ناسازگار و معاندی نیستند. اگر آنها را تنها بگذارید میبینید که با هر چیزی موافقاند.
اینها چون دارای تخصص و مهارتهایی هستند، همواره مشاغل و کارهای خوبی به دست میآورند، ولی نه در آن حد که توقع دارند. اینان معمولاً در ردهی میانی مدیریت شرکتها جا خوش میکنند (یا شاید از کارایی میافتند). و در پشت درهای بسته به زحمت میافتند.
مشق تغییر
خود را با این چهار عارضه ارزیابی کنید. این چهار عارضه را در یک جدولی بنویسید و در مقابل هر کدام از آنها از ۱ تا ۱۰ نمره دهید. اکنون بیایید و یکی از این چهار عارضه را انتخاب کنید. معیار انتخاب شما میتواند عارضهای باشد که به آن کمترین نمره را دادهاید. برای این عارضه حداقل یک ابتکار را بنویسید. و شرح دهید که برای از بین بردن این عارضه در این ابتکار چه فعالیتها و وظایفی میخواهید انجام دهید. برنامهای را آماده کنید و این فعالیتها و وظایف را طی روزهای آینده انجام دهید.
[newsletter_signup_form id=1]