۱۲ ابزار قدرتمند برای رهبری، مربیگری و انتخاب
سؤالاتتان را تغییر دهید، زندگیتان تغییر میکند (۲۰۰۹) نشان میدهد که چگونه سؤالاتی که مطرح میکنید میتوانند تفکر و نتایج شما را تغییر دهند. عمیقاً در قدرت تحولآفرین تحقیق برای تغییر از یک طرز فکر قضاوتی به یک موضع یادگیری عمیق شوید. از طریق داستانهای متقاعدکننده و بینشهای عملی، هنر پرسیدن سؤالات درست را کشف خواهید کرد که باعث رشد فردی و ارتباطات عمیق میشود.
دکتر ماریلی آدامز، یک رهبر فکری تحسینشده و سخنران جهانیست که به دلیل کار پیشگامانهاش در تفکر پرسشی شهرت دارد. آدامز، نویسنده عناوینی مانند آموزشی که زندگی را تغییر میدهد و هنر پرسشگری، تخصصش را در علوم اعصاب شناختی با اشتیاق خودش به یادگیری تحولآفرین، تجهیز افراد و سازمانها به ابزارهایی برای تغییر مثبت و رهبری ترکیب میکند. سؤالاتتان را تغییر دهید
این کتاب چهچیزی برای من دارد؟ ارتباطات پیشرفته، ارتباطات عمیقتر، و هدایت بهتر تعارض.
آیا تا به حال خودتان را در یک مکالمه داغ، فوراً حالت تدافعی پیدا کردهاید. و از خودتان میپرسید که چرا هر بحثی شبیه یک جنگ به نظر میرسد؟ یا شاید لحظاتی وجود داشتهست که احساس میکنید حتی از کسانی جدا شدهاید که دوستشان دارید. و در تلاش برای درک واقعی یا درکشدن هستند. در مرکز تعاملات ما، چه شخصی و چه حرفهای، مجموعهای از انتخابها وجود دارد: چگونه به دیگران نزدیک شویم؟ چگونه واکنش نشان دهیم؟ و مهمتر از همه، چگونه سؤال کنیم و گوش کنیم؟
در این خلاصهکتاب، ما به یک سفر دگرگونکننده میپردازیم که پیچیدگیهای تعاملات انسانی را بررسی میکند. نگاهی اجمالی به زندگی بن، گریس و دیگران خواهید داشت. و نقش اساسی ذهنیت و سؤالات ما در شکلدهی به کیفیت روابط ما را درک خواهید کرد. در پایان این کاوش، نهتنها برای تقویت ارتباطات سالمتر و معنادارتر مجهز میشوید. بلکه در مسیریابی با چالشها، بهبود ارتباطات و ایجاد محیطی با احترام و درک متقابل بهتر خواهید بود. بیایید با هم این سفر روشنگرانه را آغاز کنیم. سؤالاتتان را تغییر دهید
با پرسیدن سؤالات درست، دنیای خودتان را دوباره شکل دهید
تصور کنید که در زندگی دائماً مورد انتقاد، شک یا حتی نادیده انگاشته میشوید. خستهکنندهست، اینطور نیست؟ این دقیقاً دنیای کسیست که در ذهنیت قاضی به دام افتادهست. اما خبر خوب اینکه روشی بازتر و پذیراتر برای نزدیک شدن به زندگی و چالشهای آن وجود دارد. بیایید برای درک هنر تغییر از قضاوت به کنجکاوی، آن را در زندگی بن، جوزف و گریس بررسی کنیم.
احساسات ما نقش عظیمی در نحوه واکنش ما به موقعیتها بازی میکنند. بن، قهرمان داستان ما، یکی از این گفتوگوهای افشاگرانه با جوزف دارد. جاییکه او درباره ربودن قاضی صحبت میکند. این همان لحظهایست که یک نظر، یک موقعیت یا حتی یک نگاه میتواند ما را به حالت دفاعی وادار کند. همه ما آنجا بودهایم: آن پاسخ تند، آن تصمیم عجولانه گرفتهشده در حالت عصبانیت. اما جوزف یک قطعه طلایی میاندازد: در حالیکه این امری انسانیست که گهگاه طعمه ربودهشدن قاضی شویم، ضروریست که خودمان را بگیریم و افکارمان را تغییر دهیم.
اکنون، اشتباه قضاوت کردن با قضاوت شدن آسانست. نکته اینجاست: اولی در مورد عیبیابیست، در حالی که دومی به تصمیمگیری کمک میکند. به زمانی بیاندیشید که ممکنست به جای درک عملکرد یک نفر، در مورد شخصیت یک نفر نتیجهگیری کنید. این میتواند ارتباطات را تحت فشار قرار دهد، روابط ما را مختل کند، و بیشتر، ما را در یک حلقه دائمی منفی قرار دهد.
تغییر مسیر از داوری به یادگیری
بنابراین، این چگونه به شما مربوط میشود؟ نقشه انتخاب را وارد کنید. نقشه انتخاب راهنمای ذهنیست که بن کشف میکند و برای کمک به افراد در جهتیابی واکنشهای خودشان طراحی شدهست. آن را به عنوان یک نقشه راه تصور کنید که دو مسیر را برجسته میکند: یکی منتهی به حوزه طوفانی داوری و دیگری هدایت به سمت سرزمینهای آرام یادگیرنده. این نقشه خودآگاهی را تشویق میکند و به افراد کمک میکند تا بفهمند افکارشان به کدام سمت میرود. به عنوان مثال، به جای پرسیدن «چرا آنها نمیتوانند کاری را درست انجام دهند؟»، نقشه تغییری را به سمت پرسشهای یادگیرندهمحور مانند «چگونه میتوانم به آنها کمک کنم تا پیشرفت کنند؟» را تحریک میکند. چنین تغییر ظریفی در پرسشگری میتواند روابط را به شدت دگرگون کند و درک متقابل را پرورش دهد.
تصور کنید این را وارد تعاملات روزانهتان کنید. بن شروع به دیدن امواج این تغییر با همسرش گریس کرد، زمانی که بحث آنها از بازیهای سرزنش به گفتوگوهای سازنده تبدیل شد. گریس نیز با این رویکرد جدید طنینانداز شد. و اصول نقشه انتخاب را هم در خانه و هم در محل کار پذیرفت. روابطی را که میتوانید اصلاح کنید. بحثهایی که میتوانید از آنها اجتناب کنید. و پلهایی را تصور کنید که میتوانید با تغییر ماهیت سؤالاتتان بسازید.
اگر در اینجا چیزی وجود داشته باشد که حذف شود، اینکه سؤالات ما دنیای ما را شکل میدهند. آنها میتوانند ما را در قضاوت محدود یا با کنجکاوی ما را آزاد کنند. همانطورکه بن و گریس کشف کردند، انتخاب واقعاً در دستان ماست. بنابراین دفعه بعد که خودتان را در آستانه ربودن قاضی دیدید، مکث کنید و از خودتان بپرسید: «چه سؤالی با ذهن بازتر میتوانم مطرح کنم؟» سفر از قضاوت به کنجکاوی با همین موضوع آغاز میشود. سؤالاتتان را تغییر دهید
هنر پرسشگری هدفمند
تصور کنید وارد اتاقی پر از افراد با دیدگاهها، ایدهها و راهحلهای مختلف میشوید. اکنون، به جای تلاش برای تحمیل دیدگاههای خودتان یا حتی یافتن یک راهحل واحد، سعی میکنید تا حد امکان سؤالات زیادی را از زیر خاک بیرون بیاورید. این جوهر طوفان پرسشی [Q-storming]ست. تمرینی که برای پرورش نوآوری، هماهنگ کردن اختلافات و تقویت همکاری طراحی شدهست، همه اینها با استفاده از قدرت پرسشگری هدفمند.
طوفان پرسشی
بنابراین، طوفان پرسشی دقیقاً چیست؟ خُب، آن را به عنوان پسرعموی تکاملیافته طوفان فکری در نظر بگیرید. هدف طوفان پرسشی به جای هدف گرفتن از پاسخ، ایجاد هر چه بیشتر سؤالات جدیدست. این سؤالات که اغلب به صورت اول شخص مانند «چگونه میتوانم…» یا «چه میشود اگر ما…» مطرح میشوند، برای روشن کردن اهداف، شناسایی مفروضات اساسی و ایجاد چشماندازهای تازه طراحی شدهاند. در اصل، طوفان پرسشی درباره هموار کردن راه برای نوآوری و درک عمیقتر از طریق هنر پرسشگریست.
تصور کنید با یکی از همکارانتان درگیری دارید و رویکرد پیشفرض شما اینکه نیت او را بپذیرید و دفاعی بسازید. اما اگر در عوض، مکث کنید و فکر کنید: «چه فرضیاتی دارم؟ دیگر چگونه میتوانم در مورد این موضوع فکر کنم؟ و مهمتر از همه، طرف مقابل واقعاً چه احساسی دارد یا چه میخواهد؟» چنین دروننگری، همانطورکه بن ما کشف کرد، میتواند به طرز چشمگیری لحن تعاملات را تغییر دهد. و منجر به گفتوگوهای سازندهتر شود. سؤالاتتان را تغییر دهید
اما تنها در محیط کار نیست که این روش معجزه میکند. گفتوگوی عمیق و قدرتمند بین بن و همسرش گریس را به خاطر دارید؟ با جدیت پرسیدن اینکه طرف مقابل به چه چیزی نیاز دارد، با تمایل واقعی به درک، هر دو توانستند رابطهشان را اصلاح کنند. این درک عمیق، که شیوههایی که او در محل کار به کار میبرد میتواند روابط شخصی را التیام بخشد، برای بن بازی را تغییر داد.
بنابراین، این برای شما چه معنایی دارد؟ زمانیکه با چالشی روبرو میشوید، به جای پرش به راهحلها یا فرضیات، لحظهای را به سؤال کردن اختصاص دهید. از خود، تیم یا شریکتان بپرسید: «ما چه چیزهایی را در نظر نگرفتهایم؟ چه دیدگاههای جدیدی را میتوانیم بررسی کنیم؟» با ارزشگذاری برای هنر پرسشگری، نه تنها نوآوری را دعوت میکنید، بلکه پیوندهای قویتر و درک بیشتری ایجاد میکنید.
تأثیر عمیق گوشدادن بر رهبری و زندگی
بیایید اکنون به قلب گوشدادن عمیق شیرجه بزنیم. گوشدادن عمیق فقط برای شنیدن کلمات گفتهشده نیست. بلکه درک واقعی آنها و درگیر شدن با آنهاست. درباره غوطهوری در مکالمه و بهدنبال درک واقعی احساسات، افکار و نیات اساسیست.
سارا، مدیر یک شرکت فناوری پرمشغله، اغلب غرق جلسات و وظایف بیشماری بود که باید روزانه بر آنها نظارت میکرد. او در طول جلسات سر به نشانه موافقت تکان میداد. اما اغلب اصل بحث را از دست میداد. تنها زمانیکه او شروع به تمرین گوشدادن عمیق کرد، شروع به برقراری ارتباط واقعی با تیمش کرد. او این کار را با تمرکز شدید، حذف عوامل حواسپرتی و حضور کامل انجام داد. با انجام این کار، سارا دریافت که میتواند بینشهای عمیقتری را بگشاید. اعتماد را تقویت کند و حتی راهحلهای خلاقانهای برای مشکلات بیابد. این قلب گوشدادن عمیقست. و با کنجکاوی و پرسیدن سؤالات باز، محیط تیمی مشارکتی و خلاقانهتری را ایجاد کرد.
کنار گذاشتن حواسپرتی
بنابراین، این برای شما چه معنایی دارد؟ برای شروع، برای اینکه واقعاً از طریق گوشدادن عمیق هدایت شوید، ابتدا باید عوامل حواسپرتی را کنار بگذارید. در دوران اعلانهای مداوم، این بهمعنای کنار گذاشتن دستگاههای خودش در طول مکالمات مهم و اطمینان از حضور کامل شماست. این عمل ساده میتواند کیفیت تعاملات شما را تغییر دهد.
پرورش کنجکاوی
علاوه بر این، به یاد داشته باشید که کنجکاوی خودتان را پرورش دهید. به جای ارائه پاسخ، سؤالات بیشتری بپرسید. هنگامیکه به خودتان اجازه میدهید تعجب و عمیقتر جستوجو کنید، محیطی از خلاقیت و همکاری را توسعه میدهید. درست همانطورکه سارا کشف کرد، با تشویق تیمش برای به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات خودش به طور آشکار، آنها به طور مشترک راهحلهای خلاقانهتری پیدا کردند.
سفر سارا آینه سفر بنست. هر دوی آنها از طرز فکر قضاوتکننده به پذیرش قدرت پرسشها، نهفقط به عنوان نوعی تحقیق، بلکه بهعنوان پایهای برای نوآوری و رشد، تغییر مکان دادند. مانند سارا، بن آموخت که رهبر بودن به معنای داشتن همه پاسخها نیست. بلکه پرسیدن سؤالات درست و گوشدادن عمیق به پاسخهاست. این موضوع درباره پرورش محیطی که در آن همه احساس کنند شنیده میشوند، درک میشوند و ارزش دارند.
در پایان روز، برای پیشرفت واقعی در رهبری و زندگی، ضروریست که نهتنها با گوشمان، بلکه با قلب و ذهنمان گوش دهیم. این مسیریست برای درک عمیقتر، ارتباطات معنادارتر، و محیطی غنیتر و مشارکتی. بنابراین دفعه بعد که در یک مکالمه هستید، مکث کنید. عمیقاً گوش دهید و اجازه دهید قدرت درک جادوی خودش را آزاد کند. و به یاد داشته باشید که با پذیرفتن گوشدادن عمیق، نهتنها به اطرافیان خودتان قدرت میدهید. بلکه پایه و اساس رهبری تحولآفرین را نیز ایجاد میکنید. این سفری از ارتباط واقعیست که فرهنگ اعتماد و احترام متقابل را تقویت میکند، جاییکه هر صدایی نه تنها شنیده میشود بلکه واقعاً ارزش دارد. سؤالاتتان را تغییر دهید
تقویت پیوندها در یک زمان
ایجاد روابط قوی در خانه، به ویژه با کسانی که دوستشان داریم، شاید اساسیترین جنبه یک زندگی رضایتبخش باشد. ما از طریق یک سفر روشنگر سفر کردهایم، کشف کردهایم که چگونه میتوان ذهنیتها را تغییر داد. سؤالات نیرومندی پرسید و عمیقاً گوش دهید. حال، بیایید این اصول را در نظر بگیریم و ببینیم که چگونه میتوانند بر روابط صمیمی ما تأثیر بگذارند.
تصور کنید با استرس و اضطراب دیر از سر کار به خانه میآیید. این یک واقعیت برای بن بود. در یک چنین عصری، به جای یافتن همسری عصبانی، گریس را عمیقاً نگران کرد. او را وادار کرد تا با یک سؤال ساده و در عین حال عمیق صحبت را باز کند: «در حال حاضر به چهچیزی نیاز داری؟» رویکرد گریس از هوا خارج نشد. او تحت تأثیر نقشه انتخابی بود که بن در حال بررسی بود، آن راهنمای ذهنی که او را به سمت ذهنیت یادگیرنده هدایت میکرد. این ابزار ساده شروع به تغییر شکل تعاملات آنها کرد.
پرسیدن سؤال واقعی
این برای شما چه معنایی دارد؟ هنگام تعامل با عزیزان، به جای نتیجهگیری سریع یا اجازه دادن به احساسات در تعامل، مکث کنید. و یک سؤال واقعی و بدون پایان بپرسید. این تغییر کوچک میتواند تفاوت قابل توجهی در درک و ارتباط با اطرافیان شما ایجاد کند.
اعمال ما، همانطورکه از طریق تجربیات گریس و بن به تصویر کشیده شدهست، ناشی از سؤالاتیست که برای خودمان مطرح میکنیم. این یک شاخص واضحست که اساس رفتار ما در خودکاوی ما نهفتهست. اما چگونه شخص خودکاوی مؤثر را تمرین میکند؟ با پرورش عادت دروننگری آغاز میشود. به عنوان مثال، به جای واکنش ساده در هنگام بروز احساس خشم یا ناامیدی، لحظهای مکث کنید. از خودتان بپرسید: «چرا این احساس را دارم؟»، «چهچیزی این احساس را برانگیخت؟» یا «آیا یک باور یا فرض اساسی وجود دارد که باید به آن بپردازم؟» چنین سؤالاتی به ما امکان میدهد تا درباره پاسخهای احساسیمان بیاندیشیم. و بینشهای عمیقتری درباره محرکها و الگوهایمان کشف کنیم.
اگر بهدنبال این هستید که این روش را در زندگی روزمرهتان بپذیرید، با اختصاص چنددقیقه در هر شب شروع کنید. به اتفاقات روز بیاندیشید. سؤالاتی مانند: «امروز چهچیزی یاد گرفتم؟»، «آیا لحظاتی بود که من واکنش تکانشی نشان دادم، و اگر چنینست، چرا؟»، و «چگونه میتوانم در آینده پاسخ متفاوتی بدهم؟» بپرسید. این روال نهتنها باعث ایجاد خودآگاهی میشود، بلکه باعث رشد فردی نیز میشود. با گذشت زمان، متوجه خواهید شد که واکنشهای شما بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. روابطتان هماهنگتر و درک شما از خودتان عمیقتر میشود. سؤالاتتان را تغییر دهید
دفعه بعد که با یک موقعیت چالشبرانگیز مواجه شدید، بهخصوص در خانه، به یاد داشته باشید که اعمالتان به دنبال افکارتان خواهد بود. با اتخاذ سؤالات قدرتمند، راه را برای اقدامات مثبت، تقویت هماهنگی و تفاهم هموار میکنید.
خلاصه نهایی
تغییر از طرز فکر قاضی به دیدگاه یادگیرنده میتواند عمیقاً تعاملات ما را دگرگون کند. احساسات، به ویژه قضاوتهای فوری، میتوانند واکنشهای ما را ربوده و منجر به سوءتفاهم شوند.
با تغییر سؤالاتتان، میتوانیم روابط را تغییر شکل دهیم، شکافها را اصلاح و ارتباطات واقعی را تقویت کنیم. این بینش فراتر از تعاملات شخصیست. با شیوههایی مانند طوفان پرسشی که نوآوری و همکاری در محیطهای حرفهای را تقویت میکند. گوشدادن عمیق یک امر ضروریست. نهتنها به شنیدن کلمات، بلکه به طور کامل درگیر و درک احساسات و مقاصد اساسی گویندهست. وقتی صحبت از روابط صمیمانه میشود، سؤالات باز و گوش دادن دقیق، پایه و اساس اعتماد، احترام متقابل و پیوندهای عمیقتر را ایجاد میکند. پرسشهای ما دنیای ما را شکل میدهند، و انتخاب کنجکاوی به جای قضاوت میتواند در ایجاد ارتباطات معنادار تفاوت ایجاد کند.
این کتاب را میتوانید از انتشارات چیتگرها تهیه کنید.