تأثیر پنهان قدرتمندترین شرکت مشاوره جهان
وقتی مککینزی به میدان میآید (۲۰۲۲) یک بررسی عمیقست که چگونه قدرتمندترین شرکت مشاوره جهان نابرابری، فساد و بیثباتی جهانی را تقویت میکند. پیوندهای مککینزی با صنایع و دولتهای بحثبرانگیز را بررسی میکند. و تضاد فاحش بین ارزشهای والای شرکت و اقدامات آن را آشکار میکند: از تشویق مصرف مواد افیونی تا حمایت از رژیمهای استبدادی.
والت بوگدانیچ و مایکل فورسایت روزنامهنگاران پژوهشیند که به خاطر کارشان در نیویورکتایمز، بلومینگدیل و بسیاری از رسانههای معتبر دیگر شهرت دارند. بوگدانیچ، برنده چندین جایزه پولیتزر، مسائلی از رفتار نادرست شرکتی گرفته تا ایمنی راهآهن را افشا کردهست. فورسایت که برنده جایزه پولیتزر شد، به دلیل گزارش پیشگامانهاش درباره ثروت خانوادههای رهبر چینی مورد تحسین قرار گرفت. تلاش مشترک آنها، وقتی مککینزی به شهر میآید، توسط نیویورکتایمز و تایمز به عنوان کتاب برگزیده ۲۰۲۲ انتخاب شد.
این کتاب چهچیزی برای من دارد؟ اسرار تاریک بزرگترین شرکت مشاوره مدیریت جهان را کشف کنید.
برای یک قرن، شرکت مککینزی و شرکاء تاثیرگذارترین شرکت مشاوره در جهان بودهست. مشاوران آن با ادعای بهبود کارایی و تبدیل جهان به مکانی بهتر، تصمیمات را در بالاترین سطوح تجاری و دولتی شکل دادهاند.
اما «وقتی مککینزی به میدان میآید»، تأثیر آن بر جامعه همیشه مثبت نیست. در واقع میتواند فاجعهبار باشد.
در این خلاصهکتاب، ما به پشت پرده رازداری نگاه میکنیم تا نقش این شرکت در ایجاد رسواییهای بهداشت عمومی، عمیقتر کردن بحران آبوهوایی، و توانمندسازی رژیمهای استبدادی در سراسر جهان را افشاء کنیم.
وقتی معتبرترین شرکت مشاوره مدیریت آمریکا مشاورههایش را ارائه میدهد واقعاً چه کسی سود میبرد؟
بیایید دریابیم.
این شرکت فقط به تجارت میاندیشد
احتمالاً نام مککینزی را شنیدهاید. معمولاً در ارتباط با شرکتهای فورچون ۵۰۰ مانند جنرالالکتریک، مایکروسافت و فورد ظاهر میشود. در واقع، میتوان با اطمینان گفت که تقریباً هر شرکت بزرگی در مقطعی با این شرکت مشاوره مدیریت کار کردهست.
شرکت مککینزی و شرکاء به غولهای دارویی، تنظیمکنندههای دولتی، خطوط هوایی، دانشگاهها، سازندگان سلاح و رسانهها مشاوره دادهست. حتی به دولتهای ریاست جمهوری ایالات متحده – از جمله دولتهای اوباما و ترامپ – مشاوره دادهست.
شرکت مککینزی که در ۶۵ کشور فعالیت میکند، با رهبران برجسته تجاری، سیاسی و نظامی همکاری میکند. گاهی اوقات کل کشورها آنها را برای مشاوره مدیریت استخدام میکنند. به این ترتیب ارزش این شرکت ۳۱.۵ میلیارد دلار برآورد شدهست.
اما واقعاً مککینزی با به دست آوردن این هزینههای دریافتی سنگین چه میکند؟
این شرکت ادعا میکند که به مشتریان کمک میکند تا سیاستها و استراتژیهای نوآورانهای را برای ماندن در رقابت ایجاد کنند. در طرح بزرگ، نوید تقویت اقتصاد و تبدیل جهان به مکانی بهتر را میدهد. اما در واقعیت، فرمول موفقیت آن کاملاً کاهشدهندهست.
کتاب بازی معمولی مککینزی شامل کاهش هزینهها، اخراج کارگران و کاهش اقدامات ایمنی «غیر ضروری» است. نتایج اغلب فاجعهبارست، به ویژه برای کارگران. اما حتی مشتریان نخبه آن نیز گاهی اوقاتشان را بدتر از قبل میبینند.
شرکت فولاد
بیایید به مثال شرکت فولاد ایالات متحده نگاه کنیم. زمانیکه سودآورترین شرکت فولاد جهان بود، تا ۲۰۱۴ با مشکل مواجه بود – نتوانست با نوآوری در صنعت همگام شود. مدیرعامل جدید مککینزی را استخدام کرد تا اوضاع را تغییر دهد. طبق معمول، مککینزی دهها کارگر را اخراج کرد. در ابتدا قیمت سهام افزایش یافت. اما تا ۲۰۱۵، زیان به ۷۵ میلیون دلار رسید. حتی بدتر از آن، مککینزی علیرغم اعتراضات کارگران، کاهش پرسنل و تعمیر و نگهداری خطرناکی را انجام داد. بهسرعت، دو کارگر در حوادثی که مستقیماً به کاهشها گره خورده بودند دچار برقگرفتگی شدند.
در اعتراضات پس از مرگ آنها، کارگران خشمگین شروع به سر دادن شعار «مککینزی بد است!» کردند. اما در نهایت این فولادسازی ایلات متحده [US Steel] بود که مبلغ ناچیز ۱۴,۵۰۰ دلار غرامت پرداخت کرد. مشاوران مککینزی با هیچ عواقبی مواجه نشدند.
همین چرخه در دیزنیلند تکرار شد. با وجود هشدارهای کارکنان درباره ایمنی سواری، مککینزی کاهش عمده تعمیر و نگهداری را برای افزایش سود انجام داد. بهسرعت، حوادثی به وقوع پیوست. از جمله دو مرگ غمانگیز. اما باز هم شرکت مککینزی تمام مسئولیت را رد کرد و به گردن نگرفت.
این الگوی نگرانکننده نشان میدهد که مککینزی چگونه پشت تصویر معتبرش عمل میکند. برای ارضای منافع شرکت، اقدامات سختگیرانه و کمهزینه را توصیه میکند. برای شرکت مککینزی، این فقط یک تجارت است. اما برای مردم عادی، میتواند فاجعه و ناامیدی را به بار بیاورد.
اولویت سود بر مردم
اکنون که میدانیم شرکت مککینزی واقعاً چه میکند – در مقابل آنچه که ادعا میکند انجام میدهد – اجازه دهید به یک پرسش اساسی دیگر پاسخ دهیم: افرادی که برای مککینزی کار میکنند چهکسانی هستند؟
بسیاری از مشاوران شرکت مککینزی، از دانشگاههای برتر کسبوکار مانند هاروارد و استنفورد هستند. هرسال بیش از ۲۰۰,۰۰۰ متقاضی برای پیوستن به این شرکت معتبر رزومه پیشنهاد میدهند. اما شرکت مککینزی تنها حدود ۱ یا ۲ درصد را میپذیرد. مانند بسیاری از شرکتهای مشاوره مدیریت، مککینزی دانشآموختگان جاهطلب را در زمینه ثروت، اعتبار و حل مشکلات پیچیده رد میکند. اما این فرصتی را نیز برای تأثیرگذاری مثبت بر جهان نوید میدهد.
این شرکت از افراد علاقهمند ایدهآلگرایی استقبال میکند که خواهان هدف همراه با چک حقوق هستند. اما افشاگریهای اخیر رسانهای، شکاف بزرگی را بین ارزشهای فرضی شرکت مککینزی و واقعیت مبهم عملیات آن آشکار کردهست.
از آنجاییکه شرکت مککینزی به سختی کارش را فاش میکند، بسیاری از مشاوران جوان تنها پس از پیوستن به این شرکت، از معاملات این شرکت با دولتهای فاسد و شرکتهای بسیار غیراخلاقی مطلع میشوند. به عنوان مثال، فاش شد که شرکت مککینزی ۶۰۰ میلیون دلار برای بررسی نقشش در تشدید بحران مواد افیونی پرداخت کردهست. البته در ادامه درباره این موضوع بیشتر توضیح خواهیم داد.
اولویت منفعت بر مردم
اخلاق شرکت مککینزی مبنی بر منفعت بر مردم از همان ابتدا شکل گرفت. هنگامی که در دهه ۱۹۵۰ توسط جنرال موتورز برای مطالعه حقوق مدیران استخدام شدند، مشاوران دریافتند که دستمزدها برای کارگران سریعتر از مدیران اجرایی افزایش می یابد. نخبگان خشمگین بودند، بنابراین مک کینزی برای «کمک کردن» وارد عمل شد.
این توصیههای مد روز کاهش هزینه را برای معکوس کردن این روند ارائه کرد و به طور فعال علیه منافع کارگران کار کرد. در دهه 1980، مک کینزی آشکارا از اخراج کارکنان به عنوان «افزایش کارآیی» حمایت کرد و حقوق و دستمزدها را برای بالا بردن قیمت سهام از بین برد. فراشورینگ علیرغم آسیب رساندن به کارگران به نفع مصرف کنندگان تبلیغ می شد. با انتقال مشاغل به جنوب و سپس خارج از کشور، اتحادیه ها کاهش یافتند. حتی در بحبوحه افزایش سرسام آور نابرابری ثروت، مک کینزی غرامت بالاتری را برای مدیرعامل توصیه کرد.
مشاوران کارشان را به خوبی انجام دادند. در ۱۹۵۰، مدیران عامل ۲۰ برابر درآمد متوسط کارگران بودند. تا ۲۰۲۰، ۳۵۱ برابر بیشتر بود. نقش مککینزی بهعنوان تشویقکننده سرسخت سرمایهداری، با توجه به اصول والای آن، برخی را ناراحت کرد. اما برای مککینزی، سودهای کلان شرکتها هرگونه ریاکاری را تحت الشعاع قرار میدهد.
از نظر تئوری، مککینزی به مشاورانش اجازه میدهد از پروژههای غیراخلاقی امتناع کنند. اما در عمل، نه گفتن به مشتریان بزرگ می تواند حکم اعدام برای شغل مشاوران باشد.
تخلیه دولت
مککینزی فقط به شرکتها مشاوره نمیدهد، بلکه به طور گسترده برای دولت ایالات متحده نیز کار میکند. این شامل مشاوره مکرر درباره سیاستهای مراقبت بهداشتی و مهاجرت است. اما اگر فکر میکنید که رویکرد سود اولش را برای کارهای دولتی تنظیم میکند، سخت در اشتباهید.
به عنوان مثال، مککینزی معمار اصلی اجرای مدیکاید [Medicaid] بود و اغلب قراردادها را از طریق ارتباطات داخلی تضمین میکرد. در ایلینویز، از روابطش برای مشاوره در ابتدا به صورت حرفهای استفاده کرد. اما در نهایت ۷۵ میلیون دلار در معاملات ایالتی به دست آورد. بعدها، پژوهشهایی برای فهمیدن اینکه کار پرهزینه مککینزی واقعاً شامل چه چیزی بود، به سختی انجام شد. در همین حال، بیمارستانهای ایالتی ایلینویز به شدت با کمبود بودجه و بسیاری برای ارائه خدمات اولیه با مشکل مواجه بودند.
الگوهای مشابهی در آرکانزاس و میسوری رخ داد، با مشاوره رایگان اولیه راه را برای قراردادهای گرانبهای ایالتی باز کرد. در سطح ملی، مککینزی بیش از ۱ میلیارد دلار در قراردادهای فدرال دریافت کردهست، معمولاً بدون مناقصه رقابتی.
افدیای
به عنوان مثال، مککینزی به طور منظم برای افدیای [FDA] – اداره داروی فدرال – مشاوره میکند. در همان زمان، برای شرکتهای دارویی که افدیای تنظیم میکند، کار میکند. مککینزی حتی مقامات سابق افدیای را برای کمک به مشتریان داروسازی بزرگش استخدام کردهست تا تأییدیه داروها را سرعت بخشند. و از مشکلاتی با نهاد تنظیمکننده جلوگیری کنند.
فراتر از مراقبتهای بهداشتی، مککینزی همچنین به دلیل کار گسترده برای کمک به اداره مهاجرت و گمرک ایالات متحده [ICE] در اجرای سیاستهای سختگیرانه مهاجرتی ترامپ، با خشم مواجه شدهست. این شرکت در تسریع اخراجها و همچنین حمایت از اقدامات کاهش هزینهای ایفای نقش کرد که خطر ایجاد بحرانهای انسانی را به همراه داشت.
به عنوان مثال، این شرکت استدلال کرد که استانداردهای غذایی آیسیای [ICE] در مراکز بازداشت آنها «بیش از حد بالا» است و باید به شدت کاهش یابد. هنگامیکه مدیریت با برخی از مشاورانش مواجه شد، از کار به عنوان حلال مشکلات حرفهای و جدا از سیاست دفاع کرد.
این مثالها شکاف بزرگ بین تصویر شفاف مککینزی و کار جنجالی دولت را نشان میدهد. در هر مورد، فرهنگ غیرشفاف آن شرکت را قادر میسازد تا مسئولیت را انکار کند. و تضاد منافع آشکار را کم اهمیت جلوه دهد.
یک خطر برای سلامت عمومی
مککینزی نه تنها خدمات بهداشت عمومی را تضعیف کردهست. بلکه با همکاری با صنایع غیرمسئول به طور فعال به آسیب رساندن به سلامت عمومی کمک میکند.
در دهه ۱۹۵۰، مککینزی شروع به همکاری با شرکت تنباکو فیلیپ موریس کرد. و به آنها مشاوره تولیدی و پژوهشی ارائه داد.
پس از اینکه گزارش جراح عمومی در ۱۹۶۴ ارتباط سیگار کشیدن با سرطان را تایید کرد، بدون شک مککینزی از مضرات زیاد سیگار اطلاع داشت. با این حال، به همکاری با صنعت تنباکو ادامه داد. و راههایی را برای فیلیپ موریس توصیه کرد تا از طریق بازاریابی هدفمند سودش را حفظ کند. وقتی احساسات عمومی علیه تنباکو بالا گرفت، مککینزی حتی مشتریان بیشتری از این صنعت مانند آرجی رینولدز [RJ Reynolds] و لریلارد [Lorillard] را پذیرفت.
این برنامه فروش ویژهای را برای نوجوانان و اقلیتها طراحی کرد. علاوه بر این، مککینزی به «پروژه سربروس» کمک کرد، طرحی مخفی توسط سه غول دخانیات برای شکست دادن تلاشهای جهانی ضد سیگار.
هنگامیکه سیگارهای الکترونیکی ظاهر شدند، مککینزی به روند جدید جهش داد. این شرکت شروع به مشاوره برای استارتآپ ویپینگ جوول کرد و با استفاده از روابطش، مجوز محصول را از افدیای گرفت.
بوردو فارما
این وضعیت بدتر هم میشود. در اوایل دهه ۲۰۰۰، مککینزی به پوردو فارما [Purdue Pharma]، سازنده اوکسیکنتین [OxyContin]، یک مسکن قوی و بسیار اعتیادآور افیونی مشاوره داد. مککینزی به پوردو کمک کرد تا با منتقدان مقابله کند. و اوکسیکنتین را دوباره فرموله کند تا در میان افزایش سطح اعتیاد، فروش را حفظ کند.
در ۲۰۱۳، با کاهش فروش، مککینزی ایدههای رادیکالی را به سمت «توربوشارژ کردن» موتور پوردو سوق داد. این پیشنهاد تمرکز بر مناطقی مانند فورت وین را پیشنهاد میکند، جاییکه مصرف بیش از حد مواد افیونی در حال افزایش بود. همچنین مقابله با داروخانههایی را پیشنهاد کرد که سعی میکردند با ایجاد کانالهای توزیع مواد افیونی جایگزین، دسترسی را محدود کنند.
در مجموع، مشاوران تمام تلاششان را برای کمک به بحران مداوم مواد افیونی – کشندهترین اپیدمی مواد مخدر در تاریخ ایالات متحده – انجام دادند.
درباره تنباکو و مواد افیونی، مککینزی در هر دو طرف کار کرد. و به شرکتها مشاوره داد. و در عین حال با دفتر افدیای درباره نحوه تنظیم داروها مشورت کرد. و هر دو بار، تضاد منافع برای سالها پنهان بود.
در ۲۰۲۱، مککینزی ۶۰۰ میلیون دلار پرداخت کرد تا ادعاهایی را تسویه کند که به بحران مواد افیونی دامن میزد. در حالیکه هنوز تخلفات قانونی را انکار میکرد. اما چه غیرقانونی باشد چه نباشد، مککینزی بارها و آگاهانه به شرکتهایی کمک کردهست که محصولات خطرناک را میفروشند. ریاکاری این شرکت در هیچ کجا به اندازه کارش برای صنایعی نیست که با وجود هزینههای مرگبار، جمعیتهای آسیبپذیر را شکار میکنند.
آمادهسازی بزرگترین بحران
مککینزی فقط در سیاست دخالت نمیکند، بلکه بخش مالی را نیز مختل میکند.
این شرکت روابط دیرینهای با وال استریت دارد. و از دهه ۱۹۳۰ به رهبران ارشد مالی مشاوره میدهد. بسیاری از مشاوران سابق مککینزی در نهایت برای شرکتهای مالی مشکوک مانند گلدمن ساکس و بالعکس کار کردهاند.
این روابط عمیق به مککینزی کمک کرد تا نقش مهمی را ایفا کند. اما به ندرت در بحران مالی ۲۰۰۸ مورد بحث قرار گرفتهست.
چند دهه قبل، مککینزی به بانکها درباره تجدید ساختار سیاستهای مالی برای افزایش ریسک و بازده مشاوره داده بود. در دهه ۱۹۸۰، به طور تهاجمی شروع به ترویج استراتژی به نام «اوراق بهادارسازی» کرد که وامهای متعدد را در اوراق بهادار قابل معامله دستهبندی میکرد.
اوراق بهادارسازی
اوراق بهادارسازی را به عنوان یک فناوری برتر معرفی کردند که کارآمدتر و ایمنتر از وامدهی سنتیست. در واقعیت، تبدیل به اوراق بهادار بسیار خطرناکست. این امر به حدس و گمانهای بیش از حد دامن زد. و به طور همزمان شفافیت را مخدوش کرد. و از تأثیر دومینوی گسترده مشکلات اطمینان حاصل نمود.
با این وجود، مککینزی راهنماها و مقالاتی درباره این مفهوم منتشر کرد. و بانکهای سراسر جهان را تشویق کرد که آن سیاست را اتخاذ کنند. غول انرژی انرون، استراتژی اوراق بهادارسازی مککینزی را قبل از فروپاشی یکباره آن در اوایل دهه ۲۰۰۰ به طور بنیادی اجرا کرد. اما تعداد کمی از مردم اهمیت میدادند یا میفهمیدند که چه خبرست.
تا ۲۰۰۷، کهنهمشاوران مککینزی موقعیتهای شغلی برتر را در مورگان استنلی، اهمان برادرز و یوبیاس تصاحب کردند. فرایند اوراق بهادارسازی آنها باعث شده بود که وامهای رهنی به صورت بستهای، بهطور فریبندهای رتبهبندی، و در سطح جهانی فروخته شوند.
این سیستم به زودی منفجر شد و جرقه بحران مالی ۲۰۰۸ – بدترین بحران از زمان رکود بزرگ را به وجود آورد. برای بانکداران وال استریت، این یک بازی با حداقل عواقب بود. اما میلیونها آمریکایی عادی هرگز بهبود نیافتند و با بیکاری و محرومیت مواجه شدند.
مککینزی بار دیگر از پاسخگویی فرار کرد. و مدعی شد که بحران شامل ابزارهایی متفاوت از اوراق بهادار اولیهایست که تبلیغ میکرد. اما حقیقت اینست که اقدامات بیملاحظهای را عادی کرد که به فاجعه دامن میزد.
حمایت از رژیمهای استبدادی
مهم نیست به کجای دنیا بروید، فرار از تأثیر مککینزی سختست.
موج تازهای از جنجالها در ۲۰۱۸ به این شرکت وارد شد، زمانیکه معاملات آن با شرکتهای فاسد و مؤسسات دولتی بیثبات در آفریقای جنوبی آشکار شد.
پس از پایان آپارتاید در ۱۹۹۴، امیدهای این کشور برای توانمندسازی سیاهپوستان آفریقای جنوبی بهسرعت جایشان را به موجی از فساد داد. مککینزی در ۲۰۰۵ وارد صحنه شد. و به آژانس دولتی راهآهن و بندر ترانسنت مشاوره داد.
تا ۲۰۱۵، یک قرارداد ۷۰۰ میلیون دلاری برای بازسازی شرکت برق دولتی اسکوم داشت. اما در میان مقامات فاسد و قراردادهای مشکوک، این شرکت به زودی ثابت کرد که در سر آن قرار دارد.
آفریقای جنوبی
مککینزی برای کار در آفریقای جنوبی به شرکتهای شریک محلی متعلق به سیاهپوستان نیاز داشت. اما مکرراً این شرکتها را بررسی نکرد. اولین شریک بزرگ آن، ریجیمنس کپیتال [Regiments Capital]، با خانواده گوپتا مرتبط بود که متهم به استفاده از ارتباطات برای «تصرف» آژانسهای آفریقای جنوبی و غارت سرمایههای عمومی بودند. مککینزی، ریچیمنتس را در ۲۰۱۶ کنار گذاشت. و تریلیان [Trillian] را به عنوان شریک جدید انتخاب کرد. دوباره بدون بررسی. تریلیان حتی متعلق به سیاهان نبود. همچنین تضاد منافع آشکاری داشت. در یک مورد، به شرکت برق اسکوم درباره خرید دیگ جدید مشاوره داد. در حالی که به فروشنده چینی دیگ بخار نیز مشاوره میداد.
مککینزی که با بررسی دقیق مواجه شد، ۷۴ میلیون دلار هزینه از معاملات نامناسب را پس داد. اما خسارت وارد شده بود. اسکوم با مشکلات مالی و عملیاتی روبرو شد که منجر به خاموشیهای گسترده شد. تا به امروز، مردم آفریقای جنوبی هنوز چندین ساعت را بدون برق به طور منظم سپری میکنند.
این یک حادثه مجزا از مککینزی نبود که طمع و فساد را ممکن میکرد. از زمان رونق نفت در دهه ۱۹۷۰، این شرکت روابط دیرینهای با رژیم سرکوبگر عربستان سعودی داشتهست. تا ۲۰۱۶، مککینزی ۱۳۷ پروژه فعال عربستانی داشت که به آژانسهای دولتی و شرکت نفت دولتی آرامکو مشاوره میداد.
انقلابهای بهار عربی
در ۲۰۱۱، زمانی که انقلابهای بهار عربی منطقه را فرا گرفت، مککینزی با خانواده سلطنتی برای سرکوب ناآرامیها همکاری کرد. اجرای اصلاحات نمادین مانند اجازه دادن به زنان برای رانندگی و در عین حال افزایش سرکوب مخالفان را پیشنهاد کرد. این استراتژیها سپس توسط ولیعهد محمد بن سلمان معرفی شد که بر جنگ عربستان سعودی در یمن نظارت داشت. و در قتل جمال خاشقجی روزنامهنگار ۲۰۱۸ دست داشت. در کنار آن بسیاری دیگر از موارد نقض حقوق بشر را نیز اضافه کنید.
مککینزی همچنین علیرغم انتقادات مشابه حقوق بشر، کارش را با شرکتهای دولتی و ملی چین گسترش دادهست. در ۲۰۱۸، این شرکت حتی یک هتل مجلل در آنجا، چند متر دورتر از اردوگاههای بازداشت اقلیت مسلمان اویغور ستمدیده برگزار کرد.
مککینزی بارها و بارها تمایلش را برای همکاری با رژیمهای اقتدارگرا و حمایت از برنامههای ضد دموکراتیک آنها نشان دادهست. مدعیست کشورهایی را که با آنها کار میکند بهبود میبخشد. اما اقدامات آن اغلب به فساد، اختلاس و ظلم قدرت میبخشد.
نه چندان سبز
یکی از ارزشهای مککینزی که اغلب تبلیغ میشود، پایداریست. در انجمنهایی مانند داووس، مشاوران آن هشدارهای فوری درباره تغییرات آبوهوا صادر میکنند. و بر تعهدشان به «حفاظت از سیاره زمین» تاکید میکنند.
اما در واقعیت، مککینزی به طور گسترده برای شرکتهای بزرگ نفت، گاز و زغال سنگ در سراسر جهان کار میکند. از جمله تولیدکنندگان برتر کربن مانند چورون، اکسونموبیل، و تِکریسورسس. در چین، مککینزی به فولادسازان بزرگ که تشنه زغال سنگ ککشده از تِک هستند مشاوره میدهد. در اندونزی، دومین صادرکننده بزرگ زغال سنگ در جهان، مککینزی روی دو معدنچی بزرگ زغال سنگ به عنوان مشتری حساب کردهست. طبق معمول، مککینزی به این شرکتها کمک میکند تا هزینهها را کاهش دهند. کارایی را افزایش دهند و تولید را بالا ببرند.
داستان شخصی یک مشاور سابق، ریاکاری در بازی را نشان میدهد. اریک ادستروم به عنوان یک مشاور جوان، به امید کار بر روی پروژههای مرتبط با پایداری به مککینزی پیوست. اما زمانی که سر کار بود، به ندرت هیچ یک از این پروژهها را پیدا کرد. در عوض، فرصتهای فراوانی برای مشاوره به شرکتهای زغال سنگ وجود داشت.
حتی یک روز، ادستروم یک ویدیوی هیجانانگیز با عنوان «تبدیل یک معدن زغال سنگ به الماس در ۶ ماه» دریافت کرد. این یک ویدیوی انگیزشی بود که نشان میداد چگونه مککینزی به مشتری کمک کرد تا تولید زغالسنگ را تا ۲۶ درصد افزایش دهد.
با وجود سهم عمده زغال سنگ در انتشار کربن، شرکای مککینزی این پروژه را به عنوان یک موفقیت بزرگ جشن گرفتند. زمانیکه ادستروم از کار کردن برای مشتریان سوخت فسیلی امتناع کرد، متوجه شد که کارش متوقف شدهست. امروز، او معتقدست که سیاست انصراف مککینزی راهی برای اجتناب از اتخاذ موضع روشن درباره مسائل مهمست.
نامه مشاوران جوان
اخیراً مشاوران جوان در نامهای به امضای بیش از ۱۱۰۰ کارمند به ریاکاری مککینزی اعتراض کردند. اما رهبران از کار با آلایندهها دفاع کردند. و توضیح دادند که «شرکتها نمیتوانند بدون کمی کثیف شدن از قهوهای به سبز برسند».
لفاظی آبوهوای این شرکت اینست که از هر دو طرف استفاده کند. به نظر پیشرونده درباره پایداری و در عین حال هدایت آلایندههای بزرگ برای حذف آخرین میلیونها از سیاره زمین. این به مککینزی اجازه میدهد تا نیروهای جوان مرتبط با آبوهوا را بدون تغییر در کار واقعیشان آماده به کار نگه دارد.
از ۲۰۲۰، مککینزی هنوز هیچ مشتری عمده انرژی سبز ندارد. درعوض، همچنان صدها میلیون هزینه برای مشاوره بیگ اویل و گاز دریافت میکند.
تصور اینکه مککینزی با کارش در پشت پرده محرمانه چقدر صدمه وارد میکند، سختست. بدون شفافیت و مسئولیتپذیری، الگوی توصیههای فاجعهبار مککینزی به نظر میرسد که همچنان آمادهست. عواقب انسانی لعنت بر آنست.
خلاصه نهایی
مککینزی و شرکاء در پشت تصویر صیقلیش به نابرابری، فساد و بحرانها در سراسر جهان دامن میزند. این شرکت معتبر میلیاردها دلار از مشاوره به شرکتها، دولتها و مستبدان درآمد کسب میکند، در حالیکه پوشش محرمانهاش به آن اجازه میدهد مسئولیتپذیری را انکار کند.
از طریق کاهش هزینههای بیرحمانه و سیاستهای مشکوک، انگیزه سود مککینزی در بخشهای بیشماری از جمله بهداشت عمومی، مهاجرت، محیطزیست و اقتصاد جهانی ویرانی به بار آوردهست. شرکای آن سرزنش را کنار میگذارند. و در عین حال برنامههای مضری را پیش میبرند که جهان را بیثباتتر میکند.
بارها و بارها، مککینزی ارزشهایش را به عنوان توخالی ثابت کردهست. به مردم خیانت میکند تا به نخبگان ممتاز خدمت کنند. بدون شفافیت، تصور اینکه شرکت روش کارش را تغییر دهد دشوارست.
شما میتوانید این کتاب را از انتشارات چیتگرها تهیه کنید.