مفهوم «سازمان یاد گیرنده» توجهات زیادی را هم در محافل دانشگاهی و هم در عرصهی کاری به خود جلب نموده است. کار بنیادین «پیتر سنگه» (۱۹۹۰ میلادی)، «پدرلر» و همکارانش (۱۹۹۱ میلادی)، «گارات» (۱۹۹۱ میلادی)، «واتکینز» و «مارسیک» (۱۹۹۳ میلادی) و «مارکورات» (۱۹۹۶ میلادی)، از جمله مهمترین مطالعاتی هستند که به شکلگیری و تکامل سازمان یادگیرنده کمکهای شایانی نمودهاند. «سنگه»، «پدلر» و همکارانش، سازمان یادگیرنده را از طریق تأمل در نحوه موفقیت مجریان یا درک واقعی ازعملکرد آنها در درون سازمانها، انعکاس دادهاند. در مقابل، مطالعات «مارکوارت»، «واتکینز» و «مارسیک» بیشتر کاربردی است، به گونهای که بجای کمک جدید به بسط تئوری، به دنبال چگونگی اجرا و تبیین اقدامات و رفتارهای خاص هستند. مفهوم سازمان یادگیرنده بر یادگیری به عنوان یک ابزار، یک اهرم و یک فلسفه برای تغییر پایدار و نوسازی سازمان در جهان دائمالتغییر تمرکز دارد.
برای موفقیت در دنیای در حال تغییر، سازمانها باید به سازمان یادگیرنده مبدل شوند. ایجاد سازمان یادگیرنده مستلزم توافق بر روی این مفروضات اساسی است که: یادگیری ارزشمند است، یادگیری از نظر کمی و کیفی در تمامی زمانها باید بصورت برنامهریزی شده و سنجیده و نه در قالب برنامههای مقطعی دنبال شود و یادگیری فرایندی مستمر است که آغاز و پایانی ندارد.
ویژگیهای سازمان یادگیرنده
«رودن» در سال ۲۰۰۱ میلادی، مؤلفههای سازمان یادگیرنده را در قالب موارد زیر بیان میکند:
- فراهم نمودن فرصتهای یادگیری مستمر برای کارکنان سازمان؛
- استفاده از یادگیری فردی و سازمانی برای دستیابی به اهداف سازمانی؛
- ایجاد اتصال و ارتباط بین عملکرد فردی با عملکرد کلی سازمان؛
- پرورش روحیه پرسشگری و گفتمان در سازمان؛
- استقبال از ایجاد تنشهای خلاقانه به عنوان منبع انرژی و بازسازی؛
- ترغیب افراد در بکارگیری ریسکهای معقول و پذیرش این نکته که برخی ریسکها ممکن است به شکست بیانجامد؛
- ترغیب و تسهیل تبادل باز به منظور سهیم شدن افراد در تجربیات یکدیگر؛
- ایجاد آگاهی فعال از تعامل با محیط درونی و بیرونی سازمان
مدل پیتر سنگه
تعداد کثیری از محققان صاحبنام در عرصهی سازمان یادگیرنده، مدل پیتر سنگه را به عنوان مناسبترین چارچوب بهبود سازمانی مورد توجه قرار دادهاند و کار مطالعاتی خود را با این مدل در هم آمیختهاند.
در مدل سازمان یادگیرنده پیترسنگه پنج اصل وجود دارد که عبارتند از:
سرآمدی شخصی: سرآمدی یا مهارت فردی به تعهد مستمر شخص در شفافسازی و عمقبخشی بصیرت فردی، انرژی بخشی، شکیبایی ورزیدن و توانایی برای دیدن واقعیات همانگونه که هستند، اشاره دارد. این اصل چیزی فراتر از شایستگی و مهارت است.
مدل ذهنی: مدلهای ذهنی تجلیلهای شناختی از سیستمهای بیرونی هستند که روابط علّت و معلولی مسائل مربوط به ادارهی سیستمها را مشخص میسازند. مدلهای ذهنی به ایدهها و باورهایی که افراد برای هدایت اقداماتشان و معنابخشی به تجربیاتشان مورد استفاده قرار میدهند، اشاره دارد.
یادگیری تیمی: یادگیری تیمی عبارت است از فرایند همراستایی و توسعه ظرفیت یک تیم برای خلق نتایجی که برای اعضایش کاملاً مطلوب و خوشایند است.
بینش مشترک: بینش مشترک، بینشی است که اعضاء در سراسر سازمان کاملاً نسبت به آن متعهد هستند.
تفکر سیستمی: تفکر سیستمی میتواند به عنوان ظرفیت افراد برای بررسی یک مشکل در قالب مجموعهای کامل از عناصری که با یکدیگر ارتباط متقابل دارند، مورد فهم قرار گیرد.
منبع: پژوهشنامه مدیریت