آیا شما یک تغییردهنده هستید؟
من یک تغییردهنده هستم شعار باشگاه تغییردهندگان هارمونی تغییر است. شما هم میتوانید پیراهنی که این شعار بر روی آن نقش بسته است را بپوشید. و این شعار را فریاد بزنید که من یک تغییردهنده هستم!
امروزه جامعه بشری گرفتار معضلات، مشکلات و مسائل بسیاری است که یکی از آنها افسردگی است. تا جایی که افسردگی بیماری قرن لقب گرفته است. اینکه انسان در دنیای مدرن امروزی آرامش خود را از دست داده است. و آن را در ظواهر ماهوی مانند قدرت، پول، خانه و ماشین و چیزهایی از این قبیل میبیند. و وقتی بررسی میشود مسائل و مشکلات زیادی را میبینیم. از جمله میتوان به مواردی که در ادامه میآید اشاره کرد.
تنهایی
آدمها در خانههای بزرگ زندگی میکنند اما بدون خانواده و تنها. شاهد آن، بالا رفتن سن ازدواج به واسطه سبک کاری و مقاومت در برابر تأهل و تشکیل خانواده و بعضاً جدا زندگی کردن و رو آوردن به سبک ازدواج سفید و همخانگی.
مدرکگرایی
تحصیلات همراه با مدرکگرایی به عنوان محور جامعه شده است. اما فرهنگ، اخلاق و سواد از درون آن بیرون نمیآید. و بیفرهنگی موج میزند. شاهد آن سطحینگری نسبت به دروس دانشگاهی و نداشتن عمق در فراگیری و یادگیری دروس.
بیماری
تجهیزات و فناوری پیشرفته ابداع و ساخته شده است اما از سلامتی جسم و جان خبری نیست! یعنی افزایش روزافزون بیماریهای لاعلاج و ناشناخته در سالیان اخیر خصوصاً در این روزهای کرونایی
نامهربانی
آسمانخراشها و آپارتمانهای بسته که سر به فلک کشیدهاند ولی از همسایه کناری خبردار نیستیم و مهربانی فراموش شده است. تغییر در سبک معماری و ساختوساز
استرس
درآمدها به واسطه مشاغل و کسبوکارهای نوین افزایش پیدا کرده است ولی استرس و فشار عصبی فراوان ایجاد شده است. شاهد آن افزایش میانگین رفاه نسبی نسبت به ۱۰۰ سال پیش
بیاحساسی
با توجه به شرایط محیطی و اطلاعات بیشتر آدمهای هوشمندتری شدهایم ولی احساسات خود را کمتر بروز میدهیم و بعضاً بیاحساس هستیم. یعنی افزایش اختراعات و ابداعات بشری نسبت به تمام دوران گذشته
پرخاشگری
از نظر علمی و تحصیلاتی بیش از گذشته آموختهایم اما گذشت و بخشش ما کمتر و کمتر شده است. شاهد آن، عصبانیت و پرخاشگری در تصادفات خیابانی
بیگانگی
روابط بین اعضای خانواده خصوص همسران صرف در چارچوبهای خشک و بیروح مانده است. و از عشق خبری نیست شاهد آن افزایش آمار طلاق در دورههای کوتاه و کاهش آمار ازدواج
سرگرمی
دوستان مجازی بسیاری را در شبکههای اجتماعی پیدا کردهایم ولی همواره در تنهایی به سر میبریم. این یعنی شبکههای اجتماعی که فقط به عنوان سرگرمی و خوشگذرانی استفاده میشود
مستی
مشروبات، دخانیات و مواد مخدر بیشتر مصرف میشود ولی از نوشیدنی آب به عنوان مایع حیات محروم هستیم. یعنی افزایش آدمهای الکلی و تخدیری
بیوجدانی
جمعیت بیشتری نسبت به ۱۰۰ سال گذشته روی کره زمین پدید آمده است. اما انسانیت و وجدان انسانی کمتری را در سراسر دنیا شاهد هستیم. این یعنی افزایش جنگافروزی در سراسر دنیا توسط حاکمان مستبد و خودخواه
اتلاف
ساعتهای گرانقیمت، وسایل اشرافی و زندگیهای چشمبههمچشمی اما در استفاده از زمان و مدیریت آن عاجز هستیم و همیشه از کمبود زمان رنج میبریم.
و دهها مسئله دیگر از همین قبیل من یک تغییردهنده هستم
اگر این مسائل نمونه و دهها مسئله دیگر را که در این فهرست بیان نشده است را بررسی کنیم. میبینیم که جامعه بشری از سه عنوان اصلی زیر همواره در رنج بوده است:
۱. فقر
۲. فساد
۳. تبعیض
اکنون این مسائل را بایستی با یک دیدگاه جدید تحلیل کرد و بررسی نمود. تا ببینیم آیا میتوانیم مسائل مختلفی که در جامعه بشری با آن روبرو هستیم حل شود. برای اینکه بتوانیم قدمی در راه حل این مسائل برداریم باید از حالت انفعال و اینکه دیگران بایستی به فکر این موضوعات باشند. یا دولتها باید کاری بکنند و یا از غر زدنها دست برداریم و به سمت یک حرکت نو و فعال برخورد کردن با این مسائل و موضوعات برویم. تا بتوانیم قدمی را در جهت تغییر واقعی خود برداریم تا به تغییر جامعه کمک کرده باشیم.
از این رو هر یک از ما باید به عنوان یک «تغییردهنده» نقش فعالی را در جامعه ایفا کنیم. و خود را برای مبارزه با این سه مانع رشد و پیشرفت آماده کنیم. برای اینکه بتوانیم شعار من یک تغییردهنده هستم را عملی کنیم باید روابط سهگانه زیر را بهتر بشناسیم:
رابطه انسان با هستی
اگر وجود انسان را اصیل بگیریم و این وجود را به تقسیم دوتایی ذهن (تصورات مفهومی) و خارجیت (مصداقهای واقعی) بخش کنیم. آنگاه هر آنچه که در ذهن آدمی قابل تصور است میتواند با ظرف وجود او در خارج به عینیت و واقعیت برسد. اما نکته متفاوتی که در تفکر فلسفی غرب وجود دارد آن است که ذهن را به عنوان همه آنچه که انسان با آن سروکار دارد میداند. در حالی که در اصالت وجود ذهن آدمی دروازهای برای رسیدن به وجود انسانی او است. من یک تغییردهنده هستم
وجودی که فطرتاً در آن الهامات منفی (فجور) و مثبت (تقوا) هر لحظه میرسد. و برای تعالی یافتن انسان بایستی هر آنچه در ذهن میآید و در محیط خارجی عینیت پیدا میکند را در جهت رشد وجود به کار گرفت. به عنوان مثال، پول کارکردی عینی در اقتصاد دارد. زمانی است که پول به عنوان یک کارکرد صرف برای انجام معاملات و اقتصاد به کار گرفته میشود. و ممکن است باعث نزول مرتبه وجودی قرار گیرد. اما وقتی از آن برای رسیدن به وجود به کار گرفته میشود مانند بخشش به دیگران، انفاق، صدقه، قرض و … که جزو خصائص فطری آدمی است میبینیم باعث تعالی و رشد وجود آدمی خواهد شد.
رابطه انسان با دیگران
رابطه انسان با دیگران میتواند در چهار سطح رتبهبندی شود. این سطوح ربطی به سمت شما ندارد و صرفاً مقام وجودی شما را مشخص میکند. ممکن است شما در سمت مدیر باشید ولی در مقام ریاست باشید و یا برعکس ممکن است شما یک کارشناس باشید و در مقام مربی ایفای نقش کنید.
از این رو، در هر یک از این مقامات برخورد شما با دیگران میتواند رفتار شما در این برخورد و رابطه مشخص کند. این مقامات به دو محدوده خودخواهانه و دگرخواهانه تقسیم میشود. محدوده خودخواهی شما یعنی نفس شما ریاست و مدیریت را ترجیح میدهد و در محدوده دگرخواهی شما بیشتر به سمت رهبری و مربی تمایل دارید.
قله رسیدن به تعالی و کمال انسانی آنجایی است که ما بتوانیم به یک مربی تمام عیار برای کمک به دیگران در جهت تغییر و به کمال رسیدن آنها تبدیل شویم. همچنان که ما هر چه را برای خود میپسندیم برای دیگران بپسندیم و هر آنچه برای خود ناپسند میداریم برای آن ها نیز نپسندیم.
این یعنی از مقام دیکتاتوری و زورگویی و دستوردهی از بالا به پایین یعنی ریاست به مقام بخشندگی و مهربانی و همراهی با دیگران برای دستیابی آنها به موفقیت و رستگاری بیشتر حرکت کنیم. هر جقدر رابطه ما با دیگران در محدوده دگرخواهی قرار گیرد، وجود انسانی ما وسعت بیشتری پیدا میکند و هر چه وسعت وجود انسانی ما بیشتر شود، ما را از حسادتها، تعارضات و بسیاری از صفات زشت و ناپسند بازمیدارد. من یک تغییردهنده هستم
رابطه انسان با خود
تعریف سنتی و قدیمی که از انسان داده شده است حیوان ناطق است که اصالت را به حیوانیت انسان میدهد. و بعد ناطق بودن آن را به عنوان تشخص و تمایز او معرفی میکند. در حالی که ما باید به تعریف جدید انسان روی آوریم. اینکه انسان یک موجود هوشمند الهی است که در آن موجودیت آن باید مورد توجه و اصالت قرار گیرد.
اگر تفاوت بین این دو تعریف را ببینیم آنگاه خودشناسی صرفاً به مقوله مهارتآموزی صرف مانند یادگیری بسیاری از دانشها و مهارتهایی که با ماهیت انسانها و عملکرد زمانی و مکانی آن کار دارد بسنده نباید بشود. بلکه با تعریف جدید و بنیادی موجود هوشمند الهی مقوله دیگری نیز با عنوان معرفتشناسی وجود ایجاد میشود که میگوید هر آنچه در خارج به عینیت میرسد بایستی در جهت تعالی و رشد وجود آدمی باشد مانند فنآوری، رسانه، شبکههای اجتماعی و چیزهایی از این قبیل. من یک تغییردهنده هستم
نکته بعدی آن است که معرفتشناسی وجود باید پیشنیاز مهارتآموزی قرار گیرد تا رسیدن به حقیقتجویی باعث رشد و تعالی قرار گیرد و رستگاری آدمی به عنوان موجودی که تا ابد وجود او پایدار و ماندگار است مورد توجه قرار گیرد.
مشق تغییر
«من هستم پس میاندیشم» جملهای متفاوت نسبت به فلسفه و تمدن غربی است که میگوید «میاندیشم پس هستم!» هستی شما ابتدا ایجاد شده است و در درون شما قرار داده شده است و سپس براساس آن شما میتوانید بیاندیشید. منِ شما به عنوان وجود انسانی وقتی به وجود آمده است، دز سه مظهر جلوه کرده است.
جسمی که الان با آن همه رفتارها و فعالیتهای خود را انجام میدهید. نفسی که در قالب ذهن میتواند تخیلات و تصورات شما را از جهان هستی و پیرامون شما ادراک کند. و روح شما که میتواند ویژگیهای بسیاری را برای تعالی و رشد براساس فطرت حقیقتجویی و حقخواهی شما کنکاش و جستوجو کند.
اکنون منِ شما در قالب سه مظهر وجودی در دسترس شماست. تمرین کنید که چرا هستید. این سه مظهر وجودی شما چیست. و در نهایت، چگونه با آنها برخورد دارید. این شناخت میتواند در حل مسائل و مشکلاتی که در ابتدای یادداشت گفته شد، شما را یاری دهد. وقتی اینگونه بیاندیشید. شما میتوانید حرکت خود را در جهت تحقق شعار من یک تغییردهنده هستم آغاز کنید.