1. خانه
  2. مقالات
  3. رشد
  4. نحوه انجام کار

نحوه انجام کار

نحوه انجام کار

نحوه انجام کار

5/5 - (3 امتیاز)

الگوهای خودتان را بشناسید، از گذشته‌تان رها شوید و خودتان را خلق کنید

نحوه انجام کار (۲۰۲۱) یک راهنمای عملی برای بهبود جسم و ذهن ماست. جنبه‌های جسمی، ذهنی و روحی سلامتی ما همه با هم مرتبط هستند. با تغییر در نحوه غذا خوردن و ورزش، مراقبه با ذهن‌آگاهی و مقابله با آسیب‌های گذشته، می‌توانیم خودمان را ترمیم و روابط‌مان را دگرگون کنیم.

 

دکتر نیکول لِپارا یک روانشناس بالینی‌ست که در دانشگاه کرنل تحصیل کرده و دکترای خودش را از مدرسه جدید تحقیقات اجتماعی دریافت کرده‌ست. حساب اینستاگرام بسیار محبوب وی، دارای بیش از سه‌میلیون نفر عضو از سراسر جهان‌ست.

این کتاب چه‌چیزی برای من دارد؟ یاد بگیرید چگونه کار خودترمیمی را انجام دهید.

دکتر نیکول لِپارا در حال دریافت علائم جدی هشداردهنده از بدن‌ش بود که مشکلی پیش آمده‌ست. او از مشکلات مزمن روده، و سردردهای مداوم رنج می‌برد و حتی بدون دلیل مشخص بیهوش می‌شد. او هم‌چنین از میگرن و اضطراب مداوم رنج می‌برد.

 

وی داروهای ضد افسردگی و پاراستامول مصرف کرد، اما درمان این شرایط با دارو و درمان‌های سنتی مؤثر نبود. لِپارا برای بهبودی‌ش سفری را آغاز كرد كه شامل گسترش كامل كاری وی به عنوان یك روانشناس، با توجه به همه‌ی عناصر جسمی و روحی و كاملاً جامع در نگرش به سلامتی بود. نحوه انجام کار

 

آیا شما هم می‌خواهید یاد بگیرید که چگونه از فرسودگی شغلی‌، آسیب‌دیدگی و افسردگی رها شوید و خودتان را ترمیم کنید؟ آنگاه در جای مناسب قرار بگیرید. نحوه انجام کار

دکتر لِپارا زمین‌گیر شد و فهمید که چیزی در زندگی او باید تغییر کند.

ما اغلب از بیداری‌های معنوی در بالای کوه‌ها می‌شنویم. یا در معابد، مساجد و کلیساها.

 

اما برای دکتر نیکول لِپارا، بیداری به روشی ظاهراً پیش پا افتاده اتفاق افتاد. او بیش از یک کاسه بلغور جوی دوسر را سر کشید، و واقعاً نمی‌توانست جلوی خودش را بگیرد. او با نامزدش به تعطیلات رفت، و به‌جای اینکه از آرامش و راحتی لذت ببرد، فقط به او فهماند که چقدر فرسوده شده‌ست. نحوه انجام کار

 

لِپارا زندگی بسیار موفقی داشت. یا حداقل از نگاه مردم موفق به نظر می‌رسید. او تمرینات روانشناسی خاص‌ش، یک شریک دوست‌داشتنی و یک خانه عالی در فیلادلفیا داشت. اما از درون احساس پوچی می‌کرد. او خسته از خواب بیدار می‌شد، و احساس جدایی از خودش و افرادی داشت که دوست‌شان می‌داشت. او از کار کردن ناامید و حساس شد. و از بیماری جسمی رنج می‌برد – او دچار میگرن شدید و مشکلات روده شد. او فهمید که چیزی در زندگی‌ش کارساز نیست. نحوه انجام کار

 

چه‌چیزی بود که لِپارا سال‌ها به‌عنوان روانشناس بالینی سعی در بهبودی‌ش و دیگران داشت. اما مدت‌ها بود که او در عمل در روانشناسی رایج چیزی را از دست داده بود. خیلی احساس محدودیت می‌کرد. او دریافت که برای اینکه واقعاً بتواند خودش را درمان کند، باید رویکرد جامع‌تری را در پیش بگیرد. برای پذیرفتن روشی که به او امکان می‌داد تا جسم، ذهن و روح‌ش را به طور هم‌زمان بهبود بخشد. زیرا در حقیقت، این موارد به هم پیوسته و در هم تنیده‌اند.

بهزیستی جسمی

نویسنده شروع به بهزیستی جسمی‌ش کرد، هر روز تمرین می‌کرد و خوب غذا می‌خورد. هم‌چنین جلسات منظم تنفس و مراقبه را پذیرفت و انجام می‌داد. در ابتدا، حفظ روال معمول شرایط سختی بود. اما بعد از چند ماه، بدن آن را پذیرفت و عادت شد. لِپارا هم‌چنین با برخورد با آسیب دوران کودکی‌ش، و یادگیری پردازش احساسات منفی گذشته، بهبود کودک درون‌ش را آغاز کرد. نحوه انجام کار

 

نتایج تمام کارهای سخت او این بود که او از سال‌ها قبل – از نظر روحی و جسمی قوی‌تر شد. از طریق اینستاگرام، او شروع به ثبت سفرش به‌عنوان «یک روانشناس جامع‌نگر» کرد. همانطورکه هزاران نفر شروع به دنبال کردن حساب او کردند، مشخص شد که او نیاز بسیار بیشتری را تجربه می‌کند. امروز، بیش از سه میلیون نفر کارهای او را دنبال می‌کنند و خودش را به عنوان خودترمیم‌ها معرفی می‌کنند.

برای بهبود ذهن‌مان، باید بدن‌مان را درمان کنیم و بالعکس.

تصور کنید به شما یک قرص می‌دهند و به شما می‌گویند اگر آن را مصرف کنید، تمام احساس افسردگی شما از بین می‌رود.

 

شما آن را مصرف می‌کنید و احساس بهتری خواهید داشت، بعداً متوجه می‌شوید که در تمام مدت قرص قند مصرف کرده‌اید. این یک تجربه معمول‌ست که به آن «اثر دارونما» گفته می‌شود. آزمایشات نشان داده‌ست که افراد فقط با اعتقاد به اینکه تحت درمان هستند، بهبودهای چشمگیری را در شرایط مختلف از بیماری پارکینسون تا افسردگی تجربه می‌کنند. نحوه انجام کار

 

چرا این کار اتفاق می‌افتد؟ زیرا ذهن و بدن ما به هم متصل هستند.

 

برای بیش از ۴۰۰ سال، افرادی که بر روی الگوی ذهن و بدن تحقیق می‌کردند اعتقاد داشتند که ذهن ما کاملاً از بدن ما جدا و مستقل‌ست. این طرز تفکر رویکردی را در زمینه پزشکی ایجاد کرد که افراد می‌توانند برای «اصلاح» ذهن‌ش به روانشناس و برای درمان بیماری‌های بدن به سایر پزشکان مراجعه کنند. مشکل کجا بود؟ ذهن و بدن ما ارتباط تنگاتنگی ندارند. نحوه انجام کار

اتصال روده و ذهن

تحقیقات نوآورانه نشان داده‌ست که سلامت روده تأثیر چشمگیری بر بهزیستی ذهنی ما دارد. حتی شرایط شدیدی که به اعتقاد ما توسط ژن‌های ما تعیین می‌شود می‌تواند تحت تأثیر محیط ما قرار گیرد. این زمینه در حال ظهور اپی‌ژنتیک‌ست، به این معنی که اگرچه ممکن‌ست «ما» با یک اپی‌ژنتیکی روبرو شویم، بسته به عوامل مختلفی مانند استرس، میزان کم یا زیاد خواب، آنچه می‌خوریم و سلامت روابط بین فردی ما، ژن‌ها «بسته» یا «خاموش» می‌شوند. بنابراین با تغییر در نحوه زندگی‌ش، می‌توانیم تأثیر بسزایی در تبدیل شدن زمینه‌های بیماری به بیماری کامل داشته باشیم. نحوه انجام کار

 

البته، ما نمی‌توانیم تمام جنبه‌های زندگی‌مان را نظارت کنیم. برخی از آسیب‌ها ناشی از شرایط سیستمی‌ست، مانند نژادپرستی پنهان یا آشکار، تبعیض و بی‌عدالتی اقتصادی که افراد رنگین‌پوست هر روز تجربه می‌کنند. روانشناسی جامع‌نگر این واقعیت را انکار نمی‌کند. در عوض، این سؤال را می‌پرسد که چگونه افراد می‌توانند خودترمیمی را در زندگی تجربه و موقعیت‌های منحصربه‌فردشان را تمرین کنند.

 

اغلب اوقات با افراد طوری رفتار می‌شود که گویی هیچ قدرتی در تأثیرگذاری بر شرایط پزشکی‌شان ندارند. آنها تشویق می‌شوند که برای سرکوب علائم‌شان منفعلانه از دستورالعمل‌های پزشک پیروی کنند. روانشناسی جامع‌نگر نگرشی متفاوت دارد. این رویکرد باور دارد که همه ما می‌توانیم برای بهبود خودمان و بدن‌مان گام برداریم. هیچ راه‌حل سریع یا قرص جادویی وجود ندارد. سفر ناخوشایند و گاهی اوقات یک شعار خواهد بود. اما در طرف دیگر، رضایت بسیار زیاد اینکه می‌دانید شما بهزیستی‌تان را باید در دستان خودتان بگیرید.

از افکارتان آگاه شوید.

جسیکا در آستانه ازدواج با نامزد دیرینه‌ش بود. گاهی اوقات مطمئن می‌شد که این تصمیم درستی‌ست – خوش‌شانس بود​​، که در نهایت با چنین پسر فوق‌العاده‌ای روبرو می‌شود! در زمان‌های دیگر، او فکر می‌کرد که فرد احمقی‌ست، و تحمل این را ندارد که با او باشد. جسیکا روی غلتک زندگی می‌کرد و کورکورانه هر آنچه فکرش به او می‌گفت باور داشت.

 

مانند جسیکا، همه ما روزانه هزاران فکر در ذهن‌مان می‌چرخانیم. به محض اینکه صبح چشم‌مان را باز می‌کنیم، با نگرانی، برنامه‌ریزی و تأمل می‌کنیم. افکار ما می‌توانند وحشیانه انتقادی یا محتوایی آرام باشند. ذاتاً هیچ مشکلی با این افکار نداریم. اما باید به یاد داشته باشیم که آنها همیشه درست نیستند ولی ما را شکل می‌دهند.

 

بیشتر ما روزهای‌مان را صرف روند خودکار می‌کنیم. ما بدون اینکه متوقف شویم، کارهای روزمره‌مان را با سرعت انجام می‌دهیم و بررسی نمی‌کنیم که چه کاری می‌کنیم و در چه فکری هستیم و چرا. در حقیقت، اسکن مغز نشان داده‌ست که ما فقط پنج درصد از روز واقعاً هوشیار هستیم. برای بقیه، ضمیر ناخودآگاه ما نمایش را در صحنه زندگی اجرا می‌کند. ما گرفتار عادت‌ها و الگوهای فکری آشنا می‌شویم زیرا این همان چیزی که ما به آن عادت کرده‌ایم. هرگونه انحراف از روال عادی باعث ایجاد مقاومت ذهنی می‌شود و ما را ناراحت و مضطرب می‌کند. نحوه انجام کار

الگوهای دوران کودکی

اما مسئله اینکه زندگی با روند خودکار نیز واقعاً راحت نیست. ما در الگوهای دوران کودکی‌مان گرفتار شده‌ایم، به دلیل اعتقادات‌مان گروگان گرفته‌ایم و احساس تغییر در قدرت نمی‌کنیم. بنابراین چگونه واقعاً بیدار شویم و آگاهی از خودمان و دنیای‌مان را پرورش دهیم؟

 

از نظر جسیکا، شروع یک تمرین یوگا نکته اصلی بود. از طریق نظم تمرین‌های سخت و وقت‌گذرانی برای خودش، فضای بیشتری برای بررسی الگوهای فکری‌ش داشت. او کمتر واکنشی شد و اندوه و ترس عمیقی را شناسایی کرد که باعث ایجاد دوگانگی در رابطه با او شده بود. نحوه انجام کار

 

پرورش آگاهی می‌تواند از کم شروع شود. با اختصاص یک دقیقه از روز واقعاً از جایی که هستید مطلع شوید. اگر در حال پیاده‌روی هستید، درختان، پیاده‌رو ترک‌خورده و افرادی را در آن ببینید که در مسیرتان با آنها روبرو می‌شوید. سپس به حواس‌تان توجه کنید: نسیمی که صورت شما را می‌نوازد چه احساسی را در شما ایجاد می‌کند؟ هنگام راه رفتن چه می‌شنوید؟ شما قبلاً تجربه آشنای روند خودکار را قطع کرده‌اید. این کار را هر روز انجام دهید. در ابتدا ممکن‌ست احساس ناخوشایندی داشته باشید، اما همانطورکه تمرین می‌کنید، مزایای بسیار زیادی خواهد داشت. به جای اینکه احساس کنید در فکرتان هستید، خودآگاهی شما شروع خواهد شد.

برای بهبودی باید آسیب‌های دوران کودکی را شناسایی کنیم.

وقتی نویسنده سعی می‌کند کودکی‌ش را به یاد بیاورد، با نیمه خاطرات فازی زیادی روبرو می‌شود. او بسیاری از لحظات مهم زندگی‌ش را به یاد نمی‌آورد و برای شناسایی چهره‌ها تلاش می‌کند. نحوه انجام کار

 

او اکنون می‌داند که این به دلیل اینکه در بیشتر دوران کودکی و بزرگسالی‌ش جدا شده بود. بدان معنا که اگرچه او از نظر جسمی حضور داشت، اما از نظر روانی کاملاً بررسی شد. او نمی‌توانست احساسات‌ش را بکار بگیرد یا آنچه را که احساس می‌کرد تنظیم کند. وقتی افراد احساس خستگی و ناتوانی می‌کنند، به عنوان یک استراتژی مقابله‌ای جدا می‌شوند. بنابراین در کودکی لِپارا دقیقاً چه اتفاقی افتاد تا او اینگونه احساس کرد؟ نحوه انجام کار

 

از بیرون، خانواده پر سر و صدا ایتالیایی لِپارا خوشحال و «عادی» به نظر می‌رسیدند. اما خانه پر از تنش و مشاجره بود. مادر لِپارا اضطراب درمان نشده زیادی داشت و مادر و خواهر و برادرش از بیماری‌های مزمن رنج می‌بردند. لِپارا نمی‌توانست احساسات‌ش را بیان کند و واقعاً احساسات‌ش دیده نمی‌شود. راه‌حل او رفتن به زیرزمین، در یک «سفینه فضایی» ساخته دست‌ش بود.

 

بسیاری از ما دچار این نوع آسیب‌های دوران کودکی هستیم. آنها ممکن‌ست آن چیزی نباشند که ما حتی به عنوان آسیب روحی تصور می‌کنیم، اما حقیقت اینکه می‌توانند عواقب جدی برای سلامتی عاطفی ما در اواخر زندگی باشند. بچه‌ها مثل اسفنج هستند. آنها ترس و اضطراب والدین‌ش را فرو می‌برند و از استراتژی‌های مقابله‌ای‌ش الگو می‌گیرند.

آسیب‌های دوران کودکی

آیا والدین شما از کودکی احساسات شما و واقعیت شما را تأیید کرده‌اند؟ یا به شما گفته شد که «این خیلی بد نیست» و شما باید آن را بخورید؟ آیا احساس کردید که برای چه کسی هستید دیده و شنیده‌اید؟ کودکانی که احساسات و نظرات آنها نادیده گرفته می‌شود، در نهایت جدا می‌شوند، یا برای جلب توجه دیگران رفتار می‌کنند. نحوه انجام کار

 

آسیب‌های دوران کودکی می‌تواند توسط والدینی ایجاد شود که هیچ حسی از مرز ندارند. آنها به حریم خصوصی فرزندان‌ش حمله کرده و اطلاعات نامناسب را با آنها به اشتراک می‌گذارند. والدین نیز می‌توانند در تنظیم احساسات‌ش مشکل داشته باشند، به این معنی که می‌توانند بی‌ثبات باشند، به حالت خشم درآیند یا به عنوان سازوکار کنار آمدن از هم جدا و از هم فاصله بگیرند. نحوه انجام کار

 

همه این تجربیات کهن‌الگو بسیار دردناک‌ست، زیرا باعث می‌شود کودکان از شهود و خویشتن اصیل‌ش بیگانه شوند. آنها باورها و احساسات‌شان را حدس می‌زنند. و خودشان را متناسب با آنچه فکر می‌کنند والدین از آنها می‌خواهند، تحریف می‌کنند. هنگامی‌که او در حال درمان آسیب‌ش بود، لِپارا مجبور شد به همان زخم اولیه برگردد. در رویارویی با آن، او توانست استراتژی‌های جدیدی را برای مقابله با شرایط سازگار ایجاد کند که واقعاً او را پشتیبانی می‌کرد. پس شما هم می‌توانید. نحوه انجام کار

ما باید بیاموزیم که سیستم‌های بقاء را خلع سلاح کنیم.

تصور کنید که یک خرگوش در طبیعت هستید، روباه گرسنه‌ای شما را تعقیب می‌کند. قلب شما می‌تپد و تا می‌توانید سریع می‌دوید.

 

وقتی حیوانات تهدیدی را برای زنده ماندن‌شان می‌بینند، آنچه شناخته می‌شود جنگ، پرواز یا واکنش در برابر سکون‌ست. ترشح آدرنالین در بدن آنها موج می‌زند، ضربان قلب آنها افزایش می‌یابد و تنفس آنها به شماره می‌افتد. نحوه انجام کار

 

ما انسان‌ها نیز این پاسخ‌ها را داریم. در برابر تهدید قابل درک، «مرکز ترس» مغز ما – آمیگدالا – روشن می‌شود و به سیستم عصبی خودکار ما دستور می‌دهد که به حالت زنده ماندن بپردازد. این غرایز عامل اصلی زنده ماندن ماست. آنها به ما قدرت فوق بشری می‌دهند تا از یک مهاجم پیشی بگیریم یا از عزیزانمان محافظت کنیم. اما افرادی که آسیب روحی را تجربه کرده‌اند، گاهی اوقات تهدیدات را در همه جا درک می‌کنند، حتی در صورت خطر واقعی. بدان معنا که سیستم‌های زنده ماندن آنها همیشه در حالت آماده‌باش هستند و بدن آنها را ویران می‌کند. نحوه انجام کار

 

وقتی دچار استرس مزمن می‌شوید، مغز بدن شما را با هورمون کورتیزول غرق می‌کند. در نتیجه، ممکن‌ست افراد اطراف شما تهدیدکننده‌تر به نظر برسند و ممکن‌ست برای برقراری ارتباط و ایجاد روابط سخت‌تر باشد. شما دیگر قادر به تفکر واضح نیستید.

کاهش استرس

سیستم‌های زنده ماندن ما غیرارادی هستند – ما نمی‌توانیم آگاهانه آنها را خاموش کنیم. اما می‌توانیم برای آرامش بدن‌مان گام برداریم. به‌عنوان مثال، ما می‌توانیم تنفس‌مان را کنترل کنیم. نفس کشیدن عمیق شکم در هنگام استرس تأثیر آرامش‌بخشی فوری بر بدن ما دارد.

 

ورزش بدنی روش مؤثر دیگری برای کاهش استرس‌ست. ورزش باعث ترشح هورمون‌های خوب مانند دوپامین در جریان خون ما می‌شود. این مزایای شگفت‌انگیزی برای سلامتی ما دارد. در حقیقت، افرادی که ورزش می‌کنند بسیار کمتر به بیماری قلبی یا زوال عقل مبتلا می‌شوند. یوگا حتی مؤثرترست زیرا همزمان ذهن و بدن را درگیر می‌کند. نحوه انجام کار

 

ما هم‌اکنون می‌دانیم که سلامت ذهنی ما با روده ما ارتباط نزدیکی دارد. در واقع، ۵۰۰ میلیون نورون در روده ما وجود دارد که تمام وقت با مغز ما ارتباط برقرار می‌کنند. التهاب ناشی از مقدار زیاد قند و غذای فرآوری شده با شرایط شدیدی مانند افسردگی در ارتباط‌ست. خوردن غذاهای کامل مغذی و هم‌چنین غذاهای تخمیری مانند ماست، التهاب را کاهش می‌دهد و از سلامت روده ما حمایت می‌کند. نحوه انجام کار

 

یکی از بهترین روش‌ها برای کاهش سطح استرس، تمرکز بر خواب کافی‌ست. هنگام خواب، مغز ما سموم را بیرون می‌ریزد و سلول‌های ما دوباره تولید می‌شوند. بنابراین به‌موقع بخوابید! نحوه انجام کار

والدین می‌توانند باورهای اصلی ما را دوباره برنامه‌ریزی کنند.

آیا تا به حال با خودتان فکر کرده‌اید، «مهم نیستم»؟ یا «هیچ کس به من اهمیت نمی‌دهد؟»

 

اینها نمونه‌هایی از باورهای اصلی‌ست – که در دوران کودکی شکل گرفته‌ست. و تعریف می‌کنند که چگونه خودمان و زندگی‌مان را می‌بینیم. مغز ما نیروهای قدرتمندی دارد که اطلاعات و محرک‌های دنیای خارج را فیلتر می‌کند. وقتی یک باور اصلی منفی داشته باشیم، مغز ما شواهدی را انتخاب می‌کند که از آن پشتیبانی کند. این به عنوان سوگیری تأیید شناخته می‌شود.

 

اگر اعتقاد داشته باشیم که ما بی‌ارزش هستیم، پس به جای چیزی که به دست آورده‌ایم، انتقادات را ثابت خواهیم کرد و ستایش را نادیده می‌گیریم، یا ارتقاء شغلی را به عنوان یک حقه رد می‌کنیم. ما این ناامنی را در روابط‌مان وارد خواهیم کرد و آزمایش دوست‌داران‌مان را شروع خواهیم کرد. باورهای اصلی منفی می‌توانند بر هر حوزه از زندگی ما تأثیر بگذارند. نحوه انجام کار

 

اگر ما از باورهای اصلی منفی‌مان آگاه باشیم و کار بهبودی را انجام دهیم، در این صورت می‌توانیم روش‌های تفکرمان را تغییر دهیم و دنیا را فیلتر کنیم. نحوه انجام کار

 

یکی از بهترین راه‌ها برای تغییر باورهای‌تان درباره خودتان اینکه دوباره به منبع برگردیم. معمولاً این باورها در سنین بسیار پایین شکل می‌گیرند. برای بهبودی آنها باید با کودک درون‌تان درگیر شوید. نحوه انجام کار

کودک درون

کودک درون ما غالباً زخم‌های عمیقی از رابطه والد و فرزند دارند. نظریه دلبستگی نشان می‌دهد وقتی کودکان در پیوند با والدین‌شان احساس امنیت می‌کنند، می‌توانند از نظر عاطفی تاب‌آوری و هم‌چنین اعتمادبه‌نفس برای کاوش مستقل از والدین را بیابند. اما وقتی والدین در دسترس نباشند، یا در محبت‌شان ناسازگار باشند، کودکان احساس ناامیدی و افسردگی می‌کنند. یا اینکه، متوقف می‌شوند و به طور کلی جست‌وجوی والدین را متوقف می‌کنند.

 

در این مرحله آسیب‌پذیرست که ما شروع به شکل‌گیری باورهای کلیدی درباره خودمان می‌کنیم. برخی از کودکان ممکن‌ست سرپرست شوند، زیرا معتقدند که باید از طریق مفید بودن برای دیگران محبت کسب کنند. یا ممکن‌ست بیش از حد باور شوند که اعتقاد دارند ارزش آنها به موفقیت‌هایشان بستگی دارد.

 

یکی از قدرتمندترین راه‌های بهبود این زخم‌ها اینکه شروع به باورپذیری مجدد کنید. هنگامی‌که در حال باورپذیری مجدد هستید، با قول‌های کوچک به خودمان و عمل به آنها، نظم محبت‌آمیز را اعمال می‌کنید. شما هم‌چنین مراقبت از خودتان و تنظیم عاطفی را در اولویت‌تان قرار دهید. پدر و مادر باهوش و دوست‌داشتنی شما می‌تواند نیازها و احساسات واقعی شما را شاهد و تأیید کند. نحوه انجام کار

 

همه این اقدامات به شما کمک می‌کند تا اعتماد کودک درون‌تان را جلب کنید. با تأیید او و ترس و سازوکارهای بقاء، می‌توانید باورهای دردناک‌تان را تغییر دهید که قبلاً حفظ شده‌اند.

پرورش مرزهای محکم و دوست‌داشتنی روابط‌تان را بهبود می‌بخشد.

سوزان احساس می‌کرد مثل خانه بی‌در و پیکرست. دوستانش در تمام ساعت‌ها با او تماس می‌گرفتند تا درام عاطفی‌تان را بر روی او بریزند بدون اینکه هرگز احساس او را بپرسند. خانواده او نیز هر زمان که می‌خواستند به خانه او حمله می‌کردند. نحوه انجام کار

 

سوزان حد واقعی نداشت. او چنان ناامید شده بود که از همه راضی باشد که دیگر ارتباط‌ش را با آنچه که بوده و آنچه می‌خواهد باشد قطع کرده‌ست. او این پویایی را در دوران کودکی‌ش دنبال می‌کرد. او با مادری کنترل‌کننده احساسات بزرگ شده بود که با خواندن دفترچه خاطراتش به حریم خصوصی او حمله کرد. او فهمید که برای نجات‌ خودش – و روابطش – چیزی باید تغییر کند.

 

بسیاری از ما در خانواده‌هایی مانند سوزان بزرگ شده‌ایم، جایی‌که با هم بودن به عنوان شکل نهایی عشق شناخته می‌شود. اما روابط عاشقانه در واقع بر پایه و اساس مرزهای خوب بنا نشده‌ست. ما باید اجازه دهیم نیازهای اصلی‌ش را در اولویت قرار دهیم، حتی اگر این موارد برای افراد دیگر مناسب نباشد. اگر این کار را انجام ندهیم، کینه‌توز می‌شویم و رفاه ما رنج می‌برد. نحوه انجام کار

سه نوع مرز

سه نوع مرز وجود دارد که باید آنها را پرورش دهیم. اول مرزهای فیزیکی‌ست. اینها به خودکاری بدن ما، و نحوه‌ی دوست داشتن ما مرتبط می‌شود، چه غذایی می‌خواهیم بخوریم یا چه اقدامات مراقبتی از خودمان برای بدن ما مهم هستند.

 

نوع دوم مرز، منبع‌ست. دوستان سوزان بدون فکر یکی از ارزشمندترین منابع او را می‌خوردند: زمان. اما می‌توانیم درباره کسانی که اجازه می‌دهیم وقت و پول‌مان را برای آنها صرف کنیم، رفتار کنیم. نحوه انجام کار

 

مرز سوم، ذهنی و عاطفی‌ست. در خانواده‌های درگیر، کودکان از ایجاد مرزهای شدید شخصی دلسرد می‌شوند. آنها غالباً به گونه‌ای تربیت شده‌اند که نسبت به نیازهای عاطفی والدین احساس مسئولیت می‌کنند. آنها هم‌چنین تشویق می‌شوند که در تفکر گروهی شرکت کنند – برای مثال، بدون فکر عقاید مذهبی خانواده را دنبال کنند. بیان مرزهای شخصی‌تان به معنی اینکه بتوانید برای احساسات، عقاید و اعتقادات‌تان فضا ایجاد کنید.

 

ایجاد و حفظ مرزها می‌تواند کار سختی باشد. مردم نسبت به تغییر واکنش‌های بدی نشان می‌دهند و ممکن‌ست سعی کنند گناه شما را بشورند تا وضعیت موجود را نگه دارند. اطمینان حاصل کنید که از قبل آماده شده‌اید و کارهایی را برای تنظیم احساسات‌تان انجام دهید. مرز را در یک لحظه از نظر احساسی خنثی اعلام کنید – وسط دعوا هرگز زمان مناسبی نیست! در ابتدا ممکن‌ست ترسناک باشد، اما مرزها باعث استحکام روابط شما می‌شوند. نحوه انجام کار

خودترمیمی به شما امکان می‌دهد خودتان را با یک جامعه دوست‌داشتنی و حامی احاطه کنید.

ما به عنوان انسان برای روابط به هم متصل هستیم. رفاه حال ما به حمایت جوامع ما بستگی دارد.

 

به همین دلیل شروع یک سفر درمانی بسیار ترسناک‌ست. وقتی وضع موجود را تغییر می‌دهید و نحوه‌ی اوضاع همیشگی در روابط را به چالش می‌کشید، با خانواده و دوستان‌تان روبرو می‌شوید. نحوه انجام کار

 

این چشم‌انداز چنان وحشتناک‌ست که بسیاری از افراد را از تغییر و تحول منصرف می‌کند. آنها ترجیح می‌دهند در الگوهای قدیمی‌تان گیر بیفتند تا اینکه تنها بمانند. اما نکته اینجاست: بهبودی در واقع به شما امکان می‌دهد با دیگران ارتباط بیشتری برقرار کنید.

آسیب روحی

وقتی از آسیب روحی رنج می‌بریم، سیستم‌های زنده ماندن ما را در حالت آماده‌باش کامل نگه می‌دارند. ما به احتمال زیاد دیگران را تهدیدکننده تلقی می‌کنیم و ارتباط آنها برایشان دشوارتر خواهد بود. روابطی که ما داریم اغلب نمایانگر وضعیت درونی بی‌نظمی عاطفی ما خواهد بود. به عنوان مثال، بسیاری از افراد با دیگران که زخم‌های مشابهی دیده‌اند، پیوندهای تروما ایجاد می‌کنند. این روابط به دنبال غلتکی دردناک از دوره‌های صمیمی و به دنبال آن رد تنهایی‌ست. این احساسات شدید برای مغز آسیب‌دیده احساس تسلی عجیبی می‌کنند. به هر حال، آنها همان چیزی هستند که شما می‌دانید. اما یک پیوند آسیب‌زا واقعاً برآورده‌کننده یا تأییدکننده نیست. این به سادگی یک اعتیاد عاطفی را تغذیه می‌کند. نحوه انجام کار

 

از طریق خودترمیمی، توانایی تحمل احساسات دشوار – خودتان و دیگران را خواهید داشت. به جای تلاش برای اصلاح، تغییر و حواس‌پرتی از احساس‌تان، می‌توانید احساسات‌تان را پردازش کنید. نکته جالب اینکه وقتی احساس آرامش، عشق و شفافیت می‌کنید، به افراد اطراف‌تان نیز کمک خواهید کرد تا احساس یکسانی داشته باشند. این نحوه‌ی تنظیم مقررات مشترک‌ست. در یک فرایند تقریباً نامحسوس، آنچه را که در جهان قرار می‌دهید به شما بازتاب می‌یابد. نحوه انجام کار

 

وقتی دکتر لِپارا ارتباط‌ش را با اعضای خانواده‌ش قطع کرد، احساس وحشت کرد. اما او می‌دانست که برای التیام آسیب‌های دوران کودکی و یافتن صدای اصیل‌ش لازم‌ست کمی فاصله بگیرد. با این کار، او بعداً توانست رابطه‌ی سالم‌تری با آنها برقرار کند. او هم‌چنین توانست روابط‌ش را با شریک زندگی و دوستان‌ش تقویت کند و روابط دوستانه و متقابل ایجاد کند. از همه بهتر، او یک جامعه کاملاً جدید – یک خانواده جهانی – از میلیون‌ها نفر متعهد به خودترمیمی در سراسر جهان ایجاد کرد. نحوه انجام کار

خلاصه نهایی

همه ما قدرت خودترمیمی را داریم. جنبه‌های جسمی، ذهنی و روحی سلامتی ما ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. ورزش منظم، خوب غذا خوردن و خواب کافی به تقویت بدن و آرامش سیستم عصبی خودکار کمک می‌کند. این امر، به‌نوبه خودش، به ما وضوح ذهنی و فضای بیشتری برای هماهنگی با افکار و احساسات واقعی ما می‌دهد. پرداختن به تجربه‌های مربوط به دوران کودکی به ما فضا می‌دهد تا الگوهای قدیمی را که دیگر کار نمی‌کنند تغییر دهیم و بهبودمان را از اعتیاد عاطفی آغاز کنیم.

مشق تغییر

هر بار یک عادت را تغییر دهید.

 

ممکن‌ست وسوسه‌انگیز باشد که سعی کنید زندگی‌تان را به یک‌باره تغییر دهید. اما ما موجوداتی براساس عادت هستیم. ما دوست داریم به آنچه طبیعی‌ست پای‌بند بمانیم، حتی اگر واقعاً برای ما کارساز نباشد. تغییر چشمگیر به تدریج اتفاق می‌افتد. سعی کنید یک تعهد کوچک به خودتان داشته باشید و به آن پای‌بند باشید. نوشیدن یک لیوان آب در اول صبح، پیاده‌روی کوتاه، یا یک تمرین روزانه ایجاد کنید. پای‌بندی به تعهد به شما کمک می‌کند تا یاد بگیرید به خودتان اعتماد کنید. هنگامی که این عادت به حالت طبیعی تبدیل شد، می‌توانید عادت دیگری اضافه کنید.

 

شما می‌توانید این کتاب را از انتشارات چیتگرها تهیه کنید.

 

بنر دوره برنامه رشد فردی

امتیاز به این مطلب

5/5 - (3 امتیاز)

مطالب بیشتر

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
نحوه انجام کار
پانزده روز تا تغییر و تحول فردیبیشتر بدانید
+