فناوری، خودکارسازی و ما چگونه بایستی پاسخ دهیم
جهانی بدون کار (که درسال ۲۰۲۰ منتشر شده است) کاوش در این زمینه است که چگونه هوش مصنوعی بیکاری را برای بسیاری از صنایع به ارمغان میآورد – و چرا این کار چیز بدی نیست. نویسنده تاریخچهی پیشرفت فناوری را بیان میکند و توضیح میدهد که چگونه قابلیتهای جدید امکان بهرهوری بیسابقه را فراهم میکند. بله، بسیاری از مشاغل از بین خواهند رفت، اما، به عنوان یک جامعه، میتوانیم اطمینان حاصل کنیم که وضعیت همه در این دنیای جدید بهتر خواهد شد.
این کتاب برای پیشبینیکنندگان، فنزدهها [Technophiles] و لودیتها به طور یکسان، و هر کسی که در مورد آیندهی کار کنجکاو است نوشته شده است.
دانیل ساسکیند نویسندهی کتاب «آینده حرفهها» است که به عنوان یکی از بهترین کتابهای سال ۲۰۱۶ توسط فایننشال تایمز، نیو ساینتیست و مجلهی ادبی تایمز معرفی شده است. وی عضو اقتصاد در کالج بالیوول، آکسفورد است. پیش از این، او مشاور سیاست واحد استراتژی انگلیس و مشاور ارشد دولت انگلیس بود.
این کتاب چه چیزی برای من دارد؟ مزایا و چالشهایی را که در دنیای خودکار فزاینده در انتظار ماست درک کنید.
قطعاً انواع پیشبینیهای عجیب و غریب درباره نحوهی تغییر فناوری در جهان را شنیدهاید. جوامع ما دیگر هرگز مثل سابق نخواهند شد! همه ما زائد خواهیم شد! ارتشی از رُباتها شغل ما را خواهند گرفت!
خوشبینها و بدبینها اتفاق نظر دارند که باید تغییر جهت داده شود. اما چه شکلی باید باشد؟
این یادداشت شلوغی را کاهش داده و به شما درک بهتری از اینکه خودکارسازی دقیقاً چیست، چه عواملی بر جوامع بشری تحمیل میکند و از همه مهمتر اینکه چگونه میتوانیم از آن استقبال کنیم تا جهانی بهتر بسازیم.
شما میتوانید از تاریخ و اقتصاد برای یادگیری تاریخچهی تحولات فناوری عبرت بگیرید، و همچنین راهی جدید به جلو خواهید دید – راهی به سوی جهانی که برای گذراندن زندگی شاد و پر از رضایت برای همه لازم نیست. جهانی بدون کار
در این یادداشت، یاد خواهید گرفت
- چرا ما نمیتوانیم بدانیم آینده چیست؛
- برخی از راهها برای پر کردن شکاف بزرگ؛ و
- که هومر درباره هوش مصنوعی نوشت – به روشی صحبت کردن.
ماشینها جایگزین برخی مشاغل میشوند – اما همچنین مکمل برخی دیگر هستند.
ماشینها در حال تسخیر هستند. احتمالاً قبلاً این را شنیدهاید، درست است؟ و دشوار نیست که ببینید این بحث از کجا ناشی میشود – هر ساله نوآوریهای جدید فناوری را به ارمغان میآورد. آیا رایانهها و رباتها هوشمندتر و هوشمندتر میشوند، آیا انسانها غیرضروری میشوند؟
البته، زندگی واقعی خیلی ساده نیست، بنابراین نیازی به ترس نیست! ماشینها هرگز تمام مشاغل ما را نخواهند گرفت. تأثیر آنها در بازار کار بسیار ظریفتر است.
ترس از تغییر فناوری چیز جدیدی نیست. قرنها پیش، در آغاز انقلاب صنعتی در انگلیس، ماشینهای اولیه ریسندگان و بافندگان را نابود کردند. این افراد – همانطور که معروف شدند – افراد لودیت – از شغل خود ترسیدند. و آنها دلیلی برای نگرانی داشتند. تغییرات سریع فناورانه در صنعت آنها باعث آشفتگی گستردهای شد.
اما آیا همهی این تغییر بد بود؟
خُب، در حالی که برخی از کارگران رنج میبردند، دیگران سود میبردند. اگر کارگری با مهارت کم نحوهی استفاده از ماشینهای جدید را بیاموزد، بازدهی او بسیار زیاد میشود و در نهایت، درآمد او نیز افزایش مییابد.
فناوری جدید اغلب مکمل یکدیگر است. در حالی که جایگزین برخی از کارگران میشود، اما باعث بهرهوری بیشتر کارگران دیگر میشود. چطور؟ با کمک به آنها در انجام برخی از کارهای دشوارتر.
به عنوان مثال، الگوریتمهایی که میتوانند اسناد حقوقی را پردازش کنند جایگزین وکلا نشدهاند. در عوض، آنها وقت خود را برای کارهای خلاقانهتر مانند نوشتن، حل مسئله و ملاقاتهای حضوری با مشتری آزاد کردند.
این افزایش تولید منجر به مزیت دوم خودکارسازی میشود. در مورد اقتصاد یک کشور به عنوان بنیانی فکر کنید که همه باید از آن استفاده کنند. مطمئناً، ماشینها نحوهی توزیع سهام این بنیان را تغییر میدهند. اما آنها همچنین خود بنیان را بسیار بزرگتر میکنند.
قانع نشدهاید؟ خُب، دستگاههای خودپرداز – ماشینهای فروش خودکار – مثال خوبی هستند. وقتی آنها برای اولین بار معرفی شدند، مردم ترس داشتند که آنها کاملاً جایگزین کارکنان بانک شوند.
اما بیایید ببینیم چه اتفاقی افتاده است. در ۳۰ سال گذشته، تعداد دستگاههای خودپرداز در ایالات متحده آمریکا چهار برابر شده است. در همان زمان، تعداد فروشندگان بانکهای انسانمحور نیز افزایش یافت – حدود ۲۰ درصد. در هنگام تقسیم پول نقد، خودپردازها جایگزین فروشندگان شدند. اما آنها همچنین انسانها را برای مشاورهی مالی و پشتیبانی شخصی آزاد کردند.
اقتصاد رشد کرد و تقاضای کلی بانکها و مشاورههای مالی افزایش یافت. به گفتهی همه، متوسط تعداد فروشندگان در هر بانک طی چند دههی گذشته حدود یک سوم کاهش یافته است. اما تعداد بانکهایی که فروشندگان در آن میتوانند کار کنند تا ۴۳ درصد افزایش یافت.
همه مشاغل در معرض خطر تغییر فناوری قرار دارند.
ماشینها مشاغل چه کسانی را بر عهده دارند؟ آیا این افراد هستند که در خطوط مونتاژ کار میکنند؟ یا صندوقدارها در سوپرمارکتها؟ یا جراحان مغز نیز باید نگران باشند که روزی ممکن است یک رُبات جای آنها را بگیرد؟ جهانی بدون کار
خُب، رشد فناوری قطعاً همه را تحت تأثیر قرار خواهد داد. اما روندهای اخیر نشان میدهد که کدام بخشهای اقتصاد به صورت طبیعی خودکار هستند.
در طی چند دههی گذشته، فناوری بیش از همسایگان کممهارت آنها به کارگران ماهر و دارای تحصیلات رسمی سود بیشتری میرساند. چرا؟ خُب، جواب این است: رایانهها. بین سالهای ۱۹۵۰ و ۲۰۰۰، قدرت آنها با ۱۰ میلیارد افزایش یافت.
این کار تقاضا را برای کارگران با مهارت بالا ایجاد کرد که میتوانند با ماشینهای جدید کار کنند. با افزایش تقاضا، عرضه نیز افزایش مییابد – و هر روز تعداد بیشتری از مردم یاد میگیرند که از رایانه استفاده کنند. به طور قابل پیشبینی، این باعث پایین آمدن دستمزدها میشود. اما پس از آن اتفاق جالبی رخ داد: تقاضا همچنان در حال رشد بود و دستمزد کارگران ماهر بسیار بالا رفت. تا سال ۲۰۰۸، اقتصاددانان در حال ثبت یک شکاف درآمدی بیسابقه بین دانشآموختگان دانشگاههای ایالات متحده و افرادی بودند که فقط دورهی دبیرستان را تمام کرده بودند.
بنابراین، آیا این بدان معنی است که فناوری همیشه مزایای بیشتری به افراد تحصیلکرده ارائه میدهد؟ نه واقعاً. در گذشته، این برعکس بود. لودیتها را به خاطر میآورید؟ در انگلیس در قرن هجدهم، بافندگی یک کار با مهارت بالا بود. وقتی ماشینهای بافندگی مکانیکی به صحنه آمدند، شما دیگر نیازی به آموزش پیشرفته برای ساخت پارچه خوب ندارید. پاداش کارگران کم مهارت را گرفتند.
پس چه کسی در آینده از خودکارسازی بهرهمند میشود؟ اقتصاددانان بر این باورند که فناوری هم مشاغل کممهارت و هم با مهارت بالا را تقویت میکند. این طبقهی متوسط است که رنج میبرد. تعداد نظافتچیان و وکلا بیشتر، اما تعداد دبیران و فروشندگان کمتر است.
یک توضیح برای این اتفاق توسط سه اقتصاددان امآیتی ارائه شد. نظریهی آنها میگوید که انجام کارهای «معمول» از کار «نامعمول» آسانتر است – نوعی که به خلاقیت، قضاوت، مهارتهای بین فردی یا کارهای پیچیده دستی بستگی دارد.
مهارتهای ساده و معمول را میتوان توضیح داد، تجزیه کرد و به الگوریتم تبدیل کرد. رایانهها با آنها مشکل کمی دارند. اما ماشینها با مهارتهای غیرروتین که پیچیدهتر هستند و توضیح آنها دشوارتر است، دست و پنجه نرم میکنند.
مدتها بود که مردم بر این باور بودند که مشاغل نامعمول از خودکارسازی ایمن نیستند؛ زیرا دانشمندان نمیتوانند رایانهها را برای انجام آنها بیاموزند. با این حال، این شروع به تغییر میکند. همانطور که در بخش بعدی خواهیم دید، ماشینها قبلاً آموزش خود را شروع کردهاند.
دستیابی به موفقیت در پژوهشهای هوش مصنوعی زمانی اتفاق افتاد که رایانهها دیگر از فکر کردن مانند انسان جلوگیری کردند.
هومر، شاعر یونان باستان مشهورترین شهرتش برای فیلمهای ایلیاد و ادیسه است. اما آیا میدانید که او چیزی بیش از قهرمانان و نبردها نگاشته است؟ وی همچنین آنچه را توصیف کرد که اکنون هوش مصنوعی مینامیم. در ایلیاد، هومر از کالسکه «بدون راننده» میگوید که با تماس گرفتن با صاحب آنها میآید – کمی شبیه خودروهای خودران امروزی. جهانی بدون کار
حالا شاید هومر هنگام گفتن این داستان وسایل نقلیه خودران را در ذهن نداشته باشد. اما این نکته مهمی را بیان میکند: انسانها مدتهاست که رؤیاهای ماشینی با توانایی استقلال را در سر میپرورانند. و پیشرفتهای اخیر، این رؤیاها را به واقعیت تبدیل کرده است.
برای درک اینکه هوش مصنوعی چه کاری میتواند انجام دهد، بیایید با بررسی تاریخچهی آن شروع کنیم. اولین تلاشها برای ایجاد هوش مصنوعی به اواسط قرن بیستم برمیگردد، زمانی که محاسبات در حال انجام بود. پژوهشگران اولیهی هوش مصنوعی تلاش کردند تا تفکر انسان را تکرار کنند.
برای مثال، برای توسعهی نرمافزار شطرنج، آنها از بزرگان بزرگ خواستند که نظرات خود را در مورد این بازی توضیح دهند. و سپس مهندسان سعی کردند همان مراحل را به رایانه بیاموزند.
با این حال، در اواخر دهه ۱۹۸۰، این روش متوقف شده بود. چه شطرنج، ترجمه یا شناسایی اشیاء باشد، هوش مصنوعی اولیه با تفکر مانند یک انسان نمیتواند انسان را شکست دهد. پس راهحل چه بود؟ دانشمندان دریافتند که آنها نیاز به تغییر روش دارند – تقلید از فکر بشر فقط میتواند رایانهها را تاکنون بدست آورد.
موج بعدی پژوهشهای هوش مصنوعی بر اساس رویکرد عملیتر بود. دانشمندان به ماشینها وظیفهای دادند و به نرمافزار گفتند که آن را به هر روش ممکن انجام دهد – حتی اگر برای انسان منطقی نباشد. به جای استفاده از شطرنج سنتی یا استراتژیهای ترجمه، برنامههای جدید هوش مصنوعی صدها میلیون نقطه داده را به دست میگیرند و آنها را اسکن میکنند تا الگوهایی پیدا کنند.
در نتیجه، زمینهی پژوهشهای هوش مصنوعی جهشی عظیم به جلو داشت. در سال ۱۹۹۷، آبی عمیق [Deep Blue] از آیبیام قهرمان شطرنج جهان گری کاسپاروف را شکست داد. و هوش مصنوعی فقط در شطرنج سرآمد نیست. به عنوان مثال، برنامههای مدرن شناسایی تصویر، به طور معمول از مسابقات در انسانها پیشی میگیرند. جهانی بدون کار
این پیشرفتها برای درک چگونگی تأثیر خودکارسازی در آینده کار بسیار مهمی است. اقتصاددانان تصور میکردند رایانهها بدون راهنمایی انسان هرگز کار نمیکنند. اما اکنون ماشینها میتوانند راهحلهای غیرانسانی برای مشکلات و وظایف پیدا کنند. و این نشان میدهد که ماشینها روزی قادر به یادگیری مهارتهای غیرروتین هستند که قبلاً فراتر از توانایی آنها در نظر گرفته میشد.
ماشینها در انواع مشاغل بهتر میشوند، اما پیشرفت فناوری در همه جا متفاوت به نظر میرسد.
ویلیام گیبسون، نویسندهی داستانهای علمی، یک بار گفت، «آینده اینجا است – فقط به طور مساوی توزیع نشده است.» یادآوری این خط زمانی مفید است که در حال بحث در مورد خودکارسازی هستیم. وقتی صحبت از آنچه رایانهها میتوانند انجام دهند، اکنون آینده بسیار گسترده است. هوش مصنوعی میتواند در تعداد روزافزون کارها، از تشخیص دروغگوها تا تولید اندامهای مصنوعی، از انسان پیشی بگیرد.
اما پرش از «هوش مصنوعی میتواند آن را انجام دهد» به «هوش مصنوعی آن را انجام خواهد داد» یک شکاف بزرگ است و این شکاف از کشوری به کشور دیگر متفاوت است.
با افزایش قابلیتهای فناوری، خودکارسازی هر صنعت را متحول خواهد کرد. فقط به کشاورزی نگاه کنید! کشاورزان امروزی تراکتورهای بدون راننده، سیستمهای تشخیص چهره برای گاوها و سمپاشهای خودکار دارند. در ژاپن ۹۰ درصد سمپاشی محصول توسط هواپیماهای بدون سرنشین انجام میشود. حتی کارهایی که قبلاً از مهارتهای حرکتی خوبی برخوردار بودند، خودکار شدهاند – رُباتها میتوانند پرتقالها را با لرزش از درختان انتخاب کنند. جهانی بدون کار
در مورد صنایعی که به تفکر پیچیده تری نیاز دارند چطور؟ خُب، حقوق، دارایی و پزشکی همه شاهد ورود نرمافزاری بودهاند که میتواند اطلاعات بیشتری را نسبت به ما انسانها تجزیه و تحلیل کند. هوش مصنوعی در جستوجوی الگوهای مربوطه و موارد گذشته عالی است.
یک سیستم تشخیصی که توسط شرکت فناوری چینی تنسنت [Tencent] و با همکاری بیمارستان گوانجو ساخته شده است، بیش از ۳۰۰ میلیون پرونده پزشکی برای ارزیابی بیماران تهیه کرده است.
اکنون حتی کارهایی که نیاز به احساسات و عواطف دارند میتوانند توسط ماشینها انجام شوند. برخی از سیستمهای تشخیص چهره در هنگام تشخیص اینکه لبخند واقعی است یا خیر، از قبل انسان عمل نمیکند.
پیشبینی میشود «رُباتهای اجتماعی» که به این دلیل نامگذاری شدهاند که میتوانند احساسات انسان را شناسایی کرده و به آن واکنش نشان دهند، به یک صنعت ۶۷ میلیارد دلاری تبدیل خواهند شد. آنها به طور فزایندهای در مراقبتهای بهداشتی رایج هستند. دستگاه انساننما به نام «فلفل» ساکن برخی از بیمارستانهای بلژیک شده است. وظیفهی آن استقبال از بیماران و همراهی آنها در اطراف راهروهای راهروها و ساختمانها است.
اما فقط به این دلیل که کارهای بیشتری میتوانند خودکار شوند، به این معنی نیست که انجام میشوند. نیازها و هزینههای خودکارسازی در مناطق مختلف متفاوت است، بنابراین کشورها لزوماً با همان سرعت حرکت نخواهند کرد.
به عنوان مثال، ژاپن افراد مسن زیادی دارد اما فاقد پرستار است. بنابراین بیمارستانهای آنجا انگیزهی زیادی برای خودکار کردن کار مراقبت دارند. در مقابل، کشورهایی با جمعیت جوانتر – و افراد زیادی که مایل به مشاغل با دستمزد پایین هستند – انگیزهی کمتری برای خودکار کردن مراقبتهای بهداشتی دارند. در واقع، حتی ممکن است فشار سیاسی برای جلوگیری از ورود پزشکان رُباتی وجود داشته باشد.
ماشینها با توانایی روزافزون منجر به از دست رفتن مشاغل بزرگ میشوند.
جستوجوی کار خیلی جالب نیست، درست است؟ حال تصور کنید که بیکار هستید زیرا شغل شما خودکار شده است. اگر ماشین شما جای شما را بگیرد چگونه قرار است کار پیدا کنید؟ این چالش به احتمال زیاد میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
در بخشهای قبلی، متوجه شدیم که خودکارسازی اندازهی اقتصاد را گسترش میدهد. به عبارت دیگر، ماشینها مشاغل جدیدی ایجاد میکنند که بیکاری را جبران میکند. اما آیا افراد آن مشاغل جدید را پر میکنند؟ خُب، جواب خیلی ساده نیست. موانع زیادی در این راه وجود دارد – مانند، برای مثال، عدم تطابق مهارتها. جهانی بدون کار
فرض کنید بیشتر مشاغل جدید دارای مهارت بالایی هستند – مواردی مانند متخصصان مدیریت هوش مصنوعی. این هیچ کمکی به کارگران کممهارت کارخانه نخواهد کرد. جهانی بدون کار
یا عدم تطابق جغرافیایی را در نظر بگیرید. آیا میخواهید صدها کیلومتر را به خاطر یک کار طی کنید؟ اینترنت با امکانپذیرتر کردن کار از راه دور به این امر کمک کرده است، اما جغرافیا هنوز مهم است. به سیلیکون ولی فکر کنید که بسیاری از شرکتهای فناوری را به خود جلب کرده است. تعداد برنامهنویسان با استعداد در منطقه به این معنی است که بنیانگذاران نوکسبوکار اغلب برای یافتن استعدادها و ایجاد ارتباطات جدید به سیلیکون ولی نقل مکان میکنند.
اقتصاددانان چنین موانعی را «اصطکاک» مینامند. دانشمندان بر این باورند که همهی آنها کوتاهمدت هستند – که در طولانیمدت هموار میشوند. اما چیزی وجود دارد که از بین نخواهد رفت: تغییر ساختاری بازار کار.
ما دیدهایم که فناوری بهرهوری و تولید کلی را افزایش میدهد. هرچند که فناوری پیشرفت میکند، به مرحلهای میرسد که به هیچ وجه به انسان نیازی نخواهد داشت. به عنوان مثال به خودروها فکر کنید. ابتدا جیپیاس با دادن توانایی رانندگان تاکسی در مسیرهای کارآمدتر، مکمل انسانها بود. امروزه قرار است خودروهای بدون راننده کاملاً جایگزین آنها شوند. حتی با افزایش تقاضا برای تاکسی، این به معنای شغل بیشتر برای انسان نخواهد بود. شرکتها فقط ماشینهای بدون راننده بیشتری تولید میکنند.
این تغییر یک شبه اتفاق نخواهد افتاد. همانطور که روی آمارا، محقق دره سیلیکون یک بار گفت، «ما تمایل داریم که تأثیر یک فناوری را در کوتاهمدت بیش از حد ارزیابی کنیم و در طولانیمدت تأثیر آن را دست کم بگیریم.»
اما چه زمانی طولانیمدت است؟ خُب، این تأثیرات طی دههها – نه قرنها – مشاهده خواهد شد و با هوشمندتر شدن هوش مصنوعی سرعت آنها ادامه خواهد یافت. این روند واضح است: حتی اگر تولید همچنان در حال افزایش باشد، کار کمتری برای انسان انجام خواهد شد.
خودکارسازی با گسترش شکاف درآمد بین مشاغل، نابرابری را افزایش داده است.
در طول تاریخ بشر، ما برای امرار معاش تلاش میکردیم. این اصطلاح که توسط اقتصاددان مشهور جان مینارد کینز ابداع شد، به این معنی بود که جوامع بشری به اندازه کافی برای زندگی همه تولید نمیکردند. این مسئله این سؤال را ایجاد کرد که چگونه میتوان منابع را توزیع کرد.
پیشرفتهای فناوری امروز بدان معنی است که ما به اندازهی کافی تولید میکنیم تا کل دنیا بتواند راحت زندگی کند. اندازهی بنیانی اقتصادی بزرگ شده است – اما چگونه باید آن را تقسیم کنیم؟
اگر به دادههای اقتصادی نگاهی بیندازیم، یک چیز کاملاً روشن میشود: در سالهای اخیر، برشهای بنیانی کمتر برابر شدهاند.
بیایید به چیزهایی که ما در اختیار داریم – از نظر اقتصادی – فکر کنیم. ما میتوانیم سرمایه خود را به دو دسته تقسیم کنیم: سرمایهی سنتی و سرمایهی انسانی. سرمایهی سنتی چیزهایی است که میتوانید مانند زمین، تجهیزات یا مالکیت معنوی خریداری کنید. سرمایهی انسانی مفهوم گستردهتری دارد که تمام مهارتها و تواناییهای شما را در بر میگیرد.
اگر همهی سرمایهی سنتی زیادی داشته باشند، خودکارسازی مسئله بزرگی نخواهد بود. با این حال، بیشتر مردم سرمایهی سنتی بسیار کمی را کنترل میکنند. در عوض، آنها از سرمایهی انسانی خود برای تولید ثروت استفاده میکنند. وقتی شغل آنها به دلیل وجودی خودکار شود، آنها این سرمایهی انسانی را از دست میدهند. مشکل را میبینید؟
دادهها دقیقاً نشان میدهد که این مسئله تا چه اندازه بزرگ شده است. قبل از سال ۱۹۸۰، رشد درآمد برای همهی آمریکاییها ثابت بود. بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۴، اوضاع تغییر کرد. کمدرآمد، در صورت وجود، از رشد درآمد کمی برخوردار بود. اما ۱ درصد از جمعیتی که قبلاً بیشترین درآمد را داشتند، شاهد افزایش سرسامآور درآمد خود بودند. جهانی بدون کار
این الگو در کشورهای ثروتمند جهان تکرار شده است. برای همه، به جز افراد بسیار ماهر، سرمایهی انسانی فقط مانند گذشته ارزش ندارد. نتیجهی نهایی چیست؟ در ایالات متحده آمریکا، فقیرترین ۵۰ درصد آمریکاییها تنها ۲ درصد از ثروت این کشور را در اختیار دارند، در حالی که ۱ درصد ثروتمندترینها ۴۰ درصد از داراییهای این کشور را در اختیار دارند.
در اینجا چند اقدام مهم وجود دارد. نکته بارز این است که تغییر در آیندهی کار منجر به افزایش نابرابری خواهد شد. سؤال دیگر این است: وقتی مردم دیگر نیازی به کار ندارند، جامعه چگونه کار خواهد کرد؟
وقتی خودکارسازی بازار کار را خراب میکند، «دولت بزرگ» باید از توزیع ثروت اطمینان حاصل کند.
به طور سنتی، بیشتر ما مجبور شدهایم برای سهم خود از بنیان اقتصادی کار کنیم. اما چه اتفاقی میافتد که خودکارسازی مشاغل را حذف کند؟ چگونه قرار است جوامع از افرادی حمایت کنند که با ماشین جایگزین شدهاند؟
اگر بازار کار این کار را انجام ندهد، نهاد دیگری باید قدم بردارد. تنها یک سازمان قدرت انجام این کار را دارد: دولت.
بیشتر کشورهای پیشرفته در حال حاضر دارای یک کشور رفاهزده هستند. این مفهوم، به شکل مدرن، به اوایل قرن بیستم برمیگردد.
اما دولت رفاه نیز باید تغییر کند. در اصل برای تکمیل بازار کار طراحی شده است. اصل اساسی این بود که افرادی که کار میکنند از کسانی که کار نمیکنند حمایت میکنند. اشتغال انتظار بود.
اما در دنیای خودکار دیگر اینگونه نخواهد بود. دولت رفاه باید با آنچه كه نویسنده آن را «دولت بزرگ» مینامد جایگزین شود – مؤسسهای كه میفهمد كار كافی برای همه وجود نخواهد داشت.
دولت بزرگ مجبور است دو هدف اصلی را به دست آورد: مالیات دادن به کسانی که از خودکارسازی بهرهمند هستند و توزیع مجدد درآمد به کسانی که از آن آسیب میبینند.
دولت بزرگ میتواند از کارگران مانند توسعهدهندگان نرمافزار یا مدیران شرکتهای فنی مالیات بگیرد. و همچنین میتواند از صاحبان سرمایههای سنتی از جمله زمین، ماشین یا حقوق مالکیت پول جمع کند. سرانجام، این ایالت میتواند از مشاغل – به ویژه از کسانی که سود اضافی دریافت میکنند به دلیل تمام خودکارسازی استفاده شده، مالیات دریافت کند.
وقتی دولت بزرگ این همه پول نقد را جمع کرد، چگونه باید پول را توزیع کند؟ برخی از اقتصاددانان ایدهی درآمد عمومی جهانی [UBI] را ارائه میدهند که پرداخت نقدی به همهی فراهم میکند. جهانی بدون کار
اما نویسنده فکر میکند این ایده را میتوان حتی بیشتر اصلاح کرد. وی درآمد پایهی مشروط [CBI] را پیشنهاد میکند. این پرداخت از یک انجمن خاص پشتیبانی میکند.
درآمد پایهی مشروط [CBI] از یكی از نقایص درآمد پایهی جهانی – بیانصافی ادعاشده – خودداری میكند. اگر همه از دولت پول بگیرند، این امر نسبت به برخی افراد احساس ناعدالتی ایجاد میکند. با خطر تجزیه جوامع و حتی درگیری روبرو خواهیم شد.
در مقابل، درآمد پایهی مشروط [CBI] پیشنهادی نویسنده فقط به افرادی تعلق میگیرد که معیارهای خاصی را داشته باشند. این سیستم به مشمولان کمک میکند تا ثروت خود را با افرادی تقسیم کنند که واقعاً میخواستند به آنها کمک کنند.
به این ترتیب، جامعه بهتر و با ثباتتری میتواند ظهور کند – جامعهای که مردم در آن کار کمتری داشته باشند، بله، اما هنوز احساس حمایت از جوامع قوی اطراف خود را داشته باشند. جهانی بدون کار
خلاصه نهایی
پیام اصلی در این یادداشت:
تمرین تغییر
به دنبال راههایی برای استفاده از فناوری برای افزایش بهرهوری باشید.افرادی که در موقعیتهایی شغلی با مهارت بالا هستند – مانند مهندسان نرمافزار – به طور کلی از فناوری و حتی هوش مصنوعی برای افزایش بهرهوری خود استفاده میکنند. اما فرصتهای استفاده از فناوری در کارهای پیش پا افتاده و پر حجم در همهی زمینهها وجود دارد. به عنوان مثال، استفاده از نرمافزار برای اسکن اسناد، سازماندهی دادهها یا یافتن الگوهایی را در نظر بگیرید که بدون کمک رایانه قادر به مشاهده آنها نیستید.
شما میتوانید این کتاب را از سایت آمازون تهیه کنید.