هرچه میتوانید از پول و زندگی خودتان دریافت کنید
مرگ با صفر (۲۰۲۰) مزایای صرف هزینه بیشتر و پسانداز کمتر را بررسی میکند. این کتاب افسانههایی را زیر سؤال میبرد که پیرامون مفهوم رضایتمندی تأخیری و بازنشستگی راحتست. همچنین توضیح میدهد که چگونه همه میتوانند لذت بیشتری از پولشان ببرند.
بیل پرکینز مدیر صندوقهای سرمایهگذاری و تهیهکننده فیلمست. وی متخصص در بازارهای سرمایهگذاری پرریسک و با سود بالاست.
این کتاب چهچیزی برای من دارد؟ زندگی برای زندگیکردنست.
چندین بار به شما گفتهشده که باید سخت کار کنید، پسانداز کنید و از یک بازنشستگی مسالمتآمیز لذت ببرید؟ چند نفر درباره این «روش مسئولانه زندگی» برای شما سخنرانی کردهاند؟
اما اگر همه اشتباه کنند چه میشود؟
چه میشود اگر با انجام کاری که بقیه انجام میدهند، در واقع زندگیتان را هدر بدهید؟
این یادداشت به شما نشان میدهد که چرا هر آنچه درباره پول، ثروت و رضایت از زندگی به شما گفتهشده، اشتباهست. شما خواهید فهمید که چگونه وقتتان را بر روی کره زمین به حداکثر برسانید. و چگونه پولتان را به گونهای هزینه کنید که خوشبختی شما و افرادی را که دوست دارید به ارمغان بیاورد. مرگ با صفر
از ارث گرفته تا بیمه، از سفر تا کسبوکار، این یادداشت رمز زندگی را فاش میکند که بر اساس تجربیات، خِرَد و آرامشخاطر ساخته شدهست.
احتمالاً میتوانید درآمد بیشتری کسب کنید، اما هرگز نمیتوانید زمان را بازپس بگیرید.
جان فقط ۳۵ سال داشت که پزشکان به او گفتند که سرطان دارد. وقتی خانوادهاش این خبرِ بد را دریافت کردند، ارین، همسر جان، کارش را رها کرد. و آنها از زمانی لذت بردند که با هم باشند. مرگ با صفر
بعد از مرگ جان، ارین از همه خاطرات مشترک آخرشان سپاسگزار بود.
این داستان ممکنست کمی سادهانگارانه و شاید کمی افراطی به نظر برسد. اما یک واقعیت عمیق را به ما یادآوری میکند: زمانِ ما بر روی زمین محدودست. ما باید آن را با دقت خرج کنیم. اما، وقتی به منابع محدودی که همه ما در اختیار داریم میاندیشیم، به ندرت روی خودِ زمان تمرکز میکنیم. متأسفانه، این رویکرد میتواند به معنای یک زندگی هدر رفته باشد.
وقتی مردم با زمان بدون محدودیّت رفتار میکنند، تمایل دارند رضایتشان را به تأخیر بیندازند. یک جوان ۳۰ ساله را در نظر بگیرید که مشتاقانه منتظر بازنشستگیست. آن وقتست که او تعطیلات را به ایتالیا میرود. آن وقتست که او اسکی روی آب را یاد میگیرد. آن وقتست که او به سفرِ دور جهان میرود. مرگ با صفر
این ممکنست کاملاً منطقی به نظر برسد، اما با کنار گذاشتن این تجارب تا سالهای بعد، بیمار ۳۰ ساله احتمالاً لذت کمتری از آنها خواهد برد. یا حتی بدتر، او مجبور به انجام هیچ یک از این کارها نیست.
چرا؟
دلیل آن سادهست: ثروت بدون سلامتی چیزی نیست. حتی اگر پول و وقت داشته باشید، آیا بعد از پیر شدن از کوهپیمایی لذت خواهید برد؟ آیا در دهه نود از اسکی روی آب لذت خواهید برد؟
پس چرا ۳۰ سالههای ما در حالیکه در اوج زندگی هستند، تجربههای جدید را شروع نمیکنند؟ زیرا، مانند بقیه ما، به او یاد دادهاند که پسانداز کن و اینکه پولت را خرج نکن. مرگ با صفر
نویسنده نیز این کار را انجام میداد، تا اینکه یک روز، گفتوگویی خاص زندگی او را تغییر داد.
این مکالمه زمانی اتفاق افتاد که وی کارمند ارشد امور مالی بود. با وجود حقوق کمش، میتوانست پسانداز کند. یک روز، او به یک همکار ارشدش درباره پساندازش فَخر فروخت. اما در کمال تعجب، همکارش تحت تأثیر قرار نگرفت.
این منطقیست که وی گفت: «تنها دلیلیکه نویسنده کار کمدرآمد را به عهده گرفت این بود تا با حقوق بالاتر به یک نقش ارشدتر برسد».
پس، چرا پول اندکی که اکنون دارد فقط برای خودِ ثروتمندتر و مسنترش کنار میگذارد؟ این فکر باعث تغییر رویکرد مالی نویسنده شد. او شروع به استفاده از پول پساندازش برای لذت بردن در بیست سالگی کرد. مرگ با صفر
در بخش بعدی، ما بررسی خواهیم کرد که چگونه میتوانید از پولتان لذت ببرید در حالیکه هنوز در آینده سرمایهگذاری میکنید.
تجربیات شما سودهای ارزشمندی را از طرف بانک حافظه به شما پرداخت خواهد کرد.
همه ما با مفهوم سرمایهگذاریهای مالی آشنا هستیم. شما پول نقدتان را در سهام، یا شاید داراییهایی قرار میدهید. و امیدوارید که در نهایت، آن را با سود بیشتر پس بگیرید. اما اگر میتوانستید بیش از پول سرمایهگذاری کنید چه میکنید؟ اگر بتوانید تجربیاتتان را نیز سرمایهگذاری کنید، چه میکنید؟
تصور کنید در سفر به اروپا ده هزار دلار از دست میدهید. در طول سفر، دوستان جدید پیدا میکنید، با فرهنگهای دیگر کشورها آشنا میشوید و افق دیدتان را گسترش میدهید. تا زمان بازگشت، احساس میکنید کاملاً یک فرد جدید هستید. اما چگونه این سفر کشف ممکنست یک سرمایهگذاری باشد؟ آن ده هزار دلار به شما برنخواهد گشت، درسته؟ و این یک دوره آموزشی نیست که به شما کمک کند در آینده درآمد بیشتری کسب کنید!مرگ با صفر
پس چرا این سفر یک سرمایهگذاریست؟ خُب، برای درک این موضوع، باید به یاد داشته باشیم که پول تنها سودِ نقدی قابل دریافت نیست.
هر زمان که به عکسی از سفر اروپاییتان نگاه میکنید یا با یکی از دوستانتان درباره سفرتان صحبت میکنید، فوراً خاطرات لذتبخشی را یادآوری میشود. و این خاطرات ادامه زندگی شماست.
خاطره سفر
مطمئناً، خاطره سفرتان به اندازه تجربه سفر لذتبخش نخواهد بود، اما مشکلی نیست. اگر زندگی متنوع و غنی داشته باشید، روزی همه این سودهای ناچیز یک جا جمع میشوند. و از طرف بانک حافظه به شما پرداخت میشود. جریان خاطرات خوب، شما را ثروتمند خواهد کرد. اما این ثروت به جای داشتن وجوه نقدِ سرد، با تجربه حاصل خواهد شد. مرگ با صفر
شاید شما میاندیشید که یک روز آن سفر بزرگ را باید بروید. اما باید فعلاً آن را به تعویق بیندازید و به جمعآوری پول بیشتر بپردازید. خُب، یک چیز باید در نظر گرفته شود: هرچه زودتر به مسافرت بروید، سالهای بیشتری از خاطره آنها لذت میبرید.
نویسنده به یاد میآورد که چگونه، وقتی سلامتی پدرش رو به زوال رفت، دیگر توانایی ایجاد خاطرات جدید و معنیدار را نداشت. بنابراین نویسنده یک نمایش برجسته از حرفه فوتبال دانشگاهی پدرش را به او هدیه داد. و پیرمرد گفت که این بهترین هدیهایست که تاکنون دریافت کردهست. مرگ با صفر
هزینههای تجارب فواید واضحی دارد. اما چه اتفاقی میافتد که بیش از حد مشغول کار باشید و پولتان را خرج کنید؟ در بخش بعدی متوجه خواهیم شد.
با صفر بمیر یا رایگان کار کن
اگر رئیستان از شما بخواهد به طور رایگان کار کنید چه کار میکنید؟ امیدوارم شما بگویید نه، اما میلیونها آمریکایی این کار را انجام میدهند. آنها سالها با سود مالی صفر زحمت میکشند.
بهعنوان مثال الیزابت را ببینید. او زنی ۴۵ ساله و بدون فرزندست و درآمد خالصِ سالانهش ۴۹,۰۰۰ دلارست. اما الیزابت فقط ۳۳,۰۰۰ دلار از درآمدش را خرج میکند. وی ۱۶,۰۰۰ دلار باقیمانده را به حساب حقوق بازنشستگی و پساندازش واریز میکند. تا زمان بازنشستگی، در سن ۶۵ سالگی، ارزش خالصِ پول واریزی وی در کل ۷۷۰,۰۰۰ دلار خواهد بود. این مبلغ شامل تمام آن پساندازها و همچنین حقوق صاحبان منزل وی خواهد بود. مرگ با صفر
پس از بازنشستگی، الیزابت ۳۲,۰۰۰ دلار در سال هزینه میکند، تا اینکه، دو دهه بعد، در ۸۵ سالگی میمیرد.
در زمان مرگ، الیزابت هنوز ۱۳۰,۰۰۰ دلار در حساب پساندازش دارد. این مبلغ خیلیکم به نظر نمیرسد، درسته؟ خُب، بیایید نگاهی دقیقتر به امور مالی او بیندازیم.
در زمانیکه او هنوز کار میکرد، دستمزد الیزابت تقریباً هر ساعت ۱۹ دلار بود. این بدان معناست که ۱۳۰ هزار دلاری که از وی باقی ماندهست برابر با بیش از شش هزار ساعت کارست. یعنی تقریباً دو سالونیم کار. اما حالا که الیزابت درگذشته، این پولیست که او هرگز استفاده نخواهد کرد. بنابراین، در واقع، او تمام آن ساعتها را به صورت رایگان کار میکرد.
فرضیه چرخ زندگی
آیا کاری وجود دارد که الیزابت بتواند متفاوت انجام دهد؟ خُب، او میتوانست از روش متفاوتی درباره نحوه خرجکردن پولش استفاده کند. این روش مبتنی بر نظریهایست که بهعنوان فرضیه چرخه زندگی (LCH) شناخته میشود.
آنچه در این نظریه میگوید: کارآمدترین راه برای استفاده از پول شما گسترش هزینههای شماست. به عبارت دیگر، هزینههای شما باید در طول زندگی خودتان کموبیش ثابت بماند. این بدان معناست که هرچه پیرتر میشوید ثروت شما کاهش مییابد. و سرانجام با ارزش خالص صفر خواهید مرد.
البته، هیچکس نمیداند چهزمانی میخواهد بمیرد، بنابراین نظریه فرضیه چرخه زندگی پیشنهاد میکند که باید سعی کنید پیشبینی کنید چند سال دیگر باقی ماندهست. مرگ با صفر
این امر برای الیزابت به معنای صرف ثروت او در طول زندگیش بود. در عوض، او اجازه دارد تا آن را در حسابش بنویسید.
و همانطورکه قبلاً دیدیم، این پول نمایانگر شش هزار ساعت کار بیهودهست. شش هزار ساعت که او میتوانست برای تولید تجربه و خاطرات برای بانک حافظهاش صرف کند. شش هزار ساعت که در آن او میتوانست زندگی کاملاً پربارتری داشته باشد.
مرگ با صفر به معنای نگذاشتن میراثی برای فرزندان نیست.
ممکنست از نظر نظریه مرگ با صفر خوب به نظر برسد، اما اگر بچه داشته باشید چه میکنید؟ اکثر والدین میخواهند اطمینان حاصل کنند که به اندازه کافی ارث برای فرزندانشان باقی گذاشتهاند. آیا صرف کل پول برای سرگرمی و لذتجویی شخصی خودخواهانه نیست؟
خلاصه، نه برای فهمیدن دلیل، این سؤال را از خودتان بپرسید: چهمقدار از ثروتتان را مال خودتان، و چهمقدار را برای فرزندانتان میدانید؟
فرض کنید میخواهید ۵۰ هزار دلار برای دخترتان بگذارید. خُب، فقط به این پول بیاندیشید که دیگر هزینهای برای شما نیست. و همین که این تصمیم را گرفتید، مدیریت ثروتتان باید سادهتر شود.
این بدان معنا نیست که شما باید با ۵۰,۰۰۰ دلار در حساب بانکی خودتان بمیرید. در عوض، شما تا زمانیكه هنوز زنده هستید باید این پول را به فرزندانتان بدهید. مرگ با صفر
پژوهشهای اقتصادی
تحقیقات اقتصادی نشان میدهد که اکثریت قریب به اتفاق آمریکاییها فقط پس از فوت مادر و پدرشان از والدینشان پول دریافت میکنند. در این زمان، یک آمریکایی متوسط ۶۰ سال دارد.
اما اگر به آن بیاندیشید، انتقال مال و ثروت قبل از مرگ بسیار منطقیترست، در حالیکه فرزندان شما بسیار کوچکتر هستند.
فرض کنیم مثلاً شما به دخترتان در ۳۰ سالگی پول میدهید. او احتمالاً از آن بیشتر بهره خواهد برد. اگر او فرزند داشته باشد، این پول میتواند به یک زندگی خانوادگی راحتتر برسد. او مجبور نخواهد بود برای تأمین هزینههای زندگیش زحمت بیش از اندازه کند.
یا او میتواند آن را صرف تجارب کند. و همانطورکه قبلاً آموختهایم، در جوانی سرمایهگذاری به مراتب بهتری هستند.
اما بسیاری از والدین هنوز پول فرزندانشان را نگه میدارند. گاهی اوقات به دلیل اینکه آنها از ابتلا به بیماریهای – مزمن و پرهزینه – در ادامه زندگی ترس دارند.
به یاد داشته باشید که پرداخت بیمه مراقبت طولانیمدت ارزانتر از هزینه پسانداز در یک سناریوی بدترست که ممکنست هرگز اتفاق نیفتد.
این مسیر میتواند پاسخی باشد هم برای دادن زودهنگام ارث به فرزندانتان و هم اینکه آیندهتان را تحت پوشش قرار دهید.
تغییر اجتنابناپذیرست، بنابراین از هر فرصتی استفاده کنید.
شما فقط یکبار زندگی میکنید، و البته فقط یکبار نیز میمیرید، درسته؟ خُب، بله و خیر! اگرچه درسته که ما فقط یکبار از نظر جسمی خواهیم مرد، اما میتوان گفت که در طول زندگیمان چندین مرگ را تجربه میکنیم.
شاید از خودتان بپرسید که این احتمالاً چه معنایی میتواند داشته باشد. خُب، نویسنده این مثال را ارائه میدهد.
وقتی دخترش جوان بود عاشق تماشای فیلم با او بود. یک فیلم مورد علاقه او بود. اما یک روز گفت که دیگر آن فیلم را دوست ندارد. و درست مانند آن، زندگی نویسنده با قدمی کوچک، اما بسیار چشمگیر تغییر کرد.
او دیگر پدر کودکِ کوچکی نبود که بخواهد تمام وقت خودش را با او بگذراند. در عوض، او برای دختری مستقل و منافع شخصیش پدر بود.
به تعبیری شخصی، نویسنده آن روز درگذشت. درست مثل دورهای که بیدغدغه، بدون فرزند و هنگام تولد دخترش درگذشت. و درست مانند دوره نوجوانی که بودهست – سالها قبل درگذشت.
چگونه این امر به روشی که پولتان را خرج میکنید مرتبطست؟ خُب، هر بار که یک نسخه از شما میمیرد، سرگرمیها و علاقههایی که داشتهاید نیز میمیرد.
بازههای زمانی عمر
بنابراین، ممکنست زندگیتان را به عنوان مجموعهای از صندوقهای زمانی در نظر بگیرید. هر صندوق شامل یک بازه زمانی بین پنج تا ده سالست.
بهعنوان مثال، اگر اکنون ۳۰ ساله هستید، میتوانید زمان باقیماندهتان را به شش یا هفت صندوق دیگر تقسیم کنید.
بعد از اینکه هر صندوق زندگیتان را جمعوجور کردید، به تمام تجربیاتی بیاندیشید که هنوز میخواهید در طول بقیه زندگیتان داشته باشید. حال در نظر بگیرید که در هر سنی از هر یک از این تجربیات بیشتر لذت میبرید.
و بعد از انجام این کار، هر تجربه را به صندوق مربوطه اختصاص دهید.
این به شما علامت خوبی میدهد که در هر دوره از زندگیتان قصد دارید چه مقدار از ثروتتان را خرج کنید.
وقتی با این واقعیت کنار آمدید که هر فصل از زندگی شما سرانجام بسته میشود، میتوانید از فرصتهای هر فصل نهایت استفاده را ببرید و پولتان را بر این اساس خرج کنید.
برای بازنشستگی به اندازه کافی پسانداز کنید، اما نه یک درصد بیشتر.
تاکنون مزایای مرگ با صفر را بررسی کردیم. اما برای بسیاری از افراد ترس از زندگی صفر بسیار بیشتر از این مزایاست. این یک نگرانی واقعیست. از این گذشته، اگر در سالهای بعد، که دیگر توانایی کار ندارید، کمبود پول داشته باشید، چه اتفاقی میافتد؟ به چهمیزان پول برای بازنشستگی واقعاً کافیست؟
برای پاسخ به این سؤال، باید نگاهی به ارزش خالص خودتان بیندازید. شما میتوانید با جمعکردن تمام داراییهایتان و سپس کسر بدهیتان، آن را محاسبه کنید. عددی که برای شما باقیمانده ارزش خالص شماست.
اگر چیزی شبیه اکثر آمریکاییها باشید، ارزش خالص شما در طول زندگی افزایش مییابد. به عنوان مثال وقتی جوان هستید، ممکنست بدهی دانشجویی زیادی و یک شغل کمدرآمد و سطح پایین داشته باشید. اما با افزایش سن، احتمالاً این بدهی را پرداخت خواهید کرد. شما یک سری مشاغل پردرآمدتر خواهید داشت و همچنین ممکنست صاحبِخانه شوید.
ممکنست بیاندیشید که ارزش خالص مداوم و در حال افزایش به موفقیت در زندگیتان میافزاید. مطمئناً ثروتمندشدن چیز خوبیست؟ خُب، بله، اما فقط تا حدی. ارزش خالص شما در واقع میتواند خیلی زیاد شود.
این لحظه زمانی فرا میرسد که شما بهاندازه کافی ثروت جمع کردهاید که میتوانید بدون کار تا آخر عمر زندگی کنید. بیایید به یک مثال توجه کنیم.
مثال نمونه
فرض کنید برای زندگی سالانه به ۱۲,۰۰۰ دلار نیاز دارید. شما انتظار دارید ۴۰ سال دیگر زندگی میکنید. این بدان معناست که، برای بازنشستگی، به ارزش خالص ۴۸۰,۰۰۰ دلار نیاز دارید.
در واقع، شما احتمالاً میتوانید با مقدار قابل توجهی کمتر از این مقدار کار را متوقف کنید. به این دلیل که پول و دارایی شما به مرور زمان سود خواهد داشت، بنابراین ارزش خالص شما کُندتر از آنچه انتظار دارید کاهش مییابد.
در واقع، شما برای ترک کار فقط به حدود ۷۰ درصد از برآوردتان نیاز دارید. نرخ بهره، بقیه ثروتتان را مراقبت میکند.
اگر میخواهید از وقتتان در کره زمین بیشترین بهره را ببرید، نباید اجازه دهید ارزش خالص شما بسیار بیشتر از میزان بقای شما باشد. و هنگامیکه این کار انجام شد، شروع به کاهش ثروت کنید، نه اینکه آن را جمع کنید. بهعنوان مثال، ممکنست تصمیم بگیرید که بیشتر برای تجربیات عالی هزینه کنید یا از میزان کارش بکاهید.
هر چه پیرتر میشوید، عواقب ما با ریسکهای جدیتر روبرو میشوند.
شاید شما جملهی «هر چقدر ریسک بزرگتر باشد، پاداش آن بیشترست» را شنیده باشید. خُب، این جمله کاملاً درست نیست. در واقع، ریسککردن تقریباً شبیه سفر به سراسر جهانست: در جوانی بیشتر از آن بهره خواهید برد.
چرا بهترست در زندگی از سن پایینتر جسور باشید؟ بیایید نگاهی به سناریوی پرریسکی بیندازیم.
تصور کنید رؤیای شماست که یک ستاره هالیوود باشید. برای اینکه رؤیایتان را به واقعیت تبدیل کنید، هزاران مایل با لسآنجلس فاصله دارید. به مصاحبه و آموزش بازیگری میروید تا بتوانید مشهور و ثروتمند شوید.
ریسکها واضحست: اکثر بازیگران هرگز این کار را نمیکنند، بسیاری از آنها بیکار میشوند و شکست میخورند.
اگر رؤیای بازیگریتان را در ۲۱ سالگی دنبال کنید، عواقب شکست شما حداقلست. شما آنقدر جوان هستید که اگر نتیجه نگرفتید، به راحتی میتوانید بروید و کار دیگری انجام دهید. شما هنوز وقت دارید که یک حرفه کاملاً متفاوت را بسازید.
در این سن کم، شما با یک ریسک نامتقارن روبرو هستید. بدان معنی که نکات منفی موفقیت بسیار بیشتر از نکات منفی شکستست. در واقع، وقتی ۲۱ ساله هستید، اگر دنبال رؤیاهایتان باشید، میخواهید قمار بزرگتری کنید. چرا؟ زیرا شما عمرتان را در معرض ریسک قرار میدهید و همیشه میپرسید: «ببینم چه اتفاقی میافتد».
افزایش سن و تغییر اوضاع
اما با افزایش سن اوضاع تغییر میکند.
بیایید فرض کنیم شما کار عادیمان را ترک، به لسآنجلس نقل مکان، و در سن ۳۵ سالگی مصاحبه و آموزش بازیگری را شروع کردید. در این زمان، شما یک شغل، یک خانواده، شاید حتی بچه دارید. عواقب شکست شما بسیار متفاوت خواهد بود.
ممکنست آسان باشد که بپذیریم که با افزایش سن، نکات منفی ریسک نیز بدتر میشوند. اما نکات منفی موفقیت نیز کاهش مییابد. بهعنوان مثال، تصور کنید که بالاخره در سن ۵۵ سالگی وارد عرصه بازیگری میشوید. چند سال دیگر باید از ستاره شدن خودتان لذت ببرید؟ خیلی کمتر از آنچه یک فرد جوانتر انتظار دارد.
درس این بخش بهدستگرفتن فعالیتهای روزانهست. اگر زمان خودتان را میسوزانید، مانند پاندول ساعت آویزان و معطل نباشید. منتظر امنیت مالی بیشتر نباشید.
زندگی متعادلست، فرصتها نیز محدود. آنچه نامحدودست، قدرت رؤیاهای شماست.
خلاصه نهایی
مشق تغییر
در سالهای طلایی خودتان تجدیدنظر کنید
به ما یاد دادهاند که بیاندیشیم سالهای طلایی ما هنگام بازنشستگی، و شاید بعد از ۶۵ سالگی فرا میرسد. اما گول نخورید.
سالهای طلایی در واقع خیلی زودتر و تقریباً در سنین ۵۰ تا ۶۵ سالگی میرسد. در این زمانست که ما زمان و منابع بیشتری نسبت به روزهای جوانی خودمان داریم. اما مهمتر از همه، بسیاری از ما نیز کاملاً مناسب هستیم.
بنابراین تا زمان بازنشستگی منتظر نمانید. به محض داشتن ترکیب طلایی پول، وقت و سلامتی، به دنبال آن بروید. شروع به انجام همه کارهایی کنید که واقعاً دوست دارید!