1. خانه
  2. مقالات
  3. رشد
  4. مرگ با صفر

مرگ با صفر

مرگ با صفر

مرگ با صفر

4.5/5 - (4 امتیاز)

هرچه می‌توانید از پول و زندگی خود دریافت کنید

مرگ با صفر (که در سال ۲۰۲۰  منتشر شده است) مزایای صرف هزینه‌ی بیشتر و پس‌انداز کمتر را بررسی می‌کند. این کتاب افسانه‌هایی را زیر سؤال می‌برد که پیرامون مفهوم رضایت‌مندی تأخیری و بازنشستگی راحت است. هم‌چنین توضیح می‌دهد که چگونه همه می‌توانند لذت بیشتری از پول خود ببرند.

 

بیل پرکینز مدیر صندوق‌های سرمایه‌گذاری و تهیه‌کننده فیلم است. وی متخصص در بازارهای سرمایه‌گذاری پرریسک و با سود بالا است.

این کتاب چه چیزی برای من دارد؟ زندگی برای زندگی کردن است.

چندین بار به شما گفته شده که باید سخت کار کنید، پس‌انداز کنید و از یک بازنشستگی مسالمت‌آمیز لذت ببرید؟ چند نفر در مورد این «روش مسئولانه‌ی زندگی» برای شما سخنرانی کرده‌اند؟

 

اما اگر همه اشتباه کنند چه می‌شود؟

 

چه می‌شود اگر با انجام کاری که بقیه انجام می‌دهند، در واقع زندگی خود را هدر بدهید؟

 

این یادداشت به شما نشان می‌دهد که چرا هر آنچه در مورد پول، ثروت و رضایت از زندگی به شما گفته شده، اشتباه است. شما خواهید فهمید که چگونه وقت خود را بر روی کره‌ی زمین به حداکثر برسانید و چگونه پول خود را به گونه‌ای هزینه کنید که خوشبختی شما و افرادی را که دوست دارید به ارمغان بیاورد. مرگ با صفر

 

از ارث گرفته تا بیمه، از سفر تا کسب‌وکار، این یادداشت رمز زندگی را فاش می‌کند که بر اساس تجربیات، خِرَد و آرامش‌خاطر ساخته شده است.

 

در این یادداشت، یاد خواهید گرفت

  • چرا فرزندان شما باید قبل از مرگ شما ارث ببرند؛
  • سن مناسب برای تعقیب رؤیاهای خود؛ و
  • چگونه تجربیات خود را به سرمایه‌گذاری تبدیل کنید.

احتمالاً می‌توانید درآمد بیشتری کسب کنید، اما هرگز نمی‌توانید زمان را پس بگیرید.

جان فقط ۳۵ سال داشت که پزشکان به او گفتند که سرطان دارد. وقتی خانواده‌اش این خبرِ بد را دریافت کردند، ارین، همسر جان، کار خود را رها کرد و آن‌ها از زمانی لذت بردند که با هم بودند. مرگ با صفر

 

بعد از مرگ جان، ارین از همه خاطرات مشترک آخرشان سپاسگزار بود.

 

این داستان ممکن است کمی ساده‌انگارانه و شاید کمی افراطی به نظر برسد، اما یک واقعیت عمیق را به ما یادآوری می‌کند: زمانِ ما بر روی زمین محدود است. ما باید آن را با دقت خرج کنیم. اما، وقتی به منابع محدودی که همه‌ی ما در اختیار داریم می‌اندیشیم، به ندرت روی خودِ زمان تمرکز می‌کنیم. متأسفانه، این رویکرد می‌تواند به معنای یک زندگی هدر رفته باشد.

 

وقتی مردم با زمان بدون محدودیّت رفتار می‌کنند، تمایل دارند رضایت خود را به تأخیر بیندازند. یک جوان ۳۰ ساله را در نظر بگیرید که مشتاقانه منتظر بازنشستگی است. آن وقت است که او تعطیلات را به ایتالیا می‌رود. آن وقت است که او اسکی روی آب را یاد می‌گیرد. آن وقت است که او به سفرِ دور جهان می‌رود. مرگ با صفر

 

این ممکن است کاملاً منطقی به نظر برسد، اما با کنار گذاشتن این تجارب تا سال‌های بعد، بیمار ۳۰ ساله احتمالاً لذت کمتری از آن‌ها خواهد برد. یا حتی بدتر، او مجبور به انجام هیچ یک از این کارها نیست.

 

چرا؟

 

دلیل آن ساده است: ثروت بدون سلامتی چیزی نیست. حتی اگر پول و وقت داشته باشید، آیا بعد از پیر شدن از کوه‌پیمایی لذت خواهید برد؟ آیا در دهه‌ی نود از اسکی روی آب لذت خواهید برد؟

 

پس چرا ۳۰ ساله‌‌های ما در حالی که در اوج زندگی هستند، تجربه‌های جدید را شروع نمی‌کنند؟ زیرا، مانند بقیه‌ی ما، به او یاد داده‌اند که پس‌انداز کن و اینکه پولت را خرج نکن. مرگ با صفر

 

نویسنده نیز این کار را انجام می‌داد، تا اینکه یک روز، گفت‌وگویی خاص زندگی او را تغییر داد.

 

این مکالمه زمانی اتفاق افتاد که وی کارمند ارشد امور مالی بود. با وجود حقوق کمش، می‌توانست پس‌انداز کند. یک روز، او به یک همکار ارشدش در مورد پس‌اندازش فَخر فروخت. اما در کمال تعجب، همکارش تحت تأثیر قرار نگرفت.

 

این منطقی است که وی گفت: «تنها دلیلی که نویسنده کار کم‌درآمد را به عهده گرفت این بود تا با حقوق بالاتر به یک نقش ارشدتر برسد».

 

پس، چرا پول اندکی که اکنون دارد فقط برای خودِ ثروتمندتر و مسن‌ترش کنار می‌گذارد؟ این فکر باعث تغییر رویکرد مالی نویسنده شد. او شروع به استفاده از پول پس‌انداز خود برای لذت بردن در بیست سالگی کرد. مرگ با صفر

 

در بخش بعدی، ما بررسی خواهیم کرد که چگونه می‌توانید از پول خود لذت ببرید در حالی که هنوز در آینده سرمایه‌گذاری می‌کنید.

تجربیات شما سودهای ارزشمندی را از طرف بانک حافظه به شما پرداخت خواهد کرد.

همه‌ی ما با مفهوم سرمایه‌گذاری‌های مالی آشنا هستیم. شما پول نقد خود را در سهام، یا شاید دارایی‌هایی قرار می‌دهید و امیدوارید که در نهایت، آن را  با سود بیشتر پس بگیرید. اما اگر می‌توانستید بیش از پول سرمایه‌گذاری کنید چه می‌کنید؟ اگر بتوانید تجربیات خود را نیز سرمایه‌گذاری کنید، چه می‌کنید؟

 

تصور کنید در سفر به اروپا ده هزار دلار از دست می‌دهید. در طول سفر، دوستان جدید پیدا می‌کنید، با فرهنگ‌های دیگر کشورها آشنا می‌شوید و افق دید خود را گسترش می‌دهید. تا زمان بازگشت، احساس می‌کنید کاملاً یک فرد جدید هستید. اما چگونه این سفر کشف ممکن است یک سرمایه‌گذاری باشد؟ آن ده هزار دلار به شما برنخواهد گشت، درسته؟ و این یک دوره‌‌ی آموزشی نیست که به شما کمک کند در آینده درآمد بیشتری کسب کنید! مرگ با صفر

 

پس چرا این سفر یک سرمایه‌گذاری است؟ خُب، برای درک این موضوع، باید به یاد داشته باشیم که پول تنها سودِ نقدی قابل دریافت نیست.

 

هر زمان که به عکسی از سفر اروپایی خود نگاه می‌کنید یا با یکی از دوستان‌تان در مورد سفر صحبت می‌کنید، فوراً خاطرات لذت‌بخشی را یادآوری خواهید کرد. و این خاطرات ادامه‌ی زندگی شما خواهد بود.

 

مطمئناً، خاطره‌ی سفر شما به اندازه‌ی تجربه‌ی سفر لذت‌بخش نخواهد بود، اما مشکلی نیست. اگر زندگی متنوع و غنی داشته باشید، روزی همه‌ی این سودهای ناچیز یک جا جمع می‌شوند و از طرف بانک حافظه به شما پرداخت می‌شود. جریان خاطرات خوب، شما را ثروتمند خواهد کرد. اما این ثروت به جای داشتن وجوه نقدِ سرد، با تجربه حاصل خواهد شد. مرگ با صفر

 

شاید شما فکر می‌کنید که یک روز آن سفر بزرگ را باید بروید – اما باید فعلاً آن را به تعویق بیندازید و به جمع‌آوری پول بیشتر بپردازید. خُب، یک چیز باید در نظر گرفته شود: هرچه زودتر به مسافرت بروید، سال‌های بیشتری از خاطره‌ی آن‌ها لذت می‌برید.

 

نویسنده به یاد می‌آورد که چگونه، وقتی سلامتی پدرش رو به زوال رفت، دیگر توانایی ایجاد خاطرات جدید و معنی‌دار را نداشت. بنابراین نویسنده یک نمایش برجسته از حرفه‌ی فوتبال دانشگاهی پدرش را به او هدیه داد. و پیرمرد گفت که این بهترین هدیه‌ای است که تاکنون دریافت کرده است. مرگ با صفر

 

هزینه‌های تجارب فواید واضحی دارد، اما چه اتفاقی می‌افتد که بیش از حد مشغول کار باشید و پول خود را خرج کنید؟ در بخش بعدی متوجه خواهیم شد.

با صفر بمیر یا رایگان کار کن

اگر رئیس شما از شما بخواهد به طور رایگان کار کنید چه کار می‌کنید؟ امیدوارم شما بگویید نه، اما میلیون‌ها آمریکایی این کار را انجام می‌دهند. آن‌ها سال‌ها با سود مالی صفر زحمت می‌کشند.

 

به عنوان مثال الیزابت را ببینید. او زنی ۴۵ ساله و بدون فرزند است و درآمد خالصِ سالانه‌ی او ۴۹,۰۰۰ دلار است. اما الیزابت فقط ۳۳,۰۰۰ دلار از درآمد خود را خرج می‌کند. وی ۱۶,۰۰۰ دلار باقیمانده را به حساب حقوق بازنشستگی و پس‌انداز خود واریز می‌کند. تا زمان بازنشستگی، در سن ۶۵ سالگی، ارزش خالصِ پول واریزی وی در کل ۷۷۰,۰۰۰ دلار خواهد بود. این مبلغ شامل تمام آن پس‌اندازها و هم‌چنین حقوق صاحبان منزل وی خواهد بود. مرگ با صفر

 

پس از بازنشستگی، الیزابت ۳۲,۰۰۰ دلار در سال هزینه می‌کند، تا اینکه، دو دهه‌ی بعد، در ۸۵ سالگی می‌میرد.

 

در زمان مرگ، الیزابت هنوز ۱۳۰,۰۰۰ دلار در حساب پس‌انداز خود دارد. این مبلغ خیلی کم به نظر نمی‌رسد، درست است؟ خُب، بیایید نگاهی دقیق‌تر به امور مالی او بیندازیم.

 

در زمانی که او هنوز کار می‌کرد، دستمزد الیزابت تقریباً هر ساعت ۱۹ دلار بود. این بدان معناست که ۱۳۰ هزار دلاری که از وی باقی مانده است برابر با بیش از شش هزار ساعت کار است؛ یعنی تقریباً دو سال و نیم کار. اما حالا که الیزابت درگذشته، این پولی است که او هرگز استفاده نخواهد کرد. بنابراین، در واقع، او تمام آن ساعت‌ها را به صورت رایگان کار می‌کرد.

 

آیا کاری وجود دارد که الیزابت بتواند متفاوت انجام دهد؟ خُب، او می‌توانست از روش متفاوتی در مورد نحوه‌ی خرج کردن پولش استفاده کند. این روش مبتنی بر نظریه‌ای است که به عنوان فرضیه‌ی چرخه‌ی زندگی (LCH) شناخته می‌شود.

 

آنچه در این نظریه‌ی می‌گوید: کارآمدترین راه برای استفاده از پول شما گسترش هزینه‌های شما است. به عبارت دیگر، هزینه‌های شما باید در طول زندگی خود کم و بیش ثابت بماند. این بدان معناست که هرچه پیرتر می‌شوید ثروت شما کاهش می‌یابد و سرانجام با ارزش خالص صفر خواهید مرد.

 

البته، هیچ کس نمی‌داند چه زمانی می‌خواهد بمیرد، بنابراین نظریه‌ی فرضیه‌ی چرخه‌ی زندگی پیشنهاد می‌کند که باید سعی کنید پیش‌بینی کنید چند سال دیگر باقی مانده است. مرگ با صفر

 

این امر برای الیزابت به معنای صرف ثروت او در طول زندگی‌ش بود. در عوض، او اجازه دارد تا آن را در حساب خود بنویسید.

 

و همانطور که قبلاً دیدیم، این پول نمایانگر شش هزار ساعت کار بیهوده است. شش هزار ساعت که او می‌توانست برای تولید تجربه و خاطرات برای بانک حافظه‌اش صرف کند. شش هزار ساعت که در آن او می‌توانست زندگی کاملاً پربارتری داشته باشد.

مرگ با صفر به معنای نگذاشتن ارثی برای فرزندان نیست.

ممکن است از نظر نظریه‌ی مردن با صفر خوب به نظر برسد، اما اگر بچه داشته باشید چه می‌کنید؟ اکثر والدین می‌خواهند اطمینان حاصل کنند که به اندازه‌ی کافی ارث برای فرزندانشان باقی گذاشته‌اند. آیا صرف کل پول برای سرگرمی و لذت‌جویی شخصی خودخواهانه نیست؟

 

خلاصه، نه برای فهمیدن دلیل، این سؤال را از خود بپرسید: چه مقدار از ثروت خود را مال خود، و چه مقدار را برای فرزندانتان می‌دانید؟

 

فرض کنید می‌خواهید ۵۰ هزار دلار برای دخترتان بگذارید. خُب، فقط به این پول فکر کنید که دیگر هزینه‌ای برای شما نیست. و همین که این تصمیم را گرفتید، مدیریت ثروت شما باید ساده‌تر شود.

 

این بدان معنا نیست که شما باید با ۵۰,۰۰۰ دلار در حساب بانکی خود بمیرید. در عوض، شما تا زمانی كه هنوز زنده هستید باید این پول را به فرزندان خود بدهید. مرگ با صفر

 

تحقیقات اقتصادی نشان می‌دهد که اکثریت قریب به اتفاق آمریکایی‌ها فقط پس از فوت مادر و پدرشان از والدین خود پول دریافت می‌کنند. در این زمان، یک آمریکایی متوسط ۶۰ سال دارد.

 

اما اگر به آن فکر کنید، انتقال مال و ثروت قبل از مرگ بسیار منطقی‌تر است، در حالی که فرزندان شما بسیار کوچک‌تر هستند.

 

فرض کنیم مثلاً شما به دخترتان در ۳۰ سالگی پول می‌دهید. او احتمالاً از آن بیشتر بهره خواهد برد. اگر او فرزند داشته باشد، این پول می‌تواند به یک زندگی خانوادگی راحت‌تر برسد. او مجبور نخواهد بود برای تأمین هزینه‌های زندگی خود زحمت بیش از اندازه کند.

 

یا او می‌تواند آن را صرف تجارب کند – و همانطور که قبلاً آموخته‌ایم، در جوانی سرمایه‌گذاری به مراتب بهتری هستند.

 

اما بسیاری از والدین هنوز پول فرزندان خود را نگه می‌دارند. گاهی اوقات به این دلیل است که آن‌ها از ابتلا به بیماری‌های مزمن – و پرهزینه – در ادامه‌ی زندگی ترس دارند.

 

به یاد داشته باشید که پرداخت بیمه مراقبت طولانی‌مدت ارزان‌تر از هزینه‌ی پس‌انداز در یک سناریوی بدتر است که ممکن است هرگز اتفاق نیفتد.

 

این مسیر می‌تواند پاسخی باشد هم برای دادن زودهنگام ارث به فرزندانتان و هم اینکه آینده‌ی خود را تحت پوشش قرار دهید.

تغییر اجتناب‌ناپذیر است، بنابراین از هر فرصتی استفاده کنید.

شما فقط یک بار زندگی می‌کنید، و البته فقط یک بار نیز می‌میرید، درست است؟ خُب، بله و خیر! اگر چه درست است که ما فقط یک بار از نظر جسمی خواهیم مرد، اما می توان گفت که در طول زندگی خود چندین مرگ را تجربه می‌کنیم.

 

شاید از خود بپرسید که این احتمالاً چه معنایی می‌تواند داشته باشد. خُب، نویسنده این مثال را ارائه می‌دهد.

 

وقتی دخترش جوان بود عاشق تماشای فیلم با او بود. یک فیلم مورد علاقه‌ی او بود. اما یک روز گفت که دیگر آن فیلم را دوست ندارد. و درست مانند آن، زندگی نویسنده با قدمی کوچک، اما بسیار چشمگیر تغییر کرد.

 

او دیگر پدر کودکِ کوچکی نبود که بخواهد تمام وقت خود را با او بگذراند. در عوض، او برای دختری مستقل و منافع شخصی‌ش پدر بود.

 

به تعبیری شخصی، نویسنده آن روز درگذشت. درست مثل دوره‌ای که بی‌دغدغه، بدون فرزند و هنگام تولد دخترش درگذشت. و درست مانند دوره‌ی نوجوانی که بوده است – سال‌ها قبل درگذشت.

 

چگونه این امر به روشی که پول خود را خرج می‌کنید مرتبط است؟ خُب، هر بار که یک نسخه از شما می‌میرد، سرگرمی‌ها و علاقه‌هایی که داشته‌اید نیز می‌میرد.

 

بنابراین، ممکن است زندگی خود را به عنوان مجموعه‌ای از صندوق‌های زمانی در نظر بگیرید. هر صندوق شامل یک بازه‌ی زمانی بین پنج تا ده سال است.

 

به عنوان مثال، اگر اکنون ۳۰ ساله هستید، می‌توانید زمان باقیمانده‌ی خود را به شش یا هفت صندوق دیگر تقسیم کنید.

 

بعد از اینکه هر صندوق زندگی خود را جمع‌وجور کردید، به تمام تجربیاتی بیاندیشید که هنوز می‌خواهید در طول بقیه‌ی زندگی خود داشته باشید. حال در نظر بگیرید که در هر سنی از هر یک از این تجربیات بیشتر لذت می‌برید.

 

و بعد از انجام این کار، هر تجربه را به صندوق مربوطه اختصاص دهید.

 

این به شما علامت خوبی می‌دهد که در هر دوره از زندگی خود قصد دارید چه مقدار از ثروت خود را خرج کنید.

 

وقتی با این واقعیت کنار آمدید که هر فصل از زندگی شما سرانجام بسته می‌شود، می‌توانید از فرصت‌های هر فصل نهایت استفاده را ببرید و پول خود را بر این اساس خرج کنید.

برای بازنشستگی به اندازه‌ی کافی پس‌انداز کنید، اما نه یک درصد بیشتر.

تاکنون مزایای مردن با صفر را بررسی کردیم. اما برای بسیاری از افراد ترس از زندگی صفر بسیار بیشتر از این مزایا است. این یک نگرانی واقعی است. از این گذشته، اگر در سال‌های بعد، که دیگر توانایی کار ندارید، کمبود پول داشته باشید، چه اتفاقی می‌افتد؟ به چه میزان پول برای بازنشستگی واقعاً کافی است؟

 

برای پاسخ به این سؤال، باید نگاهی به ارزش خالص خود بیندازید. شما می‌توانید با جمع کردن تمام دارایی‌های خود و سپس کسر بدهی خود، آن را محاسبه کنید. عددی که برای شما باقی مانده ارزش خالص شماست.

 

اگر چیزی شبیه اکثر آمریکایی‌ها باشید، ارزش خالص شما در طول زندگی افزایش می‌یابد. به عنوان مثال وقتی جوان هستید، ممکن است بدهی دانشجویی زیادی و یک شغل کم‌درآمد و سطح پایین داشته باشید. اما با افزایش سن، احتمالاً این بدهی را پرداخت خواهید کرد. شما یک سری مشاغل پردرآمدتر خواهید داشت و هم‌چنین ممکن است صاحبِ خانه شوید.

 

ممکن است فکر کنید که ارزش خالص مداوم و در حال افزایش به موفقیت در زندگی‌تان می‌افزاید. مطمئناً ثروتمند شدن چیز خوبی است؟ خُب، بله، اما فقط تا حدی. ارزش خالص شما در واقع می‌تواند خیلی زیاد شود.

 

این لحظه زمانی فرا می‌رسد که شما به اندازه کافی ثروت جمع کرده‌اید که می‌توانید بدون کار تا آخر عمر زندگی کنید. بیایید به یک مثال توجه کنیم.

 

فرض کنید برای زندگی سالانه به ۱۲,۰۰۰ دلار نیاز دارید. شما انتظار دارید ۴۰ سال دیگر زندگی می‌کنید. این بدان معناست که، برای بازنشستگی، به ارزش خالص ۴۸۰,۰۰۰ دلار نیاز دارید.

 

در واقع، شما احتمالاً می‌توانید با مقدار قابل توجهی کمتر از این مقدار کار را متوقف کنید. این به این دلیل است که پول و دارایی شما به مرور زمان سود خواهد داشت، بنابراین ارزش خالص شما کُندتر از آنچه انتظار دارید کاهش می‌یابد.

 

در واقع، شما برای ترک کار فقط به حدود ۷۰ درصد از برآوردتان نیاز دارید. نرخ بهره، بقیه‌ی ثروت‌تان را مراقبت می‌کند.

 

اگر می‌خواهید از وقت خود در کره‌ی زمین بیشترین بهره را ببرید، نباید اجازه دهید ارزش خالص شما بسیار بیشتر از میزان بقای شما باشد. و هنگامی که این کار انجام شد، شروع به کاهش ثروت کنید، نه اینکه آن را جمع کنید. به عنوان مثال، ممکن است تصمیم بگیرید که بیشتر برای تجربیات عالی هزینه کنید یا از میزان کار خود بکاهید.

هر چه پیرتر می‌شوید، عواقب ما با ریسک‌های جدی‌تر روبرو می‌شوند.

شاید شما جمله‌ی «هر چقدر ریسک بزرگ‌تر باشد، پاداش آن بیشتر است» را شنیده باشید. خُب، این جمله کاملاً درست نیست. در واقع، ریسک کردن تقریباً شبیه سفر به سراسر جهان است: در جوانی بیشتر از آن بهره خواهید برد.

 

چرا بهتر است در زندگی از سن پایین‌تر جسور باشید؟ بیایید نگاهی به سناریوی پرریسکی بیندازیم.

 

تصور کنید رؤیای شماست که یک ستاره‌ی هالیوود باشید. برای اینکه رؤیای خود را به واقعیت تبدیل کنید، هزاران مایل با لس‌آنجلس فاصله دارید. به مصاحبه و آموزش بازیگری می‌روید تا بتوانید مشهور و ثروتمند شوید.

 

ریسک‌ها واضح است: اکثر بازیگران هرگز این کار را نمی‌کنند، بسیاری از آن‌ها بیکار می‌شوند و شکست می‌خورند.

 

اگر رؤیای بازیگری خود را در ۲۱ سالگی دنبال کنید، عواقب شکست شما حداقل است. شما آن‌قدر جوان هستید که اگر نتیجه نگرفتید، به راحتی می‌توانید بروید و کار دیگری انجام دهید. شما هنوز وقت دارید که یک حرفه‌ی کاملاً متفاوت را بسازید.

 

در این سن کم، شما با یک ریسک نامتقارن روبرو هستید. این بدان معنی است که نکات منفی موفقیت بسیار بیشتر از نکات منفی شکست است. در واقع، وقتی ۲۱ ساله هستید، اگر دنبال رؤیاهای خود باشید، می‌خواهید قمار بزرگ‌تری کنید. چرا؟ زیرا شما عمر خود را در معرض ریسک قرار می‌دهید و همیشه می‌پرسید: «ببینم چه اتفاقی می‌افتد».

 

اما با افزایش سن اوضاع تغییر می‌کند.

 

بیایید فرض کنیم شما کار عادی خود را ترک، به لس‌آنجلس نقل مکان، و در سن ۳۵ سالگی مصاحبه و آموزش بازیگری را شروع کردید. در این زمان، شما یک شغل، یک خانواده، شاید حتی بچه دارید. عواقب شکست شما بسیار متفاوت خواهد بود.

 

ممکن است آسان باشد که بپذیریم که با افزایش سن، نکات منفی ریسک نیز بدتر می‌شوند. اما نکات منفی موفقیت نیز کاهش می‌یابد. به عنوان مثال، تصور کنید که بالاخره در سن ۵۵ سالگی وارد عرصه‌ی بازیگری می‌شوید. چند سال دیگر باید از ستاره شدن خود لذت ببرید؟ خیلی کمتر از آنچه یک فرد جوان‌تر انتظار دارد.

 

درس این بخش به دست گرفتن فعالیت‌های روزانه است. اگر زمان خود را می‌سوزانید، مانند پاندول ساعت آویزان و معطل نباشید. منتظر امنیت مالی بیشتر نباشید.

 

زندگی متعادل است، فرصت‌ها نیز محدود. آنچه نامحدود است، قدرت رؤیاهای شماست.

خلاصه نهایی

زندگی خود را با صرفه‌جویی و پس‌انداز روزانه بارانی نکنید. ممکن است هرچه پیرتر می‌شوید ثروتمندتر شوید، اما سلامتی و اشتیاق شما برای تجربیات جدید کاهش می‌یابد. هوشمندانه است که درآمد خود را در حالی که جوان هستید، صرف آرزوهای پرریسک و سفرهای گوناگون کنید. هرگز فراموش نکنید که هیچ چیزی تا ابد دوام نمی‌آورد – نه! شما نیز فرسوده می‌شوید. بنابراین خوشبختی را به جای موجودی بانکی انتخاب کنید که همیشه در حال افزایش است.

مشق تغییر

در سال‌های طلایی خود تجدیدنظر کنید

 

به ما یاد داده‌اند که فکر کنیم سال‌های طلایی ما هنگام بازنشستگی، و شاید بعد از ۶۵ سالگی فرا می‌رسد. اما گول نخورید.

 

سال‌های طلایی در واقع خیلی زودتر و تقریباً در سنین ۵۰ تا ۶۵ سالگی می‌رسد. ​​در این زمان است که ما زمان و منابع بیشتری نسبت به روزهای جوانی خود داریم – اما مهم‌تر از همه، بسیاری از ما نیز کاملاً مناسب هستیم.

 

بنابراین تا زمان بازنشستگی منتظر نمانید. به محض داشتن ترکیب طلایی پول، وقت و سلامتی، به دنبال آن بروید – شروع به انجام همه‌ی کارهایی کنید که واقعاً دوست دارید!

 

شما می‌توانید این کتاب را از سایت آمازون تهیه کنید.

 

[newsletter_signup_form id=1]

امتیاز به این مطلب

4.5/5 - (4 امتیاز)

مطالب بیشتر

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مرگ با صفر
پانزده روز تغییر، ۳۶۵ روز رشداطلاعات بیشتر
+