1. خانه
  2. مقالات
  3. نیاز به گفتگو داریم

نیاز به گفتگو داریم

نیاز به گفت‌وگو

نیاز به گفتگو داریم

5/5 - (3 امتیاز)

چگونه مکالمه‌هایی داشته باشیم که عالی باشد

نیاز به گفتگو داریم (کتابی که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده است) شما را با هنر مکالمه خوب – یک مهارت حیاتی اما غالباً کم‌ارزش – پیش می‌برد. این نشان می‌دهد که چگونه مکالمه مؤثر منجر به روابط معنی‌دارتر و درک بیشتر از یکدیگر می‌شود. این کتاب همچنین توصیه‌هایی در مورد چگونگی ارتقاء مهارت مکالمه خود ارائه می‌دهد.

 

این کتاب برای افرادی نوشته شده است که از گفت‌وگوهای سطحی ناامید می‌شوند، سخنرانان مشتاقی که می‌خواهند شنونده‌های بهتری باشند، و اهالی گفت‌وگو که مشتاق بهبود مهارت‌های خود هستند.

 

سلست هیدلی روزنامه‌نگار و خبرنگار رادیو و تلویزیونی است که مجری برنامه اخبار روزانه درباره فکر دوم درباره رادیو و تلویزیون عمومی جورجیا است. او بیش از ده سال با ان‌پی‌آر [NPR] گذرانده است، و هم‌چنین یک خواننده آموزش‌دیده کلاسیک است. کتاب دوم او، هیچ کاری نکن، درباره نحوه‌ی لذت بردن از اوقات فراغت است. نیاز به گفتگو

این کتاب چه چیزی برای من دارد؟ نحوه بهبود گفت‌وگوی خود را بیاموزید.

همه ما درباره چیزی، برای چیزی، کم و بیش، حتی گاهی اوقات با افراد دیگر گفت‌وگو می‌کنیم. به لطف فناوری مدرن، ما بیش از هر زمان دیگری با هم ارتباط داریم. اما چه نوع مکالمه‌ای داریم؟

 

خوب نیستند! حتی به دلیل آسان‌تر شدن در ارتباطات، کیفیت گپ و گفت ما کاهش یافته است. ما توانایی ارتباط با افراد دیگر را از دست می‌دهیم. کمتر همدل هستیم. و کمتر گوش می‌دهیم.

 

به نوعی قابل درک است که گفتگوی خوب آسان نیست. در این خلاصه‌کتاب خواهید فهمید که چرا ارزش دارد تا تلاش کنید و دریابید که چگونه می‌توانید از طریق گفت‌وگو با دیگران واقعاً آشنا شوید.

 

در این خلاصه‌کتاب، یاد خواهید گرفت

 

  • چگونه با کسی که فکر می‌کنید با او هیچ اشتراکی ندارید گفت‌وگو کنید؛
  • تفاوت بین یک پاسخ سطحی و یک پاسخ حمایت‌کننده؛ و
  • چرا گفت‌وگو در مورد خودتان کمی شبیه رابطه جنسی است.

برقراری ارتباط خوب برای انسان بودن امری اساسی است، اما زندگی مدرن برخی از عادت‌های بد را برای ما رقم زده است.

اگر بخواهید یک انسان را کنار مثلاً یک پلنگ برفی یا یک اژدهای کومودو قرار دهیم، ممکن است تعجب کنید که چگونه گونه غالب شدیم. در آنجا انواع حیوانات وجود دارد که سریع‌تر، بزرگ‌تر و قوی‌تر از ما هستند. حتی برخی که دندان‌هایشان از سم پر شده است! با این حال، به گونه‌ای، انسان‌ها به اوج رسیده‌اند. نیاز به گفتگو

 

یک دلیل تفاوت، توانایی ما در برقراری ارتباط است. آنچه در توانایی جسمی نداریم، با جزئیات و مفصل صحبت کردن و هم‌چنین گوش دادن می‌تواند این ضعف جسمی را جبران کند. این هم از مزایای تکاملی انسانی است.

 

بنابراین عجیب است که وقتی صحبت از برقراری ارتباط می‌شود کمی بیشتر تلاش نمی‌کنیم. در حقیقت، این روزها، ما از این بابت بدتر و بدتر می‌شویم.

 

مردم از طلوع ازل و آفرینش با یکدیگر صحبت کرده‌اند، اما در اینجا یک مثال بسیار مدرن آورده شده است که نشان می‌دهد چرا یادگیری این کار به خوبی ارزش دارد – ارتباطات ضعیف هزینه دارد. بر اساس گزارشی از سال ۲۰۰۸، برای کسب‌وکارهای بزرگ در ایالات متحده و انگلیس می‌تواند سالانه ۳۷ میلیارد دلار تأثیر داشته باشد.

 

این فقط جنبه مالی ندارد و فقط کسب‌وکارها نیز تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند. مطالعه دیگری نشان داد که دانشجویان در سال ۲۰۱۰، ۴۰ درصد کمتر از دانشجویان ۳۰ سال قبل احساس همدلی داشتند. بدون شک همدلی و همکاری هم بدون شک افزایش فناوری و رسانه‌های اجتماعی است که ارتباط سطحی زودگذر و نه همدلی را ترغیب می‌کند.

 

در مطالعه دیگری، محققان چندین زوج غریبه را در یک اتاق با هم قرار دادند و از آن‌ها خواستند که گپ بزنند – در نیمی از اتاق‌ها تلفن همراه را نیز روی میز قرار دادند. وقتی تلفن روی میز قرار داده شده بود، تأثیر منفی بر ارتباط زوجین داشت. این زوجین در اتاق‌های فاقد تلفن همراه از ایجاد روابط بهتر و احساس اعتماد و همدلی بیشتر خبر داده‌اند.

 

چه کاری در مورد گفت‌وگوی مؤثر می‌توانید انجام دهید؟ کنار گذاشتن تلفن همراه فقط ابتدای کار است. مهم‌تر از آن این است که شما جدی گرفتن هنر مکالمه را شروع کنید.

 

اگر مکالمه بدی دارید، معمولاً متضررانه شخص مقابل را به دلیل جالب نبودن کافی سرزنش می‌کنید. لطفاً و قطعاً‌ از این کار دست بردارید! در عوض، اگر خودتان بتوانید مسئولیت شکل دادن به یک مکالمه جالب را بر عهده بگیرید، از نتایج آن حیرت‌زده خواهید شد.

اگر به دنبال نقاط مشترک باشید، متوجه خواهید شد که حتی می‌توانید سخت‌ترین گفت‌وگوها را انجام دهید.

آیا از گفت‌وگوهای دشوار طفره می‌روید؟ بسیاری از افراد این کار را می‌کنند. اما گاهی اوقات مکالمه‌هایی که به نظر ناممکن و دشوار هستند می‌توانند به طرز شگفت‌انگیزی به نتیجه برسند. نیاز به گفتگو

 

پرونده اگزرنونا کلایتون [Xernona Clayton] را که در دهه ۱۹۳۰ متولد شد و در جنبش حقوق مدنی ایالات متحده شرکت کرد، در نظر بگیرید. او هم‌چنین به عنوان رئیس یک برنامه‌ریزی شهری در آتلانتا، جورجیا کار می‌کرد – جایی که یکی از همکارانش شخصی به نام کالوین کریگ، یکی از اعضای برجسته کو کلوکس کلن [Ku Klux Klan] بود.

 

گرچه کلایتون این را می‌دانست، اما او و کریگ هنوز مجبور بودند یک رابطه حرفه‌ای برقرار کنند. و در حالی که همه چیز به سرعت آغاز شد، با گذشت زمان آن‌ها پیوندی ایجاد کردند، کریگ اغلب در دفتر کلایتون توقف می‌کرد و می‌گفت صحبت با او سرگرم‌کننده است.

 

سرانجام، در سال ۱۹۶۸، کریگ ک‌ک‌ک‌ را ترک کرد – و مستقیماً تغییر کاربری خود را به رابطه‌ای که او و کلایتون ایجاد کرده بودند نسبت داد.

 

صحبت بدون قضاوت سخت است. اما داستان کلایتون و کریگ نشان می‌دهد که شما همیشه می‌توانید چیزهایی برای گفت‌وگو پیدا کنید، حتی برای افرادی که دارای دیدگاه‌های کاملاً مخالف هستند. به خصوص این روزها، در دنیای شدیداً قطبی ما، آسان است تصور کنید که شما هیچ حرفی برای گفتن با مخالفان ایدئولوژیک خود ندارید. اما ارزش تلاش برای عبور از شکاف را دارد.

 

همه تعصبات دارند، حتی اگر به طور آشکار از نژادپرستانه استفاده نکنند. برای مثال در نظر بگیرید که فرزند شما قصد دارد در خانه یکی از دوستانش بخوابد و شما در حال گپ زدن با والدین کودک دیگر هستید. ممکن است دریابید که در مورد موضوعات مختلف سیاسی توافق دارید – اما آیا این بدان معناست که فرزند شما در خانه خود ایمن خواهد بود؟ ما تمایل داریم فرض کنیم که توافق در یک موضوع به معنای توافق در همه چیز است – به همین ترتیب، اختلاف نظر در یک مورد می‌تواند ما را به فرض اختلاف‌نظر در همه چیز سوق دهد. اما مسلماً لزوماً اینگونه نیست. نیاز به گفتگو

 

با هر کسی که صحبت می‌کنید مهم‌ترین احترام گذاشتن و پای‌بندی به گفت‌وگو است. به صحبت‌های طرف مقابل گوش دهید و سعی کنید با دیدگاه‌های او همدلی کنید. اگزرنونا کلایتون نظر کالوین کریگ را تغییر داد، نه از طریق اقناع اجباری، بلکه از طریق یک مشارکت در گفت‌وگوی سرگرم‌کننده.

 

البته، هر مکالمه‌ای به آشتی اشک‌آور و پیوند دوستی ابدی ختم نمی‌شود – اختلاف‌نظر خوب است. اما شما باید گوش کنید. همانطور که در بخش بعدی خواهید دید، ممکن است چیزی را بشنوید که شما را متعجب کند.

تصور نکنید که می‌دانید افراد دیگر چه چیزی را تجربه می‌کنند.

نویسنده مجری یک برنامه رادیویی است که در آن با مهمانان بی‌شماری مصاحبه کرده است. اما حتی او هر از گاهی در مکالمه اشتباه می‌کند.

 

برای مثال یک بار، یک دوست ویران‌شده پس از از دست دادن پدرش برای دلجویی به او متوسل شد. پاسخ نویسنده این بود که تجربه شخصی خود را در مورد سوگواری بیان کند – پدرش هنگامی که او فقط نه ماهه بود درگذشت.

 

اما انجام این کار باعث ناراحتی بیشتر دوستش شد. او گفت: «شما برنده می‌شوید». حداقل او با پدرش رابطه داشت.

 

البته منظور نویسنده این نبود. اما با نگاه به گذشته، فهمید که تمام صحبت‌هایش را دور از دوستش و به سمت خودش تنظیم کرده است.

 

این کاری است که بسیاری از ما مرتباً، اغلب ناخودآگاه انجام می‌دهیم. چارلز دربر، جامعه‌شناس، آن را «خودشیفتگی گفت‌وگو» می‌نامد. برای دربر، دو نوع پاسخ در یک مکالمه وجود دارد – پاسخ سطحی و پاسخ حمایت‌کننده. نویسنده علیرغم نیت خیرخواهانه خود، پاسخی کلاسیک به سطحی داده بود. نیاز به گفتگو

 

حتی فقط گفتن، من هم یک پاسخ سطحی است، زیرا باعث تمرکز شخص مقابل به سمت خودتان می‌شود. اگر دوستی به شما بگوید که مشغول کار هستند ممکن است احساس طبیعی باشد که بگوید، من هم هستم. اما گزینه دیگر – یک پاسخ حمایت‌کننده – تمرکز را روی آن‌ها حفظ می‌کند. از دوست خود بپرسید که چرا مشغول است – در حال حاضر برنامه آن‌ها چیست؟

 

پاسخ دادن به این روش دشوارتر از آن است که به نظر می‌رسد. طبیعی است که تجربیات خود را بر روی افراد دیگر فرافکنی کنید. در واقع، همدلی به این ترتیب کار می‌کند. اگر کسی یک وعده غذایی خوشمزه را توصیف کند، شما نیز خود را در حال خوردن آن غذا تصور می‌کنید.

 

مسئله این است که بعضی اوقات زندگی شما با زندگی شخص دیگری مطابقت ندارد. تصور کنید که اخیراً انگشت خود را با چاقو بریده‌اید، و مجبور شده‌اید به بیمارستان بروید. وقتی دوستی به شما گفت که دیشب انگشت خود را به روشی مشابه بریده است، بلافاصله به تجربه شخصی خود باز می‌گردید – حتی اگر آسیب‌دیدگی دوست شما جزئی باشد. وقتی سوژه موضوعی سنگین باشد، مانند سوگواری، می‌تواند به یک موضوع جدی تبدیل شود. نیاز به گفتگو

 

بد نیست نگرشی متفاوت از افراد دیگر داشته باشید. خیلی غالباً، ما تصور می‌کنیم که می‌دانیم کسی درباره چه چیزی صحبت می‌کند در حالی که هیچ تصوری نداریم. صرف پذیرفتن آنچه نمی‌دانید ممکن است احساس شرمندگی کند، اما این اغلب اولین قدم عالی در ایجاد اعتماد است.

شما می‌توانید با پرسیدن سؤالاتی باز، افراد را به گفت‌وگو وادار کنید، اما قدرت واقعی در گوش دادن به سخنان آن‌هاست.

اگر می‌خواهید گفت‌وگویی میان شما با یک دوست یا همکار گشوده شود، یکی از بهترین کارها این است که انواع سؤالاتی را که از آن‌ها می‌پرسید در نظر بگیرید. نیاز به گفتگو

 

ممکن است فکر کنید بهترین راه برای استخراج یک پاسخ طولانی و دقیق، پرسیدن یک سؤال مفصل و طولانی است. اما اینطور نیست مؤثرترین راه برای تشویق به پاسخ کامل، استفاده از یکی از شش کلمه کوتاه است: چه کسی، چه چیزی، کجا، کی، چرا یا چگونه.

 

سؤالاتی که از این کلمات استفاده می‌کنند پایان باز هستند – شما نمی‌توانید به سادگی با بله یا خیر پاسخ دهید، و مجبور هستید که به یک پاسخ کامل فکر کنید. این یک روش مورد علاقه خبرنگاران است، اما برای هرکسی مفید است.

 

البته این تنها کاری نیست که باید انجام دهید.

 

بگویید در حال مصاحبه با شخصی هستید که تازه شاهد گردباد بوده است. اگر از آن‌ها سؤالی مانند این بپرسید، آیا ترسیده‌اید؟ آن‌ها احتمالاً خواهند گفت بله، و این پایان گفت‌وگو خواهد بود. بنابراین به پایان باز بروید: بپرسید نزدیک بودن به گردباد چقدر هیجان‌انگیز است؟ از آن‌ها بپرسید که چه شنیده‌اند، یا چه احساسی دارند. بگذارید آن‌ها تجربه را به زبان خودشان بیان کنند.

 

به شما کمک می‌کند از سکوت نترسید. بنابراین بسیاری از ما به طور ناخواسته سکوت را پر می‌کنیم … اما یک مکث جزئی اغلب می‌تواند نشانه گوش دادن به افراد باشد. اختصاص دادن لحظه‌ای برای جمع‌آوری افکار خود راهی عالی برای پیش بردن مکالمه در یک مسیر جالب است. نیاز به گفتگو

 

هم‌چنین باید مراقب جمع‌آوری خار و خاشاک باشید: بگذارید ذهن شما از حرف‌های شخص دیگر دور شود، مانند سرگردانی در یک زمینه، جمع‌آوری تکه‌هایی خار و خاشاک از بوته‌ها، بدون اینکه هیچ گونه هدفی را دنبال کنید.

 

واقعاً گوش دادن نادر است. غالباً حتی هنگام تلاش برای درگیر شدن به جمع‌آوری خاروخاشاک می‌پردازید – به عنوان مثال، اگر در حال صحبت كردن شخص دیگر در حال گفت‌وگو با دیگران هستید. اگر این کار را انجام دهید، دیگر گوش نمی‌دهید! خیلی بهتر است که به صحبت‌های شخصی در لحظه متمرکز شویم و اجازه دهیم مکالمه جریان یابد.

 

در نهایت، اگر بتوانید به طور کامل در مکالمات خود سرمایه‌گذاری کنید، متوجه می‌شوید که جمع‌آوری خاروخاشاک را به طور کامل متوقف می‌کنید – و بهترین، جالب‌ترین و سؤالات باز را می‌پرسید. به این دلیل است که شما به درستی گوش خواهید داد. چیزی که در بخش بعدی نگاه دقیق‌تری خواهیم داشت.

گوش دادن یک مهارت فعال است – نه منفعل. و احتمالاً در این کار مهارت چندانی ندارید!

یک مطالعه علمی اخیر به بررسی موضوعی می‌پردازد که در مغز رخ می‌دهد هنگامی‌که افراد در مورد خودشان صحبت می‌کنند. این مطالعه چیز جذابی را کشف کرد: وقتی در مورد خودتان صحبت می‌کنید، همان قسمت از مغز فعال می‌شود که هنگام خوردن قند، مصرف کوکائین یا رابطه جنسی فعال می‌شود. به نظر می‌رسد صحبت در مورد خودتان بسیار لذت‌بخش است.

 

از طرف دیگر، گوش دادن خیلی زیاد نیست! در واقع، این کار واقعاً کار سختی است. و اگر فکر می‌کنید این کار به سادگی شامل گفت‌وگو در طول زمان بهبود پیدا می‌کند، اشتباه می‌کنید. این یک مهارت کاملاً تمرینی است.

 

اما خبر خوب این است: این مهارتی است که می‌توان آن را آموخت.

 

بیشتر مردم خود را شنونده خوبی می‌دانند، اما جای تردید وجود دارد، به این دلیل که فناوری مدرن حواس‌پرتی بی‌پایانی را ایجاد کرده است. آیا تا به حال شده است که در طول برگزاری جلسه‌ای بی‌حساب ایمیل‌های خود را در تلفن هوشمند بررسی کنید؟ خودتان را دست بالا نگیرید که چند وظیفه را می‌توانید هم‌زمان انجام دهید. توجه به چند کار در یک زمان تقریباً ناممکن است! مطمئناً حواستان پرت می‌شود.

 

گوش دادن فعال و مؤثر کاری نیست که بسیاری از افراد به طور طبیعی انجام بدهند – اما با تمرین می‌توانید در این زمینه پیشرفت کنید. اولین چیزی که باید بدانید این است که افراد فقط از طریق کلمات با یکدیگر ارتباط برقرار نمی‌کنند. حرکات بدن نیز معنایی عمیق دارد و تن صدا نیز همین گونه است. این موارد را در نظر بگیرید و درک عمیق‌تری از آنچه کسی در واقع سعی در برقراری ارتباط دارد شروع می‌کنید.

 

در اینجا شیوه‌ی دیگری وجود دارد: به جای اینکه نگران اظهارنظر بعدی خود در یک مکالمه باشید، سعی کنید حرف‌های طرف مقابل را بفهمید. یا چطور باید سعی کنید خلاصه‌ای از آنچه را که آن‌ها می‌گویند – البته در ذهن‌تان – دسته‌بندی کنید تا به عنوان راهی برای تمرکز و توجه شما باشد. نیاز به گفتگو

 

تغییر و تحول خود نویسنده وقتی رسید که اُپرا را مورد توجه قرار داد. او که از یک خانواده موسیقیدان بود از کودکی در معرض اجرای اپرای بسیار زیادی قرار داشت. اما او واقعاً به آن گوش نمی‌داد تا اینکه سال‌ها بعد، هنگامی که مجبور شد برای تست ممیزی آن را یاد بگیرد و مجبور شد به روش عملی‌تری درگیر آن شود. ناگهان، فهمید که این همه هیاهو برای چیست.

 

در مورد گوش دادن به مردم هم همینطور است. این سخت‌تر از آن است که به نظر می‌رسد، و به مشارکت فعال شما نیاز دارد. اما، آیا ارزش تلاش بیشتر را دارد.

وقتی صحبت می‌کنید، به شنونده حساس باشید.

قدرت خوب گوش دادن مهم است، اما گوش دادن فقط نیمی از مکالمه است. حتی اگر به صحبت‌های طرف مقابل توجه زیادی داشته باشید، هیچ مشکلی ایجاد نمی‌کند – در برخی مواقع، مجبور خواهید شد صحبت کنید!

 

چگونه مطمئن می‌شوید که مشارکت شما در یک مکالمه خوب است؟ خود را به جای شنونده قرار دهید، و فکر کنید که چگونه با او گفت‌وگو می‌کنید. نیاز به گفتگو

 

این سه نکته می‌تواند به شما کمک کند: اول، مختصرگویی. دوم، حرف‌هایتان را تکرار نکنید. و سوم، از سگ‌های پشمالو خودداری کنید. (در ادامه به آن می‌رسیم.)

 

در رادیو، بیشتر مصاحبه‌ها تقریباً ۵ دقیقه طول می‌کشد. بعضی اوقات ممکن است طولانی‌تر هم به نظر برسند، زیرا یک مصاحبه خوب پر از اطلاعات جالب خواهد بود – اما واقعیت این است که گرم کردن یک پیتزای آماده معمولاً بیشتر طول می‌کشد.

 

این یک دلیل خوب دارد. ما زمان توجه کوتاهی داریم – اگر به تحقیق و پژوهش اعتقاد دارید، متوسط ​​طول توجه انسان یک ثانیه کوتاه‌تر از ماهی قرمز است! و مطمئناً، این چیزی است که همه ما می‌توانیم برای بهبود آن تلاش کنیم، اما واقعیت همچنان باقی است – اگر خیلی طولانی ادامه دهید، مردم حواس‌شان پرت می‌شود.

 

در حالی که صحبت می‌کنید مخاطب خود را تماشا کنید. آیا آن‌ها مدام نگاه خود را حفظ می‌کنند؟ آیا آن‌ها سعی می‌کنند داستان شما را دنبال کنند؟ به مکالمه مانند یک بازی درست فکر کنید – اگر مخاطب شما آماده دریافت توپ نیست، پرتاب کردن آن فایده‌ای ندارد.

 

به همین ترتیب، حرف‌هایتان را دوباره تکرار نکنید که تکرار همان حرف باعث به یادماندنی‌تر شدن آن نمی‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد اگرچه تکرار به گوینده کمک می‌کند تا چیزهایی را به خاطر بسپارد، اما اثری برای شنونده ندارد. در واقع، اگر بیش از حد تکرار کنید، شخص مقابل دیگر به شما گوش نمی‌کند. نیاز به گفتگو

 

آخرین نکته و البته مهم‌تر، داستان‌های سگ پشمالو را تعریف نکنید – این زمانی است که شما هر چیز ریز و جزیی را چنان بسط می‌دهید که شنونده ریتم حرف و سناریوی داستان را از دست می‌دهد. این تصور معمول است که اگر واقعاً می‌خواهید کسی چیزی را به خاطر بسپارد، باید جزئیات زیادی را در اختیار داشته باشد – اما در واقع، جزئیات زیادی هم باعث حواس‌پرتی شنونده می‌شود.

 

دوباره به این فکر کنید که گفت‌وگو مانند یک بازی است: تصور کنید مخاطب شما می‌خواهد یک توپ خاص را بگیرد. آیا اگر چند توپ مختلف را به طور هم‌زمان پرتاب کنید، کمکی خواهد کرد؟ بعید است. تلاش برای گرفتن همه توپ‌ها، در نهایت بسیاری از آن‌ها را از دست خواهد داد!

داشتن گفت‌وگوهای خوب کار سختی است – اما به دست آوردن صحیح آن به نفع همه است.

مجری رادیو بودن به این معنی است که صحبت با مردم بخشی از کار نویسنده است. اما این بدان معنا نیست که او همیشه در حال کار است. در حقیقت، وقتی از محل کار به خانه می‌آید، اگر افرادی باشند که برای انجام کارهای اداری باید با آن‌ها صحبت کنند، او اغلب از پسرش می‌خواهد که این کار را برای او انجام دهد.

 

آیا او ضد اجتماعی است؟ هرگز. اما او حد و مرز خود را می‌داند.

 

گفت‌وگوی واقعاً عالی به تلاش نیاز دارد، بنابراین اگر در چارچوب ذهنی درستی نیستید، گاهی اوقات بهتر است که مکالمه‌ای نداشته باشید تا اینکه بدون آمادگی گفت‌وگو کنید. نیاز به گفتگو

 

همه گفت‌وگوها برابر نیستند. مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۰ از دانشجویان در آریزونا خواسته است که بگویند چقدر احساس خوشحالی می‌کنند، و پاسخ آن‌ها را در برابر انواع مکالمه‌ای که با آن‌ها درگیر بودند بررسی و جمع‌بندی کردند. این مطالعه نشان داد که خوشحال‌ترین دانشجویان بیشتر متمایل به دانشجویان هستند – که چندان تعجب آور نیست. اما هم‌چنین مشخص شد که خوشحال‌ترین دانشجویان از بین افرادی نبودند که بیشترین صحبت را داشته‌اند. بلکه کسانی بودند که کمترین و بهترین گفت‌وگوها را داشتند.

 

معلوم است که اجتماعی بودن خوب است. اما بهتر است که به درستی درگیر گفت‌وگو شوید. به عبارت دیگر، وقتی صحبت از مکالمه می‌شود، بحثی کوچک آن را قطع نمی‌کند. کیفیت مکالمه مهم است، نه کمیت.

 

اما چرا در وهله اول مکالمه برای شما خوب است؟ در یک کلام: همدلی. طبق تحقیقات، همدلی در بین جوانان در حال کاهش است، که این یک نگرانی واقعی است. این همدلی است که به ما امکان می‌دهد احساسات دیگران را درک و ارتباطات واقعی برقرار کنیم.

 

همدل بودن و تمرکز روی افراد دیگری غیر از خودتان، از بسیاری جهات برای شما خوب است. به عنوان مثال، داوطلب شدن در کارهای خیرخواهانه می‌تواند شما را خوشحال و سالم کند. حتی یک مطالعه نشان داد افرادی که داوطلب می‌شوند به طور منظم بیشتر عمر می‌کنند. نیاز به گفتگو

 

بعلاوه، همدلی مزایایی برای شخصی که با او صحبت می‌کنید دارد، زیرا داشتن یک مکالمه خوب فقط به خود شما مربوط نیست. یادگیری در مورد افراد دیگر – آنچه آن‌ها فکر می‌کنند، احساس آن‌ها، چرا آن‌ها هستند – کار سختی است، اما برای هر دوی شما منافع بسیار به همراه دارد.

 

و صرفاً یک مکالمه خشک و خالی نیست.

خلاصه نهایی

پیام اصلی در این خلاصه‌کتاب

 

گفت‌وگو با یکدیگر یکی از مواردی است که باعث انسان شدن ما می‌شود، اما ما همیشه مکالمه خوب را آنچنان که باید اولویت قرار نمی‌دهیم – خصوصاً از زمان ظهور فناوری و ورود به دنیای مدرن. برای داشتن یک گفت‌وگوی خوب، مهم است که به آن توجه کامل داشته باشید، با ذهنی باز وارد آن شوید و متعهد شوید که شنونده خوبی باشید. یاد بگیرید که این کار را به خوبی انجام دهید، و احساس خوشبختی و همدلی بیشتری خواهید داشت.

مشق تغییر

گفت‌وگوی معناداری داشته باشید.

 

ممکن است آسان به نظر برسد، اما داشتن یک مکالمه خوب بیشتر از آنچه تصور می‌شود وجود دارد. دفعه بعد که فرصتی پیدا کردید، هنر مکالمه را جدی بگیرید. واقعاً با آنچه شخص مقابل می‌خواهد به شما بگوید درگیر شوید، به جای پاسخ‌های سطحی و کوتاه، پاسخ‌های حمایت‌کننده بدهید و به این فکر کنید که تجربیات آن‌ها با تجربه شما متفاوت است. از آنچه می‌توانید یاد بگیرید شگفت‌زده خواهید شد.

 

شما می‌توانید این کتاب را از سایت آمازون تهیه کنید.

امتیاز به این مطلب

5/5 - (3 امتیاز)

مطالب بیشتر

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
نیاز به گفت‌وگو
پانزده روز تغییر، ۳۶۵ روز رشداطلاعات بیشتر
+