نقشه زندگی خودت را ترسیم کن
ترسیم نقشه زندگی با پرسشهای اساسی آغاز میشود. در چه جنبههایی از زندگی باید هدفگذاری کنم؟ هدفهای زندگی من چیست؟ ارتباط بین اهداف با یکدیگر به چه نحویست؟ آیا این اهداف مرا به موقعیت مطلوبی که به عنوان رسالت زندگی تعریف کردهام میرساند؟
در برنامه رشد فردی (برف) که یک برنامه ساختارگرا، راهبردی و هماهنگست، از ابزاری با عنوان «نقشه زندگی» استفاده میکنیم. زیرا رسالتی را تعریف کردهایم که شهری ناشناخته و در قله قاف قرار دارد. اکنون باید از تحلیل زندگی برای رسیدن به آینده مطلوب استفاده کنیم. این تحلیل، جدولی از قوتها و ضعفها، فرصتها و تهدیدها در چهار جنبه مهم زندگی یعنی نتایج، مخاطب، فعالیت، و یادگیریست. ما بایستی برای دستیابی به موقعیت مطلوب زندگی، عوامل کلیدی موفقیت در آینده را از این جدول تحلیلی کشف و استخراج کنیم.
وقتی حرف از چگونگی زندگیست، یکی از پرسشهای کلیدی الگوی «هارمونی تغییر جنبشی برای دگرگونی»، چگونگیست. یعنی نحوه دستیابی به نقطهای فراتر از آنچه هستیم. وقتی حرف از چگونگی زندگیست، شما باید یک نقشه راه برای زندگی ترسیم کنید. نقشهای که بتواند شما را از وضعیت موجودی که دارید به وضعیت مطلوبی که در آینده میخواهید داشته باشید سوق دهد. سمت و سو بدهد، و هدایت کند. وضعیت مطلوب همان چیزیست که در قالب مأموریت و ارزشها و چشماندازتان (رسالت زندگی) تعریف کردید.
ترسیم نقشه زندگی
برای ترسیم نقشه زندگیتان شما باید دو کار اساسی انجام دهید:
اولین کار اینکه اهداف زندگیتان را با توجه به قوتها و ضعفها، فرصتها و تهدیدها، در چهار منظر نتایج، مخاطب، فعالیت و یادگیری برای خود بنویسید. پس اهداف زندگی عوامل کلیدی موفقیت شما هستند که بر اساس تحلیل بیرونی و درونی شما باید نوشته شوند. در واقع، عوامل کلیدی در موفقیت عواملیست که شما انتظار دارید برای دستیابی به وضعیت مطلوب به آنها توجه کنید. و اگر به آنها توجه نکنید عملاً نمیتوانید انتظار داشته باشید که مأموریتتان محقق شود. اما دومین نکته،
دومین نکته کلیدی اینکه بایستی مدنظر قرار بدهید روابط علت و معلولی بین اهداف زندگی شماست. اگرچه تحقق اهداف زندگی بسیار مهم هستند، اما مهمتر از آنها یافتن ارتباطات بین این اهدافست. اگر نتوانید ارتباطی بین این اهداف برقرار کنید، عملاً برنامههای از هم گسیختهای را انجام میدهید که در نهایت، به نتیجهای نخواهد رسید.
تعیین اهداف
منظر اول، نتایج. من از زندگی چه نتایج و دستاوردهایی را انتظار دارم و دنبال میکنم. به عنوان چقدر درآمد میخواهم داشته باشم. یا در چه موقعیت اجتماعی و شغلی میخواهم باشم. ترسیم نقشه زندگی
منظر دوم، مخاطب. کسانی که از شما خدمت میگیرند. اگر من استاد دانشگاه هستم به دانشجویانی درس میدهم که باید یکسری اهدافی رو مدنظر قرار بدهم تا بتوانم ارزش ویژهای را، ارزش خاصی به مخاطبمانم که دانشجویان هستند ارائه بدهم.
منظر سوم، فعالیت، کارهایی که منجر به این خروجی میشود. در این منظر هم من باید اهدافی رو تعیین کنم. مانند اینکه عملکرد فردی را افزایش دهم.
و در نهایت، اهدافی که باعث رشد قابلیتها و توانمندیهای من خواهد شد. مانند میزان کتابخوانی و اندیشههای جدیدی که دارم.
زنجیره رشد فردی
در اینجا میخواهم یک زنجیره جدید که در تجربه خودم به آن رسیدم را برای شما بیان کنم. ما در زندگیمان فعالیتهای مختلفی داریم و انجام میدهیم. فرض بفرمائید بنده به عنوان مربی یک سری فعالیتهایی را باید انجام بدهم تا بتوانم خدماتی را به کارفرمایان خودم داشته باشم. برای اینکه بتوانم فعالیت مربیگریام را عالی انجام دهم، به عنوان ورودی باید اطلاعات فوقالعادهای را بدست بیاورم. مثلاً مقالات خوبی را مطالعه کنم. کتابهای خوبی را بخوانم. بتوانم اطلاعات و اندیشههای بهروز داشته باشم. اطلاعات قدیمی به درد کارفرماهای من نخواهد خورد. ترسیم نقشه زندگی
فرض بفرمائید یکی از فرایندهایی که بایستی بنده مدنظر قرار بدهم، فرایند اجرای کارگاههای آموزشیست. من با چه شیوهای کارگاههای آموزشی را برگزار میکنم. این شیوه چه ارزش ویژهای رو به مشتریان من ارائه میدهد. و آنها چطور این ارزش را ارزیابی میکنند. اگر من بتوانم خدمت عالی از طریق روشهای نوین و جدید اجرای کارگاههای آموزشی به آنها ارائه بدهم، پیامدها و انتظارات آنها را از برگزاری این کارگاه برآورده کردهام. و وقتی این برآورده بشود، آنها با طیب خاطر به من پول خواهند داد.
پس شما میبینید که یک زنجیرهای به نام ورودی-فعالبت-خروجی-پیامد-نتیجه در اینجا بوجود میآید. اگر من بخواهم نتیجه خوبی بگیرم باید پیامد خوبی را به کسانی که از من خدمت میگیرند، عرضه کنم. و اگر بخواهم پیامد خوبی را به آنها عرضه کنم، باید خروجی خوبی رو به آنها ارائه بدهم. و اگر بخواهم خروجی خوبی به آنها ارائه دهم، باید فعالیت درستی را اجرا کنم. و اگر فعالیت من بخواهد درست اجرا شود، من باید مهارتها و توانمندیهای بهروزی را داشته باشم تا به خوبی اجرا کنم.
مسئله اصلی کجاست
بنابراین، زنجیرهای از ورودیها، تا رسیدن به نتایج بوجود آمد. من چه کار باید بکنم. من باید به دنبال نتایج باشم. یکی از مشکلاتی که ما در زندگیمان داریم اینکه ما بیشتر به دنبال خروجیها هستیم، نه نتایج. همین باعث میشود که این خروجیها منجر به نتایج مالی نشوند. و همین باعث سرخوردگی ما میشود. و مسلماً همین سرخوردگی باعث میشود که ما نتوانیم به درستی مسیر تغییر یا مسیر موفقیت را طی بکنیم. نقشه زندگی مبتنی بر این زنجیره کار میکند. ترسیم نقشه زندگی
مزایای نقشه زندگی
این نقشه چه مزیتهایی دارد. مزایای زیر را میتوانیم برای نقشه زندگی بشماریم:
یک صفحه تصویری
نخست این نقشه یک صفحه تصویریست. درواقع، یکی از مزیتهای نقشه زندگی اینکه تصویری را از زندگی شما به صورت کلی به شما نشان میدهد که در منظرهای مختلف، شما چه اهدافی را دنبال میکنید. ترسیم نقشه زندگی
ارتباط زنده
دومین مزیت اینکه شما به خوبی میتوانید با این اهداف و این نقشه ارتباط برقرار کنید. و میتوانید هر روز این اهدافتان را روی این نقشه، مرور کنید.
کلاننگری زندگی
سومین مزیت اینکه شما در یک صفحه نقشهی کلان زندگی خودتان را ترسیم کردید. این نقشه، یک نقشه تک صفحهایست. یک صفحه بیشتر نیست. برنامه چند صفحهای در واقع ندارید. مأموریتتان را بالا مینویسید؛ چشماندازتان را ذیل آن مأموریت مینویسید، ارزشها را در پایین صفحه مینویسید و بین ارزشها و مأموریت و چشمانداز، شما اهدافتان را یا نقشه رسیدن به آینده مطلوبتان را مبتنی بر آن ارزشهایی ترسیم میکنید که میخواهید آن ارزشها در زندگیتان رعایت شود. ترسیم نقشه زندگی
نظم و انضباط مسیر زندگی
چهارمین مزیتی که وجود دارد و این نقشه برای شما ایجاد میکند اینکه میتواند مسیر زندگی شما را منظم و باانضباط کند، چطور؟ هر اتفاقی که در زندگی شما میافتد، هر پیشنهادی که به شما داده میشود و شما باید تصمیمگیری کنید، مبتنی بر این نقشه تصمیمگیری میکنید. سؤال اساسی اینکه آیا این اتفاق یا این پیشنهادی که به من شد یا این فعالیتی که من میخواهم انجام بدهم یا این برنامهای که باید پیگیری کنم، در نقشه زندگی من هست؟ کدام هدف را محقق خواهد کرد. ترسیم نقشه زندگی
اگر هدفی را در نقشهی زندگی شما دنبال میکند، پس بروید و این برنامه را انجام دهید. بروید و این فعالیت را انجام دهید. به این پیشنهاد آری بگویید. بروید و این اتفاقی که در زندگیتان افتاده را دنبال کنید. اما اگر هدفی را در این نقشه زندگی دنبال نمیکند، شما باید بدانید که این فعالیت فعالیتی نیست که ارزش پیگیری داشته باشد. و این نقشه، نشان میدهد که شما چطور میتوانید از آن استفاده کنید تا بتوانید با ارزشترین فعالیتها، مهمترین برنامهها، و بهترین تصمیمگیریها را در زندگی خودتان داشته باشید.
مشق تغییر
همین حالا دست به کار بشوید، کاغذ و قلمی را بردارید و در یک صفحه زیبا، اهداف زندگی خودتان را با توجه به تحلیل درونی و بیرونی که دارید تعیین کنید. این اهداف باید در چهار منظری باشد که در مقاله به آن اشاره کردم. شاید در وهله اول ترسیم نقشه زندگی مقداری سخت و دشوار به نظر برسد و میدانم با یک مقاله کوتاه ممکن است شما نقشه خوبی را نتوانید تهیه کنید، اما من قول میدهم که به مرور زمان وقتی یک پیشنویسی از این نقشه تهیه بشود و آن را هر روز مرور کنید و چند دقیقهای وقت بگذارید میتوانید این نقشه و اهدف این نقشه را تکمیل کنید.
این تمرین را انجام دهید و تجربه تغییر خودتان را در اینجا به اشتراک بگذارید. پیروز و کامیاب باشید.