پایبندی به ارزشهای بنیادین در کسبوکار باعث رشد کسبوکار شماست
ارزش کسبوکار شما بستگی بسیاری به دیدگاه شما درباره اداره کردن کسبوکار دارد. شیوه اداره کردن کسبوکار شما از چهار نوع بیرون نیست.
شما رئیس هستید و صرفاً دستور میدهید و امر و نهی میکنید.
شما مدیر هستید، یعنی طبق چارچوبها و قوانین و دستورالعملهای نظاممند فعالیتها را پیگیری و اداره میکنید.
شما رهبر هستید و در راستای تحقق چشمانداز و مأموریت سازمان و اجرای استراتژی رسیدن به آن تلاش میکنید.
و در نهایت شما مربی هستید. یعنی دنبال این هستید که خودتان الگو باشید و در جهت پرورش همقطاران و زیردستانتان وقت میگذارید. و با شیوهای استاد و شاگردی تجارب کاری و عملکردی را به آنها منتقل میکنید.
فارغ از اینکه در چه سطحی از اداره کردن کسبوکار باشید، این یادداشت پنج ارزش بنیادین را مطرح میکند تا دیدگاه شما را درباره رهبری و هدایت پیروان تغییر میدهد. و رشد کسبوکار شما را تسهیل و تسریع میکند.
ارزشها چیست؟
ارزشها یکی از بیانیههای راهبردیست که رهبران برای دستیابی به مقاصد عالی کسبوکار آن را تعریف و تدوین میکنند. هر شرکتی براساس آنچه که در مقاصد عالی خود یعنی مأموریت و چشماندازی که دنبال میکند، ارزشهای مخصوص به خودش را خواهد داشت. سازمانی که مأموریتش دستیابی به محصول ارزانتر برای مشتریست، ارززش «بهرهوری» را مدنظر قرار میذهذ. یا کسبوکاری که مأموریتش را رهبری بازار برای محصولات و خدمات نوآورانه قرار دادهست، «نوآوری» را به عنوان ارزش خودش تعریف میکند.
اگر کسبوکاری مانند گوگل مأموریتش را «سازماندهی اطلاعات جهان و ایجاد دسترسی همگانی و مفید به آن» معرفی میکند، امنیت احتمالاً به عنوان یک ارزش برای او محسوب میشود. بنابراین ارزشهای بنیادین پاسخ به این پرسشست که چگونه میخواهیم عمل کنیم.
ارزش اصول راهنمای کسبوکارست
از طرف دیگر، ارزشها، چارچوب و اصول راهنما برای تصمیمگیریها و رفتارهای سازمانی هستند. آنها باید در همه جنبههای تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژیها و اتخاذ تصمیمهای سنجیده روزمره مورد استفاده و تأکید قرار گیرند. تبیین و اعمال هدفهای بنیادی و ارزشهای حاکم بر اداره سازمان هویت و شخصیت سازمان را میسازد. و نوعی هماهنگی شخصیتی و رفتاری در سازمان ایجاد میکند. و عدم تبیین و تصریح ارزشهای مهم و عمده سازمان میتواند سبب عدم رعایت آنها و یا اتکاء بر ضد آن ارزشها در برنامه و عمل شود.
رعایت ارزشهای بنیادین سبب اطمینان خاطر کارکنان، مشتریان و سایر گروههای ذینفع میگردد. ارزشهای بنیادی بیشترین تأثیرش را بر فرهنگ سازمانی دارد. و البته آرامش، بهرهوری، گردش کم کارکنان، رضایت مشتریان و تأمینکنندگان و سهامداران حاصل آنست.
پنج ارزش بنیادین
در عین حال، فارغ از اینکه شما چه مأموریت و رسالتی را برای کسبوکارتان تعریف کردهاید. پنج ارزش بنیادینی که در ادامه تعریف میشود، میتواند رشد کسبوکار شما را تسریع و تسهیل کند. این پنج ارزش به تجربه ثابت کردهست که میتواند مبنای همه رفتارها و نگرشها و عملکردهای ما باشد. و رعایت آنها موجب پیشرفت بهتر و بیشتر کسبوکار قرار گیرد. اکنون این پنج ارزش بنیادین را با هم مرور میکنیم تا بتوانیم خویش را با این پنج ارزش تطبیق داده و موجب رشد کسبوکار در هر شرایطی باشیم.
ارزشآفرینی
ارزش مهمترین چیزیست که ما در کسبوکارمان به مشتری ارائه میکنیم. ما چه ارزشی را برای مشتریان خلق میکنیم؟ این مهمترین سؤالیست که باید از خودمان در کسبوکارمان بپرسیم. در بسیاری از اوقات فکر میکنیم که میدانیم چه چیزی ارائه میدهیم اما واقعاً نمیدانیم! و وقتی این سؤال پرسیده میشود ذهن و فکر ما به چالش کشیده میشود. ارزش میتواند راحتی، سهولت، قیمت، دسترسی، نشان تجاری، مشارکت و موارد بسیاری از این قبیل باشد.
به عنوان مثال، اگر از شما بپرسم که چرا این گوشی را با این برند خریدید و گوشی فلان برند را نخریدهاید. شما پاسخ خواهید داد فرضاً از این بیشتر خوشم آمد. یعنی در دستم راحت بود. یا امکانات بیشتری داشت. یا قیمت بهتری داشت. یا پرستیژ دارد. همه اینها نشان میدهد که ویژگی خاصی در ذهن و فکر شماست که برای شما ارزشمندست. و تولیدکننده گوشی ذهن و فکرتان را با شیوههای مختلفی خوانده و اکنون آن را برای شما آماده کردهست.
اگر نتوانید ارزش منحصربهفردی را برای خریداران خود عرضه کنید. دیر یا زود کسبوکارتان از نفس خواهد افتاد و نابود خواهد شد. و رشد نخواهد کرد. بنابراین، اولین ارزش رهبران برای رشد کسبوکار اینکه دوباره به این سؤال بیاندیشند که ما چه ارزشی برای مشتریان ارائه میدهیم که نسبت به دیگر رقبا متفاوت و متمایزست؟
یادگیری
آموزش با یادگیری متفاوتست. آموزش ممکنست صرفاً اطلاعات شما را افزایش دهد اما یادگیری بر عملکردتان تأثیر میگذارد. کتابی را میخوانید و پس از خواندن آن از مطالبش لذت میبرید. اما پس از چند روز نمیتوانید مطالب آن را به یاد بیاورید. و یا اگر به یاد میآورید یک دیدگاه یا نقشه کلان نسبت به مطالب خوانده شده ندارید. زیرا مطالب آن را عملیاتی نکردهاید.
موقعی میتوانید از یادگیری صحبت کنید که پا را از مرز آموزش صرف بردارید. و آنچه آموزش دیدهاید را پیادهسازی کنید. آنگاه، اگر تغییر در رفتارهای شما اتفاق بیفتد میتوانید از یادگیری حرف بزنید. بسیاری از ما صرفاً مطالب را فقط و فقط میخوانیم و میگذریم. اما تغییری در عملکرد و رفتار ما اتفاق نمیافتذ.
یادگیری سه ویژگی دارد
از طرف دیگر، شما نباید به یادگیری به عنوان یک فرایند رسمی و مقطعی نگاه کنید. یادگیری میتواند در هر لحظه اتفاق بیفتذ. وقتی شما نگرش یادگیری خودتان را تغییر دهید. در واقع، در یادگیری به عنوان یک ارزش بنیادین سه ویژگی نهفتهست: تمرکز، مداومت و ملایمت. تمرکز یعنی آنچه یاد میگیریم با کلیت مسیری که طی میکنیم همخوانی دارد. مداومت یعنی در قبال یاد گرفتن هر چیزی که عملکرد اهداف پیشروی شما را ارتقاء میدهد مقاومت نکنید و خسته نشوید. و ملایمت یعنی هر روز مقداری از زمان خودتان را به این امر اختصاص دهید.
به عنوان مثال، در آخر روز کاری از خودمان بپرسیم که در میان این همه کارها، فعالیتها، پیگیریها، جلسات و چیزهایی که در روز برای من پیش آمد چه نکاتیست که یاد گرفتم. و باید آنها را یادداشت کنم تا اگر خوبست در تکرار آن بکوشم. و اگر بدست آن را ترک کنم. بنابراین، دومین ارزش رهبران برای رشد کسبوکار اینکه از خودشان این سؤال را بپرسند که ما در میان روزمرگیهایی که داریم چه چیزهایی یاد گرفتهایم که میتواند چراغ راهی برای آینده ما باشد؟
مسئولیتپذیری
موهبتی که خداوند به انسان عطا کرد عقل اوست. که در هیچ جاندار دیگری وجود ندارد. براساس این عقل، اختیار در وجود آدمی سرشته شدهست. در واقع انسانست و اختیارش و دیگر هیچ. زیرا براساس این اختیار میتواند انتخابهای گوناگونی داشته باشد. و برای این انتخابها جدای از اینکه چرا انتخاب کردهست، آزادی دارد. و هیچ مانعی برای تصمیم انتخاب او نیست. اما نکتهای که وجود دارد هر انتخابی که ما میکنیم. و هر تصمیمی که ما میگیریم نتایج و پیآمدهایی را به دنبال خواهد داشت که جزو لاینفک آن انتخابست. اگر انتخاب میکنیم که راه دشواری را برویم که در نهایت به قلهای بلند میرسد، این انتخاب ماست. و اگر راه دیگری را برویم که منجر به درهای خطرناکست باز انتخاب ماست.
از این رو، هر انتخابی که ما انجام میدهیم بواسطه داشتن نتایج و پیامدهای مبتنی بر آن انتخاب مسئولیتی را گردن ماست. البته فرایند تصمیمگیری و انتخاب ما ممکنست مبتنی بر شواهد و قرائنی باشد که ما میتوانیم به دست آوریم. و ممکنست ناقص باشد. ولی مسئولیت کامل هر انتخاب خودمان را باید کامل بپذیریم. مسئولیت از سؤال میآید. انتخابی که کردیم اگر فردی از ما بپرسد چرا؟ باید به صورت مستدل و متقن دلایل و منطق خودمان را برای او تشریح کنیم.
اگر در توضیح و تشریح این دلایل جانب حقیقت را گرفتیم و با خویش صریح بودیم. پس مسئولیت آن را به راحتی باید بپذیریم. و اگر نه، یک جای کار میلنگد و باید دوباره فرایند تصمیمگیری یا انتخاب خودمان را مرور کنیم. بنابراین، سومین ارزش رهبران برای رشد کسبوکار اینکه از خودشان این سؤال را بپرسند که ما برای انتخاب و تصمیماتمان چه شواهد و قرائنی داریم. و مبتنی بر چه دلایل و براهینی انتخاب میکنیم؟
انضباط
حتماً این بیت را به عنوان ضرب المثل شنیده یا تجربه کردهاید که «از اضطراب کار مهیا نمیشود … سیل از دویدنست که دریا نمیشود». خیلی اوقات خیلی کارها و فعالیتهایی را انجام میدهیم. ولی پس از مدتی وقتی به این فعالیتها و کارها نگاه میکنیم میبینیم انگاری کاری انجام ندادهایم. و هیچ نتیجهای نگرفتهایم. این یعنی سیل کارها و فعالیتهای انجامشده ما را به دریای مقصودمان نرساندهست. این یعنی بیانضباطی بر کارها و فعالیتهای ما حاکمست. و البته میگویم انضباط، نه نظم چون نظم با انضباط متفاوت است و فرق دارد.
انضباط نظمیست که از آن بتوانید خروجی مؤثری را بگیرید. پس انضباط برابرست با نظم بعلاوه خروجی. فرض کنید خودرو را روشن میکنید و این خودرو در کمال نظم بین قطعاتش کار میکند. اما هر چقدر که گاز میدهید شما به جلو حرکت نمیکنید. این یعنی خودرو شما براساس یک نظمی که بر آن حاکمست کارش را به خوبی انجام میدهد. اما انضباط لازم را برای رساندن شما به مقصد ندارد. یعنی خروجی اصلی خودرو حاصل نمیشود. از خودرو چه خروجی لازمست؟ اینکه شما را از نقطه الف حرکت دهد و به نقطه ب برساند.
بنابراین، چهارمین ارزش رهبران برای رشد کسبوکار اینکه از خودشان این سؤال را بپرسند که آیا انضباط لازم را برای دستیابی به اهداف و نتایج موردانتظار داریم؟ یا صرفاً به کارهایی منظم مشغول هستیم که هیچ خروجی و انضباطی در آنها مشاهده نمیشود؟
نشاط
شادی و خوشحالی از نتایج عمل به چهار ارزش قبلیست. وقتی شما ارزشآفرین باشید. همواره یادگیری را سرلوحه زندگی خود قرار دهید. مسئولیت تصمیمات و انتخابهای خودتان را بپذیرید. و انضباط لازم را برای انجام کارها و فعالیتهایتان داشته باشید. همیشه شاد و خوشحال خواهید بود. حتماً آنچه را گفتم تجربه کردهاید. خاطراتتان را مرور کنید. روزی که ابتدای صبح برنامهریزی کردهاید و به همه کارهایتان در آن روز رسیدهاید. مقایسه کنید با روزی که بدون برنامهریزی آغاز کردهاید.
در کدام روز شادی و خوشحالی شما بیشتر بوده است؟ بله. روزی که با برنامه آغاز کردهاید. یا روزی را در نظر بگیرید که به عنوان یک رهبر مسئولیت اشتباهتان را پذیرفتهاید. و اعتراف کردهاید که تصمیم نابجا و بیخردانهای گرفتهاید و عذرخواهی کنید. مقایسه کنید با روزی که به بهانههای مختلف از زیر بار مسئولیت انتخاب و تصمیم خودتان شانه خالی کردهاید. کدامیک شادی و خوشحالی را داشتهاید.
نشاط، شادی درونیست
اما نکته مهم و اساسی وجود دارد. نشاط یک شادی درونیست که همواره پایدارست. ممکنست شما با یک فیلم کمدی شاد شوید و خوشحال باشید و بخندید. اما بهزودی این شادی و خوشحالی شما از بین خواهد رفت. اما وقتی شما با ارزشهای خودتان زندگی میکنید، هیچگاه این شادی و خوشحالی را از دست نخواهید داد. و در خیلی از اوقات، حتی اگر بعضی از نتایج یا فعالیتهای به ظاهر منفی یا تلخ باشد اثری از غم و گرفتگی بر چهره شما نخواهد نشست. چراکه شما عامل درونی برای شادی همیشگی را پیدا کردهاید: زندگی بر اساس ارزشها.
میدانید که فرایند را به خوبی پیش بردهاید. حال اگر در این میان عواملی بیرون از نظارت شما نتایج خوبی را درست نکرد، انگیزه لازم را نباید از دست بدهید. نشاط که یک شادی درونیست و مبتنی بر وجود بینهایت ماست همواره اشتیاق و امید را برای حرکتی نو و تازه زنده نگه خواهد داشت. بنابراین، پنجمین و یا آخرین ارزش رهبران برای رشد کسبوکار اینکه از خودشان این سؤال را بپرسند که آیا شادی و خوشحالی ما درونی و همیشگیست؟ و نشاط لازم را برای ما ایجاد میکند تا بتوانیم همواره رو به جلو حرکت کنیم؟
مشق تغییر
اکنون این پنج ارزش را مرور کردهاید: ارزشآفرینی، یادگیری، مسئولیتپذیری، انضباط و نشاط. چندین سال پیش وقتی میخواستم ارزشهای حرفهای خودم را تدوین کنم مطالعه و تحقیقات زیادی را درون و ییرون خودم انجام دادم تا به این پنج ارزش بنیادین برسم. برای اینکه بتوانم آنها را فراموش نکنم و همواره مدنظر داشته باشم یک واژه اختصاری از حروف ابتدایی این کلمات ساختم. و همیشه آن را در فکر و ذهنم مرور میکردم. بله درست حدس زدید. آن واژه چیزی نیست جز ایمان. و به خودم میگفتم که ایمان دارم که میشود.
ایمان دارم که می توانم تغییر کنم و بدین سبب پنجرههای جدیدی از زندگی نو برایم گشوده شد. شما نیز میتوانید این ارزشها را در رشد کسبوکارتان به کار بگیرید. تا به عنوان یک رهبر مؤثر به پیش بروید. و عملکردتان را افزایش دهید. فقط کافیست روزانه تمرین کنید تا این ارزشها در قلمرو زندگی شخصی و جمعی شما اجرا شوند. با تمرین متمرکز، مداوم و ملایمست که تغییر آینده شما حاصل خواهد شد. مطمئن هستم راه دیگری وجود ندارد. پس همین الان سفر دگرگونی خویش را آغاز کنید.