چگونه رهبران بزرگ میتوانند الهامبخش افراد برای عملرانی باشند!
با چرا شروع کنید (۲۰۱۱) نام اولین کتاب سایمون سینک [Simon Sinek] متولد ۱۹۷۳ در ویمبلدون انگلیسست. او نویسنده، سخنران و متخصص در زمینه رهبری کسب و کارست که با معرفی ایدههای «دایره طلایی» و «با چرا شروع کنید» به شهرتی جهانی دست یافت. وی این ایده را اولین بار در سخنرانی TEDx خودش با عنوان «چگونه رهبران بزرگ الهامبخش عمل میکنند؟» مطرح نمود که در سپتامبر ۲۰۰۹ برگزار شد.
تا پایان سال ۲۰۱۳، ویدیوی این سخنرانی سومین ویدیوی پربیننده سایت تد [TED] بود. و تا این زمان، تعداد بازدید از آن از مرز ۶۰ میلیون نفر بازدیدکننده گذشتهست. سینک در اکتبر ۲۰۰۹ کتاب خودش با عنوان «با چرا شروع کنید: چگونه رهبران بزرگ میتوانند الهامبخش افراد برای عمل باشند» را منتشر کرد. این کتاب توانست موفقیتی بزرگ را برای وی به ارمغان آورد.
مقالات وی در نشریات معتبری همچون نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، واشینگتن پست، هافتینگتون پست و بیزینس ویک انتشار یافتهست. سینک هماکنون در زمینه ارائه مشاوره کسبوکار، بازاریابی و رهبری فعالیت میکند.
سایمون سینک در سخنرانیش براساس کتاب با چرا شروع کنید با عنوان «چگونه رهبران بزرگ الهامبخش عمل میکنند؟» به پرسشهای جالبی پاسخ میدهد. هر چند مثالهایی که وی در سخنرانی خود آوردهست، عمدتاً معطوف به حوزه کسبوکارست، منتهی به نظر میرسد الگوی پیشنهادی وی قابل استفاده برای دیگر حوزههای زندگی همچون روابط اجتماعی و رشد و توسعه فردی نیز هست. در این یادداشت گزیدهای از سخنان وی در سخنرانی مذکور آورده میشود.
پرسشهای قدرتمند
به نظرتان چگونهست که بعضی افراد و شرکتها میتوانند به چیزهایی دست یابند که برخلاف همه پیشبینیهاست؟
چرا اپل [Apple] تا این حد نوآورست؟ سالبهسال و هر سال آنها نوآورتر از همه رقبایشان هستند. در حالیکه آنها هم یک شرکت رایانهای هستند. درست مثل بقیه. با چرا شروع کنید
چرا مارتین لوتر کینگ رهبر جنبش حقوق مدنی شد؟ او تنها کسی نبود که در دوران قبل از حقوق مدنی آمریکا رنج برده بود. و او قطعاً تنها سخنران برجسته آن دوران نبود. با چرا شروع کنید
چرا برادران رایت توانستند هواپیمای موتوری تحت نظارت انسان بسازند وقتیکه مطمئناً تیمهای دیگری هم بودند که شایستهتر بودند، با سرمایه بیشتر، و … اما نتوانستند به هواپیمای موتوری با سرنشین دست یابند، و برادران رایت از آنها پیشی گرفتند؟
دایره طلایی
حدود سه سال و نیم پیش من کشفی کردم که عمیقاً نگاه من را به آنگونه که میاندیشم دنیا کار میکند تغییر داد، حتی عمیقاً شیوهای که من در این دنیا عمل میکردم را تغییر داد. الگویی وجود دارد که تمام رهبران و شرکتهای بزرگ و الهامبخش در دنیا مثل اپل، مارتین لوتر کینگ و برادران رایت براساس آن میاندیشند، عمل میکنند. و ارتباط برقرار میکنند که متفاوت از دیگرانست. این الگو چیزیست به نام «دایره طلایی» که من آن را به شکل زیر تصویر میکنم. «چرا؟ چگونه؟ چهچیزی؟» با چرا شروع کنید
بگذارید سریع آن را توضیح دهم. هر کسی یا هر شرکتی قطعاً میداند که چه کار میکند. بعضی از آنها میدانند که چگونه آن را انجام میدهند. اما افراد یا شرکتهای بسیار بسیار کمی وجود دارند که واقعاً میدانند چرا کاری را انجام میدهند. و منظورم از «چرا»، «سودآوری» نیست. زیرا که آن یک نتیجهست و همواره یک نتیجه باقی خواهد ماند. با چرا شروع کنید
منظور از چرایی
منظورم از «چرا» اینکه: “هدفتان چیست؟ انگیزهتان چیست؟ باورتان چیست؟ چرا شرکت شما وجود دارد؟ چرا هر روز صبح از تختخواب برمیخیزید؟ و چرا هر کس دیگری باید اهمیت بدهد که شما چکار میکنید؟» شیوهای که اغلب ما در ارتباط برقرار کردن در پیش میگیریم. حرکت از بیرون دایره (چهچیزی) به سمت درون دایره (چرا) هست. اکثر ما از روشنترین مسائل به طرف مبهمترین میرویم. اما رهبران و شرکتهای بزرگ همگی از درون دایره (چرا) به سمت بیرون دایره (چهچیزی) میاندیشند، عمل میکنند و ارتباط برقرار میکنند.
اپل شرکتی که با چرا آغاز کرد
بگذارید مثالی بزنم. اگر اپل مثل هر شرکت معمولی دیگری چنین پیامی را مخابره میکرد که: «ما کامپیوترهای خیلی خوبی میسازیم. آنها به زیبایی طراحی شدهاند، کار کردن با آنها آسان هست و کاربرپسند میباشند. میخواهید یکی از آنها را بخرید؟» و پاسخ ما چیست؟
«ممممممممم مطمئن نیستم». این شیوهایست که اکثر افراد و شرکتها ارتباط برقرار میکنند. اول میگویند چکار میکنند، بعد میگویند چگونه از بقیه متفاوت هستند یا بهترند و انتظار بروز یک رفتار، خرید یک محصول، گرفتن یک رأی یا چیزی شبیه این را دارند. اما شیوهای که اپل ارتباط برقرار میکند در واقع اینگونهست: با چرا شروع کنید
هر کاری که ما میکنیم، به تغییر وضعیت موجود باور داریم. ما متفاوت اندیشیدن را باور داریم. شیوهای که ما وضعیت موجود را تغییر میدهیم با ساخت محصولاتیست که به زیبایی طراحی شدهاند، کار کردن با آنها آسانست و کاربرپسند میباشند. اینگونهست که ما کامیپوترهای خیلی خوبی میسازیم. میخواهید یکی از آنها را بخرید؟
کاملاً متفاوتست، اینطور نیست؟ شما الان حاضرید از من یک کامپیوتر بخرید. تنها کاری که من کردم برعکس کردن نحوه ارسال اطلاعات بود. با چرا شروع کنید
مردم کار شما را نمیخرند؛ مردم دلیل کار شما را میخرند. برای مردم مهم نیست که چه کاری میکنید، بلکه برای آنها مهمست که چرا آن کار را میکنید.
هدف این نیست با هر کسی دادوستد کنید که به چیزی که شما دارید، نیاز دارد. هدف اینست با کسانی دادوستد کنید که آنچه شما باور دارید را باور دارند. با چرا شروع کنید
ساختار مغز برای دایره طلایی
هیچکدام از چیزهایی که میگویم عقیده شخصی من نیست، بلکه همه اینها ریشه در علم زیستشناسی دارد. نه روانشناسی، بلکه زیستشناسی. اگر نگاهی به ساختار مغز بیندازیم میتوان آن را به سه بخش تقسیم کرد که با سه بخش دایره طلایی کاملاً همخوانی دارد. جدیدترین مغز ما، مغز انسان اندیشهورز یا همان نئوکورتکس، با «چگونگی» سروکار دارد. با چرا شروع کنید
نئوکورتکس مسئول تمامی استدلالها و تفکرات تحلیلی و تکلم ماست. دو بخش داخلی، مغز زیرین ما را تشکیل میدهند که مسئول درک احساساتمان همچون اعتماد و وفاداریست. این بخش همچنین مسئول تنظیم تمامی رفتارهای انسانی و تمامی تصمیمگیریهاست، در حالیکه ظرفیتی برای تکلم ندارد. به بیان دیگر، وقتی از بیرون به درون حلقه ارتباط برقرار میکنیم، آدمها میتوانند حجم عظیمی از اطلاعات پیچیده مثل ویژگیها، منافع، حقایق، آمار و ارقام را بفهمند، مسأله اینجاست که اینها برانگیزاننده رفتار نیستند.
ارتباط از درون به بیرون
اما وقتی ارتباط گرفتن از درون حلقه به سمت بیرون حلقه انجام میشود، ما ابتدا مستقیماً با آن بخشی از مغز صحبت میکنیم که کنترلکننده رفتارست. و در ادامه به آدمها اجازه میدهیم که با چیزهای ملموسی که میگوییم و کارهایی که انجام میدهیم، حرف ما را مورد بررسی منطقی قرار دهند. با چرا شروع کنید
بعضی وقتها شما به بعضی افراد همه حقایق و آمار و ارقام را ارائه میکنید، و آنها میگویند، «ما میدانیم که واقعیات و جزئیات چه میگویند، اما این حس درستی نمیدهد». چرا ما از این فعل استفاده میکنیم، این «حس» درستی نمیدهد؟ چون قسمتی از مغز که تصمیمگیری را نظارت میکند، زبان را نظارت نمیکند. نمیخواهم تصور شما را خراب کنم، اما اینها دل و روح نیست که این رفتارها را نظارت میکنند. اینها همه اینجا در مغز میانی ما اتفاق میافتد، قسمتی از مغز که ناظر تصمیمگیریست و نه زبان. شروع کنید
اگر آدمها را فقط برای این که میتوانند کاری را انجام دهند استخدام کنید، آنها برای پول شما کار میکنند. اما اگر آدمهایی را که آنچه شما باور دارید باور دارند استخدام کنید، آنها با دل و جان برای شما کار خواهند کرد. با چرا شروع کنید
رهبری و چرایی
خیلی از مردم درباره ساموئل پیرپونت لانگلی چیزی نمیدانند. وی در اوایل قرن بیستم از وزارت جنگ آمریکا بودجهای پنجاه هزار دلاری دریافت کرد تا ماشین پرواز را بسازد. او بهترین مهندسان زمان را استخدام کرد و به بهترین امکانات فنی دسترسی داشت. فعالیتهای او تحت پوشش خبری نیویورک تایمز بود. او چیزی را در اختیار داشت که میتوان به آن گفت «دستور غذای موفقیت». با چرا شروع کنید
اما چه شد که کمتر کسی او را میشناسد و به یاد میآورد؟ چندین مایل آن طرفتر در دیتون اوهایو برادران رایت بودند که به هیچکدام از چیزهایی که لانگلی داشت دسترسی نداشتند. تنها تفاوت برادران رایت با لانگلی این بود که آنها با یک انگیزه، با یک هدف و با یک باور کار میکردند. آنها باور داشتند که اگر بتوانند راهی برای ساختن این ماشین پرواز بیابند، دنیا را دگرگون خواهد ساخت. در اطراف برادران رایت آدمهایی بودند که به باورهای آنها باور داشتند و با دل و جان برایشان کار میکردند. شروع کنید
اما لانگلی متفاوت بود. او میخواست ثروتمند و معروف شود. او در جستجوی نتیجه بود. او در جستجوی ثروتمندان بود. برادران رایت در ۱۷ دسامبر ۱۹۰۳ موفق شدند با ماشین اختراعی خودشان، پرواز کنند. چند روز بعد خبر موفقیت آنها منتشر شد. روزی که برادران رایت موفق به پرواز شدند، لانگلی از کارش استعفا داد. او میتوانست به برادران رایت بگوید: «دوستان، این اختراع جالبیست، من حاضرم فناوری شما را ارتقا بدهم.» اما او این کار را نکرد. لانگلی به ثروت و شهرتی که میخواست نرسید، به همین خاطر استعفا کرد. با چرا شروع کنید
چرا ما رهبران را دنبال میکنیم
در تابستان ۱۹۶۳، دویستوپنجاه هزار نفر در میدانی در واشنگتندیسی گردهم آمدند تا به سخنان دکتر مارتین لوترکینگ گوش دهند. برای آنها هیچ دعوتنامهای فرستاده نشد. آن موقع هیچ وبسایتی وجود نداشت که بتوان زمان سخنرانی را در آن چک کرد. دکتر کینگ تنها سخنران برجسته آن دوران نبود. او تنها فردی در آمریکا نبود که از دوران پیش از حقوق مدنی رنج میبرد. حتی میتوان گفت، برخی از ایدههای او اصلاً ایدههای خوبی نبودند. اما او یک موهبت داشت. شروع کنید
او به جاهای مختلف نمیرفت تا به مردم بگوید نیازست چه چیزی در ایالات متحده آمریکا تغییر کند. او به جاهای مختلف سفر میکرد تا با مردم از چیزی بگوید که باور داشت. «من اعتقاد دارم، من اعتقاد دارم، من اعتقاد دارم…» چیزی که او به مردم میگفت. و مردمی که چیزی که او اعتقاد داشت را باور داشتند، انگیزه او را فهمیدند و انگیزههای خودشان را ساختند و به دیگران نیز گفتند. اینگونه شد که دویستوپنجاه هزار نفر در روز درست و در زمان درست در محل سخنرانی او حاضر شدند. شروع کنید
دکتر کینگ و رهبری
چند نفر از آنها آن روز به خاطر دکتر کینگ آمده بودند؟ هیچکدام. آنها به خاطر خودشان آمده بودند. این اعتقادشان بود که باعث شد سختی مسافرت هشت ساعته با اتوبوس را در گرمای نیمه آگوست به جان بخرند. و این ربطی به رنگ پوست آنها نداشت. ۲۵ درصد از کسانیکه آن روز در سخنرانی دکتر کینگ حضور داشتند، سفیدپوستان بودند. شروع کنید
ما کسانی را دنبال میکنیم که رهبری میکنند، نه به این دلیل که مجبوریم، بلکه به این دلیل که میخواهیم. ما کسانی که رهبری میکنند را دنبال میکنیم، نه بخاطر آنها، بلکه به خاطر خودمان. و اینها همان کسانی هستند که با «چرا» شروع میکنند. آنها این توانایی را دارند که برای کسانی که اطرافشان هستند الهامبخش باشند. یا کسانی را پیدا کنند که برای آنان الهامبخش باشند.
شما میتوانید این کتاب را از انتشارات چیتگرها تهیه کنید. شروع کنید