تعداد کلمات: ۲۶۵۹ واژه | زمان مطالعه: ۱۵ دقیقه | موضوع: بهرهوری
بازتعریف بهرهوری و رابطه ما با زمان
حرکت فکر استراحت (۲۰۲۵) بررسی میکند که چگونه پذیرش حرکت، فکر و استراحت میتواند خلاقیت و نوآوری را در کار و زندگی روزمره شکوفا کند. این کتاب نشان میدهد که بهرهوری واقعی کمتر به فعالیت مداوم و بیشتر به چرخه آگاهانه بین اجرا، تخیل و نوسازی مربوط میشود. و چارچوبی برای مهار این ریتمها برای تولید ایدههای تازه و رویکرد به چالشها با وضوح بیشتر ارائه میدهد.
ناتالی نیکسون، دارای مدرک دکترا، مشاور خلاقیت، سخنران اصلی و بنیانگذار فیگر ایت تینکینگ [Figure 8 Thinking]ست که به رهبران و سازمانها کمک میکند تا با ترکیب تفکر واگرا با پرسشگری منظم، نوآوری را شکوفا کنند. او با شرکتهایی مانند مایکروسافت و سلزفورس همکاری داشته و دو کتاب قبلی با عنوانهای جهش خلاقیت [The Creativity Leap] و تفکر طراحی رهبردی [Strategic Design Thinking] را نیز تألیف کرده است.
خواندن این کتاب چه فایدهای برای من دارد؟ با حفا، بهرهوری را از نو تصور کنید.
طرز فکر اکثر ما درباره بهرهوری، بیش از حدست: انجام بیشتر، سریعتر و فشرده کردن هر دقیقه برای حداکثر خروجی. اما اگر تا به حال متوجه شدهاید که بهترین ایدههایتان هنگام پیادهروی، خیره شدن به بیرون از پنجره یا غوطهور شدن در حمام آب گرم به ذهنتان خطور میکنند، میدانید که راه بهتری هم وجود دارد. بهرهوری فقط به معنای انجام کارها نیست. بلکه به معنای ایجاد شرایطیست که در آن خلاقیت، تمرکز و انرژی شکوفا شوند.
چالش اینکه کار مدرن اغلب ما را به هر سمتی میکشاند. اعلانهای بیپایان، جلسات پشت سر هم و فشار برای همیشه «در دسترس بودن» فضای کمی برای حرکت آگاهانه، تأمل طبیعی یا تجدید قوای واقعی باقی میگذارد. فرسودگی شغلی بسیار رایج شدهست و کار ترکیبی مرز بین خانه و محل کار را محو کردهست. الگوهای قدیمی بهرهوری دیگر آنچه را ارائه نمیدهند که انسانها واقعاً برای پیشرفت نیاز دارند.
اینجاست که یک رویکرد انسانمحورتر وارد میشود. با گنجاندن طبیعی حرکت، تفکر و استراحت در زندگی روزمرهمان، میتوانیم پایههای انرژی پایدارتر، تفکر هوشمندانهتر و ایدههای الهامبخش را بنا کنیم. چنین شیوههایی تجملاتی نیستند. آنها ابزارهایی هستند که به ما امکان میدهند هوشمندانهتر – نه فقط سختتر – کار کنیم و در طول مسیر از روند کار لذت ببریم.
در این کتاب، یاد خواهید گرفت که چرا تعریف مجدد بهرهوری اهمیت دارد. چگونه حرکت میتواند خلاقیت را آزاد کند. چرا تفکر عمیق، بینش را تقویت میکند. و چگونه استراحت، انرژی و تمرکز را بازیابی مینماید. این عناصر در کنار هم، چارچوبی مستحکم را تشکیل میدهند که در آن کار میتواند نشاطآور، معنادار و واقعاً رضایتبخش شود.
آمادهاید تا بهرهوری را از نو تصور کنیم؟ بیایید شروع کنیم!
باید درباره بهرهوری صحبت کنیم
برای اکثر ما، بهرهوری با سرعت و حجم تعریف شدهست: اینکه چقدر میتوانیم انجام دهیم و با چه سرعتی میتوانیم آن را انجام دهیم. اما اگر به لحظاتی بیاندیشید که بهترین ایدههایتان به ذهنتان خطور کردهاند، احتمالاً درحالیکه دیوانهوار مشغول انجام وظایف بودید، به ذهنتان خطور نکردهاند. آنها احتمالاً زمانی ظاهر شدهاند که از کارتان فاصله گرفتهاید – بازی با سگتان در باغ، خط خطی کردن روی دستمال سفره درحالیکه منتظر یک دوست هستید، یا شاید درحالیکه «بیفکر» لباسهای شستهشده را تا میکنید. این مکثها به معنای سنتی پربار به نظر نمیرسند، اما به مغز شما آزادی و فرصت میدهند تا نقاط را به هم متصل کند. ایدهها را بیرون بریزد و بینشها را جرقه بزند. بنابراین، بهرهوری فقط به معنای انجام کارهای بیشتر نیست. بلکه به معنای ایجاد شرایطیست که بتوانیم بهترین تفکرمان را به کار گیریم و در نهایت شکوفا شویم.
این تغییر رویکرد امروزه اهمیت ویژهای دارد. بخش عمدهای از کارهایی که زمانی نیاز به توجه انسان داشتند، اکنون توسط ماشینها انجام میشوند. هوش مصنوعی، خودکارسازی و رباتیک به طور فزایندهای در تکرار و دقت برتری دارند، که ما را آزاد میکند تا به آنچه منحصراً انسانی است، یعنی خلاقیت، تخیل و معنا، تکیه کنیم. سازمانهایی که این ویژگیها را تشویق میکنند، سازمانهایی خواهند بود که به طور مداوم استعدادهای برتر را جذب و نوآوری در صنعت را هدایت میکنند. با این حال، این امر مستلزم تغییر از الگوهای بهرهوری منسوخست که مشغله را بیش از هر چیز دیگری ارجح میدانند.
اما بیایید صادق باشیم – رویکرد فعلی، افراد را تضعیف میکند، نه اینکه آنها را ارتقاء دهد. فرسودگی شغلی همه جا هست. فناوری ما را مجبور میکند تا ساعتها بعد از ساعت کاری کار کنیم. برنامههای ترکیبی، مرز بین خانه و محل کار را محو میکنند. اگر به این روش کار کنیم، این روند ادامه خواهد یافت. آنچه مورد نیازست، یک چارچوب جدیدست. چارچوبی که حرکت، فکر و استراحت یا حفا را در ریتم روزانه کار بگنجاند. چارچوبی که حفا را نه بهعنوان یک لذت، بلکه بهعنوان سوختی که انرژی را حفظ میکند و روشهای مختلف تفکر را آزاد میکند، قرار دهد.
تغییر به سمت چنین الگویی به معنای کنار گذاشتن کامل بهرهوری نیست. بلکه به معنای گسترش تعریف ما از کار معنادار به گونهایست که شامل کنجکاوی، رفاه و پایداری نیز بشود. میتوانیم این الگو را مانند پرورش یک باغ در نظر بگیریم: پیشرفت به زمان، صبر و توجه نیاز دارد. ما از کارهای کوچک شروع میکنیم، آزمایش و امتحان میکنیم، از دیگران بازخورد میگیریم و اجازه میدهیم که این شیوهها به طور طبیعی ریشه بگیرند. با گذشت زمان، نتایج پیچیدهتر میشوند: کار با کیفیت بهتر، تیمهای شادتر و سالمتر، سازمانی نوآورتر.
وقتی حرکت، فکر و استراحت را در نحوه کارمان بگنجانیم، بهرهوری دیگر یک کار طاقتفرسا نیست و به مسیری برای شکوفایی تبدیل میشود. نکته دیگر فقط تولید بیشتر نیست. بلکه ایجاد شرایطیست که در آن افراد شکوفا شوند، مشارکت با رضایت همسو باشد و کار به جای اینکه انرژیزا باشد، انرژیزا به نظر برسد. این وعده واقعی بهرهوریِ بازطراحیشدهست و حفا بلیط ما برای رسیدن به آنست.
حرکت
اگر شکوفایی هدف واقعی بهرهوری باشد، پس حرکت حیاتیترین عنصر سازنده آنست. بدن و ذهن ما بسیار بیشتر از آنچه اغلب تصور میکنیم به هم متصل هستند و وقتی به خودمان اجازه حرکت میدهیم. حتی در کوچکترین ابعاد – میتوانیم به لایه عمیقتری از وضوح و خلاقیت دست یابیم. ممکنست خودتان آن را تجربه کرده باشید: راهحلی که در زمین بازی با فرزندانتان ظاهر میشود، یا جرقهای از الهام هنگام کشش پس از یک روز طولانی. حرکت از کار کم نمیکند؛ بلکه به آن میافزاید.
زیبایی حرکت در سادگی آنست. نیازی به ثبت نام در ماراتن یا عضویت در یک باشگاه ورزشی گرانقیمت نیست. قدم زدن در اطراف محله، بالا رفتن از پلهها به جای آسانسور، یا سر تکان دادن با موسیقی بین تماسها، همگی میتوانند تغییرات ظریفی ایجاد کنند که تمرکز ما را از نو تنظیم میکنند. این اقدامات درباره اضافه کردن یک کار دیگر به فهرست کارهای ما نیستند. آنها درباره بازیابی لحظات کوچک و طبیعی برای بازگرداندن بدن به حالت فعال هستند، که به نوبه خودش، تیزبینی ذهنی ما را تقویت و فضایی برای بینشهای تازه ایجاد میکند.
نکته مهم اینکه حرکت متعلق به همهست. صرف نظر از سطح تحرک یا توانایی جسمی شما، راههایی برای ادغام آن در زندگی روزمره وجود دارد. این میتواند به معنای انتخاب نوعی حرکت باشد که هم در دسترس و هم لذتبخش باشد، مانند یوگا با صندلی یا یک فعالیت مبتنی بر آب، که شما را دوباره با بدنتان مرتبط میکند. لازم نیست همه کارها را انجام دهیم؛ فقط باید کمی فعالیت بدنی را دوباره به ریتمهای روز خودمان وارد کنیم.
یک راه مفید برای شروع، تأملست. از خودتان بپرسید: در طول روز چقدر حرکت میکنم؟ در کجا احساس میکنم خیلی طولانی گیر کردهام و کجا میتوانم حرکت را به آن دعوت کنم؟ ترسیم محیط اطراف روی کاغذ یا دستگاهتان میتواند فرصتهای نادیده گرفتهشدهای را آشکار کند، مانند یک راهروی طولانی که برای تماسهای سریع مناسبست یا یک پارک در نزدیکی برای استراحت ظهر. با انجام تدریجی این تنظیمات، حرکت میتواند به سرعت به بخشی از روال شما تبدیل شود.
سازمانها نیز نقشی برای ایفا دارند. فرهنگ و طراحی محیط کار، سیگنالهای قدرتمندی درباره اینکه آیا حرکت تشویق میشود یا خیر، ارسال میکند. اگر محیط به طور نامحسوس افراد را از بلند شدن منع کند، افراد به طور پیشفرض به نشستن روی صندلی روی میآورند. اما وقتی رهبران جلسات پیادهروی را عادی میکنند، میزهای قابل تنظیم ارائه میدهند یا استراحت را تشویق میکنند، حرکت به احتمال زیاد به یک عمل مشترک تبدیل میشود تا یک لذت شخصی. اگر یک قدم جلوتر بروید و اثرات چنین تغییراتی را کمّی کنید، ممکنست متوجه شوید که تیمها به طور مؤثرتری همکاری میکنند، خلاقیت آزادانهتر جریان مییابد و محیط کلی کار پویاتر به نظر میرسد.
وقتی حرکت با عادات فردی و فرهنگ سازمانی عجین شود، کار کمتر ایستا و بیشتر زنده به نظر میرسد. این به معنای انجام کار بیشتر به خاطر نفس کار نیست. این به معنای اولویت دادن به انرژی، وضوح و ارتباطست، همانطورکه برای یک شاخص کلیدی عملکرد (KPI) سنتی قائل میشویم. از دریچه شکوفایی، حرکت نبضی را فراهم میکند که ایدهها را در حرکت نگه میدارد.
فکر
اگرچه حرکت بدن را بیدار میکند، اما تصور میشود که واقعاً ذهن را تیز میکند. با این حال، در فرهنگ امروزی که مملو از اعلانهای بیپایان و جلسات پشت سر همست، اغلب اولین چیزی که باید از دست برود، فضای تفکر واقعیست. ما عادت کردهایم که فعالیت قابل مشاهده را با ارزش برابر بدانیم، با این حال برخی از مهمترین پیشرفتها تنها زمانی پدیدار میشوند که از آن فاصله میگیریم، سرعت خود را کم میکنیم و اجازه میدهیم ذهنمان پرسه بزند. تفکر، وقت تلف کردن نیست – خاکیست که بینشها در آن جوانه میزنند و شکوفا میشوند.
تفکر عمیق در سکوت شکوفا میشود. برای برخی، این ممکنست مانند خیره شدن به بیرون از پنجره به نظر برسد. برای برخی دیگر، ممکنست مانند بستن چشمها برای چند نفس آگاهانه باشد. علوم اعصاب نشان میدهد که مغز میتواند وقتی تحت فشار فوری برای انجام کار نیست، ارتباطات شگفتانگیزی برقرار کند. این مکثها به ما امکان میدهند جایگزینها را تصور کنیم و دقت تصمیمات خودمان را افزایش دهیم. همانطورکه حرکت بدن را آماده میکند، تفکر ارادی ذهن را آماده میکند تا در زمان همکاری و عمل، به طور کاملتری درگیر شود.
یک راه برای رسیدن به این هدف، کار «از درون به بیرون»ست. این به معنای آن است که ابتدا به درون خود توجه کنیم – نوشتن خاطرات، طراحی یا صرفاً نشستن با یک ایده – قبل از اینکه به بیرون برویم و به گفتوگوهای گروهی یا تیمی بپردازیم. وقتی در تنهایی از هم دور میشویم و سپس با دیگران همگرا میشویم، همکاری میتواند سنجیدهتر و منطقیتر شود. به جای پرحرفیهای واکنشی، وضوح، دیدگاه و محتوا را به کار میگیریم.
فضاهای اطراف ما نیز مهم هستند. محیطهایی که با زیباییشناسی آرامشبخش یا گوشههای آرام طراحی شدهاند، سیگنال واضحی ارسال میکنند که تفکر در کنار عمل ارزشمندست. نیازی نیست که اینها تغییرات اساسی و پیچیدهای باشند. حتی تغییرات کوچک، مانند ایجاد گوشههای بدون دستگاه یا مکانهایی برای استراحت در فضای باز، میتوانند کمک کنند. هدف اینست که تفکر را بهعنوان بخشی از ریتم کار عادی کنیم، نه اینکه آن را بهعنوان یک فکر ثانویه که در حاشیه فشرده شدهست، در نظر بگیریم.
فرهنگهای سازمانی که فقط به مشغلههای آشکار پاداش میدهند، از مزایای تفکر عمیق غافل میشوند. با تشویق شیوههای تأملی و طراحی فضاهای کاری که از تمرکز و گفتوگو پشتیبانی میکنند، به کارمندانتان کمک میکنند تا مؤثرتر و در نهایت کارآمدتر فکر کنند.
تمرینهای ساده در سطح فردی نیز تفاوت بزرگی ایجاد میکنند. اختصاص دادن پانزده دقیقه برای نقاشی یا رها کردن ذهنتان به حال خودش میتواند شرایطی را برای بینشهای غیرمنتظره ایجاد کند. توجه به زمان و مکانی که به طور طبیعی بهترین تفکرش را انجام میدهید. مثلاً صبح زود، پیادهرویهای طولانی یا هنگام پختن شام – میتواند به شما در محافظت از این شرایط کمک بیشتری کند.
وقتی فکر جایگاه شایستهاش را پیدا کند، کار دیگر آنقدر آشفته و واکنشی نخواهد بود و پایدارتر و هدفمندتر میشود. ایدهها عمق پیدا میکنند، همکاری معنا پیدا میکند و افراد احساس میکنند که با هدفشان ارتباط بیشتری دارند. در زمینه شکوفایی، تأمل مکثی است که فعالیت را به بینش تبدیل میکند.
استراحت
پس از اینکه حرکت به بدن انرژی میدهد و تأمل، ذهن را عمیقتر میکند، استراحت، تنظیم مجددی را ارائه میدهد که هر دو را پایدار میکند. با این حال، در بسیاری از محیطهای کاری، استراحت هنوز بهعنوان یک لذت گناه یا امتیازی که باید به دست آورده شود، تلقی میشود. با این حال، واقعیت اینست که بدون زمان برای بازیابی واقعی، رفاه از بین میرود، خلاقیت میمیرد و بهرهوری متوقف میشود. استراحت به معنای فقدان تلاش نیست؛ بلکه پایه و اساسیست که تلاشهای ما از آن اهمیت میگیرند.
میتوانیم استراحت را بهعنوان انجام کار کمتر، اما بهتر در نظر بگیریم. این یک انتخاب آگاهانه برای ایجاد فضایی برای بازیابیست تا وقتی برمیگردیم، انعطافپذیرتر، هوشیارتر و قادرتر به برداشتن گامهای خلاقانه باشیم. این ممکنست به معنای خواب باشد، اما میتواند به معنای مدیتیشن، مطالعه یا حتی باغبانی نیز باشد. همانطورکه ورزشکاران با تناوب فعالیت و بازیابی تمرین میکنند، همه ما وقتی بین فعالیت و بازیابی مجدد چرخهای ایجاد میکنیم، شکوفا میشویم.
اولین قدم اینست که متوجه شوید بازیابی انرژی برای شما چگونهست. آیا بعد از تنهایی، گذراندن وقت با عزیزان یا انجام یک سرگرمی خلاقانه، بیشترین احساس انرژی را دارید؟ تأمل در این لحظات به شما کمک میکند تا یک «جعبه ابزار بازیابی» شخصی متناسب با نیازها و تمایلات فردی خودتان بسازید. یک مراسم آرامشبخش قبل از خواب، یک استراحت بعد از ظهر با صفحه نمایش یا چند نفس عمیق بین جلسات، همگی میتوانند به عنوان لنگر عمل کنند، همه اینها کمتر از ده دقیقه. وقتی استراحت به یک تمرین فعال تبدیل میشود، نه چیزی که در وعدههای غذایی فشرده میشود – با فرض اینکه اصلاً وجود داشته باشد! – ما هم عملکرد و هم رفاه را افزایش میدهیم.
سازمانها نیز به همان اندازه نقش حیاتی دارند. اغلب اوقات، فرهنگ محیط کار سیگنالهای ظریفی ارسال میکند مبنی بر اینکه استراحت نقطه ضعفست – اینکه کارمند «ایدهآل» همیشه در دسترس و آنلاینست. رهبرانی که مرزهای سالمتر و انسانمحورتری را الگو قرار میدهند، این الگو را برعکس میکنند. استراحت در طول روز، خروج از سیستم در یک ساعت معقول و استفاده واقعی از زمان تعطیلات سالانه، این لحن را ایجاد میکند که تجدید قوا در اولویت قرار دارد، نه اینکه جریمه شود. پشتیبانیهای ساختاری مانند برنامههای انعطافپذیر، مناطق آرام یا روزهای تعیینشده برای سلامت روان، همین پیام را در مقیاس وسیع ارسال میکنند: انرژی و انسانیت در اینجا اهمیت دارند.
باز هم، بازگشت سرمایه در اینجا بسیار واقعیست. تیمهایی که به چرخههای استراحت و بازیابی احترام میگذارند، به طور مؤثرتری همکاری میکنند، خلاقانهتر به مشکلات نزدیک میشوند و در درازمدت انرژی بیشتری را حفظ میکنند. آنها به جای اینکه تا سر حد فروپاشی بدوند، با سرعتی ثابت و سالم کار میکنند که نوآوری، روحیه و البته خروجی بیشتری را پرورش میدهد.
بنابراین، استراحت به هیچ وجه یک لذت یا چیزی نیست که بتوان آن را به دست آورد. این یکی از نیازهای انسانی و یکی از قدرتمندترین اهرمها برای موفقیت معنادار و پایدارست. با گنجاندن آن در زندگی روزمره و فرهنگ سازمانی، میتوانیم شرایطی را فراهم کنیم که افراد بتوانند واقعاً در آن شکوفا شوند. این نوید و قدرت حفا است.
خلاصه نهایی
در این خلاصهکتاب، شما آموختید که بهرهوری واقعی به معنای انجام کارهای بیشتر در زمان کمتر نیست. بلکه به معنای ایجاد شرایطیست که در آن بهترین ایدهها، تمرکز و انرژی شما بتواند شکوفا شود.
وقتی حرکت، فکر و استراحت را در روزتان میگنجانید، فضایی برای خلاقیت و شفافیت ایجاد میکنید تا به طور طبیعی ظهور کنند. این شیوهها، زیادهروی یا حواسپرتی نیستند؛ بلکه عناصر مخفی هستند که باعث میشوند کار به جای اینکه انرژیزا باشد، انرژیبخش به نظر برسد. کنار کشیدن برای حرکات کششی، خیالپردازی یا صرفاً چند نفس عمیق کشیدن، سرعت شما را کم نمیکند. بلکه باعث تفکر دقیقتر، تصمیمگیریهای بهتر و راهحلهای الهامبخشتر میشود. ارج نهادن به انسانیتتان از طریق حرکت، فکر و استراحت، خلاقترین، مؤثرترین و کاملترین خودِ شما را آشکار میکند.
و اثر موجی آن قدرتمندست. وقتی افراد رشد میکنند، تیمها و سازمانها نیز رشد میکنند. کار دیگر صرفاً محیطی برای انجام وظایف یا تولید ابزارکها نیست. بلکه به مکانی تبدیل میشود که در آن رشد، بینش و شادی در تعریف جدید بهرهوری گنجانده شدهست.
این کتاب را میتوانید از انتشارات مکتب تغییر تهیه کنید














