خطرات را بپذیرید، موانع را بردارید و با شرایطی که دارید موفقیت ایجاد کنید
بلند پروازی بدونِپشیمانی (که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است) سفر حرفهای شلی آرکامبو را دنبال میکند. تا با یکی از معدود مدیران عامل زن آفریقاییتبار آمریکایی در دره سیلیکون آشنا شوید. این خلاصهکتاب برخی از درسها، نگرشها و استراتژیهای ارزشمند را توضیح میدهد که به او در رسیدن به اهدافش کمک کرده است.
شلی آرکامبو یک زن بازرگان با بیش از ۳۰ سال تجربه در سازمانهای پیشرو در حوزه فناوری است. او ۱۵ سال را در آیبیام [IBM] گذراند و بعداً مدیر عامل یک شرکتِ دره سیلیکون شد. که به متریکاستریم [MetricStream] تبدیل شد که یک رهبر بازار جهانی در زمینه راهکارهای نرمافزاری حکمرانی، ریسک و انطباق است. وی یکی از اعضای هیئتمدیره فورچون ۵۰۰ [Fortune 500] است. و همچنین در مدرسه وارتون دانشگاه پنسیلوانیا سخنرانی میکند.
این کتاب چه چیزی برای من دارد؟ شانستان را امتحان کنید و به اهدافتان برسید!
در دبیرستان، شلی آرکامبو چشماندازش را در بالای سلسلهمراتب شرکتها قرار داد. نقش مدیرعامل. این یک هدف بلندپروازانه برای هرکسی است، اما برای شلی این هدف ویژهای به شمار میآمد. بلند پروازی
به عنوان یک زن آمریکایی آفریقاییتبار که در جریان جنبش حقوق مدنی به دنیا آمده است. باید با تعصب نژادی و همچنین چالشها و انتظارات همسر و مادری کارگر مبارزه کند. اما علیرغم این موانع، شلی به ردههای بالای غول فناوری آیبیام [IBM] رسید. سپس، او برند خود را در دره سیلیکون تثبیت کرد. و یکی از انگشتشمار مدیران عامل زن سیاهپوست در حوزهی فناوری شد. او در حالی که خانواده و خانهنشینی را که همیشه برای خودش متصور بود، به همه این موفقیتها رسید.
چگونه این کار را انجام داد؟ خُب، شلی به این باور رسیده است که افراد میتوانند شانس خود را امتحان و صرفنظر از اینکه از کجا شروع کنند شانس موفقیت خود را افزایش دهند. شلی با تعیین اهداف، استراتژی مؤثر و ایجاد نگرش و مهارت برای استفاده از فرصتها هنگام ظهور، آرزوهای خود را به واقعیت تبدیل کرد – پس شما هم میتوانید.
در این خلاصهکتاب، یاد خواهید گرفت بلند پروازی
- نحوهی رسیدگی به سندرم شیادی؛
- چرا باید کنار زدن یک مانع بزرگتر از پای شما میتواند چیز خوبی باشد؛ و
- با افراد یا چیزهایی که مانع شما میشوند چه باید کرد.
اجازه ندهید سندرم شیادی شما را عقب نگه دارد.
یک دختر آمریکایی آفریقاییتبار که در سال ۱۹۶۹ به مدرسه میرفت، در یک محله سفیدپوست بود. در آن سالها، تنشهای نژادی به ویژه در ایالات متحده زیاد و شهر وی، لس آنجلس، در سالهای اخیر شاهد شورشهای نژادی و رژههای کو کلوکس زیادی بوده است.
آن دختر شلی آرکامبو بود و مسائل گریبانگیر کشور نیز شخصاً او را تحت تأثیر قرار داد. بلند پروازی
بزرگترها او را در راه مدرسه ان-ورد [N-word] مینامیدند. ان ورد در زبان انگلیسی، این کلمه یک توهین قومی است که علیه سیاهپوستان بهویژه آمریکاییهای آفریقاییتبار استفاده شده است. بچههای دیگر او را مورد آزار و اذیت قرار میدادند و در یک مورد، دو همکلاسی او را مورد تعرض فیزیکی قرار دادند. حتی مدیریت مدرسه، شلی را از همکلاسیهایش جدا کرد. وقتی او وارد برنامه استعدادهای درخشان شد، آنها تصمیم گرفتند که مشکلی پیش آمده است. و از همه خواستند که مجدداً در آزمون ورودی شرکت کنند. در بار دوم آزمون، فقط شلی شکست خورد.
چنین تجربههایی میتواند منجر به سندرم شیادی شود، احساس عدم تعلق، یا عدم استحقاق موفقیت. و این اغلب مانع تعقیب اهداف و زندگی دلخواه مخاطب میشود.
هر کسی، هر چقدر هم باهوش یا بلندپرواز باشد، میتواند قربانی سندرم شیادی شود. شلی در طول زندگی خود بارها آن را احساس کرده است. اما خوشبختانه توانست از پس آن برآید.
هر زمان که افکار تردید و شک در شما بروز کند، به یاد داشته باشید که آنها هیچ حقیقتی ندارند. و برخی از موفقترین افراد با سندرم شیادی مبارزه میکنند. همچنین به شما کمک میکند بدون اطمینان از احساسی که دارید با اطمینان عمل کنید. این ترفندی است که شلی هنوز هم پس از انتصاب به مدیر عاملی شرکتی در دره سیلیکون از آن استفاده میکند. وقتی احساس ترس میکند، اعتماد به نفس میکند و این مانترا [ذکر] را با خود تکرار میکند. «مثل این عمل کنید که میدانید چه کاری انجام میدهید. به دقت گوش دهید و در نهایت، خواهید فهمید که چه کاری انجام میدهید.»
حتی اگر مجبور باشید اعتماد به نفس را جعل کنید تا زمانی که واقعی بودن آن احساس شود. افرادی هستند که به شما ایمان دارند و از شما دفاع میکنند. شلی اینها را تشویقکننده خود مینامید. و هنگام مقابله با سندرم شیادی، مهم است که با تشویقهای خود مشورت کنید. و وقتی ارزش شما را تشخیص دادند، آنها را باور کنید.
وقتی شلی احساس میکرد در محله و مدرسه خود بیگانه است. تشویقهایی پیدا میکند که به او کمک کنند اعتماد به نفس او را بازگرداند. یکی از این افراد معلم ریاضی او بود، خانم میزراهی. خانم میزراهی با مشاهده اینکه شلی استعداد ریاضیات دارد و به دنبال رقابت است. وی را تشویق کرد تا در انجام تکالیف به سایر دانشآموزان کمک کند. این گرایش به شلی احترام لازم را برای تقویت عزت نفس خود داد. بلند پروازی
برای شناسایی مشوقهای تشویقی خود به کسانی فکر کنید که همیشه شما را تشویق میکنند. از یک دوست خوب بخواهید هر زمان که لازم باشد ارزش و تواناییهای شما را برجسته کند. این به شما کمک میکند که خودتان را باور کنید. حتی وقتی احساس میکنید دنیای اطراف شما چنین نیست.
درباره اهداف خود تصمیم بگیرید و برای رسیدن به آنها استراتژی خلق کنید.
شما میدانید که همه کیک پای را دوست دارند؟ ولی، افراد معمولاً تکهی بزرگتری از آن را میخواهند، درست است؟
بنابراین وقتی مادرش در وعدههای غذایی خانوادگی کوچکترین تکهی پای واقعی را بدست آورد. به طور طبیعی شلی جوان فکر کرد که این کار غیرمنصفانه است. در حالیکه، مادرش از هزینهی خانواده مراقبت میکرد و اطمینان حاصل میکرد که همه نیازهای خانواده برآورده شود. علاوه بر این، او تلاش کرد تا خودش پای موردنظر را بپزد! بلند پروازی
اما از دیدگاه مادر شلی، او در واقع ارتباطات خانوادگی فدای تکهی پای بزرگتر را نکرد. او اهداف دیگری را در ذهن خود داشت.
این موضوع پای، اهمیت تعیین اهداف را به شلی یاد داد، و تنها بر روی آنها متمرکز شد. هدف مادرش این بود که سرانجام صاحب یک اسب شود. و با توجه به این که اولویت او بود، قسمت بیشتری از پای به سادگی مهم نبود. آنچه مهم بود پولی بود که او با دوخت لباسهای خانواده و پختوپز از ابتدا پسانداز کرد. بخشی از این پول بعداً برای اسب نژاد اصیل او نیز پرداخت شد!
وقتی زمان انتخاب مسیر شغلی فرا رسید، شلی فرصتی برای تعیین اهداف خود پیدا کرد. در ابتدا، او مطمئن نبود که چه کاری را باید دنبال کند. اما پس از مشورت با برخی مشاوران، شلی در مورد علاقه خود به سازماندهی و هدایت باشگاهها و فعالیتهای آنها گفت. در طول این گفتوگو، مشاور پیشنهاد کرد که شلی میتواند از اداره یک تجارت لذت ببرد. بنابراین تصمیم گرفت مدیر اجرایی یا مدیرعامل شود.
با این حال، عزم راسخ برای یک هدف کافی نبود. درست مثل اینکه مادرش طرحی برای پسانداز پول برای خرید اسب طراحی کرده بود، شلی نیز باید برنامهریزی کند تا به سمت مدیرعاملی برسد.
اولین قسمت این طرح انتخاب دانشکدهای برای حضور در آن بود. شلی با دانستن اینکه تعداد زنان سیاهپوست در میان مدیران عامل جهان بسیار کم است، درک کرد که او به هر مزیت احتمالی احتیاج دارد. بنابراین، او به مدرسه وارتون دانشگاه پنسیلوانیا – مدرسه عالی کسبوکار آن زمان در آمریکا – وارد شد. بلند پروازی
اما قبل از ورود به دانشگاه، شلی یک حرکت استراتژیک دیگر نیز انجام داد. او شغل موقت تابستانی را با سمت دبیر در محل کار پدرش، دفتر مرکزی مهندسی آیبیام، بدست آورده بود. در اینجا، او از فرصت استفاده و با بسیاری از کارمندان و مدیران پیرامونش صحبت کرد. شلی از طریق این مراودات و گفتوگوها از جمله اهمیت انتخاب یک زمینه در حال رشد که در آن فرصتهای زیادی است، مشاورههای ارزشمندی دریافت کرد. این باعث شد که شلی وارد صنعت در حال گسترش فناوری شود، جاییکه زندگی حرفهای او واقعاً شروع شد.
در انتخاب شریک زندگی به اندازه اهداف خود اهمیت دهید.
اگر تا به حال یک کمدی عاشقانه تماشا کردهاید، با این خط داستانی آشنا هستید. دو نفر به طور اتفاقی با هم ملاقات میکنند و پس از آن در عشق و تحسین همدیگر دست و پا میزنند تا اینکه متوجه میشوند برای یکدیگر مناسب هستند. اما این فقط در فیلمها اتفاق نمیافتد. بسیاری از افراد، شرکای زندگی خود را از این طریق و بیرون از پرده نمایش نیز پیدا میکنند.
برای شلی، روند کمی متفاوت بود. وقتی او با همسرش، اسکاتی، در مقطع متوسطه دانشگاه، ملاقات کرد. هیچ کمدی احمقانهای وجود نداشت. او میدانست که میخواهد در جوانی ازدواج و باید شخصی را پیدا میکرد که از اهداف او حمایت کند. افزایش احتمال این امر نیاز به یک رویکرد کاملاً آگاهانه فراتر از دوستیابی صرف دارد.
روش شلی برای انتخاب یک شریک زندگی تعیین خصوصیاتی بود که بیشتر از همه برای او مهم بودند. و مشخص کردن اینکه آیا چشماندازش برای آینده با فرد موردنظر مشترک است. او به هر کسی که به دنبال یک شریک زندگی است توصیه میکند که همین کار را انجام دهد.
به تمام خصوصیاتی که میخواهید در یک شریک ایدهآل داشته باشید بیاندیشید. و سپس این فهرست را به مهمترین خصوصیات خلاصه کنید. به عنوان مثال، فهرست نهایی شلی شامل ویژگیهایی مانند اعتماد به نفس، خودکفایی و تمایل به پدر شدن و ماندن در حالی بود که او حرفه خود را دنبال کند. اگر اسکاتی از این خصوصیات برخوردار نباشد، این به معنای پایان رابطه او و شلی بود.
خوشبختانه، اسکاتی همه این ویژگیها را داشت و فقط چند ماه پس از ملاقاتهای اولیه آنها، این دو با هم نامزد کردند.
هیچ یک از اطرافیانشان از این خبر هیجانزده نبودند. خانوادهاش برای فاصله سنی ۱۸ سال بین شلی و اسکاتی نگران بود. اما شلی این نگرانی را با مهارت خاصی برطرف کرد که در طول زندگی و حرفهاش بارها و بارها در خدمت او بود: تعیین سرنوشت.
تعیین سرنوشت، توانایی تصمیمگیری مسئولانه در مورد زندگی خود و قاطعانه در پشت سر گذاشتن آنهاست. حتی اگر دیگران مخالف باشند. برای تعیین عزت نفس، مردم باید باور داشته باشند که شایسته و دارای استقلال هستند. آنها همچنین باید احساس کنند که در یک محیط یا جامعه قرار میگیرند. به این رابطه میگویند. به خصوص برای افراد در گروههای اقلیت ایجاد خودمختاری ممکن است چالشبرانگیز باشد. اما این امکان وجود دارد. بلند پروازی
برای بهبود عزت نفس، به سطح صلاحیت، استقلال و ارتباط خود بیندیشید. سپس، تعیین کنید که کدام یک نیاز به بهبود دارند و چه گامهایی را میتوانید بردارید. به عنوان مثال، بزرگ شدن در یک محیط عمدتاً سفیدپوست باعث شد که شلی احساس کند که متعلق به جامعه خاصی نیست. اما با ارتباط با دیگر دانشجویان آمریکایی آفریقاییتبار در دانشگاه، او احساس خویشاوندی خود را تقویت کرد.
بدانید چه زمانی بیش از حد مسئولیتپذیر هستید و با تلفیق جنبههای مختلف زندگی خود هارمونی داشته باشید.
با اعتراف خودش – و از آنچه در بخشهای قبلی این خلاصهکتاب آموختهایم – بدون شک شلی آرکامبو یک شخصیت تیپ الف است. چنین افرادی معمولاً مصمم، سختکوش و بسیار بلندپروازانه هستند – صفات مثبتی که به شلی کمک میکند اهداف خود را تعریف و دنبال کند.
اما شخصیت های نوع الف دارای صفات منفی نیز هستند، یکی از آنها این است که تفویض اختیار برای آنها بسیار دشوار است. این ویژگی وقتی خانواده شلی به خانهای تازه احداثشده نقل مکان کردند بیشتر پدیدار شد. شلی علیرغم بارداری، محوطهسازی، تزئینات و سایر موارد لازم برای مرتبسازی خانه را انجام داد. در این مرحله، او توصیههایی دریافت کرد که هم در زندگی خانگی و هم در زندگی شغلیاش صدق میکرد.
مادر شلی با تماشای کارهای بسیار زیاد او در خانه جدید، به او توصیه کرد که برخی از مسئولیتها را به او بسپارد.
عمل تفویض نه تنها باعث آزاد شدن وقت در خانه میشود، بلکه به افراد کمک میکند تا در سازمانها بهتر عمل کنند. همانطور که شلی میگوید، بسیاری از افراد به سمتهای بالا در یک شرکت نمیرسند، زیرا آنها میخواهند همه کارها را به تنهایی انجام دهند. آنها به دلیل توانایی هدایت و تشویق افراد دیگر برای انجام کارهای مورد نیاز ارتقاء مییابند. بلند پروازی
علاوه بر تقویت فرصتهای شغلی، تفویض اختیار و کمبود هزینه برای رفاه عمومی نیز مفید است. شلی این کار را به سختی هنگام دستکاری در کار، یک تقویم اجتماعی مملو از جمعیت و بزرگ کردن دو کودک خردسال آموخت.
استرس ناشی از تمام این مسئولیتها باعث شد كه شلی افسرده شود و سرانجام وی را به سمت درمان سوق دهد، جایی كه با بالا رفتن از سلسلهمراتب شرکتی به اهمیت اولویتبندی کارهای خود پی برد. شلی شروع به ورزش کرد، که به نفع ذهن و بدن او بود. او یاد گرفت که در مورد توانایی خود برای کمک به دیگران واقعبین باشد و شروع به نه گفتن به درخواستها کرد. همچنین شروع به پرسشگری از خود کرد که واقعاً چه چیزهایی را باید از یک روز به روز دیگر منتقل کند.
یک چیز دیگر نیز وجود دارد که به شلی کمک میکند تا در کار و زندگی شخصی خود بهتر رفتار کند: و این ایده ادغام کار و زندگی است.
برخلاف تعادل کار و زندگی، که نشان میدهد کار و زندگی میتواند و باید به همان اندازه اولویت باشد، ادغام زندگی و کار به افراد اجازه میدهد تا در زمانهای مختلف چیزهای مختلف را اولویتبندی کنند. همچنین خلاقیت و انجام چندین کار را با یک حرکت تشویق میکند. به عنوان مثال، هنگامی که شلی تلاش میکرد برای دوستان خود وقت پیدا کند، آنها را به ورزش کردن با او دعوت کرد.
دربارهی آنچه میخواهید از نظر حرفهای باشید سروصدا راه بیندازید و اگر چیزی مانع پیشرفت شما شد، راهی برای حل آن پیدا کنید.
در حالی که یادگیری تفویض اختیار و تسلط بر ادغام زندگی و کار را دنبال میکرد، شلی هنوز نگاهش را به سمت تصدی سمت مدیرعاملی معطوف کرده بود. بلند پروازی
او پس از فارغ التحصیلی به آیبیام پیوست. هدف او این بود که سرانجام شرکت را هدایت کند. شلی پس از اطلاع از اینكه بیشتر مدیران عامل آیبیام فعالیتهای خود را از فروش آغاز كردهاند، تجربه مدیریتی به دست آوردهاند و سپس مدیر عامل شدهاند، قصد داشت همان كار را انجام دهد – و او میخواست این كار را تا ۳۰ سالگی تکمیل کند. اما با نزدیك شدن به این سن، رئیس او بارها اصرار داشت كه «هر فرصت مدیریتی مسیر خودش را دارد.»
شلی در مصاحبههایی برای استخدام شرکت کرد و خیلی زود در جای دیگری به عنوان مدیر بازاریابی منصوب شد. بنابراین مدیر او به منظور حفظ شلی – بهترین بازیکن – به سرعت ترقی مورد نظر خود را ترتیب داد.
شلی با رفتن به بیرون از ستاد مرکزی برای یافتن فرصتی به جای انتظار از کسی که فرصت کار به وی بدهد، مسیر شغلی خود را به سمتی که میخواست هدایت کرد. شیوهی دیگری که وی در مقاطع مختلف در سفر حرفهای خود بکار برد، آگاهی کامل از همه اهداف و مقاصد خود بود.
شما هرگز نمیدانید چه کسی قدرت یا ارتباطی برای تحقق امور دارد. با توزیع اهداف خود، شانس یافتن فرصتها را افزایش میدهید. و همچنین اطمینان حاصل میکنید که به دلیل دریافت نکردن اطلاعات، مانعی ایجاد نمیکنید. بلند پروازی
شلی این را زمانی تجربه کرد که زمان گام بعدی در برنامه او فرا رسید – مدیر شعبه شدن. علیرغم اشتیاق این جاهطلبیها با مدیر مستقیم خود، ارتقاء پیدا نمیکرد. بنابراین شلی با مدیر بالاتر از مدیر خود صحبت کرد. این مکالمه نشان داد که موقعیتهای مربوطه در بیرون از منطقه او وجود دارد، اما هیچ کس این واقعیت را که وی مایل به نقل مکان است، اعلام نکرد. وقتی مدیر این را فهمید، شلی ترفیع خود را بدست آورد!
چند سال پس از مدیر شعبه شدن، شلی به سطح اجرایی آیبیام رسید، اما هرگز پیشرفت بیشتری نکرد. با این حال، او یک درس حیاتی دیگر در زمینه مدیریت شغلی آموخت – اگر چیزی مانع راه شما شد، آن را دور بزنید.
شلی مشاهده كرد كه حق خود را عادلانه در آیبیام دریافت نمیكند. به عنوان مثال، اگرچه او عملکرد بالایی داشت، هنگامی که مدیر عامل آیبیام با مدیران منطقه ملاقات کرد، او دعوت نشد. حتی بدتر اینکه، او درآمد کمتری از همکارانش داشت. همه اینها نشان میداد که شلی هرگز مدیر عامل آیبیام نخواهد شد، بنابراین او استعفاء داد و به دنبال یک شرکت دیگر بود که در آن هدفش را دنبال کند.
برای استفاده از فرصتهای خود، انعطافپذیر بمانید و خطرات را به جان بخرید.
تصمیم شلی برای حرکت و عبور از موانع، او را در اواخر دههی ۱۹۹۰ به دره سیلیکون هدایت کرد. فناوری به عنوان مهمترین چیز بعدی در حال ظهور بود و همه خواهان آن بودند. در ابتدا، تجربه او یافتن نقش جدید را آسان میکرد. او قبل از اینکه به یک شرکت داتکام نقل مکان کند، به یک ارائهدهنده خدمات اینترنتی پیوست و در آنجا معاون اجرایی شد. همه چیز خوب پیش میرفت – تا اینکه بازار سهام سقوط کرد.
شرکتهای داتکام به شدت کاهش یافتند و شلی را مجبور به جستوجوی فرصتهای جدید کرد. او احساس میکرد که سرانجام میتواند مدیرعامل شود، اما این سقوط به این معنی بود که دره سیلیکون پر از افرادی است که بدنبال کار هستند. بعلاوه، شلی به عنوان یک زن آمریکایی آفریقاییتبار به نظر نمیرسید مدیر عامل یک شرکت فناوری شود. بلند پروازی
اما این به این معنی نبود که او فرصت شغلی نداشته باشد.
حرکت به سمت موفقیت اغلب به برخی از انعطافپذیریها نیاز دارد. از نظر شلی، این به معنای تنظیم آنچه او به دنبال آن بود، باید باشد.
شلی از طریق تحقیق و گفتوگو با افرادی که مدت طولانیتری در دره سیلیکون بودهاند، نتیجه گرفت که به عنوان مدیر عامل در یک شرکت عالیرتبه استخدام نخواهد شد. به سادگی نامزدهای بیش از حد دیگری با تجربه صنعتی بیشتر از او وجود داشت. اما شلی هم میدانست که مهارتهای لازم برای کمک به یک شرکت کوچکتر و با ارزش و برند پایینتر را دارد – و این کار باعث افزایش اعتبار وی میشود.
به این ترتیب شلی متقاعد شد که برای مدیر عاملی در زاپلت [Zaplet] پیشنهاد دهد، شرکتی که به گفته وی «بسیار شکننده، اما دارای ارتباطات بسیار بالقوه» بود رفت و پیگیریش نتیجه داد. او این شغل را پیدا کرد و بیش از ده سال، زاپلت را که در حال رقابت شدید بود به میکرواستریم [MetricStream]، یک شرکت راهکارهای نرم افزاری برنده در بازار تبدیل کرد.
اکنون، بسیاری میگویند پیوستن به یک شرکت متلاطم به امید چرخاندن آن بسیار خطرناک است. اما خطرات نقش زیادی در موفقیت شلی داشتند. بلندپرواز بودن، در زندگی و کار مستلزم خطرپذیری است. دوری از آنها میتواند احساس امنیت بیشتری برای شما داشته باشد، اما فرصتهای پاداش را نیز محدود میکند. بلند پروازی
برای تبدیل خطرات به نتایج، به پشتیبانی نیاز دارید. شلی این حمایت را در خانواده، تشویقکنندگان و شریک زندگیاش داشت. این امر به او امکان داد که خطر کند، زیرا میدانست همیشه میتواند از آنها کمک بخواهد. عامل دیگری که خطرپذیری را امکانپذیر میکند، ایجاد اعتماد به نفس و انعطافپذیری است که وقتی افراد به طور مکرر پذیرای خطر هستند، اتفاق میافتد. موفقیتهای حاصل به آنها میآموزد که توانایی بالایی دارند، در حالی که شکست نشان میدهد که آنها همیشه میتوانند دوباره از خواب خوش برخیزند.
آخر اینکه، هنگام تأمل در مورد خطرات، سنجیدن ترس در برابر ارزش فرصت مفید است. روش شلی این است که پاداشهای احتمالی را در نظر بگیرد و سپس از خود بپرسد که آیا میتواند با بدترین سناریو زندگی کند. اگر پاسخ مثبت است، او جهش میکند و به جلو میرود.
خلاصه نهایی
رسیدن به اهداف حرفهایتان آسان نیست، اما ناممکن هم نیست. حتی وقتی به نظر میرسد شانس به نفع شما نیست، میتوانید بلندپروازیهای شخصی و شغلی تعیین کنید و نقشه راه استراتژیک خود را نسبت به آنها طرحریزی کنید. مواقعی پیش میآید که باید اولویتها را تغییر داده یا با هم ادغام کنید، مسیر را تغییر دهید یا حتی خطر کنید، و حامی داشتن و تعیین سرنوشت به شما کمک میکند تا به نبال این تصمیمات باشید. بلند پروازی
مشق تغییر
اعتبار خود را تثبیت کنید.
گرچه مدرک معتبر از یک دانشکده شناختهشده مطمئناً به شغل شما کمک میکند، اما در برخی از زمانها پس از شهرتی که افراد برای خودشان ایجاد میکنند، مقام دوم را به دست میآورند. بنابراین، هنگامی که در موقعیت کاری خوب قرار گرفتید، فرصتهای آموزش و یادگیری را برای ارتقاء مهارتهای خود از دست ندهید و اطمینان حاصل کنید که کیفیت کار شما باعث برجسته شدن شما میشود.
این کتاب را میتوانید در سایت آمازون تهیه کنید. بلند پروازی