راهنمای نامتعارف برای ساختن چیزهایی که ارزش ساختن داشته باشند
ساختن (کتابی که در سال ۲۰۲۲ منتشر شده است) یک «مربی همراه» است. دایرةالمعارفی از توصیههای تجاری در مورد همه چیز. از یافتن شغل و مدیریت یک تیم گرفته تا داستانی درباره محصول کسبوکارتان و موفقیت مدیر عاملی شماست. برای هرکسی که آرزوی راهاندازی و اداره یک کسبوکار را دارد؛ اما هرکسی فوراً در دسترسش نیست. مربی داشتن البته یک الزام است. این چیزی است که ساختن برای آن نوشته شده است.
تونی فادل بیشتر به خاطر خلق دو محصول آیپاد و آیفون، تأسیس شرکت نست [Nest] و ایجاد ترموستات یادگیری نست شناخته میشود. او اکنون مدیر شرکت فیوچر شیب [Future Shape] است. یک شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر که در نوکسبوکارهایی با پتانسیل بالا در حوزههای در حال تغییر جهان سرمایهگذاری و راهنمایی میکند. فدال قبل از این موفقیتهای بزرگ، کار خود را در یکی از نوکسبوکارهای بیشمار دره سیلیکون آغاز کرد که معتقد بودند میتوانند جهان را به تسخیر خود درآورند. اما شکست خورد و بهشدت دچار مشکل شد.
این کتاب چه چیزی برای من دارد؟ توصیههای روشن در مورد چگونگی ایجاد محصولات، کسبوکار و مشاغل.
نیمه شب است. شما در رختخواب هستید. غلت میزنید و در آستانه وحشت هستید. شرکتتان در حال رشد است و شما میترسید که فرهنگ آن به طور ناگهانی از بین برود. یا در حال کار بر روی بازاریابی برای آخرین محصول خود هستید و از خراب شدن کمپین آن نگران هستید. ساختن
در آنجا، در نیمههای شب، ناگهان احساس میکنید که با مربی خود تماس بگیرید و از او راهنمایی بخواهید.
اما یک لحظه با خود میاندیشید که صبر کن. اول از همه، نیمه شب است – و دوم اینکه، من مربی ندارم.
اینجاست که تونی فادل و این خلاصهکتاب وارد میشوند. تونی مؤسس چندین نوکسبوکار [startup] است. او روی ایجاد آیپاد، آیفون و سامانهی خانه متصل به دفتر کار کرده است. اما او با این احساس وحشت در اواخر شب هم آشنا است – و مصمم است به دیگران کمک کند تا شک و تردید خود را به موفقیت تبدیل کنند.
در این خلاصهکتاب، مجموعهای از آموختههای عمیق تونی را خواهید دید که در طول زندگی حرفهایاش به دست آورده و در اینجا برای شما به عنوان جعبهابزار کسبوکار جمعآوری شده است. ما تعدادی از این ابزارها را با جزئیات بیشتری بررسی خواهیم کرد و در مورد چگونگی ایجاد یک حرفه، یک محصول، یک تیم و یا یک شرکت، مشاوره ارائه خواهیم داد. بیایید در این استخر شیرجه بزنیم!
در این خلاصهکتاب، یاد خواهید گرفت
- چه کسی در واقع اولین آیفون را ساخت؛
- چرا محصول شما باید مسکن باشد نه ویتامین؛ و
- چرا باید از لوسبازی در محل کار خودداری کنید.
از جوانی خود استفاده کنید و تا جاییکه میتوانید تلاش کنید، شکست بخورید و از آن درس بگیرید.
آیا تا به حال نام اولین شرکتی که آیفون را تولید کرده است، شنیدهاید؟ اگر قبلاً اَپل را در ذهن دارید، دوباره بیاندیشید.
بسیار خُب، پس این محصول دقیقاً آیفون نامیده نمیشد – نام آن مجیک لینک [Magic Link] بود. اما بسیاری از عملکردهای مشابه تلفنهای هوشمند امروزی ما را در بر داشت. همراه با صفحه نمایش لمسی، ایمیل، برنامهها، بازیها، راهی برای خرید بلیط هواپیما، حتی ایموجیهای متحرک بود. تنها مشکل این بود که در زمان انتشار آن در سال ۱۹۹۴، هیچ کس آن را نمیخواست. مطمئناً این یک اسباببازی جالب برای گیکها بود، اما افراد دیگر نیازی به آن نداشتند.
شرکت سازنده این محصول جنرال مجیک نام داشت. و تونی چهار سال را با آنها گذراند و روی مجیک لینک سرنوشتساز برای شکست کار کرد. اما تونی به هیچ وجه از این تجربه پشیمان نیست، زیرا به او کمک کرد تا کشف کند که واقعاً به چه چیزی علاقه دارد. او خود را غرق این پروژه در شرکت کرد و اغلب تا ۱۲۰ ساعت در هفته کار میکرد. ساختن
اکنون، اگرچه ما به شما توصیه نمیکنیم که این کار را انجام دهید، اما این درست است که وقتی به چیزی عمیقاً علاقه داریم، طبیعتاً میخواهیم خود را بیشتر وارد کار کنیم. و برای اینکه تا جایی که میتوانیم یاد بگیریم، گاهی تا دیروقت میمانیم، یا صبح زود میآییم، یا گهگاه در آخر هفتهها و تعطیلات کار میکنیم.
اوایل جوانی زمان مناسبی برای برداشتن گامهای بزرگ به سمت اهداف شغلیتان است – حتی اگر در این راه مشکلات زیادی وجود داشته باشد. در واقع، تنها مانع واقعی که شما را از دستیابی به موفقیت باز میدارد، اگر مراقب نباشید، منفعل بودن است. اگر تصمیم بگیرید که به هیچ وجه در هیچ مسیری قرار نگیرید، در نهایت، هرگز نمیتوانید آنچه را که در بازار وجود دارد و به آن علاقه دارید کشف کنید.
اوایل جوانی زمان خوبی برای ریسک کردن و امتحان گزینههای شغلی مختلف است. شما احتمالاً اعضای خانواده، داراییها و جایگاه اجتماعی کمتری خواهید داشت که در خطر از دست دادن آنها قرار بگیرید.
و مانند تونی، اگر قبلاً کاری را پیدا کردهاید که برای شما شادی میآورد، بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که از آن غریزه پیروی کنید. هنگامی که تونی دنیای تلفنهای هوشمند را کشف کرد، او را جذب کرد. علاقه او در نهایت باعث شد تا در اَپل کار کند، جاییکه او بخشی از تیمی شد که روی آیپاد و سپس آیفون کار میکرد.
بعد از اینکه چیزی را که در زندگی به آن علاقه دارید پیدا کردید – یعنی چیزی که میخواهید تمام وقت خود را به آن تخصیص دهید – قدم بعدی یافتن سایر افرادی است که در شور و اشتیاق این کار با شما میتوانند شریک باشند. دوست پیدا کنید، یک مربی پیدا کنید، و به خاطر خدا، کار پیدا کنید. این فرصتی است که در دنیا جا بیاندازید و وقت گرانبهای خود را به چیزی معنادار اختصاص دهید. لازم نیست فوراً به سمت ستارهها بروید و آنها را شکار کنید. اما باید تعیین کنید که چه چیزی را میخواهید یاد بگیرید و با چه افرادی میخواهید کار کنید. از آنجا، شما شروع به کشف منابعی خواهید کرد که برای ساختن هر آنچه که میخواهید بسازید، نیاز دارید. ساختن
مدیریت یک تیم به معنای هدایت آن در مسیر درست بدون خردهمدیریتی است.
استیو جابز به معنای واقعی کلمه جواهرساز بود. تونی به یاد میآورد که جابز را تماشا میکرد که لوپ جواهرساز را بیرون میکشید و از آن برای بررسی پیکسلهای جداگانه روی صفحه استفاده میکرد تا خطاهای گرافیکی رابط کاربری را شناسایی کند. برای جابز، هر پیکسل، هر قطعه از محصول، هر کلمه روی بستهبندی باید کامل باشد.
برخی افراد ممکن است اصطلاح «خردهمدیریتی» را برای این نوع رفتار به کار ببرند. نه تونی در واقع، او احساس میکند کاری که جابز انجام داد دقیقاً همان کاری است که رهبران باید انجام دهند: نمونهای برای سطح مراقبت و جزئیاتی که از تیم خود انتظار دارید. اجازه ندهیم کسی به سمت حد وسط بیفتد.
نکته کلیدی دیگر در مورد مدیریت این است که شما دیگر همان کاری را که به عنوان یک مشارکتکننده انجام میدادید انجام نمیدهید. در عوض، به دیگران کمک میکنید تا کار قدیمیشان را به خوبی انجام دهند. و اگر متوجه شدید که بیشتر وقت خود را صرف انجام کار قدیمی خود میکنند، احتمالاً به این معنی است که چیزی اشتباه شده است.
بنابراین چگونه میتوانید مطمئن باشید که تمرکز خود را بر روی مدیریت حفظ میکنید؟ برای شروع، فراموش کنید که تیم شما چگونه به نتایج دلخواه شما میرسد. به جای آن، روی خود نتایج تمرکز کنید – برای مثال، یک محصول عالی ایجاد کنید. روی توسعه محصول، طراحی، بازاریابی و فرایندهای فروش تمرکز کنید. افراد خاصی را مسئول آن فرایندها قرار دهید. و سپس . . . اجازه دهید تیم شما کاری را انجام دهد که بهترین است.
جلسات منظم زمانی است که شما میتوانید با اعضای تیم خود تماس بگیرید و مطمئن شوید که همه چیز در مسیر درست پیش میرود – به سمت نقاط عطف شما. شما باید درک روشنی از هر کاری داشته باشید که برای رسیدن به آن اهداف باید انجام دهید. به عنوان یک رهبر، در کنار یادداشتبرداری از این نقاط عطف، فهرستی از نگرانیهای خود را در مورد هر پروژه و هر فرد در نظر بگیرید تا بتوانید ببینید کدام حوزهها به توجه بیشتری نیاز دارند.
مهمتر از همه، یادداشتهای شما باید شامل بخشی برای ایدهها نیز باشد – به عنوان مثال، در مورد چگونگی بهبود محصول فعلی یا نحوه روانتر کردن و لذتبخشتر کردن زندگی کاری تیمتان. حفظ این فهرست شما را الهامبخش و هیجانزده خواهد کرد. همچنین به تیم نشان میدهد که به آنها توجه میکنید و افکار و نظرات آنها مهم است. به یاد داشته باشید، یکی از جنبههای کلیدی مدیریت و رهبری شما، به اشتراک گذاشتن مأموریت و اشتیاق خود با تیمتان است. ساختن
هنگام حمایت از محصول خود، همیشه روی «چرا» تمرکز کنید.
در سال ۲۰۰۷ استیو جابز سخنرانی معروف خود را در مورد آیفون ایراد کرد. او سه دسته مختلف را که هر تلفن ترکیب میکند معرفی کرد: یک آیپاد با صفحهنمایش عریض، یک تلفن همراه و یک دستگاه ارتباط اینترنتی. این بخشی از سخنرانی است که همه به یاد دارند.
اما آنچه او بعد از آن گفت نیز ضروری بود: «پیشرفتهترین تلفنها را اسمارتفون میگویند. و مشکل این است که آنها چندان باهوش نیستند و استفاده از آنها چندان آسان نیست.» او در مورد مشکلاتی صحبت کرد که بسیاری از کاربران با این تلفنهای هوشمند و همچنین تلفنهای همراه معمولی پیدا کرده بودند. و سپس این شکایات را با ویژگیهای آیفون مقایسه کرد.
شیوهای که جابز با استادی در اینجا به آن اشاره کرد همان چیزی است که تونی آن را ویروس شک مینامد. این بدان معناست که شما جنبههایی از زندگی را که آزاردهنده، خستهکننده یا کسلکننده است به مردم یادآوری میکنید. آنها را با ویروس شک آلوده میکنید و سپس به آرامی راه را برای راهحل هموار میکنید – شاید این چیز آزاردهنده در زندگی میتواند به نحوی بهبود یابد؟ در نهایت، برگ برنده را رو میکنید: به آنها میگویید که چگونه محصول یا خدمات شما راهحل را ارائه میدهد.
به نوعی داستانسرایی است. البته، ممکن است یک محصول پیشرفته بسازید – اما اگر رقبای شما داستانهای بهتری نسبت به شما تعریف میکنند، به عنوان برنده ظاهر میشوند. بنابراین، بیش از همه، روی «چرا»ی محصول خود تمرکز کنید. شما به یک پاسخ قوی برای این پرسش کلیدی نیاز دارید و باید به طور مؤثری در مورد پرونده خود برهان اقامه کنید.
اگر نمیتوانید یک «چرا» به اندازه کافی قوی برای محصول خود شناسایی کنید، ممکن است در نهایت ایده خوبی نباشد. هر ایده محصول واقعاً عالی از سه جزء تشکیل شده است. اول یک «چرا»ی واضح است. دوم این است که مشکلی را که بسیاری از افراد در زندگی خود دارند حل میکند. و جزء سوم؟ محصول شما باید بر اساس ایدهای باشد که به نظر نمیرسد آن را رها کنید. مهم نیست که تولید محصول چقدر دشوار به نظر میرسد، ایده تولید آن نباید شما را رها کند.
در اینجا یک راه ساده برای اندیشیدن در مورد آن وجود دارد: بهترین ایدهها مانند مسکّنها هستند تا ویتامینها. داشتن ویتامینها خوب است، اما شما میتوانید تمام زندگی خود را بدون مصرف آن ادامه دهید و هرگز تفاوت آن را متوجه نشوید. از سوی دیگر، مسکّنها – خُب، این گونه است که اگر مصرف یکی را فراموش کنید خیلی سریع متوجه میشوید. آنها یک مشکل را به طور محسوس و فوری برطرف میکنند. ساختن
قبل از متعهد شدن به یک ایده، منتظر بمانید تا ببینید آیا آن ایده به شما میچسبد یا خیر. ممکن است شبیه دردی در پای شما باشد که بدون مسکّن از بین نمیرود. و احتمالاً زمان زیادی طول خواهد کشید تا شما به این ایده برسید. ده سال طول کشید تا تونی از اندیشیدن به ترموستات هوشمند به ساختن شرکت نست برود. با گذشت زمان، برخی از ایده ها از ذهن شما خارج می شوند، در حالی که برخی دیگر سر جای خود خواهند ماند. این ایدههای اخیر همان ایدههایی است که باید روی آن تمرکز کرد.
یک تیم متنوع و با دقت استخدام کنید.
ایزابل گئنت زمانی که فقط ۲۲ سال داشت در شرکت نست شروع به کار کرد. او که تازه دانشآموخته شده بود، یکی از اولین کارمندانی بود که به تونی و بنیانگذارش پیوست. آنها او را استخدام کردند تا تحقیقات مهمی در مورد ترموستاتها انجام دهد و به صدها سؤالی که هنوز پاسخی برای آنها نداشتند پاسخ دهد. هزاران سؤال بود که تونی در مورد ترموستاتها نمیدانست. و ایزابل هم همینطور. اما او جوان، کنجکاو و توانا بود – بنابراین او به طور مستقیم به مشکل نزدیک شد، سریع یاد گرفت و به زودی مدیر پروژه و بازیگر کلیدی در توسعه محصول شد. ساختن
یکی از نقاط قوت ایزابل این بود که جوان بود. در حالی که ممکن است یک فرد مسنتر از میزان کار مورد نیاز وحشت داشته باشد، ایزابل بیتفاوت بود – او بهتازگی کارها را ادامه داد.
در مرحلهای از سفر شرکت خود، مجبور خواهید بود افرادی را استخدام کنید. و یکی از بهترین کارهایی که میتوانید هنگام استخدام انجام دهید این است که اطمینان حاصل کنید که تیمهای شما چند نسلی هستند. افراد ۷۰ سالهای را استخدام کنید که با دانش و خردمندی ثروتمند هستند. و جوانان ۲۰ سالهای را استخدام کنید که از تضعیف وضعیت موجود نمیترسند و ذخایر بیپایانی از شور و اشتیاق دارند. در حالی که افراد جوان ممکن است مدتی طول بکشد تا آموزش ببینند، اما آنها مسیر موفق سرمایهگذاری در بلندمدت شرکت شما هستند.
و هنگامی که در تلاش برای رشد تیم خود هستید، هیچ بخشی از جامعه شرکتی را نادیده نگیرید. افرادی را با پیشینهها و هویتهای مختلف استخدام کنید. این فرصت شما برای تعمیق درک خود از جهان – و مشتریانتان است.
اما همچنان برای استخدام به یک فرایند مؤثر نیاز دارید. بسیاری از روشهای رایج استخدام امروزه کاملاً بد هستند.
برای اطمینان از اینکه افراد مناسب را استخدام کنید، باید افراد مناسب را در شرکت خود جذب کنید تا با نامزدها صحبت کنند. بگویید که در حال تلاش برای استخدام یک طراح اپلیکیشن هستید. خُب، طراحان اپلیکیشن چیزهایی را ایجاد میکنند که مهندسان باید پیادهسازی کنند. بنابراین، در این صورت، مطمئن شوید که یک مهندس در جلسه مصاحبه دارید. ساختن
همچنین صرف نظر از اینکه افراد برای چه موقعیت شغلی درخواست میکنند، باید به برخی از قوانین اساسی پایبند باشید. به عنوان مثال، شرکت نست یک سیاست سختگیرانه «بدوناحمق» داشت؛ ساده، اما مؤثر. فرقی نمیکرد که کسی روی کاغذ همه آن چیزی باشد که به دنبالش بودند. اگر نامزد مغرور، کنترلکننده یا طردکننده بود، فوراً یک «نه» بزرگ به او میگفتند.
تشخیص اینکه چه کسی احمق است و چه کسی نیست، همیشه آسان نیست. با این حال، یکی از راههای آزمایش آن، تحت فشار قرار دادن نامزدهای خود در طول مصاحبه است. از آنها بپرسید که چرا شغل قبلی خود را ترک کردند. و اگر مشکلی را ذکر کردند – مانند یک مدیر بد – از آنها بپرسید که در مورد آن چه کردند.
شما همچنین میتوانید با شبیهسازی یک تجربه کاری واقعی دریابید که آیا فردی برای تیم شما مناسب است یا خیر. مشکلی را که در حال حاضر در محل کار خود با آن روبرو هستید انتخاب کنید و سپس از تختهسفیدی که روی آن سیاهه نوشتهاید بیرون بیایید و سعی کنید با هم آن را حل کنید. این به شما کمک میکند تا ببینید نامزد شغلی شما چگونه فکر میکند، چه سؤالاتی میپرسد و چقدر همدلانه به نظر میرسد. به یاد داشته باشید، شما فقط این شخص را استخدام نمیکنید تا ببینید آیا او میتواند کاری را که در حال حاضر از او خواستهشده انجام دهد یا خیر. شما همچنین آنها را برای حل مشکلات جدید استخدام میکنید، مشکلاتی که نمیبینید در راهند – مشکلات فردا و همینطور امروز. ساختن
به عنوان مدیر عامل، کارمندان خود را وادار کنید تا به بهترین وجهی کار خود را انجام دهند و از لوسبازی با آنها خودداری کنید.
اکنون، شما کسبوکارتان را ساختهاید. شما به بالای کوه شرکت صعود کردهاید. شما یک مدیر عامل هستید. شما وظیفه دارید کل شرکت خود را مدیریت کنید، با هیئتمدیره خود ارتباط برقرار کنید، فهرستی طولانی از روابط حرفهای را جستوجو کنید و اطمینان حاصل کنید که تیم شما به ساختن چیزهای بزرگ ادامه میدهد. و در این مرحله، ممکن است از خود بپرسید، لعنتی چگونه این کار را انجام دهم؟
خبر بد این است که هیچ راه و دورهای وجود ندارد که واقعاً خود را برای مدیر عامل شدن آماده کنید، جز اینکه واقعاً یک مدیر عامل باشید. حتی اگر قبلاً در انجمنهای مدیران بودهاید، نشستن در بالا یک بازی کاملاً متفاوت با توپ است. به عنوان مدیر عامل، چیزهایی که به آنها اهمیت میدهید چیزهایی هستند که شرکت شما به آنها اهمیت میدهد. کار شما به سادگی مراقبت کردن است. در مورد همه چیز.
به عنوان مدیر عامل، هرگز نباید حد وسط را در هیچ جنبهای از شرکت خود بپذیرید. اگر این کار را انجام دهید، متوسط بودن به زودی به معیار رهبری شما تبدیل خواهد شد. زمانی که تونی در شرکت نست [Nest] بود، تقریباً تمام تجارب مکتوب کلیدی پشتیبانی مشتری را برای هر یک از محصولات نست خواند. مدیر عامل دیگری ممکن است آن تجارب مکتوب را به عنوان پشتیبانی «فقط» رد کند. اما تونی متوجه شد که افراد وقتی به این نوع تجارب پشتیبانی مراجعه میکنند در آستانه خشم قرار میگیرند. اگر خواندن آنها و پیروی از دستورالعملها تجربه خوبی باشد، میتوانید خشم را به لذت تبدیل کنید. ساختن
بنابراین به تجارب مکتوب در پشتیبانی مشتری با همان نگاه انتقادی نگاه کنید که به مهندسی یا طراحی محصول خود نگاه میکنید.
به عنوان یک مدیر عامل، وظیفه شما این است که بهسوی کمال باشید. این یعنی فشار آوردن به خود و دیگران – تقریباً تا مرز «بیش از حد» پیش بروید. امروزه بسیاری از شرکتها دقیقاً در جهت مخالف حرکت میکنند. آنها به کارکنان خود مزیتهای بیپایان میدهند – وعدههای غذایی لذیذ و رایگان روزانه، کوتاه کردن موی رایگان، لباسشویی رایگان، ماساژ رایگان. . . و این فهرست همچنان ادامه دارد.
با ارائه مقدار زیادی از امتیازات به کارمندان خود، این انتظار را ایجاد میکنید که حقشان است که آنها را داشته باشند؛ نه اینکه چیز خاصی که هر چند وقت یکبار دریافت میکنند. خیلی بهتر است به جای اینکه آنها را رایگان کنید، یارانه بدهید. دلیلی وجود دارد که اَپل محصولات رایگان به کارمندان خود نمیدهد؛ اما در عوض کوپنهای تخفیف ویژهای ارائه میدهد. وقتی مردم برای چیزی پول میدهند، برای آن ارزش قائل میشوند. ساختن
ممکن است در ابتدا با معرفی امتیازات به کارمندان خود نیت خوبی داشته باشید. اما سوءاستفاده از آنها برای مردم بسیار آسان میشود. بنابراین، ماساژ را فراموش کنید. از بودجه خود برای ایجاد کسبوکار، تولید محصولات بهتر و تقویت مدل کسبوکار خود استفاده کنید تا بتوانید در وهله اول اطمینان حاصل کنید که قادر به استخدام افراد هستید. روی چیزهایی تمرکز کنید که واقعاً مهم هستند – و در پایان کار، ساختن چیزی عالی میشود. مأموریت شرکت شما کیک است. مزیتها فقط یک پودر نازکی از شکر است.
خلاصه نهایی
ایجاد یک شغل، یک محصول یا یک کسبوکار مستلزم آن است که از یک چاه عمیق انگیزه و پایبند بودن استفاده کنید. اگر جوان هستید و تازه شروع به کار کردهاید، بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که شغلی پیدا کنید تا در آن بتوانید همه چیز ممکن را در مورد چیزی که به آن علاقه دارید بیاموزید و عمیقاً وارد کارتان شوید. اگر کمی موقعیت بهتری دارید و مثلاً نقش مدیریتی دارید، هدف اصلی شما باید ایجاد شرایطی باشد که تیم شما بتواند نتیجه دلخواه شما را ایجاد کند. و اگر مدیر عامل هستید، وظیفه شما این است که اهمیت دهید. شرکت خود را به سمت ریسکپذیری بیشتر سوق دهید، برای برتری تلاش کنید و اطمینان حاصل کنید که همه میدانند کاری که انجام میدهند مهم است. ساختن
مشق تغییر
قبل از ساخت محصول خود، بیانیه تبلیغی خود را بنویسید.
بیانیههای تبلیغی برای جلب توجه مردم است. برای انجام این کار، باید به دنبال آن باشید و ویژگیهایی را که محصول شما را متمایز میکند برجسته کنید. هنگامیکه برای اولین بار شروع به توسعه محصول خود میکنید، بیانیه تبلیغی خود را بنویسید. سپس، وقتی تقریباً به پایان رسید – هفتهها، ماهها یا سالها بعد – بیانیه تبلیغی را که در ابتدا نوشتهاید، دوباره بخوانید. آیا محصول شما، در وضعیت فعلی، تقریباً با آن مطابقت دارد؟ اگر چنین است، احتمالاً محصول اکنون آماده عرضه است. دیگر نیازی به ترمیم کردن، انتظار و به عقب انداختن ضربالاجلها نیست تا ببینیم آیا ویژگیهای دیگر همچنان میتواند اضافه شود یا خیر!
شما میتوانید این کتاب را از سایت آمازون تهیه کنید.