توسعه فردی زیرساخت رشد ماست، اما کافی نیست!
توسعه فردی از مهمترین مباحثی که برای تمامی افراد و آحاد جامعه مطرحست. به همین دلیل شما برای پیشرفت و ارتقاء سطح عملکرد خود نیازمند توسعه فردی هستید. در حوزه مباحث اقتصادی کلان و خرد نیز این واژه بسیار به کار میرود و از یکدیگر متفاوتست. رشد به معنی پیشرفت کمی و تکبعدی به حساب میآید اما توسعه به معنای پیشرفت کیفی و چند بعدی است.
فرضاً وقتی میگوییم درآمد یک فرد در حال افزایش است یعنی رشد خوبی را دارد تجربه میکند. اما وقتی میگوییم همین فرد در حال سرمایهگذاری روی ابعاد مختلفی مانند خلاقیت، نوآوری، تابآوری، کنترل خشم و از این قبیل موارد، یعنی به سمت توسعه فردی حرکت میکند. و میخواهد عملکردش را پایدار کند. در این یادداشت میخواهیم نظری متفاوت از آنچه تاکنون در مورد این دو واژه شنیده یا خواندهاید را مطرح کنیم.
محرک و نتایج
در سیستمهای مدیریت عملکرد خصوصاً سیستم برنامه رشد فردی شما دو گونه شاخص را برای رشد یا توسعه عملکردتان اندازهگیری میکنید. بخشی از این شاخصها مربوط به منظرهای دستاوردها و مخاطبست که آنها را نتایج و پیآمدها مینامیم. و بخش دیگر مربوط به منظرهای فعالیت و یادگیریست که آنها را محرکها میگوییم. یک رابطه علت و معلولی هم بین این دو بخش وجود دارد. و آن اینکه عامل افزایش عملکرد در منظرهای دستاوردها و مخاطب را باید در منظرهای فعالیت و یادگیری جستوجو کرد.
هر چقدر بیشتر یاد بگیریم، فعالیتها را بهتری انجام میدهیم. زیرا فعالیتها با یادگیری بیشتر بهبود پیدا میکند. و هر چه بهتر فعالیتها انجام گیرند، خروجی بهتر و عالیتر را ارائه خواهند داد (یعنی همان رفتارها و عملکردهایی که به عنوان خروجی شماست). این خروجی بهتر به دست مخاطب میرسد و پیآمد آن میشود خشنودی مخاطب شما مانند همسر، پدر و مادر، بچهها، اعضای خانواده و دوستان و همکاران. و در نهایت وقتی خوشنودی مخاطب بیشتر میشود، ما به دستاوردهای مالی و غیرمالی بیشتری دست پیدا میکنیم. اکنون برای ارتقاء سطح جدیدی از این رابطه محرک و نتایج باید سرمایهگذاری بیشتری در منظرهای یادگیری و فعالیت انجام داد. تا چه اتفاقی بیفتد؟ چرخه رشد ما به سطحی بالاتر برسد.
رهبری و مدیریت
برای اینکه تفاوت بین رهبری و مدیریت را روشن و شفاف کنند تعاریف مختلفی را بیان کردهاند که در اینجا نمیخواهیم مطرح کنیم. و با یک جستوجوی ساده در اینترنت گوگل به شما میگوید. اما در اینجا یکی از این تفاوتها را که کمتر به آن اشاره میشود را میگوییم. ما انچه را میتوانیم مدیریت کنیم که کاملاً مشخص است. و آنچه که مشخص نیست، پیچیده و ابهامآلودست را باید رهبری کنیم. بنابراین تعریف داده و اطلاعات کاملاً مشخص هستند و میتوانیم مدیریت کنیم. اما انسان را نمیتوانیم مدیریت کنیم. زیرا موجودی هوشمند، پیچیده، ناشناخته و بنابر احساسات و شرایط متفاوت در حالتهای مختلفیست. و باید رهبری کنیم. همجنینست در خصوص استراتژی و چشمانداز که ناشناخته و با شرایط پیچیده است را باید رهبری کرد.
از این رو، آدمها و کارکنان بایستی رهبری شوند نه مدیریت. پس آنها را لطفاً مدیریت نکنید!
اکنون مشخص شد که برای رهبری آدمها در سازمان یا کسبوکار اولین قدم اینکه خود رهبران، خویشتن را رهبری کنند نه مدیریت! یعنی رشد فردی خود را سرلوحه همه فعالیتهای روزمرهشان بذانند و از روزمرگی مدیریتی دوری کنند. این رشد یعنی رشد وجودی و جوهره اصیل انسانی رهبران نه توسعه فردی صرف ظاهری و ماهیتی. که معمولاً امروزه همه به دنبال آن هستند که البته آن هم شرط لازمست اما کافی نیست. شرط کافی آنست که رشد به عنوان محور همه کارها و فعالیتهای فردی آدمی باشد. تا بتواند سایر مخاطبانش را رهبری و رشد دهد.
توسعه زیرساخت رشد
با این توضیحات ممکنست الان این سؤال در ذهن شما پیش آمده باشد که آیا ما نباید به توسعه اهمیت بدهیم؟ خیر اینگونه نیست. باید اهمیت بدهیم. اما توسعه فردی ذیل رشد معنی و مفهوم پیدا میکند و اولویت اول با رشد است. در صورت رشد، توسعه فردی نیز اتفاق خواهد افتاد و ما ناگزیریم که توسعه را داشته باشیم. پس سوال اساسی اینکه آیا ما میتوانیم توسعهای بدون رشد فردی داشته باشیم؟ و اگر اداره کردن آدمها صرفاً با رهبری آنها باید اتفاق بیفتد، بدون رشد فردی در رهبران و مدیران سازمانی رهبری کارکنان میسر خواهد بود؟ مسلماً خیر.
با این توضیح و تفسیر از رشد و توسعه فردی، اکنون سوال جدی بعدی اینکه رشد یا توسعه فردی؟ مسئله اینست که توسعه فردی باید اتفاق بیفتد و ما بایستی توسعه پیدا کنیم. اما بدون رشد فردی هیچگاه توسعه فردی اتفاق نخواهد افتاد. در این صورت زیرساخت توسعه، همان رشد خواهد بود و رشد هم با این توصیف چند جانبه و به صورت فردی است. که البته در درونش توسعه فردی را نیز خواهد داشت. هوشمندی ما انسانها بایستی رشد پیدا کند که این هوشمندی در چهار جهت خواهد بود. هوش فکری، هوش عاطفی، هوش معنوی و هوش جسمی و به این مهم دست پیدا نخواهیم کرد. مگر با یک طرح ساختیافته، هماهنگ، جامع و یکپارچه که باید هر روز مرور شود: برنامه رشد فردی.