هوش عاطفی (هیجانی)
جالب اینجاست اگر به دقت نوشتههای هوش عاطفی را مطالعه کنید، به این نتیجه میرسید که هوش عاطفی در بلندمدت بسیار تاثیرگذار است، و دوم اینکه میتوان بر میزان آن افزود. با این حال در این باره که چگونه میتوانیم بر هوش عاطفی خود بیفزاییم مطالب چندانی به رشته تحریر در نیامده است.
پنج رکن هوش عاطفی عبارتاند از خودآگاهی، انگیزه شخصی، نظم دادن به خود، همدلی، و مهارتهای اجتماعی.
هوش عاطفی | پنج رکن اصلی هوش عاطفی |
خودآگاهی | |
انگیزه شخصی | |
نظم دادن به خود | |
همدلی | |
مهارتهای اجتماعی |
شکل ۱
من به این نتیجه رسیدهام که بهترین روش برای مدیریت و پرورش ۵ رکن هوش عاطفی استفاده از ۷ عادت مردمان مؤثر است. همانطورکه میدانید، در این مقاله مجالی برای توضیح مفصل ۷ عادت وجود ندارد، اما در ادامه مطلب در شکل ۲ به جوهر و جان کلام هر یک از این ۷ عادت اشاره کردهام، میتوانید در صورت تمایل ۷ عادت را بار دیگر مطالعه کنید.
اصول موجود در ۷ عادت | |
عادت | اصول |
۱) عامل باشید | مسئولیت / ابتکار |
۲) نتیجه نهایی را در نظر بگیرید | پنداره / ارزشها |
۳) به اولویتها بها بدهید | تمامیت / اجرا |
۴) برنده – برنده فکر کنید | احترام متقابل |
۵) ابتدا بفهمید و بعد فهمیده شوید | درک متقابل |
۶) همکوشی داشته باشید | همکاری خلاق |
۷) اره را تیز کنید | احیا کردن |
شکل ۲
پرورش ۵ بعد هوش عاطفی به کمک ۷ عادت
اجازه بدهید پنج رکن هوش عاطفی را با توجه به ۷ عادت توضیح بدهم.
هوش عاطفی | پرورش ۵ رکن هوش عاطفی به کمک ۷ عادت |
خودآگاهی | ۱) عامل باشید |
انگیزه شخصی | ۲) نتیجه نهایی را در نظر بگیرید |
نظم دادن به خود | ۳)به اولویتها بها بدهید
۷) اره را تیز کنید |
همدلی | ۵) ابتدا بفهمید و بعد فهمیده شوید |
مهارتهای اجتماعی | ۴) برنده – برنده فکر کنید
۵) ابتدا بفهمید و بعد فهمیده شوید ۶) همکوشی داشته باشید |
شکل ۳
خودآگاهی
آگاهی از خود، آگاهی از آزادی و قدرت انتخاب، جان کلام عادت «عامل باشید» است. به عبارت دیگر، شما از فضای میان محرک و پاسخ با اطلاع هستید. از وضعیت وراثتی و زیستی خود آگاه هستید. از طرز تربیت خود و از نیروهای محیطی واقع در پیرامونتان آگاه هستید. شما برخلاف حیوانات میتوانید انتخابهای عاقلانه بکنید.
انگیزه شخصی
انگیزه شخصی مبنای آن انتخابهاست. به عبارت دیگر، درباره بالاترین اولویتهای خود تصمیم میگیرید و هدفها و ارزشهای خود را انتخاب میکنید. این همان موضوع عادت شماره ۳ است که میگوید: «نتیجه نهایی را در نظر بگیرید». این تصمیمگیری برای هدایت زندگیتان تصمیم اصلی و اولیه شماست.
نظم دادن به خود
نظم دادن به خود، راه دیگری برای ابراز «اولویتها را در نظر بگیرید» است که همان عادت شماره ۳ است. عادت شماره ۷، یعنی «اره را تیز کنید» نیز مشمول نظم دادن به خود میشود.
همدلی
همدلی نیمه اول عادت شماره ۵، یعنی «ابتدا بفهمید» است. این به معنی آن است که به فراسوی زندگی خود بروید و در ذهن و دل دیگران نفوذ کنید.
مهارتهای ارتباط اجتماعی
ترکیب عادات ۴ و ۵ و ۶، مهارتهای ارتباط اجتماعی را شکل میدهد. شما به سود طرفین فکر میکنید (عادت شماره ۴- برنده – برنده فکر کنید)، خواهان درک متقابل هستید (عادت شماره ۵ – ابتدا بفهمید و بعد فهمیده شوید). اینها جملگی برای این است که همکاری فعال و پویا داشته باشید (عادت شماره ۶ – همکوشی داشته باشید).
بار دیگر تکرار میکنم که رابطه میان ۷ عادت و ۵ رکن هوش عاطفی را به اختصار تمام توضیح دادهام. اگر میخواهید برای رسیدن به هوش عاطفی بیشتر کاری جدیتر انجام دهید، توصیه من این است که کتاب ۷ عادت مردمان موثر را مطالعه کنید.
بیتوجهی به هوش عاطفی
داک چیلدر و بروس کرایر در کتاب خود به تاثیر بیتوجهی به صدای هوشمند دل روی جسم پرداختهاند. وقتی خستگی، نومیدی، اضطراب، و یا سایر ناراحتیهای درونی حاکمیت دارند، توانمندی هوشی انسان کاستی میگیرد، در نتیجه دل به وظایف خود عمل نمیکند و کارایی عصبی کاهش مییابد. این یکی از دلایلی است که آدمهای باهوش هم ممکن است رفتارهای احمقانه نشان دهند. وقتی به انسجام درونی اولویت همه روزه میدهید، در زمان و انرژی خود صرفهجویی میکنید. آنها در ضمن به این نکته اشاره کردهاند که وقتی ما برخلاف ارزشها و وجدان خود عمل میکنیم، دستگاه ایمنی بدنمان ضعیف میشود، اما وقتی با تمام وجود محبت میکنیم، دستگاه ایمنی بدنمان تقویت میگردد.
اگر هوش عاطفی خود را رشد ندهیم، با فشار عصبی و دشواریهای اجتماعی رو به رو میگردیم و احساسات مخربی مانند خشم، غبطه، حسادت، و احساس گناه غیرمنطقی را تجربه میکنیم. وقتی رابطهای با اهمیت همراه با فشار عصبی باشد، روی بدن و دستگاه ایمنی ما تاثیر مخرب بر جا میگذارد. مردم سردرد و بیماریهای روان تنی پیدا میکنند. ذهنشان افسرده میشود و تمرکزشان از بین میرود. در این زمان روان هم افسرده و مایوس میشود. اشخاص اغلب احساس یأس و درماندگی میکنند، احساس میکنند که قربانی شدهاند، و گاه شدت احساس یاس و درماندگی به حدی میرسد که شخص به فکر خودکشی میافتد. به همین دلیل است که ضرورت دارد پیوسته در بهبود روابط خود با دیگران بکوشیم.