1. خانه
  2. مقالات
  3. رشد
  4. همبستگی نه بیشتر

همبستگی نه بیشتر

همبستگی

همبستگی نه بیشتر

5/5 - (3 امتیاز)

چگونه نظارت بر دیگران را متوقف و مراقبت از خودمان را آغاز کنیم

همبستگی نه بیشتر (۱۹۸۶) یک کتاب کلاسیک مدرن‌ست که همبستگی روابط را روشن می‌کند. این کتاب پر از بینش‌های مفیدی درباره همبستگی‌ست. و برخی از ابزارهای اساسی را تشریح می‌کند که افراد می‌توانند برای بازیابی خودشان استفاده کنند.

 

ملودی بیتی یک پیشرو در ادبیات خودیاری‌ست، مشاوری باتجربه در بازیابی، و ترک الکل و مربی همبستگی‌ست. کارهای دیگرش به نام فراسوی همبستگی و زبان رها کردن‌ست.

حقیقت را درباره همبستگی بیاموزید و چگونه مسئولیت زندگی خودتان را بپذیرید.

همبسته‌ها مرتجع هستند. آنها واکنش نشان می‌دهند و بیش از حد واکنش نشان می‌دهند. اما به ندرت انتخاب‌های‌شان را انجام می‌دهند. آنها توسط مشکلات دیگران هدایت می‌شوند و بنابراین از رویارویی با مشکلات‌شان اجتناب می‌کنند.

 

این واکنش‌ها به احتمال زیاد در پاسخ به استرس نشان داده می‌شوند – به عنوان مثال، عدم اطمینان دائمی از زندگی با یک الکلی. و در حالی‌که این واکنش‌های استرس‌زا می‌تواند به عنوان یک سازوکار مقابله‌ای عمل کند، آنها در درازمدت به ما آسیب می‌رسانند. به این دلیل که، درست مانند اعتیاد به الکل، همبستگی هم یک وضعیت پیش‌رونده‌ست که به خودی‌خود بهتر نمی‌شود. فقط بدتر می‌شود.

 

در این خلاصه‌کتاب، برخی از حقایق سخت درباره ماهیت همبستگی، و هم‌چنین گام‌هایی که می‌توانید بردارید. و نگرش‌هایی را بیاموزید که می‌توانید برای شروع سفر در مسیر بازیابی اتخاذ کنید. با گذشت زمان، یاد خواهید گرفت که بهتر با مشکلات‌تان کنار بیایید، به خودتان اعتماد کنید. و در واقع شروع به احساس کردن احساسات‌تان به جای دیگران خواهید کرد.

همبستگی از مسئولیت‌پذیری در قبال دیگران ناشی می‌شود. برای بازیابی، باید مسئولیت خودمان را بپذیریم.

جسیکا با یک الکلی ازدواج کرده بود. با وجود اینکه علائم هشدار زودهنگام ظاهر شد – او تمام شب را در ماه عسل بیرون ماند و مشروب نوشید. جسیکا وضعیت شوهرش را انکار کرد … تا اینکه آنقدر بد شد که دیگر نتوانست آن را انکار کند. سرانجام شوهرش هوشیار شد. اما جسیکا هم‌چنان عصبانی بود. او تعجب کرد که چرا او مسئول تمام کارهای خانه، چمن‌کاری و حفظ زندگی آنهاست؟

 

دوستان جسیکا پیشنهاد دادند که او را به ال-آنون [ترک اعتیاد] ببرند. شاخه‌ای از الکلی‌های گمنام که برای اعضای خانواده الکلی‌ها طراحی شده‌ست. اما این موضوع جسیکا را عصبانی‌تر کرد. چرا او مجبور شد کار بیشتری انجام دهد در حالی‌که او کسی بود که همه مشکلات را ایجاد کرده‌ست؟ چرا وقتی او در حال بهبودی بود به کمک نیاز داشت؟ جسیکا احساس می‌کرد که قدردانی نشده، شنیده نشده و مورد بی‌مهری قرار گرفته‌ست.

 

گاهی اوقات جسیکا حتی احساس می‌کرد که دارد دیوانه می‌شود. اما او اینطور نبود – او فقط یک همبسته بود. اعتیاد به الکل، که یک بیماری خانوادگی بود، زندگی او را خراب کرده بود. و متأسفانه، مانند اعتیاد به الکل، همبستگی هم پیش‌رونده‌ست. یعنی وقتی این عادت را شروع کردید، بدتر می‌شود. برای رهایی از همبستگی مشترک، باید اقدام کنید. درباره جسیکا، مهم نبود که شوهرش باعث این موضوع شده باشد. اکنون این مشکل او بود – و مسئولیت حل آن هم با اوست.

 

کلمه «همبستگی [codependent]» را می‌توان از دهه ۱۹۷۰ ردیابی کرد، زمانی‌که در جامعه مراکز درمانی وارد شد. این به شخصی اشاره دارد که زندگی او تحت تأثیر منفی رابطه آنها با یک فرد وابسته به مواد شیمیایی قرار گرفته‌ست. همبستگی یک سازوکار مقابله‌ای بود که در واکنش به سوءمصرف مواد فرد ایجاد شد.

 

از آن زمان، پزشکان آموخته‌اند که همبستگی همزمان با سوء مصرف مواد ارتباطی ندارد. سایر اختلالات اجباری مانند پرخوری، قمار و اعتیاد جنسی بر اعضای خانواده نیز تأثیر می‌گذارد. به همین ترتیب، همبستگی در اعضای خانواده بیماران روانی یا مزمن مشاهده شد. هم‌چنین بر افرادی تأثیر می‌گذارد که در حرفه‌های مراقبتی، مانند پرستاران و مددکاران اجتماعی هستند.

 

بیتی تعریف جامع‌تری ارائه می‌دهد: یک همبسته اجازه می‌دهد رفتار دیگری بر آنها تأثیر بگذارد و به نوبه خودش، بر نظارت آن شخص متمرکز می‌شود. این تعریف از این جهت مهم‌ست که راه بهبودی را نشان می دهد که تغییر فرد مقابل نیست، بلکه تغییر خودمان‌ست. برای بهبودی از وابستگی مشترک، ابتدا باید تشخیص دهیم که چقدر اجازه داده‌ایم رفتار دیگران بر ما تأثیر بگذارد. ما را به مراقبانی وسواسی و نظارت‌کننده باارزش و خشم بیش از حد تبدیل می‌کند.

 

هم‌چنین مهم‌ست که به این نکته اشاره کنیم که همه این رفتارها ما را معیوب نمی‌کند. آنها صرفاً واکنش‌های استرس ناسالمی هستند که برای بقای ذهنی و عاطفی ضروری بودند. با این حال، با گذشت زمان، همین پاسخ‌های استرسی به خودتخریبی تبدیل شده‌اند. اکنون زمان آن‌ست که مسئولیت خودمان را بپذیریم – و زندگی خودمان را بازگردانیم.

جدا شدن از فرد مشکل‌دار زندگی‌تان می‌تواند نیازهای‌تان را به شما روشن کند.

مسئولیت‌پذیری در قبال خودتان می‌تواند نسبتاً دلهره‌آور به نظر برسد. اما لازم نیست یک‌باره اتفاق بیفتد. این یک فرایند ملایمی‌ست که می‌تواند بسیار هیجان‌انگیز باشد. وقتی گام‌هایی به سمت بهبودی برداریم، فوراً آزادی را احساس می‌کنیم.

 

ما با یادگیری جدایی شروع می‌کنیم. برای شروع درمان، احساس احساسات و دادن آنچه نیاز داریم، ابتدا باید از فرد مشکل‌دار زندگی خودمان جدا شویم.

 

این در عمل چگونه به نظر می‌رسد؟ خُب، اگر دلبستگی به معنای اینکه دائماً درگیر مشکلات دیگران و نگران باشید، پس جدایی برعکس‌ست. بنابراین، اگر دلبستگی به معنای واکنش به مشکلات دیگران باشد، با رسیدگی به نیازهای‌مان از خود جدا می‌شویم. اگر دلبستگی به معنای وابستگی عاطفی باشد، تلاش می‌کنیم تا احساسات‌مان را بشناسیم. و اگر دلبستگی به معنای مراقبت، نجات و توانمندسازی باشد، به افراد اجازه می‌دهیم تا مشکلات‌شان را مدیریت کنند و تمرکز را بر خودمان می‌گذاریم.

 

جدایی به معنای سردی یا خصومت نیست. این نه کناره‌گیری از زندگی‌ست و نه پذیرش ملایم تمام مزخرفاتی که سر راه ما قرار می‌گیرد. و این سعادت اجتنابی اجباری و عرفانی مانند ذن نیست. ما می‌توانیم جدا شویم و همچنان دوست داشته باشیم و مراقبت کنیم و گرم باشیم.

 

دلیلش اینکه جدایی بر اساس این ایده‌ست که همه ما مسئول خودمان هستیم. و از آنجایی‌که نمی‌توانیم مشکل شخص دیگری را حل کنیم، نگرانی درباره آن نیز کمکی نخواهد کرد. اگر یکی از عزیزان ما فاجعه‌ای در زندگی‌ش ایجاد کرده‌ست – چه تصادف رانندگی در حالت مستی یا ناتوانی در نوشتن مقاله دانشگاهی – به او اجازه می‌دهیم عواقب آن را بپذیرد و مدیریت کند. با این کار به آنها فرصت یادگیری و رشد می‌دهیم و به خودش نشان می‌دهیم که می‌توانیم همین کار را انجام دهیم. همبستگی

 

اگرچه ممکن است فقط اجازه دادن به این اتفاقات ترسناک باشد، اما سالم‌تر از تلاش برای نظارت بر همه چیزست. از طریق جدایی، ما به تدریج یاد می‌گیریم که چگونه واقعیت را بپذیریم، و ایمان ما عمیق‌تر می‌شود – هم به خودمان و هم به سرنوشت، خدا، سرنوشت یا هر چیزی که می‌خواهید آن را بنامید. وقتی دست از نظارت بر دیگران برداریم، از بار نگرانی درباره چیزهایی که به ما مربوط نمی‌شود رها می‌شویم و می‌بینیم که جهان به چرخش خودش ادامه می‌دهد.

 

بهترین خبر در مورد جدایی اینکه وقتی از اضطراب همیشگی نگرانی درباره دیگران رهایی می‌یابیم، ذهن‌مان روشن‌تر می‌شود. و انتخاب‌های بهتری درباره نحوه دوست داشتن و مراقبت از نزدیک‌ترین افراد انجام می‌دهیم. ما تصمیمات بهتری می‌گیریم. کمتر به خودمان آسیب می‌زنیم. و در نتیجه آرامش را تجربه می‌کنیم. ما عشقی می‌دهیم که مصنوعی و دستکاری‌شده نیست، و زندگی خودمان را بدون احساس گناه شروع می‌کنیم. همبستگی

به جای ارتجاع، عقب‌نشینی و هدفمند عمل کنید.

ماریا با یک معتاد الکلی ازدواج کرده بود و سعی می‌کرد با حضور همیشگی بر نوشیدن الکل شوهرش نظارت کند. اما او همیشه راه‌هایی برای نوشیدن پیدا می‌کرد. یک روز با هم دعوا کردند و او دلیل نوشیدنش این بود که پول کافی ندارد. بنابراین ماریا کار پیدا کرد. در آن زمان اوضاع واقعاً بهبود یافت – ماریا در محل کار مورد احترام بود و از آزادی جدیدی لذت می‌برد که به او می‌داد. اما شوهرش دوباره شروع به نوشیدن کرد و نگرانی ماریا دوباره برگشت. او بلافاصله شغل خودش را رها کرد تا به شوهرش نزدیک شود. و اوضاع را تحت نظر داشته باشد.

 

اما او واقعاً چه‌چیزی را نظارت می‌کرد؟ آیا اعتیاد به الکل او را نظارت می‌کرد؟ همبستگی

 

وقتی سعی می‌کنیم چیزهایی را نظارت کنیم که به ما مربوط نمی‌شود، این ما هستیم که در نهایت نظارت می‌شویم. ما از انجام کارهایی که به نفع خودمان هستند دست می‌کشیم و به مرور زمان ناامید و دیوانه می‌شویم. و سعی می‌کنیم ناممکن‌ها را نظارت کنیم. چه با اعتیاد به الکل دیگران – یا یک غذا، قمار یا شهوت‌رانی جنسی – درگیر نبردی هستیم که نمی‌توانیم برنده شویم. بیماری آنها قوی‌تر از اراده ماست. مهم نیست چقدر نظارت می‌کنیم، همه اینها فقط یک توهم‌ست. اگرچه ما حتی نمی‌توانیم واکنش‌های عاطفی خودمان را نظارت کنیم، اما خود را گول می‌زنیم و فکر می‌کنیم می‌توانیم بر دیگران نظارت کنیم. و بگوییم که می‌توانیم به نحوی اعمال آنها را نظارت کنیم. به این معنی نیست که ما هیچ اختیاری بر احساسات، افکار یا باورهای آنها داریم. همبستگی

 

یکی از رایج‌ترین راه‌هایی که سعی می‌کنیم نظارت کنیم، نجات یا مراقبت‌ست، همان کاری که ماریا با شوهرش انجام داد. نجات به معنای بر عهده گرفتن مسئولیت افکار، احساسات یا اعمال دیگران‌ست. با این حال، در زندگی روزمره ما، اغلب به اندازه آنچه ماریا از سر گذرانده‌ست، افراطی نیست. شاید وقتی منظورمان نه است، می‌گوییم بله. یا وقتی کسی می‌تواند خودش به راحتی این کار را انجام دهد، آشفتگی را پاک می‌کنیم. ما برای دیگران صحبت می‌کنیم، برای دیگران فکر می‌کنیم، برای دیگران احساس می‌کنیم. ما چیزهای زیاد به آنها می‌دهیم و کم دریافت می‌کنیم و می‌پذیریم.

 

و اگر چه فکر می‌کنیم عاشق هستیم، نجات دادن در واقع بی‌احترامی‌ست. فرض بر این‌ست که شخصی که ما نجات می‌دهیم بی‌کفایت‌ست و نمی‌تواند به خودش کمک کند. قربانی که باید نجاتش دهیم. همبستگی

 

پس در عوض چه کنیم؟ سعی کنید با واکنش افراطی جدا شوید. افراد همبسته که مملو از اضطراب و ترس هستند، تمایل دارند نسبت به رویدادهای اطراف‌شان واکنش بیش از حد نشان دهند. اما وقتی واکنش نشان می‌دهیم، برای بررسی احساسات‌مان متوقف نمی‌شویم و فرصت بررسی بهترین پاسخ‌مان را از دست می‌دهیم. در واقع، چیزهای بسیار کمی در زندگی واقعاً فوری هستند. در حالی‌که احساسات و افکار مهم هستند، آنها هنوز فقط چیزهای کوچک زودگذر هستند. البته اقدامات مهم هستند، اما فوراً، روند را متوقف نخواهید کرد.

 

پس یاد بگیرید قبل از واکنش، خودتان را بگیرید. مراقب احساس اضطراب یا عصبانیت، طرد شدن یا خودرحمی، شرم یا نگرانی باشید. خوب‌ست که این چیزها را احساس کنید، اما درباره آنها چه خواهید کرد؟ به جای واکنش نشان دادن، عقب‌نشینی کنید و آرام باشید. پیاده‌روی کنید، مراقبه کنید، استراحت کنید – وضعیت را شفاف کنید. به جای اینکه به حل مشکل بیاندیشید، به این بیاندیشید که چگونه می‌توانید از خودتان مراقبت کنید. همبستگی

با یادگیری دوست داشتن خودتان با ارزش پایین مبارزه کنید.

وقتی بیتی شروع به یادگیری جدا شدن کرد، مجبور شد مسئولیت خودش را بپذیرد. در آن زمان بود که متوجه شد دیگران دلیل بر آشفتگی زندگی او نیستند – او فقط از آنها به عنوان بهانه‌ای برای اجتناب از مشکلات خودشان استفاده می‌کرد. بنابراین او بارها و بارها به ما یادآوری می‌کند که مسیر بهبودی، سلامت عقل و خوشبختی با توجه به کارمان و مراقبت از خودمان شروع می‌شود. به عبارت دیگر، با خودمراقبتی شروع می‌شود. همبستگی

 

اتخاذ نگرش مراقبت از خودمان به معنای دوست داشتن نسبت به خودست. ما با قبول مسئولیت زندگی خودمان شروع می‌کنیم – نه فقط مشکلات روزمره، بلکه تمام نیازهای روحی، عاطفی و فیزیکی ما. در حالی‌که ممکن‌ست در ابتدا یک منحنی یادگیری شیب‌دار وجود داشته باشد، برآورده‌سازی این نیازها یک سفر رضایت‌بخش و مفید خواهد بود.

 

اول، ما خودمان را از شر این تصور غلط خلاص می‌کنیم که نیازهای ما مهم نیستند. حتی اگر به نظر می‌رسد که هیچ کس دیگری اهمیتی نمی‌دهد، آنها برای ما مهم هستند. ما این را مدیون خودمان هستیم که به آن احترام بگذاریم. در گذشته، ما نیازهای‌مان را کنار می‌گذاشتیم، اما اکنون این وظیفه ماست که آنها را برآورده کنیم. بنابراین وقتی شرایط سخت می‌شود، می‌توانیم بپرسیم: «برای مراقبت از خودم چه کاری باید انجام دهم؟» همبستگی

 

بیتی نقل می‌کند که چگونه یک روز از یکی از اعضای ال-انون با او تماس گرفت. این زن می‌خواست شوهرش را ترک دهد، اما می‌ترسید که نتواند از خودش مراقبت کند. با وجود اینکه شغلی داشت، از بچه‌ها مراقبت می‌کرد و همه کارهای خانه را هم بر دوش می‌کشید، این احساس را داشت.

 

نگرانی درباره اینکه نتوانیم از خودمان مراقبت کنیم – این یکی از رایج‌ترین سخنانی‌ست که بیتی از افراد همبسته می‌شنود. به این دلیل که در زیر سطح، بیشتر افراد وابسته مملو از ترس هستند، مانند کودکان کوچکی که از محبت ناامید هستند. بدتر از آن، این کودک کوچک درون ما باور ندارد که ما شایسته عشق هستیم. زندگی خودش را با رها شدن، سوء استفاده، ناامید شدن و طرد شدن گذرانده‌ست.

 

برای مبارزه با بی‌ارزشی یا ارزش پایین، باید سعی کنیم در عوض آن کودک درونی را پرورش دهیم. وقتی تمرکز را از دیگران به خودمان معطوف می‌کنیم، به آن کودک درون احترام می‌گذاریم: به او توجه و محبت می‌کنیم. ما به جای اینکه به دنبال تأیید دیگران باشیم، تأیید خودمان را شروع می‌کنیم. به مرور زمان یاد می‌گیریم که چگونه به خودمان اعتماد کنیم. همبستگی

 

پس با دوست‌داشتن و پذیرفتن خودتان همانگونه‌که هستید – در حال حاضر – شروع کنید و تمام خصلت‌ها و عیوب خودتان را گرامی بدارید. زمانی‌که احساسات‌تان را در آغوش می‌گیرید به جای فرار از آنها، احساس می‌کنید قدرت درونی شما رشد می‌کند.

اگرچه ممکن است ترسناک باشد، اما احساس کردن احساسات کلیدی برای یافتن شادی‌ست.

وقتی بیتی پس از ده سال مصرف الکل، کوکائین و هروئین هوشیار شد، مشاورانش به او گفتند که برای هوشیار ماندن، باید با احساسات خودتان روبرو شود. در آن زمان این یک پیشنهاد فوق‌العاده ترسناک بود. اما با پیروی از توصیه‌های آنها، بیتی یاد گرفت که به قول الکلی‌های گمنام و قدیمی «احساسات واقعیت نیستند». همبستگی

 

برای بسیاری از افراد همبسته، این منطقه دشوارست. بیتی نقل می‌کند که چگونه، زمانی که گروه‌های حمایتی خانواده را هدایت می‌کرد، از اعضاء می‌پرسید که چه احساسی داشتند. آنها با گفتن احساسات عزیزانشان پاسخ می‌دادند. بدون توجه به این سؤال، بیماران او در مورد شخص دیگری صحبت می‌کنند. پس از سال‌ها تمرکز روی افراد دیگر در زندگی‌شان، هیچ سرنخی نداشتند که خودشان چه احساسی دارند.

 

به‌عنوان همبسته، ما اغلب از احساس کردن خودداری می‌کنیم. زیرا بیش از حد دردناک‌ست. با گذشت زمان، ما آموخته‌ایم که آسیب‌پذیر بودن از نظر عاطفی تنها منجر به درد می‌شود. گاهی اوقات، احساسات ما می‌توانند آنقدر بزرگ و تاریک شوند که به نظر می‌رسد تمام چیزی که هستیم احساسات‌ست. این می‌تواند ما را از انجام کارهای ترسناک لازم برای بهتر کردن زندگی باز دارد. خواه این به دلیل سیستم‌های خانوادگی باشد که در آن بزرگ شده‌ایم یا همسری که در نهایت با او زندگی کرده‌ایم، اعتراف به احساسات ما می‌تواند ترسناک باشد – به این معنی‌ست که باید چیزی تغییر کند. همبستگی

 

اما در حالی‌که احساسات ممکن‌ست غم و اندوه را به همراه داشته باشند، منبع اصلی شادی نیز هستند. وقتی چیزهای منفی را سرکوب می‌کنیم، احساس چیزهای خوب را نیز ناممکن می‌کنیم. از سوی دیگر، زمانی که به خودمان اجازه می‌دهیم احساس کنیم، می‌توانیم حقایق عمیقی درباره خودمان کشف کنیم – خواسته‌های واقعی، اهداف، خواسته‌ها و نیازهایمان.

 

ممکن‌ست در طول مسیر به کمک کمی نیاز داشته باشیم. برای افراد همبسته، برنامه‌های چله‌نشینی یکی از بزرگترین سیستم‌های پشتیبانی موجودست. برنامه‌های چله‌نشینی مرحله‌ای فقط در مورد هوشیاری نیستند – آنها افراد شکسته را می‌گیرند و به آنها می‌آموزند که چگونه زندگی خودشان را دوباره جمع و به جلو حرکت کنند. همبستگی

 

تمایل به کار با برنامه، کلید رسیدن به نتیجه‌ست. این به معنای رفتن به جلسات و گوش دادن به سایر اعضای ناشناسی‌ست که تجربیات، نقاط قوت یا امیدهای خود را به اشتراک می‌گذارند. کاری برای انجام دادن نیست جز اینکه بیاییم، گوش کنیم، و البته تجربه خودمان را به اشتراک بگذاریم – اما فقط اگر بخواهیم.

 

برای بسیاری از افراد، این جلسات یک مکاشفه‌ست. این اولین باری‌ست که ما تجربیات خود را از دهان شخص دیگری می‌شنویم. شنیدن این داستان‌های آشنا به ما این امکان را می‌دهد که آرام آرام از پوسته خودمان بیرون بیاییم و خویشتن واقعی‌مان باشیم. این به ما کمک می‌کند تا با مشکلات‌مان روبرو شویم زیرا در نهایت، ما دیگر تنها نیستیم.

 

پس از مدتی، شروع به یادگیری نحوه عملکردمان می‌کنیم. در طول روز، می‌توانیم در نظر بگیریم که چگونه آنها را در زندگی خودمان به کار ببریم. و هنگامی‌که مشکل پیش می‌آید، همیشه می‌توان با یکی دیگر از اعضای این شبکه برای مشاوره تماس گرفت. با گذشت زمان، مراحل هم تبدیل به عادت و هم به سبک زندگی می‌شود. آنها به ما می‌آموزند که چگونه مشکلات را حل کنیم و با اختلالات عاطفی کنار بیاییم. و هم‌چنین چگونه موانع زندگی را با مهربانی مدیریت کنیم. همبستگی

 

برنامه‌های چله‌نشینی ساده هستند و دقیقاً به همین دلیل کار می‌کنند. اما نوعی جادو نیز وجود دارد که اتفاق می‌افتد. روی کاغذ، همه این چیزها ممکن‌ست عجیب به نظر برسند. اما با رفتن به جلسات و کار کردن در برنامه، آرامشی به وجود می‌آید. زندگی ما تغییر می‌کند، ما تغییر می‌کنیم. مشکلات به یکباره حل نمی‌شوند، اما دقیقاً در زمان مناسب حل می‌شوند. و هر چه بیشتر تسلیم برنامه شویم، زندگی ما شادتر، سالم‌تر و کامل‌تر می‌شود.

خلاصه نهایی

مهم‌ترین چیزی که یاد می‌گیریم اینکه هر کدام در قبال خودمان مسئول هستیم. ما مشکلات عزیزمان را ایجاد نکردیم. و بنابراین نمی‌توانیم آنها را سرزنش یا مشکلات‌شان را برطرف کنیم. اما می‌توانیم با مسئولیت‌پذیری در قبال زندگی، احساسات و مسیر شفای خودش، خودمان را اصلاح و بازیابی کنیم. همبستگی

 

در این خلاصه‌کتاب، شاید برخی از حقایق اساسی درباره خویشتن را یاد گرفته باشید. و چند ابزار را برای کمک به خودبازیابی انتخاب کرده‌اید. اما به یاد داشته باشید، خودبازیابی به نوعی مانند یادگیری پیانوست. به صبر، تمرین و زمان نیاز دارد. بنابراین یک روز آن را امتحان کنید. و از درخواست کمک نترسید.

مشق تغییر

ساده‌ترین راه درخواست کمک از شبکه همبستگی‌ست.

 

یک جستجوی سریع در اینترنت مطمئناً فهرستی از جلسات استانی شما را نشان می‌دهد. با نمایندگان هارمونی در هر استان تماس بگیرید. و از جلسات و دورهمی‌ها با خبر شوید. اگرچه ممکن‌ست کمی دلهره‌آور باشد. اما این جلسات با افرادی مانند شما پر شده‌ست. آنها می‌دانند که در چه شرایطی هستید و می‌توانند کمک کنند. همبستگی

 

شما می‌توانید این کتاب را از انتشارات چیتگرها تهیه کنید.

 

بنر دوره برنامه رشد فردی

امتیاز به این مطلب

5/5 - (3 امتیاز)

مطالب بیشتر

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
همبستگی
مدیریت استرس با بازتنظیم ذهن و بدناطلاعات بیشتر
+