کسب و کارها همچنان از سه مسئله کلیدی در رنج هستند
رقابت شدیدتر از قبل شده است. کسبوکارهایی که تا دیروز کسی فکر نمیکرد تا از گردونه رقابت بیرون بروند، امروز اثری از آثارشان نیست. قطار رسیدن به قلههای تمایز و تفاوت با سرعت هر چه بیشتر روی ریل نوآوری و چابکی میتازد. سازمانها به انواع و اقسام ابزارها، نظامها و فنآوریهای پیشرفته مجهز شدهاند. با این وجود، همچنان از سه مسئله اساسی و کلیدی رنج میبرند. در این مقاله میخواهیم این سه عامل کلیدی را یادآوری کنیم. مسئله کلیدی
رشد فردی محور برنامههای سازمانی نیست
خروجی اصلی سازمانها شاید محصول یا خدمتی است که آنها ارائه میدهند. سازمانهای تولیدی محصولاتی را میسازند که میتواند راحتی بیشتری را برای مشتریانشان فراهم کند. و سازمانهای خدماتی، خدماتی را عرضه میکنند که میتواند در جهت آسایش و آرامش بیشتر مصرفکنندگان به کار گرفته شود. تمامی برنامههایی که سازمانها آماده میکنند در این جهت خواهد بود. که بتواند محصولات و خدمات آنها موجبات رضایتمندی بیشتر مشتریانشان را بیش از پیش فراهم کند. با این وجود اصلیترین خروجی تمامی سازمانها در پس چنین خروجیهایی مغفول و پنهان مانده است. واقعاً خروجی اصلی سازمانها چه چیزی باید باشد؟
بسیاری از افراد رشد فردی را همان توسعه شخصی میدانند. اما این گونه نیست. رشد فردی با توسعه شخصی متفاوت است. و دو مقوله کاملاً از هم جداست. اگرچه این واژهها به جای یکدیگر به کار برده میشود. اما از نظر من بایستی تفاوت عمیقی بین آنها قائل شویم. اجازه دهید نظر خودم را در اینجا بیان کنم.
من در وبینار جنبش هارمونی تغییر توضیح میدهم که زندگی ما دارای ابعاد مختلفی است. اما سه بعد اصلی آن یعنی طول و عرض و ارتفاع میتواند به خوبی ابعاد اصلی را بازگو کند. طول میزان پیشروی طول عمر را نشان میدهد. عرض میزان شایستگیهای ما را نشان میدهد. و ارتفاع میزان عمق دیدگاه و معنای زندگی را منعکس میکند.
توسعه شخصی یعنی ما در طول و عرض زندگی حرکت میکنیم و سطح زندگی را مدنظر داریم. اما وقتی حرف از ارتفاع به میان میآید یعنی عمق و حجم و معنای زندگی را مدنظر داریم. در عمق و ارتفاع و معنای زندگی است که حرف رشد زده میشود. و البته این رشد میتواند محدود یا نامحدود باشد. مسئله کلیدی
برنامه رشد فردی
در هارمونی تغییر برنامه رشد فردی به عنوان پلتفرم و بستر رشد فردی ایجاد شده است. برنامه رشد فردی به شما نه تنها طول و عرض زندگی را نشان میدهد بلکه به شما معنا و عمق نیز میبخشد و البته از نوع رشد نامحدود را به شما هدیه خواهد داد. وقتی هر یک از افرادی که در سازمان شما کار میکنند عمق زندگی بیشتری داشته باشند، چه تفاوتی در کار کردن خواهیم داشت. بسیار زیاد. انگیزهها به جای انگیزههای بیرونی مانند پاداشهای مادی (طول زندگی) و ارتقاء سازمانی (عرض زندگی) جای خود را به انگیزههای درونی مانند مربی شدن و مربی بودن برای دیگران (عمق و معنای زندگی) میدهد. نه اینکه طول و عرض را نداشته باشیم، بلکه فراتر از طول و عرض زندگی حرکت میکنیم و همواره به رشد سازمان با نگاه رشد فردی همه افراد نگاه می کنیم.
اکنون خروجی اصلی سازمان ما چه چیزی میشود؟ بله، انسانهای رشدیافته و نه فقط توسعهیافته! و این تفاوت بین رشد و توسعه را نمایان میکند. در شکل زیر به صورت کلی میتوانیم مراحل برنامه رشد فردی (برف) را برای معنابخشی و عمق دادن به زندگی ببینیم.
یکپارچگی بین نظامها، ابزارها و شیوههای مدیریت وجود ندارد
اکنون انسانهای سازمان با یک برنامه هماهنگ، منسجم، ساختیافته و تکصفحهای میدانند که برنامه زندگی شخصیشان برای رشد فردی چیست. و میدانند در سازمان چه کاره هستند یعنی باید چه مأموریت حرفهای را داشته باشند و انجام دهند. اما مسئله این است که نقش هر یک از افراد در سازمان در قبال سایر نقشها در یک بستر یکپارچه کمتر تعریف شده است و عموماً افراد از آن آگاه ندارند. کسی در تولید کار میکند و کار خود را هم به خوبی انجام می دهد اما نمی داند در نوآوری (فرایند قبل از آن) و خدمات پس از فروش (فرایند بعد از آن) چه میگذرد. در اینجا باید از یک پلتفرم و بستر یکپارچه برای اتصال تمامی نظامها، ابزارها و شیوههای مدیریتی که در سازمان به کار گرفته شده است، استفاده کرد.
این پلتفرم و بستر یکپارچهسازی سه هدف عمده را دنبال میکند: نخست مقاصد، اهداف و نقشه راه رسیدن به آینده سازمان را طراحی و ترسیم میکند. سپس در بخش دوم برای پیادهسازی و اجرای چنین بستری تمامی اجزای سازمان را برا یرسیدن به آینده همسو میکند و گره میزند و نهایتاً در بخش سوم نظامی هماهنگ برای پایش و یادگیری رهبران و کارکنان ایجاد میکند تا همه از منافع و موانع دستیابی به اینده آگاهی پیدا کنند. البته برای ایجاد چنین بستر یکپارچهای به سه زیرساخت اساسی نیازمندیم: هدایت حرکت از وضعیت موجود (بههمریختگی) به به وضعیت مطلوب (یکپارچگی) که آن را رهبری تغییر مینامیم. دوم استفاده درست و به جا از داده، اطلاعات و دانش در قالب فنآوری که آن را فنآوری اطلاعات مینامیم. و سوم دفتری برای پیگیری و نظارت برای پایداری این بستر که آن را اداره مدیریت مینامیم.
منظومه جامع مدیریت
براساس این سه هدف و سه زیرساخت این بستر مراحل و عناصر مختلفی دارد که در منظومه جامع مدیریت (نجم) به تفصیل بیان شده است. این عناصر در قالب یک نقشه راه منسجم میتواند سازمان شما را از وضعیت بههمریختگی نظامها و شیوه های مدیریتی به وضعیت مطلوب یکپارچگی برساند. نتیجه این یکپارچگی کارآیی (انجام درست کار) و کارآمدی (انجام کار درست) هر چه بیشتر نظامها و شیوههای مدیریتی شما خواهد بود. در این بستر هر کسی میداند نقش اصلیش چیست، در قبال نقش های دیگران باید چگونه برخورد کند و در این بستر چگونه هم به رشد فردی، هم رشد حرفهای و هم رشد سازمانی خود دست پیدا کند. در شکل زیر عناصر اصلی این بستر یکپارچه را میبینید: مسئله کلیدی
بستر خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی مهیا نیست
حال به سومین مسئله میرسیم. افرادی که در سارمان شما کار میکنند با برنامه رشد فردی به عمق و معنا زندگی نامحدود میرسند. رهبران سازمانی هم یکپارچگی و بستر هماهنگی را برای رشد کار و کسب فراهم کردهاند. اکنون باید مهمترین مسئله را در سازمان حل کرد. هر پدیدهای در این دنیای طبیعی عمری را دارد. یک روز متولد میشود، رشد میکند، به بلوغ و کمال خود میرسد و پس از آن به سمت پیری و مرگ میرود. فرقی نمیکند که این پدیده جاندار باشد یا بیجان، حیوان باشد یا انسان، فرد باشد یا سازمان. سازمان شما و افرادی که در آن کار میکنند هم از این موضوع مستثنا نیستند. پس از مدتی که از پایداری تغییر و رشد شما میگذرد دوره بلوع و تکامل سازمانی فرا میرسد. و همین باعث میشود تا رشد شما کند شود. مانند چاقویی که پس از مدتی کند میشود و نیازمند تیز کردن.
خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی باعث میشود تا این فرایند تیز کردن چاقو به صورت سیستمی و هماهنگ اتفاق بیفتد. خلاقیت عبارت است از توانایی تلفیق ایدهها به شیوهای منحصربهفرد برای برقراری ارتباط غیرمعمول بین ایدههای مختلف. در حالی که نوآوری، فرایند به کارگیری یک ایدهی خلاق و تبدیل آن به یک محصول، خدمت یا شیوهای مفید است. مسئله کلیدی
در نهایت، کارآفرینی هم فرایند تجاریسازی محصول یا خدمتی است که شما نوآوری کردهاید تا بتوانید آن را در بازار موردنظر بفروشید و درآمد کسب کنید. این چرخه همواره در سازمان شما باید جریان داشته باشد. ایده بدهید، نوآوری کنید و تجاریسازی داشته باشید. خلاقیت و نوآوری پایههای کارآفرینی در سازمان شماست. اما بحث مهمی که بیشتر سازمانها از از خلاقیت و نوآوری خود به نتیجه مطلوب نمیرسند آن است که فرایندی به عنوان کارآفرینی سازمانی ندارند.
کارآفرینی سازمانی
کارآفرینی سازمانی یکی از سه نوع کارافرینی است. کارآفرینی فردی و اجتماعی انواع دیگر کارآفرینی است که در این میان کارآفرینی فردی از شهرت و محبوبیت بیشتری برخوردار است که با عنوان استارتآپ هم نامگذاری میشود. فرایند کارآفرینی سازمانی اگر به درستی در سازمان شما پیادهسازی و اجرا شود، بستری را برای خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی فراهم خواهد کرد. اگرجه نظریههای مختلفی برای کارآفرینی سازمانی وجود دارد اما فرایند زیر میتواند نمایی خوبی را برای فرایند کارافرینی در سازمان به شما نشان میدهد.
هارمونی تغییر
اکنون شما برای حل سه مسئله کلیدی سازمان خود میتوانید راهحلهای معرفی شده را به کار بگیرید. اما موضوعی مهمتر از این سه مسئله وجود دارد. این موضوع چیزی نیست جز هارمونی بین این سه راهحل. اگر شما نتوانید بین این سه راهحل هماهنگی ایجاد کنید، دوباره عملکرد شما به شدت کاهش پیدا میکند. حال پرسش این است که چگونه باید این هماهنگی را ایجاد کنیم: الگوی هارمونی تغییر جنبش برای دگرگونی. تصویر زیر میتواند به صورت کلی این الگوی مشاوره مدیریت را به شما نشان دهد. مسئله کلیدی
مشق تغییر
حالا نوبت تمرین تغییر شماست. بررسی کنید که هر یک از این سه مسئله در سازمان شما به چه میزان مانع هارمونی تغییر ایجاد کرده است: کم، متوسط یا زیاد. برای هر یک از این مسائل چطور میتوانید راهحلهای پیشنهادی را پیادهسازی و اجرا کنید. نتایج حاصل از اجرا را در این صفحه با ما به اشتراک بگذارید. مسئله کلیدی