1. خانه
  2. مقالات
  3. کارآفرینی
  4. شکست قدرت

شکست قدرت

شکست قدرت

شکست قدرت

5/5 - (5 امتیاز)

ظهور و سقوط یک نماد آمریکایی

شکست قدرت (۲۰۲۲) جزئیات ظهور و سقوط شرکت جنرال الکتریک را شرح می‌دهد. زمانی‌که یک داستان موفقیت بزرگ در تجارت بین‌المللی بود. اما میراث آن به شدت خراب شد، همانطورکه حتی مصرف‌کنندگان معمولی اخبار تجاری به یاد خواهند آورد. این کتاب گزارشی مبهوت‌کننده با جزئیات در داخل شرکتی غول‌پیکر ارائه می‌دهد. و بررسی می‌کند که چه‌چیزی درست و سپس اشتباه بوده‌ست.

 

ویلیام دی کوهن یک کهنه‌کار صنعت مالی و کارمند سابق جنرال الکتریک‌ست. از دیگر کتاب‌های پرفروش نیویورک‌تایمز او می‌توان به آخرین سرمایه‌گذاران: تاریخچه پنهانی شرکت لازارد فرس و شرکاء [۲۰۰۷]؛ خانه کارت‌ها: داستانی از غرور و افراط در وال استریت [۲۰۰۹]؛ پول و قدرت: چگونه گلدمن ساکس بر جهان حکومت کرد [۲۰۱۱]؛ و بهای سکوت: رسوایی دوک لاکراس، قدرت نخبگان، و فساد دانشگاه‌های بزرگ ما [۲۰۱۴] اشاره کرد.

این کتاب چه چیزی برای من دارد؟ از موفقیت و شکست درس بگیرید

اگر کسی در دهه ۱۹۵۰ نزد رالف کوردینر، مدیرعامل جنرال الکتریک می‌آمد و نگرانی‌هایی را درباره اینکه آیا شرکت می‌تواند زنده بماند یا خیر، مطرح می‌کرد، احتمالاً او فقط می‌خندید. حتی زیر سؤال بردن موفقیت آینده یکی از موفق‌ترین شرکت‌ها در تاریخ آمریکا مضحک به نظر می‌رسید. شکست قدرت

 

جنرال الکتریک زمانی در اختیار غول‌های بزرگ فناوری مانند آمازون یا مایکروسافت بود. این هواپیما در لبه تیز فناوری بود، انقلاب الکتریکی، ایجاد رادیو، و نقاط عطف در هوانوردی را رهبری کرد. ما حتی اسکنرها را مدیون دانشمندان جنرال الکتریک هستیم. این احساس غرور به شما دست می‌دهد که اگر به اندازه کافی دقیق نگاه کنید، آن لامپ «ایده» در کارتون‌ها احتمالاً لوگوی جنرال الکتریک روی آن خواهد بود.

 

و سپس سقوط کرد. با ضرباتی مانند بحران مالی ۲۰۰۷-۲۰۰۸ که شکاف‌های عمیقی را بر شرکتی غول‌پیکر وارد شد.

 

این یک داستان جذاب از استعداد، شانس، جاه‌طلبی، و غرورست. و با درس‌هایی برای هر کسی که سرمایه‌گذاری‌ش را راه‌اندازی می‌کند یا نقش رهبری را بر عهده می‌گیرد. داستان عمیق آن الهام‌بخش و هشداردهنده‌ست.

 

شکست قدرت بیش از ۷۰۰ صفحه‌ست. بنابراین در این خلاصه‌کتاب ما نمی‌توانیم تمام جزئیات آن تاریخچه را پوشش دهیم. اما می‌توانیم به برخی از نکات مهم و درس‌های ارزشمندی اشاره کنیم. این نکات برای کسانی‌ست که می‌خواهند رهبر باشند. یا هرکسی که می‌خواهد برای زندگی از موفقیت‌ها و اشتباهات دیگران خردمندانه بیاموزد.

انعطاف‌پذیر بمانید

اگرچه جنرال الکتریک در نهایت به یک ارگانیسم پیچیده و هم‌زیست شبیه شد که زندگی خودش را به دست آورد، این هیولای علمی، تخیلی و خیره‌کننده از منظر مالی، همیشه اینطور نبود. این شرکت در طول سال‌ها با تغییر شرایط، بارها تکامل یافت.

 

این شرکت به سرعت از زمان تأسیس‌ش در نبرد برای برتری در صنعت برق اولیه رشد کرد. شرکت توماس ادیسون مخترع لامپ با یک رقیب ادغام شد. و شرکت شروع به تغییر و گسترش برای مقابله با بازارهای همیشه در حال تغییر کرد. شکست قدرت

 

در طول جنگ جهانی اول، جنرال الکتریک برای رفع نیازهای نظامی مانند تشخیص زیردریایی، با اختراعاتی گسترش یافت که پس از جنگ تغییر کاربری داد. و ریشه‌های هسته صنعتی بعدی آن را تشکیل می‌دهد. سپس، یکی از دانشمندان این شرکت فرستنده رادیویی بهتری ساخت. و این بخش را در جنرال الکتریک راه‌اندازی کرد. این محصول جدید را ساخت و با موفقیت به بازار عرضه کرد.

 

نظارت ضعیفی که به جنرال الکتریک اجازه می‌داد به یک کنگلومرای [نوعی سنگ که از به‌هم‌پیوستن و جوش‌خوردن قلوه‌سنگ‌های کوچک تشکیل شده باشد] گسترده تبدیل شود، در دهه ۱۹۳۰ مشهود نبود. زیرا جنرال الکتریک مجبور شد محصول فرستنده رادیویی‌ش را به دلیل نگرانی‌های انحصاری واگذار کند. (شرکت بعداً زمانی‌که دولت درباره انحصارها آرام گرفت، دوباره آن را خرید).

 

در دهه ۱۹۴۰، جنرال الکتریک به یک شرکت بزرگ تبدیل شد. هسته اصلی شرکت قبلاً شروع به تغییر کرده بود. مجله فورچون آن را یک اعتماد سرمایه‌گذاری نامید که چیزهایی را نیز ایجاد کرد.

 

اگر جایی برای کسب درآمد وجود داشت، جنرال الکتریک آن را پیدا می‌کرد. با این حال، به عنوان یک شرکت بزرگ که بر تفکر استراتژیک برای آینده تأکید می‌کند، مدیران اجرایی گاهی اوقات روش‌های متفاوتی را درباره نحوه انجام آن اتخاذ می‌کنند.

 

با این حال، با گذشت زمان، این شرکت از یک رهبر بازار زیرک به یک دایناسور چوب‌دار تبدیل شد. که بیش از حد به تجارت سرمایه‌گذاری خود وابسته بود.

 

فشار عظیمی در اوایل دهه ۲۰۰۰ به سرعت وارد شد که با حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر آغاز شد که جنرال الکتریک را تحت تأثیر قرار داد. نه تنها برج‌ها، بلکه هواپیماها را نیز بیمه اتکایی داشت. پس از آن در بازار متزلزل ادامه یافت.

 

تغییر محیط شرکتی به این معنی بود که جنرال الکتریک و سایر شرکت‌ها دیگر اجازه نداشتند با نظارت اندک کار کنند. احساسات عمومی علیه شرکت به دلیل عدم شفافیت آن تغییر کرد. و شیوه‌های حسابداری که مدت‌ها تصویر شرکت را تقویت کرده بود شروع به بی‌آبرویی تبدیل شد. شکست قدرت

 

اگرچه عوامل زیادی در سقوط جنرال الکتریک نقش داشتند، کارآفرینان و دیگران بهترست به این درس نسبتاً واضح توجه کنند: اگر کسب سود هنگفت مستلزم آن‌ست که انعطاف‌پذیری زیادی را کنار بگذارید. و به سرمایه‌گذاری‌های مخاطره‌آمیز وابسته باشید، ممکن‌ست بخواهید راه‌های دیگری را در نظر بگیرید.

به ارزش‌های خودتان پای‌بند باشید

جنرال الکتریک در مراحل اولیه و اوج خودش برای مدیریت مالی دقیق ارزش قائل بود که به آن امکان می‌داد در مراحل اولیه بقا و رشد کند.

 

حرص و جاه‌طلبی، اما، در نهایت آن را از بین برد.

 

یکی از رهبران اولیه جنرال الکتریک، چارلز آلبرت کافین، یک مدیر مالی باهوش بود. او توانست به طرز ماهرانه‌ای سوراخ‌ها را ببندد و شرکت را در طول نگرانی مالی ۱۸۹۳، زمانی‌که تقاضا برای محصولات و خدمات جنرال الکتریک کاهش یافت، سرپا نگه دارد.

 

اگرچه این تجربه تأثیر عمیقی بر فرهنگ شرکت گذاشت. پس از آن، کافین خواستار مدیریت مالی دقیق شد. و از خوش‌بین بودن بیش از حد یا افزایش ارزش دارایی‌های شرکت امتناع کرد. شکست قدرت

 

با پیروی از این طرح، زمانی‌که بحران مالی بعدی در ۱۹۰۷ آغاز شد، جنرال الکتریک آنقدر قوی بود که طوفان را به راحتی پشت سر گذاشت. و حتی برای کمک به دیگران وام‌هایی ارائه کرد.

 

هر چند بعداً اوضاع تغییر کرد. مدیر عامل افسانه‌ای جک ولش، که در اوایل دهه ۸۰ مسئولیت را بر عهده گرفت، اقدامات زیرکانه بسیاری انجام داد. اما او هم‌چنین قیمت سهام را به نقطه افتخار اصلی تبدیل کرد. و بر یک بخش حسابداری نظارت داشت که با استفاده هوشمندانه از دارایی‌های گسترده شرکت سود هر سه ماهه را به دست می‌آورد. مثلاً یک فروش عمده در زمان مناسب برای متعادل کردن ضرر.

 

ولش هم‌چنین به شدت به جی‌ای کپیتال [GE Capital]، بخشی از شرکت که با وام‌ها سروکار داشت، متکی بود. ثروت هنگفت و به ظاهر آسان را به ارمغان آورد. اما این کار را با گرفتن بدهی‌های کوتاه‌مدت ارزان و استفاده از پول برای تأمین مالی وام‌های بلندمدت سودآور انجام داد. این یک اشتباه بانکی کلاسیک بود که در طول قرن‌ها بارها تکرار شده‌ست. و هر بار، جهنمی برای پرداخت به وجود آورد. تا زمانی‌که اتفاقی بیفتد که گرفتن وام‌های کوتاه‌مدت را سخت‌تر کند، مانند حملات ۱۱ سپتامبر، کار می‌کند.

 

ولش و دیگران از نقاط ضعف آگاه بودند. اما در معامله با دارایی‌های پرخطر پیش رفتند. اگر آنها به اعتقادات قبلی شرکت مبنی بر امور مالی سالم و مدیریت محافظه‌کارانه پول پای‌بند بودند، تاریخ شرکت ممکن بود بسیار متفاوت باشد. شکست قدرت

اهمیت یک رهبر خوب را دست کم نگیرید

مانند مدیران تیم‌های ورزشی، مدیران عامل می‌توانند به‌طور غیرمنصفانه اعتبار را در زمانی‌که کارها خوب پیش می‌رود، دریافت کنند. و همچنین زمانی‌که همه چیز اشتباه پیش می‌رود، سرزنش ناعادلانه‌ای به دست آورند. بنابراین منطقی نیست که تمام فراز و نشیب‌های یک شرکت یا حتی موفقیت بلندمدت آن را به اقدامات یک نفر نسبت دهیم.

 

اما علی‌رغم این اخطار، با توجه به قدرت مدیر عامل مدرن، تصمیمات و مهارت‌های مردمی آنها می‌تواند نقش بزرگی در سرنوشت شرکت‌های بزرگ داشته باشد.

 

جک ولش، آخرین مدیرعامل جنرال الکتریک در دوران شکوهش، بخشی از افسانه‌های آن شده‌ست، تا حدی به این دلیل که تیمش در انجام این تجارت مهارت داشتند تا اعداد جنرال الکتریک خوب به نظر برسند. و تا حدی به دلیل مهارت‌های تصمیم‌گیری و توانایی‌های رهبری او.

 

یکی از نقاط قوت او اعتماد به نفس بود. زمانی که او در ۱۹۸۰ مدیرعامل شد، از ترس اینکه کارکنان را ناراحت کند یا وضعیت موجود را به هم بزند، از آن مطمئن نبود و به سنت پای‌بند بود. با وجود اینکه شرکت به خوبی کار می‌کرد، او بلافاصله تغییراتی را نسبت به پیشینیان خودش آغاز کرد.

 

ولش هم‌چنین این تجارت را کاملاً می‌دانست و تکالیف خودش را انجام می‌داد. هنگامی‌که معاونان او باید گزارش ارائه می‌کردند، آنها می‌دانستند که ولش از آنها انتظار دارد که در بهترین حالت خودشان باشند. و سؤالات تحقیقی بپرسند. شلختگی می‌تواند شما را به دردسر بیاندازد. شکست قدرت

 

اگرچه ولش گه‌گاهی معاملات را از دست می‌داد. اما به خاطر انجام یک معامله زیرکانه و انتخاب برندگان مشهور بود.

 

جف ایملت، جانشین منتخب او به عنوان مدیرعامل، ممکن‌ست یکی از دلتنگی‌های او باشد. ولش مطمئناً به این باور رسید. زمانی‌که یکی از معتبرترین شرکت‌های کشور از هم پاشید، ولش و دیگران، ایملت را به خاطر یک سری تصمیمات فاجعه‌بار و اشتباهات مقصر دانستند.

 

یکی از مدیران اعلام کرد که ایملت توانایی دیدن تصویر کلی از اینکه چگونه بخش‌های مختلف کسب‌وکار بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند، نداشت. او تکالیف‌ش را به خوبی ولش انجام نمی‌داد و به نظر می‌رسید در ایجاد وفاداری تیم مشکل داشت.

 

یکی از اشتباهات کلیدی تصمیم او برای سرمایه‌گذاری جنرال الکتریک در یک کسب‌وکار وام مسکن کم اعتبار بود، که احمقانه آن با وقوع بحران مالی ۲۰۰۷-۲۰۰۸ آشکار شد که تا حد زیادی به دلیل بدهی‌های بد و وام‌های غیرمسئولانه ایجاد شد. مورد دیگر اینکه با شروع بحران، کارکنان سعی کردند ایملت را متقاعد کنند که از شر منافع املاک جنرال الکتریک خلاص شود. اما او گوش نداد. او می‌خواست به ریسک کردن (و درو کردن پاداش) ادامه دهد.

 

ایملت از آن بحران جان سالم به در برد، اما ثروت جنرال الکتریک در سال‌های آینده تغییر نکرد. ایملت در نهایت اخراج شد.

 

منصفانه درباره ایملت، حملات ۱۱ سپتامبر و فروپاشی مالی اختلالات بزرگی بود که می‌توانست، و باعث نابودی بیش از یک شرکت شود. ایملت احساس می‌کرد که ولش او را با مشکلات بزرگی برای رفع مشکل رها کرد. و شواهد این را ثابت می‌کند. اما واضح‌ست که او استعداد ولش برای تصمیم‌گیری و رهبری خوب را نداشت. و این به شانس شرکت برای مقابله با طوفان آسیب زد.

 

انتخاب رهبر مناسب – یا توسعه مهارت‌های رهبری مناسب – می‌تواند بخش مهمی از موفقیت باشد.

گوش کنید، حتی زمانی‌که افراد مخالف هستند

جف ایملت از اعتراف به اشتباه خوشش نمی‌آمد. شکست قدرت

 

جک ولش، در مقابل، به خاطر انتقادهای تندش معروف بود. اما هم‌چنین به دلیل اجازه دادن به بحث‌های شدید بر سر سیاست‌ها و تصمیمات، و اعتمادبه‌نفس داشت که به خود اجازه می‌داد متقاعد شود تا نظرش را تغییر دهد.

 

با این حال، تیم مدیریت ایملت بیشتر به سمت چاپلوسی گرایش داشت تا درگیری سازنده. او کمتر از ولش برای تجزیه‌وتحلیل مزایا و معایب یک تصمیم از بحث‌های سخت استفاده می‌کرد. یا زیردستان را بر اساس شایستگی‌های پیشنهادها عتاب می‌کرد. و از شنیدن خبرهای بد درباره ایده‌هایش قدردانی نمی‌کرد.

 

ایملت هم‌چنین متهم شد که حتی در مکالمات ابتدایی شنونده خوبی نیست.

 

درسته که مدیران عامل باید از تیم‌شان استقبال و وفاداری داشته باشند. نشستن روی صندلی اجرایی و تماشای شورش‌هایی که دور میز شروع می‌شود، رهبری خوب نیست. اما گزارش شده‌ست که ولش در گذر از آن طناب دار رهبری و تحمل مخالفت بسیار بهتر از ایملت بود. و این را می‌توان در نتایج و تصمیم‌گیری‌های او مشاهده کرد. شکست قدرت

 

دیو کالهون، یکی از مدیران ارشد تحت ایملت که به سمت رهبری در شرکت دیگری رفت، معتقد بود که مشکلاتی که منجر به فروپاشی جنرال الکتریک شده بود می‌توانست برطرف شود، اما نشد. او به روشی اشاره کرد که ایملت، بر خلاف ولش، از مخالفت و اعتراف به اشتباه به نفع خودش استفاده نکرد. بنابراین، افرادی که می‌توانستند به مشکلات اشاره کنند، نتوانستند.

 

رهبران با اعتمادبه‌نفس می‌توانند بدون تهدید به اختلاف نظر گوش دهند. و این باعث می‌شود رهبران مؤثرتری باشند و پیروی از آنها آسان‌تر شود.

انگیزه‌ها و طبیعت انسانی را فراموش نکنید

به احتمال زیاد کسانی که به اندازه کافی بزرگ هستند که جنرال الکتریک را به عنوان یک داستان موفقیت به یاد بیاورند وقتی به این شرکت می‌اندیشند یاد یخچال و اجاق گاز می‌افتند.

 

جنرال الکتریک به عنوان یک غول لوازم خانگی در اواسط قرن بیستم ظهور کرد. زیرا رالف کوردینر، مدیرعامل، شرکت را به یک ساختار بسیار غیرمتمرکز سازماندهی مجدد کرد. او به نتایجی دست یافت، زیرا شرکت سود زیادی به دست آورد. شکست قدرت

 

کوردینر هم‌چنین فشار زیادی بر بخش‌های مختلف برای رسیدن به اهداف اعدادمحور وارد کرد.

 

معلوم شد که این یک دستور‌العمل فسادانگیزست. این شرکت اخلاق را در رأس تبلیغ می‌کرد. اما فشار بر مدیران ارشد به آنها انگیزه داد تا تقلب کنند، و آنها تقلب کردند و به طور غیرقانونی با رقبا تبانی کردند تا قیمت‌ها را بالا ببرند. و ترتیبی دهند که چه کسی در مناقصه پروژه‌ها برنده شود. این امر به ویژه در بخش آب و برق قابل توجه بود، جایی‌که به طور مداوم اعداد در بازار در حال تغییر آسان نبود.

 

زمانی‌که نوبت به رسیدن به اهداف می‌رسید، سیستم کوردینر کار می‌کرد. متأسفانه، بدون توجه به اخلاقیاتی که در بالا موعظه می‌شود، انگیزه رسیدن به اهداف را نیز فراهم می‌کند. در محیط زودپز، فساد حاکم شد. و مدیرانی که از اخلاق قوی برخوردار بودند، گاهی اوقات مجبور بودند جای دیگری برای کار پیدا کنند.

 

به دلیل تمرکززدایی کوردینر، شیوه‌ها در شرکت متفاوت بود. و مدیران اخلاقی در بالا (اگر تعداد زیادی از آنها وجود داشت) قادر به تحمیل اراده خودش به سمت پایین نبودند.

 

متأسفانه برای جنرال الکتریک و خوشبختانه برای مشتریانش، سیستم تقلبی در حدود ۱۹۶۰ با شروع تحقیقات فدرال شروع به از هم پاشیدگی کرد.

 

جنرال الکتریک تعدادی از مدیران‌ش را پس از اینکه به اتهام تعیین قیمت متهم شدند، اخراج کرد. کوردینر مخالفت خودش را با فساد اعلام کرد، اگرچه در شهادت سنا او و سایر رهبران ارشد سال‌ها قبل از آن مطلع بودند. شکست قدرت

 

به هر حال، کوردینر برای به دست آوردن آن مجبور به ترویج فساد نبود. او فقط باید سیستمی ایجاد می‌کرد که در آن پیشرفت کند.

 

مشوق‌ها مهم هستند، و اگر در هنگام تنظیم آنها طبیعت انسان را در نظر نگیرید، نتایج می‌تواند معکوس باشد.

خلاصه نهایی

در دفاتر شیک خودشان، مدیران ارشد جنرال الکتریک در فرهنگ آسیب‌ناپذیری زندگی می‌کردند. آنها جنرال الکتریک قدرتمند بودند. چه‌چیزی می‌تواند آنها را لمس کند؟

 

یکی از منتقدان برجسته این شرکت به این غرور به عنوان بخشی از شکست شرکت اشاره می‌کند. این شرکت به دلیل نام، تاریخچه، اندازه و موفقیت‌های گذشته‌ش، از اقدامات حفاظتی مناسب پیروی نکرد.

 

این یک دام آشکار برای اجتناب‌ست. مهم نیست چقدر بزرگ و سرسخت باشی، شکست‌ناپذیر نیستی.

 

و با این حال، با وجود یکی از بزرگترین رکودها در تاریخ شرکت‌ها، داستان جنرال الکتریک هنوز به پایان نرسیده‌ست. این شرکت هم‌چنان به نوآوری در صنعت هوانوردی ادامه می‌دهد. موتورهای جت جدید و چشمگیر تولید می‌کند. و روی راه‌هایی برای تأمین انرژی هواپیماهای بدون سوخت‌های فسیلی کار می‌کند. هم‌چنین انرژی خودش را روی ایده‌های چاپ سه بعدی برای کاربردهای صنعتی متمرکز کرده‌ست.

 

به نظر می‌رسد که یادداشت خوش‌بینانه خوبی برای پایان دادن به آن باشد. جنرال الکتریک علی‌رغم اشتباهات فراوان و داستان غرور و موفقیت‌آمیزش که منجر به سقوط شد، هنوز ممکن‌ست سهم مهمی در تجارت و جهان داشته باشد. کار برای برداشتن گام‌ها و ساختن دوباره‌ست، کاری که همه ما می‌توانیم هنگام مواجهه با عواقب اشتباهات‌مان انجام دهیم. شکست قدرت

 

این کتاب را می‌توانید در انتشارات چیتگرها تهیه کنید.

 

دوره رهبری کسب‌وکار

امتیاز به این مطلب

5/5 - (5 امتیاز)

مطالب بیشتر

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
شکست قدرت
شما هم می‌توانید رهبر تغییر باشیداطلاعات بیشتر
+